من با آثار علامه سید جعفر مرتضی(رضوان ﷲ) از حدود سی و پنج سال قبل آشنا شدم. از اولین آثاری که از میراث مکتوب ایشان خواندم، کتاب «الحیات السیاسیه الامام رضا(ع)» و بعد هم «حدیث عشق» بود و بعد از آن به لطف دوست عزیزمان حضرت آقای جعفریان که به شاگردی و استفاده از محضر ایشان افتخار میکنند، با حضرت استاد علامه سید جعفر مرتضی زمانی که در قم زندگی میکردند، آشنایی مستقیم پیدا کردم و از محضر ایشان بسیار استفاده بردم. بعد از آن هم که ایشان به لبنان تشریف بردند، هرگاه که من به لبنان میرفتم، خدمت ایشان میرسیدم و از ایشان بهره میبردم و از آثار ایشان هم استفاده میکردم. آثار ایشان خیلی زیاد است و میراث قلمی ایشان واقعا جزو آثار افتخارآمیز فرهنگ و میراث مکتوب ما است. حقیقتا این مرد بزرگ همت طاقتشکنی داشت، خیلی آدم عجیبی بود، ایشان در روزگار مریضی یک بخشی از سیره امام حسین(ع) را در همان اتاقی که در ایام بیماری برای ایشان فراهم کرده بودند و کتابها را به ایشان میرساندند، تقریر میکردند.
در میان آثار ایشان، شاید مهمترین اثر «الصحیح من سیرة النبی الاعظم» است. من به صورت فشرده به بخشی از وجوه اهمیت آثار ایشان اشاره میکنم. اولین نکته مهم آثار ایشان، تتبع کمنظیر یا بینظیر است. مرحوم استاد مرتضی بسیار بسیار گستردهنگاه بود و در به سامان رساندن یک موضوع و یک مطلبی به جمع چند منبع اکتفاء نمیکرد. در همین گسترهی تتبع، کار ایشان یک ویژگیای دارد که شاید کم نظیر باشد و آن بهرهمندی از منابع گسترده جنبی است.
در روش تحقیق، آنهایی که اهل پژوهش هستند میدانند که کارآمدترین ابزار، منابع جنبی است. منابع مستقیم چون مکرر دیده میشوند، نوعا حرف تازه ندارند، مگر اینکه کسی قدرت تحلیل داشته باشد و از منابع مکرر دیده شده، حرف تازهای را استخراج کند. مثلا کسی که میخواهد در تاریخ اسلام بحث کند، بسیار طبیعی است که به تاریخ طبری مراجعه کند، یا به تاریخهای کهن و جدید نوشته شده مشهور مراجعه کند. ولی استاد در سامان دادن به کارهای پژوهشی خود، از همه آنچه که از دور و نزدیک میتوانست، دست ایشان را بگیرد و به یک جای خیلی مطمئنی برساند، منابع ادبی، شعر، فقه، تفسیر و غیره همه اینها را به کار میگرفتند و گاهی بهرهمندی از این منابع جنبی در مقایسه با منابع مستقیم، برای رسیدن به هدف و طرح حرفهای تازه، او را بیشتر موفق میکرد.
یکی دیگر از ویژگیهای ایشان، ذهنیت خیلی حساس ایشان بود. در تحقیق میگویند که گزیدگی ذهن و پیدا کردن زاویه دید، بسیار بسیار مهم است. حضرت استاد جناب آقای جعفریان یک وقتی میفرمودند، که من یک متن بسیار کهنی را از سفر حج آوردم و به یکی از عالمان بزرگ دادم. این عالمان قدیم رسمشان است که در حاشیه کتاب دریافتهایشان را مینویسند، آن عالم بزرگ، کتاب دو جلدی قطور را خوانده بود و مجموعا در ده بیست مورد حاشیه زده بود، به بزرگوار دیگری دادم که سی چهل مورد حاشیه زده بود، اما وقتی به علامه مرتضی دادم، بیش از سیصد مورد به این کتاب حاشیه زده بودند.
