عصر روز چهارشنبه، یکمِ آبان ۱۳۹۸ و به همتِ بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامهی انقلاب اسلامی، همایش مجتهد شهید برگزار شد. این همایش به بررسی و تحلیل ابعاد سیره و شخصیت علمی و عملی مجتهد شهید، حاج آقا سید مصطفی خمینی اختصاص داشت. این یادبود که در سالن همایشهای موسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار میشد، با پیام ویدیویی حضرت آیتﷲ علوی گرگانی آغاز شد. ایشان خطاب به مسئولین و دستاندرکاران این یادبود و با اشاره به این نکته که شخصیت حاج آقا مصطفی نقش موثری در معیت حضرت امام داشت، برگزاری چنین یادبودی را کاری مقدس و خوب توصیف کردند. همچنین ایشان با اشاره به روایاتی بر این نکته تأکید کردند که ذکر و یادبود اولیاء صالح خداوند موجب نزول رحمت الهی برای ما خواهد بود که بحمدﷲ همین امروز شاهد آن هستیم. به تعبیر ایشان چنین یادبودهایی بنابه آیات و روایات نزد پروردگار متعال واجد محبوبیت هستند.
در ادامه، حضرت آیتﷲ علوی گرگانی در برشماری ویژگیها و ابعاد شخصیتی ایشان به گمنامی و حالت انزوای حاج آقا مصطفی چه در زمان حیات و چه پس از حیات ایشان اشاره کردند. حاج آقا مصطفی حتی در زمان حضور حضرت امام(ره) در قم نیز علیرغم فقه و فقاهت مسجل ایشان، اخلاق کنارهگیری داشتند و خیلی در انظار حضور نمییافتند. قصد ما تأکید بر این نکته است که به هیچ وجه حالت آیتﷲزادگی و آقازادگی در ایشان مشهود نبود. علیرغم این حالت کنارهگیری با تبعید و در نهایت نوع شهادت ایشان روشن میشود که ایشان نقش موثری در معیت امام خمینی(ره) داشتند که دشمنان مجبور به واکنش علیه ایشان شدند. چرا که روایاتی مبنی بر این وجود دارند که افراد را از دشمنان آنها بشناسید، یا أشیاء را از طریق أضدادشان بشناسید. در نهایت در بحث شهادت هم به ایشان جفا شده است، چرا که در آن مقطع و حتی هنوز هم برخی شهادت ایشان را انکار میکنند. اما میبینیم که بر اثر لطف و مرحمت خداست که حق ایشان ضایع نشده و در چنین یادبودهایی قرار بر تجلیل و گرامیداشت شخصیت ایشان است.
کوشش برای شناساندن شخصیت و سیرهی چنین افرادی مورد تأیید امامان معصوم و ائمهی اطهار است و فراتر از این البته نشاندهندهی وضع امور به ارادهی الهی است که اجازه نمیدهد تضییع حقی صورت بگیرد. انشاءﷲ که چنین حرکات با ارزشی تداوم داشته باشد.
در ادامهی جلسه، جناب حجهالإسلام والمسلمین حاجآقا سید حمید روحانی، تاریخنگار و پژوهشگر انقلاب اسلامی ایران به ایراد سخنانشان پرداختند. ایشان با اشاره به این که علامهی شهید آیتﷲ حاج آقا مصطفی یکی از أرکان حوزه و از مجتهدان زمان خود بودند به این نکته تأکید کردند که نوعا تاریخ بهگونهای است که شخصیتهای بزرگ در زمانهی خودشان شناخته نمیشوند و گمنام میمانند. نمونهی بارزی از این واقعیت شخصیت خود امام راحل(ره) است که نه در زمان ایشان و نه حتی اکنون شناخت درستی از ایشان وجود ندارد. شناخت ما از امام در زمان حیات ایشان در این حدّ بود که ایشان را یک مبارز راستین میدانستیم اما درکی از مقام علمی و عالی ایشان اصلا وجود نداشت.
