مقدمه
سکولاریسم حوزوی اصطلاحی است که پس از سخنرانی معروف رهبر معظم انقلاب در خراسان شمالی در ادبیات برخی از حوزویان رایج شد و همچنان در حال تولید و بازتولید مفاهیم مرتبط با خود میباشد. شاید بتوان جانمایه تذکرات رهبری و برخی از دلسوزان این عرصه را «عدم کارآمدی و یا عدم کفایت حمایت علمی و سیاسی حوزه نسبت به مسائل نظام و انقلاب» دانست.
در ادامه حیات این کلیدواژه مشکلاتی ایجاد شده که باعث میشود برخی از حوزویان، نسبت دادن آن به حوزه را نوعی بهتان تلقی کنند[۱] . از سوی دیگر، امروز هیچ طلبه، بیت و مرجعی نمیپذیرد که عنوان تابوی سکولار به وی برچسب زده شود و به تعبیری دیگر، سکولارترین جریانات فکری حوزه هم از اطلاق این واژه به خود گریزانند و علت آن هم رسوب معنای سکولار در معانی منفی بوده که در مقابله آنها با دین و مذهب در ذهن عموم متدینین شکل گرفته است.
همچنین طیفی از انقلابیون دغدغهمند با این عنوان چالشهایی با برخی دیگر از جریانات و حوزویان ایجاد نموده و این کلیدواژه به گونهای غیرمتداول و از تریبونهای عمومی باعث ایجاد دوگانگی در میان حوزویان شده است. نکته شایان توجه اینجاست که رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارها با حوزویان صراحتاً اشاره داشتهاند که اصرار بر این واژه نداشته باشند و بیشتر بر مفهوم آن که همان بیتفاوتی حوزویان نسبت به دغدغههای نظام اسلامی است، تاکید کنند.
در چنین شرایطی که خبری از شکلگیری مفاهیم تصوری و تصدیقیه بحثی نیست، باید شاهد چالش، واگرایی و افزایش سطح تخاصمات در میان حوزویان بود. بر این اساس به نظر میرسد جستجوی مفاهیم دیگری برای شکلگیری این گفتمان در حوزه امری ضروری است.
کنشهای حوزویان و نسبت آن با مسائل نظام اسلامی
نوشتار پیشرو تلاش دارد با نگاهی به خروجیهای علمی حوزه علمیه قم، تاملی در نسبت حوزویان در کنشهای علمی خود و دغدغههای نظام بیندازد. اقدامی که جا داشت و دارد که پیش از این توسط نهادهای حوزوی دغدغهمند انقلاب صورت گیرد. در واقع هدف اصلی، آسیبشناسی گفتمانهای هژمون و مسلط بر حوزه علمیه است که بر تمامی کنشهای علمی حوزویان اعم از پایاننامهها، مقالات، جشنوارههای علمی و … اثر داشته و براساس آن میتوان خطی کلی از فضای حوزه را ترسیم کرد.
مبتنی بر این نگرش، سکولاریسم -یا هر واژهی دیگری که معنای بیتفاوتی بدهد- در فرد، مؤسسه و یا مرکز خاصی تولید و بازتولید نمیشود، بلکه در رفتارهای سیستمی حوزویان مشهود بوده و ممکن است فردی در راهپیمایی روز قدس و گرمای ۴۰ درجه و با زبان روزه که یکی از برکات انقلاب اسلامی است، شرکت کند، اما کنش علمی او در فضایی باشد که نسبتی با مسائل اصلی کشور ندارد.
بر این اساس ۵ کنش علمی حوزویان در این نوشتار مورد مداقه قرار گرفته است: پایان نامهها، کتاب سال حوزه، متون حوزه، کرسیهای درس خارج و نهایتاً جشنواره علامهحلی(طلاب جوان).