ایشان ذهن بسیار حساسی داشتند که از هر متن خرد و کوچکی به یک نکتههای کلان و موضوعات مهمی میرسید. همین ویژگی یک چیزی برای او به وجود آورده بود با عنوان نقادی. شما هیچ اثری از آثار ایشان را نمیبینید که دستهای آلوده و دستهای ناپیدای آلوده در تاریخ اسلام را شناسایی نکرده باشد. من چند روز قبل در کلاس درس، به شاگردان دوره دکتری میگفتم که اگر کسی فقط کتاب «الصحیح من سیرة النبی الاعظم» حضرت استاد را از اول تا آخر به دقت مطالعه کند، از مواردی که ایشان، روایت و حادثه تاریخی و موضوعات گوناگون را نقادی و بررسی کرده است و جریانهای ناپیدا را آفتابی کرده است، از این سی و پنج جلد، شاید سه چهار جلد کتاب به این شکل از آن استخراج شود.
مثلا در این صد سال اخیر در سیره رسول ﷲ بعضی از علما به ناهنجار بودن ماجرای «شقالصدر» متوجه شدهاند، که گفته میشود در تاریخ اسلام وقتی که پیغمبر اکرم کودک بودند و در کنار حلیمه سعدیه زندگی میکردند، یک حادثهای اتفاق افتاده و ایشان آمده و به حلیمه گفته است که من را به بالای کوه بردند – نقلها گوناگون است – و سینهام را شکافتند، یا آنکه برادر رضاعیاش به مادرش گفت که محمد را بردند و سینهاش را شکافتند و قلبش را بیرون آوردند، شستشو کردند و مجدد جای خود گذاشتند. این دروغ را اینقدر خوب درست کردند که بعضی از جاها نقل شده است که پیغمبر اکرم تا اواخر عمرش وقتی این قضیه را نقل میکرد، سینه و جای شکافته شدن سینه را نشان میداد. مرحوم صدر بلاغی، هاشم معروف الحسنی و بعضی دیگر از عالمان و بزرگان هم به نتیجه رسیدهاند که این بحث نمیتواند درست باشد و مفسران غالبا ذیل «الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک»، این «شرح صدر» را به همان «شق صدر» تفسیر کردهاند، حتی برخی از مفسران خیلی بزرگ هم به خاطر اینکه نقل بسیار گسترده است، در این موضوع ماندهاند، همین هاشم معروف الحسنی(رضوان ﷲ) گفته است که قصه به افسانه بیشتر شبیه است، ولی چون نقلش خیلی زیاد است، این نقل زیاد غالبا راهزنی دارد، ولی هرگز نتوانسته در نقلهای انبوه ساخته شده، آقای علامه مرتضی را بفریبد و برای او راهزنی درست کند. آن مرحوم بزرگوار فرمودند – شاید هم از باب مهاجه باشد- که در کار از طریق معجزه عقل در آن راهی ندارد، ایشان نه تنها روایات این بحث را نقادی کرده است و نشان داده که نمیتواند درست باشد، بلکه ریشه آن را هم پیدا کرده است، یعنی به یک حادثه و فرهنگ جاهلی پیوند زده است و از آنجا نقد زده است که این داستان نمیتواند داستان درستی باشد.