همینگونه است مقام حاج آقا مصطفی. ایشان بسیار فروتن و متواضع بودند و خود را چیزی جز یک طلبهی معمولی محسوب نمیکردند، در حالی که به لحاظ علمی و معنوی و عرفانی شخصیت بزرگ و برجستهای بودند. ایشان علیرغم چنین جایگاهی در اوج خودسازی خودشان را چیزی جز یک طلبهی ساده نمیدانستند، لذا رابطهی گرم و از روی رفاقتی با سایر طلبهها داشتند. در بیت مرحوم امام هم اگر کسی با ایشان به عنوان آقازادهی امام آشنا نبودند، گمان میکردند ایشان یک بیگانه هستند و به هیچ وجه خودی نشان نمیدادند. این ناشی از خودسازی ایشان بود که هیچ دخالتی در امور بیت امام(ره) نداشتند. به تعبیر دیگر اصلا خودیتی در این مسائل نشان نمیدادند. حضرت امام(ره) تأکید داشتند که برای جلوگیری از خسارت، پیش از توزیع و پخش اعلامیهها هیچ أحدی مطلع نباشند. لذا حتی حاج آقا مصطفی هم از این قاعده مستثنی نبودند و ایشان نیز با اطلاع عموم بود که از طرح اعلامیهی جدید مطلع میشدند. این به گونهای بود که حتی بنا به اسناد موجود ادارهی ساواک از این مسأله به شدت متأثر بود که چطور است که عناصر متعددشان هیچگاه پیش از انتشار اعلامیهها، آگاهی به این مطلب نمییافتند. مقام معنوی حاج آقا مصطفی طوری بود که اصلا با چنین رویههایی مشکلی نداشتند و لزومی نمیدیدند که در جریان امور بیت مرحوم امام(ره) قرار بگیرند. ایشان همیشه دنبال و پیگیر وضعیت محرومین و مستضعفین بود. حتی گاهی که شخصا نمیتوانست به وضع معیشت طلبهای پی ببرد، از طریق خانواده و ارتباط خانوادگی میکوشید تا دشواری زندگی طلاب ضعیف و مرحوم را بکاهد. همین مسأله بود که باعث نزدیکی و رابطهی گرم او با سایر طلاب میشد.
مهمترین ویژگی و برجستگیِ ایشان علامهبودنشان در تمام حوزههای علوم اسلامی بود. ایشان در معقول و منقول تبحر کامل داشتند و صاحب نظر بودند، نه اینکه صرفا ورودی داشته باشند. لذا علیرغم جوانی میشود ایشان را در أعلیدرجهی هر یک از این علوم اسلامی دانست. به بیانِ خودشان ایشان تنها چند سال پس از بلوغ تقلید میکردند و از آن پس مبتنی بر اجتهاد خود عمل میکردند. لذا بهنظر میرسد که ایشان حدود سن و سالِ ۲۰ سالگی به درجهی اجتهاد رسیده بودند. همین نکته یکی از مسائل عجیب و شگفانگیز دربارهی ایشان است.
مهمترین ویژگی و برجستگی ایشان علامهبودنشان در تمام حوزههای علوم اسلامی بود. ایشان در معقول و منقول تبحر کامل داشتند و صاحب نظر بودند، نه اینکه صرفا ورودی داشته باشند. لذا علیرغم جوانی میشود ایشان را در أعلیدرجهی هر یک از این علوم اسلامی دانست. در نجف که بودند یک مدتی در دروس مختلف حاضر شدند، اما به لحاظ جامعیت و احاطهای که ایشان داشتند، درسها برای ایشان بار علمی نداشتند. لذا مشاهده میکنیم که حضور ایشان در دروس نجف خیلی کوتاه بوده است. گاهی به اشتباه نوشته شده که ایشان در درس حضرت آیتﷲ بجنوردی حضور داشتند. این درحالی است که مسألهی حضور در درس مطرح نبوده، بلکه هممباحثهی آقایِ بجنوردی بودند. ایشان حتی در ۱۳۳۹ منظومهی حکمت ملاهادی سبزواری را درس میگفتند و روشن بود که تبحّر عظیمی در این حوزه دارند، بهگونهای که بهمعنای دقیق کلمه مسائل فلسفی را حلاجی میکردند. روال درسی ایشان اصلا مبتنی بر نقل و تحلیل و نقد آراء علماء سلف بود که البته در نهایت ایشان مسائل را بنابه موضع علمی خودشان جمعبندی و ارائه میکردند. به تعبیر دیگر ایشان هیچگاه در مباحث دنبالهرو نبودند و به لحاظ مبنا، مبنای منتخب و متقن خودشان را داشتند. لذا میبینیم که در موضوعاتی حتی با حضرت امام اختلاف نظر و دیدگاه دارند.