تمامی آمارها و بررسیهای صورت گرفته مبتنی بر اطلاعات آشکاری است که در وب سایتهای مراکز حوزوی درج شده و در ادامه تلاش میکنیم براساس عناوین این ۵ کنش، نسبت آنها با دغدغههای نظام و حکومت اسلامی را بسنجیم. نوشتار حاضر به هیچ وجه درصدد داوری منفی و مثبت نبوده و صرفا توصیفی از شرایط موجود براساس نسبتسنجی خروجیهای علمی حوزویان با آنچه مسائل نظام خوانده میشود، است.
پایاننامه ها
چند سالی است که سنت پایاننامهنویسی که از سنتهای مراکز آکادمیک میباشد به فضای حوزه منتقل شده است. هر طلبهای برای اخذ مدرک سطح ۳ (کارشناسی ارشد) و سطح ۴ (دکتری) میبایست پس از تصویب طرح اجمالی و تفصیلی در کمیسیونهای مربوطه، به نگارش پایاننامه اقدام کند.
نگاهی کلی به آمار پایاننامههای حوزوی براساس سایت مرکز مدیریت حوزهای علمیه[۲] نشان میدهد که از میان حدود ۴۷۵۴ پایاننامه ثبت شده در معاونت آموزش مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، سهم پایاننامههای فقه و اصول بیشترین سهم و به ترتیب فلسفه و کلام، تبلیغ و علوم قرآنی، حقوق قضا، علوم حدیث، اخلاق وتربیت، تاریخ اسلام و نهایتاً ادبیات عرب در رتبههای بعدی قرار دارند که نمودار آن به صورت تقریبی به شکل ذیل قابل ارائه است:
برای فهم نسبت این پایان نامهها و ارتباط با آن با مساله اصلی این نوشتار تلاش نمودیم تمامی عناوین و موضوعات ۹ گانه را بر اساس ورود به مسائل و مباحث مرتبط با مسائل نظام نظیر فقه سیاسی، اقتصاد اسلامی و حتی ریز موضوعاتی نظیر امر به معروف و نهی از منکر و …. مورد بررسی قرار دهیم که نهایتا خروجیها به شکل نمودار قابل مشاهده میباشد. از میان ۴۷۵۴ پایاننامه حوزه تبلیغ ( ۱۲۱ مورد)، به ترتیب فقه و اصول با ۵۲، فلسفه و کلام، ۳۹، حقوق و قضاء ۲۳، علوم قرآنی ۲۰، تاریخ ۲ و اخلاق، تربیت و علوم حدیث با یک پایاننامه در مراتب بعدی قرار دارند که نمودار آن به شرح ذیل است:
دروس خارج
تاکنون آمارهای متعددی در مورد دروس خارج حوزوی به عنوان یکی از فعالیتهای اصلی حوزویان در سطح بالا ارائه شده است. برخی از این پیمایشها حضوری و برخی مستند به درسنامه منتشر شده از سوی مرکز مدیریت حوزه می باشند.
در پیمایش انجام شده توسط مؤسسه فقاهت و تمدن، در مجموع ۲۴۰ کرسی بررسی گردیده که سهم هر یک از مباحث به ترتیب به شرح ذیل است:
عبادات، معاملات، طهارت و نجاست، نکاح، طلاق، ارث، مسائل مستحدثه و در نهایت ولایت فقیه و امر به معروف و نهی از منکر.
