۱۹ مهر مصادف با سالروز تأسیس «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» است. در سال ۱۳۶۹ شمسی پس از آنکه چهارمین کنفرانس وحدت اسلامی توسط سازمان تبلیغات اسلامی در تهران برگزار شد، رهبر انقلاب آیتﷲ خامنهای دستور تشکیل این سازمان را صادر کردند. تأسیس «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» در واقع استمرار حرکت «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة» در مصر بود که حدود نیم قرن قبل به همت آیتﷲ محمدتقی قمی و پشتیبانی آیتﷲ بروجردی و شیوخ الازهر تأسیس شد و در اوج فعالیت خویش توانسته بود تأثیرات مهمی را در نزدیک کردن و رفع اختلافات مذاهب اسلامی به ویژه شیعیان و اهل سنت داشته باشد.
صدور فتوای تاریخی شیخ محمود شلتوت، شیخ الازهر مصر، در به رسمیت شناختن فقه جعفری، یکی از ثمرات مهم دارالتقریب بود. اما با درگذشتِ پشتیبانان دارالتقریب، این سازمان به مرور دچار افول شد و بعد از انقلاب اسلامی ایران دیگر اثری از آن وجود نداشت. حال با دستور رهبری «مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی» باید همان مسیر را دنبال میکرد با این تفاوت که حکومت یک کشور مهم همچون ایران پشتیبان آن بود و از ابتدای انقلاب اسلامی ایران شعار وحدت و تقریب مذاهب اسلامی در سخنان رهبران انقلاب بازتاب و تأکید فراوانی داشت.
مجمع تقریب مذاهب از سال ۱۳۶۹ تاکنون سه دبیرکل به خود دیده است که عبارتند از: مرحوم آیتﷲ محمد واعظ زاده خراسانی (از سال ۱۳۶۹ش تا ۱۳۸۰) و آیتﷲ محمدعلی تسخیری (از سال۱۳۸۰ تا۱۳۹۱) و آیتﷲ محسن اراکی( از سال ۱۳۹۱ش تاکنون). به تازگی نیز با اعلام خداحافظی جناب اراکی از ریاست این تشکل، باید منتظر چهارمین دبیرکل آن باشیم. این مجمع در طول حدود سیسال فعالیت خویش، خدمات علمی و تبلیغی فراوانی برای اتحاد امت اسلامی داشته است که در گزارشهای آن معمولا منعکس شده است؛ ولی آنچه هماکنون بنده در مقام بیان هستم آسیبشناسی فعالیتهای آن است که میتواند به عملکرد آیندهی آن کمک کند. بنده مطالبم را در قالب چند نکته بیان میکنم:
- استقرار مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در تهران تعاملات علما و اندیشمندان مذاهب اسلامی به خصوص شیعه و سنی را محدود به زمان کنفرانسها کرده است و این نهاد ارتباط و هماندیشی مستقیمی میان علمای شیعه و اهلسنت به وجود نیاورده است. این درحالی است که در گذشته استقرار دارالتقریب در الازهر مصر ارتباط مستقیمی را میان علمای الازهر و علمای شیعه لبنان و عراق به وجود میآورد. آیتﷲ بروجردی نیز نامهنگاریهای متعددی با شیوخ الازهر داشت. حقیقت اینکه بعضی از مسائل سیاسی بعد از انقلاب ارتباطگیری بین علمای شیعه و سنی را در تهران بسیار دشوار ساخته است. در چنین شرایطی انتقال فعالیتهای اصلی مجمع به کشورهای دوستی همچون لبنان و عراق و سوریه میتواند تعاملات حقیقیتری را میان علمای شیعه و اهلسنت به وجود آورد. برای تأثیرگذاری بیشتر این مجمع باید از مراجع تقلید شیعه و علمای بزرگ اهلسنت نیز در این امر مشارکت بیشتری طلب کرد و حتی بعضی از امور را به آنها واگذار کرد. باید دغدغه وحدت اسلامی را که از درون مجمع جوشش دارد، امری غیردولتی نمود و آن را به یک مطالبه و خاستگاه حوزوی و دینی تبدیل کرد. موضوعی که در دارالتقریب وجود داشت و در مجمع تقریب وجود ندارد. «دارالتقریب» نمایشی از ارادهی حوزهی علمیه قم و الازهر مصر برای تقریب مذاهب و اتحاد بود، ولی «مجمع تقریب» اراده دولت جمهوری اسلامی ایران را برای این امر به نمایش میگذارد.