به بیان خودشان ایشان تنها چند سال پس از بلوغ تقلید میکردند و از آن پس مبتنی بر اجتهاد خود عمل میکردند. لذا بهنظر میرسد که ایشان حدود سن و سال ۲۰ سالگی به درجهی اجتهاد رسیده بودند. همین نکته یکی از مسائل عجیب و شگفانگیز دربارهی ایشان است. هم امام راحل(ره) و هم ایشان اهل گعدههای طلبگی مفصل بودند و کسی نمیدید که زمان خاصی را به مطالعه در کتابخانه و غیره اختصاص دهند و علیرغم همین رویهی ایشان بود که اجتهاد و مقام علمی و عملی ایشان مایهی شگفتی همگان بود. در معنویت هم کسی مشاهده نکرده بود که مثلا ایشان دنبال انزوا و کوشش برای خودسازی باشند. اینها همه نشانههای نبوغ شگفتآور ایشان باید تلقی شود.
حاج آقا مصطفی ارادت عجیبی به امیرالمومنین(ع) داشتند. در نوشتهای ایشان چنین بیان میکند که اگر خوف از گمراهی عدهای نبود و خوف عدم درک عوام مردم نبود، علی(ع) را چنان معرفی میکردم که هیچ عارفی به چنان عمقی نرسیده باشد و هیچ علیﷲی ملعونی مثل آنچه من در توصیف علی(ع) میگویم نشنیده باشد.
ساواک مدتهای بسیاری دنبال ایشان بود، درحالی که ایشان نه تنها اهل سازش نبود، بلکه در هر کجا لغزش و اشتباهی میدید به هر طریقی میکوشید تا جلوی آن را بگیرد. لذا مکتوبات بسیار زیادی از ایشان بهعنوان نامهنگاریهای ایشان موجود است که سعی دارد با افراد ارتباط برقرار کرده و مسائل سیاسی را به درستی برای آنها روشن کند تا مانع گمراهی و همراهی ایشان با حکومت بشود. در کنار این موضع، ایشان به شدت طرفدار حرکت مسلحانه بودند و اصلا از طلاب مطالبه میکردند که باید آموزشهای لازم را ببینند.
دربارهی مسألهی شهادت ایشان هم نکاتی را باید عرض کنم. خود ایشان تقریبا یک ماه قبل از شهادت گفتند که شبی در نجف از حرم امیرالمومنین باز میگشتم که به عیادت حضرت آقای جزائری رفتم. به محض نشستن ما در محضر ایشان صدای دق الباب به گوش رسید. ظاهرا دو نفر بودند که میگویند حاج آقا مصطفی را میخواهیم ببینیم و وارد میشوند. به گفتهی آن دو نفر با مراجعت به منزل حاج آقا مصطفی مطلع شده بودند که ایشان منزل آقای جزائری هستند. البته این بعید به نظر میرسد و به احتمال قوی ایشان را از حرم تعقیب کرده بودند. ظاهرا نفر اول از ایشان مسألهای سوال میکنند و نفر دوم در گوش ایشان میگویند که قرار است شما را بکشند. یک ماه پس از این ماجراست که ایشان شبی که فردای آن شب شهید شدند، مستخدم منزل را راهی منزل میکنند و میگویند شام بنده را بگذارید، مهمان دارم که خودم پذیرایی میکنم، شما بروید منزل. ظاهرا فردا که مستخدم مراجعه میکنند ایشان شام را نخورده و روی کتاب افتاده بودند. با مراجعه به بیمارستان ایشان فوت میشوند. پزشک اعلام میکنه که علائم مسمومیت هست، اما باید کالبدشکافی شود که امام اجازه نمیدهند. بعدها هم هرگونه مراجعهای به پزشک برای استشهاد ایشان ظاهرا بینتیجه میماند، گویا ایشان را به شدت ترسانده بودند. تردیدی نیست که اطلاعات ایران و چه بسا اطلاعات عراق دخالت در ماجرا داشتهاند.