آمار دیگری از سوی خبرگزاری ایکنا با عنوان «بررسی آماری موضوع جلسات درس خارج فقه قم» منتشره شده که در آن اشاره شده است:» با انجام بررسیها مشخص شد از میان ۱۸۰ کرسی درس خارج فقه شهر قم، که اطلاعات آنها در سایت منتشر شده است، ۱۳۰ کرسی به بحث «عبادات» اختصاص دارد. از این میان ۲۲ کرسی در مورد نماز، ۱۲ کرسی در مورد طهارت، ۱۱ کرسی درباره حج، ۱۱ کرسی درباره خمس، ۱ کرسی به زکات و ۱ کرسی به روزه اختصاص دارد. ۷۴ کرسی نیز به عبادات اختصاص دارد که موضوع آن نامشخص است.»[۳]
سایت اجتهاد نیز در پیمایشی دیگر آورده است که :
«با مقایسه آمار دروس ارائه شده، مبحث عبادات بیشترین سهم از کل دروس را به خود اختصاص داده است. شهر قم با ۵۸ درصد دروس، در صدر این لیست قرار دارد. همچنین بخش کوچکی از مباحث نیز به عنوان مباحث جدید در حوزههای سراسر کشور تدریس میشود که امید میرود در آینده، این مباحث بخش بیشتری از مباحث حوزوی را به خود اختصاص دهند.»[۴]
متون درسی حوزه
یکی از راههای تحلیل جریانات و گفتمانها، تحلیل مکتوبات است که با مراجعه به متون، به فهم فضای تاریخی و فکری حوزویان در دوره های مختلف میانجامد. دروس و کتب رایج در حوزه در سه سال ابتدایی عمدتاً متمرکز بر ادبیات عرب و تا حدودی مسائل کلامی و عقیدتی میباشد. از سال چهارم تا ششم حوزه نیز فقه و اصول به عنوان زمینه اصلی دروس حوزه بوده که در لمعتین و اصول (شهید صدر/ مظفر) پیگیری شده و در نهایت از سال هفتم تا دهم اصول و فقه به صورت تخصصی پیگیری می شود که کمترین ارتباطی با مباحث و مسائل روز دارد و بیشتر در جهت تقویت قوه اجتهاد اثربخش است.
براساس بررسیهای صورت گرفته، تنها کتاب مرتبطی که طی این دوره ده ساله ارائه میشود، کتاب حکومت اسلامی تالیف مرکز تالیف متون حوزوی بوده که ذیل دروس جنبی در سال ششم و عمدتا خودخوان است.
کتاب سال حوزه
کتاب سال حوزه از جمله رخدادهای پژوهشی در بالاترین سطح خود در حوزه به شمار میآید. این همایش همه ساله و پس از بررسی و ارزیابی بهترین آثار حوزیان در موضوعات مختلف برگزار شده و در نهایت از آثار برگزیده و شایسته تحسین تقدیر میشود. این رخداد به نوعی ویترین حوزه در حوزههای پژوهشی نیز میباشد.
در ادامه به تحلیل دورههای هجدهم و نوزدهم کتاب سال حوزه براساس آثار منتخب میپردازیم
آثار برگزیده
در بخش آثار برگزیده این دو دوره و از میان ۱۶ اثر تنها یک اثر در حوزههای مرتبط میباشد که در زمینه فلسفه سیاسی نوشته احمدرضا یزدانیمقدم بوده و بقیه آثار در حوزههای حدیث پژوهی و تصحیح نسخ و … میباشند.
آثار شایسته تقدیر و تحسین
در بخش آثار شایسته تقدیر و تحسین از میان ۷۷ اثر منتخب، تنها ۶ اثر مرتبط با حوزههای اقتصاد اسلامی، فقه سیاسی، دفاع مقدس و تاریخ انقلاب بودند.
جشنواره علامه حلی
جشنواره علامه حلی به ابتکار معاونت پژوهش حوزه و ویژه طلاب پژوهشگر جوان بوده که طی سالهای گذشته مورد استقبال قرار گرفته است. این جشنواره شامل داوری پایاننامههای سطح ۳ و ۴ حوزه، مقالات و کتابها در طول یک سال میباشد که در این نوشتار سالهای ۹۳ و ۹۶ مورد بررسی قرار گرفته است[۵] .