- اگرچه مجمع تقریب برنامههای علمی و تبلیغی و آموزشی متعددی را در این سالها دنبال کرده است ولی اصلیترین برنامه این سازمان «کنفرانس بینالمللی تقریب مذاهب اسلامی» است که غالبا به صورت شعاری برگزار میشود و تاثیرات قابل توجهی در مسیر پیشرفت اتحاد امت اسلامی ندارد. هرساله هزینه و نیروی اجرایی فراوانی صرف این کنفرانس میشود و خروجی آن فقط چند بیانیه است که هیچ تحولی را در دنیای اسلام ایجاد نمیکند. بنده معتقدم اصل کنفرانس وحدت اسلامی یا بعضی از فروع آن را میتوان به صورت چرخشی در مناطق سنینشین ایران از جمله استانهای سیستان و بلوچستان و کردستان یا حتی کشورهای دوستی که به آنها اشاره شد، برگزار کرد. این موضوع میتواند موجب تغییر نگاهها به سیاست مذهبی جمهوری اسلامی شود و عدهای این کنفرانس را برنامهای برای پیشبرد مواضع سیاسی یا مذهبی جمهوری اسلامی ایران تلقی نکنند. ارتباط و گفتگوی علمای اهلتسنن و شیعه و رفت و آمد به شهر قم و بالعکس، از الزامات رسیدن به وحدت جهان اسلام است. این گفتگوها حتی اگر در قالبهای غیر رسمی صورت بگیرد در تحقق وحدت جهان اسلام بسیار موثر خواهد بود.
- مجمع تقریب مذاهب اسلامی از آنجا که نهادی دولتی است در ارتباطات مردمی موفق نخواهد بود، از این رو بهتر است تصدیگری تبلیغات عمومی وحدت اسلامی را رها کند و از مجموعههای مردمی، دانشجویی و حوزوی که با انگیزههای دینی در این مسیر قدم برداشتهاند، حمایت کند. متأسفانه هماکنون ارتباط مستقیم و مستمری میان نهادهای مردمی فعال در عرصهی وحدت اسلامی و مجمع تقریب وجود ندارد و فعالیتهای این سازمان تنها در تهران پیگیری میشود. شبکهسازی میان نیروهای فعال در عرصه وحدت اسلامی میتواند قدرت پژوهشی، آموزشی و تبلیغی این سازمان را بسیار افزایش دهد. با این حال بنده به عنوان یکی از فعالان عرصهی وحدت چنین راهبردی را از سوی مجمع شاهد نبودهام.
- در گذشته دارالتقریب مذاهب اسلامی از مشارکت و حمایت علمای بزرگ اهلسنت برخوردار بود و انتساب آن به مذهب تشیع کمرنگ بود ولی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی بیشتر رنگ و بوی شیعه دارد. دعوت به همکاری علمای اهلسنت در این مجمع میتواند نفوذ اجتماعی و دینی آن را وسعت بخشد. چندی پیش بنده به همراه یکی از علمای اهلسنت استان گلستان سفری به منطقه کشمیر هند داشتم، این سفر به دعوت مردم کشمیر بود و از طرف نهادهای دولتی پشتیبانی برای آن صورت نگرفته بود، ولی این سفر توانست نمایشی حقیقی از وحدت اسلامی در ایران را به بگذارد. اهلسنت کشمیر در دیدارها این نکته مهم را بیان میکردند که تاکنون عالمی از اهلسنت به همراه روحانیون شیعه برای تبلیغ وحدت اسلامی به این منطقه سفر نکرده است، و آنها برای اولین بار توانستهاند سؤالات خویش درباره وضعیت اهلسنت ایران را از یک عالم اهلسنتِ ایرانی بپرسند.