سخنرانِ بعدی همایشِ مجتهد شهید حضرت آیتﷲ محسن اراکی بودند. ایشان پس از اشاره به این که توفیق حضور در جلسات تفسیر حاج آقا مصطفی را برای مدت کوتاهی داشتهاند، بر این نکته تأکید میکنند که حاج آقا مصطفی شخصیت جامعی بودند که در معقول و منقول صاحبنظر بهحساب میآیند. حضرت آیتﷲ اراکی ادامه میدهند که بنده برای اینکه صرفا به وجه جامعیت علمی ایشان اشارهای کرده باشم، چهار موضوع مختلف را مختصرا در چند حوزهی علمی مطرح میکنم و نظر بدیع ایشان را طرح خواهم کرد.
اولین بحث مسألهی ضمان مثلی به مثلی و عینی به عینی در فقه است. ایشان ورای تعبیر مثل و عین در این بحث، مولفهی غرض صاحب مال را وارد بحث زمان کردند که این ایدهای بدیع است و در سایر آقایون مانند ندارد. مختصرا به این تعبیر که آنچه عین یا مثل را معیّن میکند مولفهی غرض صاحب مال است و در بررسی مسألهی ضمان باید حتما بر این نکته تأکید شود.
بحث دوم مسألهی آشنای رابطهی ماء مطلق و مضاف است. بنابه دیدگاه رایج اگر شکی در تبدیل ماء مطلق به مضاف عارض شود، بنابه استصحاب ما معیار را همان وضعیت سابق ماء یعنی ماء مطلق میگذاریم و آب را همان مطلق محسوب میکنیم. دیدگاه انتقادی ایشان این است که مطلق بودن یا مضاف بودن صفت برای آب نیست، بلکه بر حقیقت دو گونه آب دلالت دارند. لذا، میان آب مطلق سابق و آب مضاف لاحق بقاء موضوع مشترکی وجود ندارد، گویا اینکه اطلاق و اضافه صفاتی از صفات آب باشند و حقیقت آب ثابت باشد. حال اگر موضوع ثابت منتفی است، این مسأله اصلا محل اعمال قاعدهی استصحاب نیست، چرا که شرط موضوع ثابت برای این قاعده ضرورت دارد. این مسائل و دیدگاههای فقهی جدای بحث از درستی و نادرستی که اکنون مجال ورود به آنها نیست، نظرات بدیعی هستند و در خور تأمل.
در بحث سوم ما باید به مسألهی تفسیر قرآن از نگاه ایشان بپردازیم. ایشان در این زمینه نیز نظرات خوبی داشتند و صاحبنظر بهشمار میآیند. به اعتقاد ایشان تفسیر حقیقی قرآن، ورای قدرت بشری است و اختصاصا در حیطهی قدرت خداوند متعال قرار دارد. اما درک و تفسیری که ما از قرآن داریم، مانند درک و تفسیری است که ما از ذات خداوند متعال داریم، یعنی ذات خدا را با توجه و آیات و جلوات الهی و … درک میکنیم و این البته معرفت ما است. به اصطلاح ایشان دربارهی قرآن و تفسیر قرآن باید به این قائل باشیم که «للقرآن بطون». یعنی قرآن لایههای معنایی متعددی دارد و هر لایهی معنایی هم دارای جهات متعددی است. لذا، در تفسیر قرآن هر کس از جهتی مینگرد. با این تفصیل به باور ایشان باید بپذیریم که تفاسیر متعدد نه تنها ممکن هستند بلکه این تعدد ممکن درست نیز است. به عنوان مثال میتوانیم با تمرکز و تأکید بر زاویههای مختلف تفسیری، تفسیر ادبی یا تفسیر عرفانی یا تفسیر حکمی از قرآن ارائه کنیم و در پذیرش این تعدد ممکن بهنظر ایشان هیچ اشکال و ایرادی نیست.