در سال ۹۶ از مجموع ۶۱ اثر برگزیده در سطوح مختلف، تنها یک اثر در حوزه مدیریت اسلامی در حکومت اسلامی انتخاب و در سال ۹۳ نیز از میان ۶۲ اثر برگزیده، تنها ۵ اثر در حوزه دفاع مقدس، تبیین نگرشهای رهبری، حکومت اسلامی، امنیت در جمهوری اسلامی و جنگ نرم انتخاب شدهاند.
تحلیل
- یکی از اصول اولیه در اخلاق علمورزی، تناسب ادعای پژهش با دلایل آن است. نوشتار حاضر نیز براساس بررسی اجمالی صورت گرفته در حوزه های محدود پنجگانه و با توجه به دسترسیهای موجود نشان میدهد که میزان دغدغه حوزویان نسبت به مسائل و چالشهای نظام اسلامی تفاوتهای چشمگیری دارد. تفاوتهایی که میتوان آن را در این ۵ کنش علمی حوزویان رصد نمود. این آمارها به معنای تائید و یا رد مطلق و مصداقیابی برای آنچه سکولاریسم حوزوی خوانده میشود نبوده و تنها در صدد تبیین تفاوت مسائل بین حوزویان و مسائل نظام اسلامی میباشد.
- طی سالهای گذشته و به ویژه از زمان تصدیگری آیتﷲ اعرافی بر مدیریت حوزههای علمیه، تلاشهای گستردهای برای دغدغهمندی و تعامل بیشتر حوزه و نظام صورت گرفته است. تاکید بر اجتهاد تمدنساز، پاسخگویی به نیازمندیهای نظام اسلامی از جمله مباحثی است که از سوی ایشان و سایر متولیان امر پیوسته پیگیری شده که ثمراتی نیز داشته است، بر این اساس گزارش نوشتار حاضر جنبه تخریب دستاوردها و تلاشهای متولیان امر را نداشته و تنها توصیف شرایط موجود میباشد.
اقیانوسالعلومطبیبالعلمااستادالحکمامهندسالثقافهدکترمنمنکثراللهامثالخودمالهیآمین
بزرگترین اشکال مقاله این است که این «دغدغهها» را هیچ تعریف نکرده و حتی یک مثال کوچک و شفاف هم نیاورده است. کدام دغدغه؟ دغدغه نوع جوراب پوشیدن دختران مملکت؟ دغدغه طول ریش پسران کشور؟ دغدغه زهرمارکردن لذتهای زندگی بر همگان بجز فامیلهای خودمان؟ یا شاید هم دغدغههایی از نوع دیگری منظور نظر باشد مثلا دغدغه مشکل آب در کشور یا که دغدغه کار و اقتصاد و رفاه ملت یا که دغدغه سلامت و تامین امنیت دارو و درمان ملت. اگر منظور دغدغهها از نوع اول است که به نظر من حوزه کارش را انجام داده است ولی مردم دیگر چندان گوش شنوایی برای اینجور دغدغهها ندارند زیرا که دغدغههایشان از نوع دوم است. اگر منظور مقاله دغدغهها از نوع دوم است که این دغدغهها با روایات و آیات حل شدنی نیستند و حل آنها به علوم طبیعی نیاز دارد و تنها کاری که حوزه میتوانست انجام دهد حمایت کامل و بدون چون و چرا و صددرصدی از علوم طبیعی بود.
آیا حوزه یا به طور کلی علمای اسلام در این هفت هشت قرن گذشته یا حتی قبل از آن هم هیچ حمایتی از علوم طبیعی کردهاند؟ یا که همیشه مشغول تکفیر علوم طبیعی و به حاشیه راندن آن بودهاند؟ جواب واضح و مثل روز روشن است.