- تعدادی از مدیران اجرایی دورهی اخیر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی عضو فعال یک جناح خاص سیاسی بودند به گونهای که حتی فعالیتهای سیاسی و جناحی این افراد بر فعالیتهای وحدتی آنها غالب بود. مسئولین مجمع باید از میان افراد غیرجناحی انتخاب شوند یا اینکه در مدت تصدی پستهای اجرایی مجمع، موضع گیریهای جناحی خویش را کنار بگذارند. کسانی که نمیتوانند در عرصهی سیاست مدارا کرده و از دو قطبیسازیهای سیاسی به کنار باشند، محققا در عرصهی وحدت میان شیعه و سنی نیز موفق نخواهند بود یا حداکثر نمایشی شعارگونه از آنها ارائه میکنند که گرهای از مشکلات جهان اسلام باز نمیکند. یکی از آسیبهای دیگر چنین مسئولینی عدم استفاده از ظرفیت نیروهای فعال در عرصهی وحدت اسلامی در جناح سیاسی مقابل است.
- مجمع تقریب از ورود به مسائل جزئی وحدت اسلامی و آسیبها و موانع میدانی آن به دور است و تبلیغات و پژوهشهای آن همواره به صورت کلی و شعاری بوده است. هماکنون کتابهای علمی و تبلیغی فراوانی جهت وحدتستیزی در دنیای اسلام به نگارش درمیآید که مجمع هیچ برنامه عملی برای رصد و نقد آنها ندارد. مجمع برنامهای نیز برای حمایت از پژوهشگران عرصهی وحدت اسلامی نیز در این راستا ندارد. مطالبه از دروس علمی مراجع برای پرداختن به مشکلات وحدت اسلامی و فتواهای که به مبارزه با تکفیر می رود، نیز در راهبرد این سازمان دیده نمیشود. مجمع در زمینه آموزش مبلغین و مربیان وحدت اسلامی نیز تقریبا هیچکاری انجام نداده است. بسیاری از مناسبتهای اسلامی و مذهبی شیعه فرصتی برای اعزام مبلغین وحدت اسلامی به نقاط مختلف کشور و حتی جهان اسلام را فراهم میکند، ولی نیروی آموزش دیدهای برای این کار وجود ندارد.
- ایجاد وحدت اسلامی بدون مبارزه با تکفیر امکانپذیر نیست، همچنانکه راهبرد مبارزه با تکفیر اگر با سیاستهای وحدت اسلامی هماهنگ نباشد شاید جواب عکس بدهد و به تفرقه بیشتر منجر شود. در سالهای گذشته شاهد ایجاد کارگروهها و دبیرخانههایی برای مبارزه با وهابیت و جریانهای تکفیری بودهایم، اگر هماهنگی مستقیمی میان این کارگروهها و مجمع وجود نداشته باشد، فعالیتهای یکدیگر را بیاثر خواهند نمود. افزون بر این از آنجا که مجمع تقریب مذاهب تشکلی برخواسته از جامعه شیعی است باید مبارزهی فعالتری با افراط و فرقهگرایی در جامعه شیعه داشته باشد موضوعی که هنوز هیچ دبیرخانه و کارگروهی برای آن وجود ندارد.
زعیم حوزه و تشیع
گزارشی از روند شکلگیری حوزه علمیه قم
«الصَرخی» کیست و در پی چیست؟
مؤسس حوزه؛ پایهگذار مبارزه با اسرائیل