(استاد مهدویراد-علامه سیدجعفر مرتضی- استاد معراجی)
یا قصه اینکه امام حسن و امام حسین(ع) قبلا اسمشان «حرب» بوده است، اینها را نقادی کرده است. ایشان نقادیهای گوناگونی در سیر این مسیر دارد. چه در سیره امام حسین(ع) و چه در سیره امام حسن(ع) و چه در سیره علی(ع) و رسول ﷲ. یکی از نکاتی که من چند شب قبل در تلویزیون اشاره کردم، و به نظر من به ویژه در سیره پیامبر بسیار مهم است، در این سیره، حضرت استاد اول قرآنی هستند و بعد تاریخی. یعنی انگار قرآن را به خدمت سیره آوردهاند و سیرهنگاری کردهاند و تاریخ را در حاشیه قرآن پیش بردهاند. ما از دورانهای خیلی گذشته، سیرهنویسانی داشتیم که به قرآن توجه داشتند، مثلا قرنهای اول صرفا نقل بود و شاید بهترینش «مغازی واقدی» باشد که آیات مربوط به جنگ را نوعا گزارش کرده و این سیره را میتوان نوعی تفسیر جنگی و نبردی و غزهای تاریخ اسلام هم گزارش کرد. ولی به قول بیهقی بزرگ، کار استاد از نوعی دیگر است، اصلا نوع نگاه ایشان به آیات و بررسی آیات و استنباط از آیات برای سیره کار بسیار بسیار مهمی است. ایشان غیر از تاریخ و سیره که برای حضرت جواد دارد که اولین کار در سیره همان کار «اَلْحَیاةُ السّیاسیّة لِلْاِمامِالرّضا» است. گمان کنم، هنوزم که هنوز است برای امام رضا(ع) کتابی از این زاویه و از بحث سیاسی، کتاب بینظیری باشد، هرچند این کتاب مربوط به قبل از انقلاب است و بعد از انقلاب نیز بارها چاپ شده است.
سالهای اخیر که ایشان در لبنان بودند، در همین زادگاهشان «عیتا الجبل»، با جوانهای خیلی خوب و رزمندگان خوب حزب ﷲ همراه بود. حدود ده سال قبل که من خدمت ایشان رفتم، هفتهای دو روز به آنجا میرفتم و در آنجا میماندم، در این دو روز ایشان برای آن جوانهای رزمنده، تفسیر میگفتند، تفسیر سورههای کوچک را که یک بخش قابل توجهی از آنها هم چاپ شده است، که از جمله سوره ضحی، سوره مسد و تفسیر بسیاری از سورههای قصار چاپ شده است و سوره انسان هم در دو جلد چاپ شده است. دریافتهای تفسیری ایشان هم جالب توجه است.
یک وقتی من بحثهای فقهی ایشان را در ضمن کارهای تاریخی ایشان که نگاه میکردم، خیلی برای من جالب بود که تاملات فقهی ایشان، چه ارزیابی روایات به لحاظ سند، چه درونمایه و فقه الحدیثی، جالب توجه است. از آقای جعفریان سوال کردم و ایشان فرمودند که اصلا من یک مدت قابل توجهی را در محضر ایشان فقه میخواندم و یک فقه بین متن و خارج را درس میدادند و خیلی هم در درسشان موفق بودند. به هر حال ابعاد آثار این بزرگوار را در این گفتگوی کوتاه نمیتوان به راحتی و به درستی ارزیابی کرد.
سالها قبل، آقای جعفریان به لحاظ علاقهای که به ایشان دارد، یک نشستی را برگزار کردند و گروهی از فاضلان کتابی را در روششناسی تاریخی و روش سیره ایشان تهیه کردند که یک کتاب چهارصد پانصد صفحهای است و مقالات متعددی در روششناسی ایشان نوشته شده است که خواندنی و قابل توجه است. سیره رسول ﷲ ایشان را یکی از شاگردانش خلاصه کرده و در چند جلد نتایج استاد را به نتایجی که از بررسی حادثهها، غزنهها و ابعاد زندگی رسول ﷲ به ایشان رسیده بودند، آنها را با دلایلش گزارش کرده است. من گمان میکنم که ان شاﷲ فرزندان و شاگردان ایشان و علاقهمندان به ایشان با سیره علی و امام حسین(ع) بتوانند کاری کنند، حتما قابل توجه است، اینها میتواند برای فاضلان دستمایههای خیلی خوبی باشد، اگر کسی بخواهد که در تاریخ اسلام به دقت و با دید نقادی مطالعه کند، قطعا از نگاه به آثار ایشان بینیاز نخواهد بود.