یک مثال:
چند روز پیش مباحثات با یک «استاد» «اخلاق» حوزه بحث کرده بود و از او سوالاتی درباره کمبود اخلاق در حوزه پرسیده بود. در لابلای جوابهای کلیشهای ایشان که هیچ به علم آدم اضافه نمیکرد و فقط وقت تلف کن بود یک پاراگراف چشمم را گرفت که دشمنی ناموسی و همیشگی علمای دین با علوم طبیعی را بیان میکرد. صرف نظر از کمبود اخلاق در این داستانِ پاراگرافی، نسبت به علوم طبیعی و استادان علوم طبیعی و تکفیر آنان، موضوع داستان بسیار آموزنده است. و اما پاراگراف:
«من زمان دبیرستان تا کلاس یازدهم رفتم و بعد فرار کردم. رشته من تجربی بود و قاعدتا باید پزشک میشدم. ما کتابی به نام طبیعی داشتیم که کتاب قطوری بود و در چهار بخش انسانی، جانوری، طبیعی و گیاهی بحث میکرد. به طور مثال در بحث گیاهی باید تعداد گلبرگها، کاسبرگها و پرچمهای گل ختمی را حفظ میکردیم. آن زمان من با معلم بحث میکردم و میگفتم شما آخرت را قبول ندارید، به من بگویید تعداد پرچمهای گل ختمی چه فایدهای برای دنیای من دارد؟! از آن زمان تا به حال یکبار هم لزومی نبوده که من تعداد پرچمهای یک گل را بدانم و از آن استفاده کنم. اگر این مساله خیلی مهم باشد، هر کسی میتواند یک گل را بردارد و پرچمهای آن را بشمرد.»
این مقدار عظیم خصم و کینه انباشته شده بر ضد علوم طبیعی در دل یک استاد «اخلاق» را مشاهده کنید. ایشان چگونه درسی به حوزه و جامعه میدهد؟ درس اخلاقی برخورد کردن با علوم طبیعی یا که بداخلاقی کردن با علوم طبیعی؟ با اینجور درسها جوانان این جامعه به طرف علوم طبیعی برای حل دغدغههای نظام جذب خواهند شد یا که به طرف دیگری؟
واقعا که جهل مرکب را میشود در این پاراگراف بوضوح مشاهده کرد.
گیاهان زندگی خیلی عجیبی دارند در مقایسه با حیوانات. چون حیوانات در موقع خطر و فشار به حرکت درمیان و فرار میکنند یا به جای بهتری کوچ میکنند ولی گیاهان بدلیل ناتوان بودن از حرکت باید همانجا بمانند و با شرایط ناسازگار بسازند. به همین دلیل گیاهان شیمی بسیار پیچیدهتری نسبت به حیوانات دارند. مثلا اکثر میوهها وقتیکه هنوز نرسیدهاند و کال هستند مقدار بسیار زیادی از نوعی پلیفنل به نام تانن تولید میکنند که خواص بسیار عجیبی دارد. این مولکول با چسبیدن به پروتئینها باعث ته نشینی آنان در آب میشود و این باعث میشود که بزاق دهان که از آب و پروتئین تشکیل شده خواص لغزنده خود را که از پروتئین میاید از دست بدهد و دهان گس شود و حتی با رسیدن تانن به معده باعث درد شکم و استفراغ شود. گیاه با استفاده از این مولکول از خوردن پیشهنگام بچهها و نسل بعدی خودش توسط حیوانات جلوگیری میکند تا وقتیکه هستههایش آماده برای شروع زندگی هستند و گیاه مقدار تانن را در میوه کاهش میدهد تا که میوه خورده شود و هستهاش در جایی دیگر کاشته شود. اینها را دانشمندان داروینی غرب کشف کردهاند. این شیمی بسیار پییچده باعث بوجود آمدن ترکیبات و مولکولهایی میشود که کاربردهای گوناگونی میتوانند داشته باشند. مثلا در داروسازی تا به حال صدها مولکول از گیاهان توسط غرب کشف شده است که در علاج بیماریهای گوناگون آدمیزاد کاربرد دارند و فایده اقتصادی آنهم به جیب غرب رفته است. گیاهان لابراتوار شیمیایی طبیعت هستند ولی ما چقدر گیاهان را میشناسیم؟
برای استفاده و فهم علم گیاهان در مرحله اول باید گیاهان را شناخت، دسته بندی کرد، اسم گذاری کرد و نشانههای شناخت آنها را ثبت و ضبط و حفظ کرد. مثلا ما با رنگ عمامه یک آخوند میتوانیم بفهمیم که از کدام نسل است و از کدام نیست. همینطور ما با مشاهده تجربی و شمردن و ثبت کردن گلبرگها و پرچمهای گل و گیاه میتوانیم بفهمیم که از کدام گونه و سرده است چون میلیونها گیاه در دنیا وجود دارد که ما هنوز یک درصد آنها را هم نشناخته و طبقه بندی نکردهایم. برای اینکار به جوانانی احتیاج داریم که با ذوق و شوق به اینکار بپردازند و تمام عمر خود را برای کشف و شناخت گیاهان صرف کنند.