به اعتقادِ حاج آقا مصطفی تفسیرِ حقیقیِ قرآن، ورایِ قدرت بشری است و اختصاصا در حیطهی قدرت خداوند متعال قرار دارد. اما درک و تفسیری که ما از قرآن داریم، مانند درک و تفسیری است که ما از ذات خداوندِ متعال داریم، یعنی ذات خدا را با توجه و آیات و جلوات الهی و … درک میکنیم و این البته معرفتِ ما است. به اصطلاحِ ایشان دربارهی قرآن و تفسیر قرآن باید به این قائل باشیم که للقرآنِ بطون. یعنی قرآن لایههای معنایی متعددی دارد و هر لایهی معنایی هم دارایِ جهاتِ متعددی است. لذا در تفسیرِ قرآن هر کس از جهتی مینگرد.
در بحث چهارممان باید به ایدهای بدیع از ایدههای حکمی ایشان اشاره کنیم. در مباحث حکمی ظاهرا حاج آقا مصطفی از مشرب سید ابوالحسن رفیعی قزوینی استفاده میکردهاند. یکی از مباحث حکمی کیفیت و نحوهی علم ما به عالم خارج است، چرا که میدانیم خارج به ماهو خارج که قابل انتقال به درون ذهن ما نیست. پس چگونه است که ما به عالم خارج علم میتوانیم داشته باشیم. علامهی طباطبائی در تبیین مفصلی که از این موضوع دارند، قائل به این هستند که در علم به عالم خارج علم حضوری مقدم بر علم حصولی است. به این معنا که از طریق اتصال حواس به عالم خارج نخست نوعی علم حضوری ایجاد میشود و در مراحل بعدی است که از این علم حضوری علم حصولی و علم حصولی به عالم خارج ایجاد میکنیم.
حاج آقا مصطفی معتقدند که علم به عالم خارج، فراتر از چنین علم حضوریای است. عالم خارج معلول ذات خداوند متعال است و علم ما به آن از طریق علم به علت آن است. این نوع از علم بالاترین مرتبهی از علم است. ما خود بهواسطهی اینکه فعلی از افعال ذات خداوند متعال هستیم، امر و کُن ذات پروردگار متعلق هستیم، محصول خداوند هستیم، در اتصال با علت خویش هستیم. خداوند نیز در ذاتش احاطهی علمی و غیره علمی به تمام معلولاتش دارد. همین اتصال ما با ذات خداوند و در نتیجهی اتصال ما با احاطهی علمی مطلق او به معلولاتش، باعث علم ما به معلولات خدا و در نتیجه باعث علم ما به عالم خارج است. لذا علم ما به خارج ناشی از ارادهی الهی و ناشی از اتصال نفس ما به ارادهی الهی و علم خداست و قطعا این طریق در تبیین علم ما به عالم خارج، طریقی بسیار دقیق است.
در انتهای این مراسم یادبود، حجهالإسلام والمسلمین حاج آقای رحیمیان، تولیت مسجد مقدس جمکران و از اعضاء دفتر و بیت حضرت امام در نجف به ایراد نکاتی دربارهی سیرهی علمی و معنوی شهید حاج آقا مصطفی پرداختند. ایشان نخست به این یادداشت حضرت امام در صفحهی آخر مفاتیح دربارهی شهادت حاج آقا مصطفی کردند که امام ایشان را نور بصرم و مهجهی قلبم خطاب کردهاند. به تعبیر حاج آقای رحیمیان، حاج آقا مصطفی عبودیت و روح معنویای داشتند که بر وجود ایشان حاکم بود. این چیزی بود که در دهها سفر زیارتی نجف به کربلا در معیت ایشان قابل مشاهده بوده است. حال حاج آقا مصطفی در حین ذکر مصیبت اباعدﷲ الحسین به نحو شگفتی منقلب میشد که در هیچ کس دیگری مشابه آن را مشاهده نکردهایم.
زندگیِ ایشان بهمعنای دقیق کلمه یک زندگی طلبهای بود در نجف و مانند سایر طلاب از منزل اجارهای استفاده میکردند. تا زمانی که در قید حیات بودند منزل ایشان محل چاپ و تکثیر اعلامیههای حضرت امام بود و پس از شهادت نیز ارث و میراث چندانی باقی نگذاشتند.
مصداق کوثر، منحصر در حضرت زهراست
اسلام و غرب؛ امام خمینی و شارحانش
روحانیت اصیل و آفات آن از نگاه امام خمینی(ره)
آیتاللهالعظمی گلپایگانی، مودّی به آداب سنت