نکته آخر پیدا کردن جریان اموی و دست ناپیدا و بسیار خطرناک اموی در تاریخ اسلام و ساختن صحابهها و جریانها برای اینکه یک تاریخ با قرائت اموی بتوانند درست کنند، است. علامه مرتضی از معدود کسانی است که در شخصیت و محدوده گزارش توانسته است این موارد را کشف کند، من ندیدم کسانی را که با این دقت و تامل بتوانند به مساله برسند.
به هر حال ما شخصیت بسیار بزرگی را از دست دادیم، این سالهای اخیر ایشان از درد و مریضی رنج میکشید، ولی با این وجود مطالعه و دقت میکرد. دو سال قبل کتاب سیره علی ایشان کتاب سال شد و حق این اثر بود که کتاب سال شود. در نهایت بزرگواری با اینکه سر حال نبودند و از لبنان آمدند و وقتی من با ایشان تماس گرفتم و گفتم که با توجه به اوضاع حال شما میتوانید تشریف نیاورید و یکی از فرزندان شما تشریف بیاورند و لوح را دریافت کنند، ایشان گفت که همه افتخار من به جمهوری اسلامی بود، افتخار من این بود که در جمهوری اسلامی کار کردم و کارم را شکل دادم، با افتخار میآیم و با افتخار لوح را از دست رئیس جمهور میگیرم. ایشان آمد و با خیلی سختی به روی سن رفتند و لوحشان را از آقای دکتر روحانی گرفتند، آقای دکتر روحانی و آقای صالحی خیلی به ایشان احترام کردند و واقعا هم حق ایشان بود. به نظر من، جمهوری اسلامی یکی از نیروهای بزرگ تحقیقی و پژوهشی و یکی از استوانههای خیلی جدیاش را در لبنان از دست داد. خدا ایشان را رحمت کند و روضان الهی از آن ایشان باشد. ایشان مرد بزرگی بود. ما مرد بزرگی را از دست دادیم.
جلوه ایشان در تاریخ بود، اما ایشان در فقه و اصول یدی داشتند. ایشان یک تفسیر سوره ضحی دارد، که بیش از سیصد صفحه است، در ذیل «مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» که نوعا مفسران و مورخان این بحث که بین دو وحی به پیامبر اکرم(ص) مدتی فاصله شد، و اینکه پیامبر دلگیر بود که چرا وحی متوقف شده است را طرح کردهاند و با عالمانهترین نقدهای روایات نشان دادهاند که اصلا توقف وحی وجود نداشته است و تفاسیر دیگر ایشان هم قابل توجه است. من در تفسیر که مطالعاتی دارم، واقعا از تفاسیر ایشان لذت میبرم، در تفسیر آدم بسیار قدرتمندی بودند و تاریخ جلوه کار ایشان بود. اگر مفسر و فقیه ما، اگر اصولی ما و هر یک از کارکنندهها در ابعاد گوناگون تاریخ و تمدن از تاریخ آگاهیهای درستی نداشته باشند، با مشکل مواجه خواهند شد. آن گستره آگاهیهای عجیب به ایشان قدرت داده بود که در ابعاد دیگر تمدن اسلامی هم مقتدر باشند. آقای جعفریان میگفتند که من در بحث تاریخ اسلام، عملا نتیجه پژوهشهای علامه مرتضی را عرضه میکنم، با اینکه خود ایشان هم در این زمینه بسیار مطالعه و پژوهش کردهاند.
مهدی شیدائی
بسمه تعالی
خداوند رحمت کنه علامه سید جعفر را. و به اساتیدی چون اقایان معراجی مهدوی راد و جعفریان سلامتی و طول عمر عنایت فرماید.