آیا پاراگراف آن استاد اخلاق حوزه، ذوق و شوق گیاهشناسی را در تمدن ایرانی نابود نمیکند؟ آیا با این نوع طرز تفکر، علمی در تمدنمان خواهد ماند تا که خروجی متناسب با دغدغههای ملی داشته باشد؟ مگر یک آخوند خودش میتواند برای نارسایی کلیه یا عفونت ویروسی کبد یا بیماریهای دیگر دارو اختراع کند؟ داروهایی که حتی خود اساتید اخلاق حوزه و فامیلهاشون هم مصرف کننده آن هستند. داروهایی که از غرب میآیند. چون مسلمانان به دلیل خصمشان با علوم طبیعی هیچ سهمی در کشف و اختراع و فایده اقتصادی داروهای پزشکی ندارند. همانطور که در همه زمینههای علمی شاهد واماندگی تمدنمان هستیم.
این بود تحلیلی بر خروجیهای فکری حوزه و نسبت آن با دغدغههای زمینی.
حمید
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب اقیانوس العلوم ۱-حرف شما راجع به دغدغه های مقاله درست بود و مقاله از این نظر اشکال دارد.
۲- اما بله علمای اسلام در قرون گذشته خیلی از علوم طبیعی آن طور که باید و شاید دفاع نکردند ولی برخی علما چرا.به عنوان مثال شیخ بهایی(ره)در حوزه اش به طلاب دروسی چون گیاه شناسی و…..میداد.(که ظاهرا با برخورد علمای دیگر مواجه می شود)
۳-این داستانی که از آن استاد اخلاق آورده اید را نبایستی شاهدی بر مخالفت علما با علوم طبیعی دانست چرا که ایشان نمیدانسته اند کاربرد شمارش گلبرگ هاو…..چه بوده است و ایشان تصور کردند اینکار برای دنیایشان و آخرتشان فایده ای ندارد
۴-اما این که گفتید آیا آخوند میتواند دارو بسازد یا نه و این که برای رفع مشکلات نیاز به علوم طبیعی داریم و…..پاسخ مفصلی میخواهد که الان گنجایش آن نیست اما اجمالا بدانید که در حال حاضر بزرگانی از جمله آیت الله تبریزیان این کاری که شما گفته اید را انجام داده اند و ظاهرا نتیجه هم گرفته اند(هرچند خدشه های بسیاری در این مسئله هست که باید به آن توجه کرد)
۵-اتفاقا تاریخ نشان می دهد که اسلام و مسلمین با علوم طبیعی دشمنی نداشته اند.فقط این را بگویم که پایه طب مدرنی که شما مدافع آنید بر اکتشافات پزشکان مسلمان بنا شده است(هرچند که حرف شماهم در بسیاری از قرون درست است و ما شاهد خصومت با علوم طبیعی هم بوده ایم)
در پایان از توضیحاتتان راجع به گلها ممنونم.