یکی از گروههایی که بهعنوان امدادرسان در مناطق سیلزده حضور یافته و مشغول خدماترسانی به مردم هستند، روحانیون و طلابی میباشند که از شهرهای مختلف در مناطق سیلزده حاضر شدهاند و به یاری مردم آسیبدیده مشغول میباشند و نوعی از مشارکت اجتماعی را انجام میدهند. به نظر حضرتعالی مشارکت اجتماعی طلاب، اساساً باید به چه شکل صورت بپذیرد؟
آنچه که مشخص است این است که روحانیون نیز، جزئی از ملت شریف ایران بوده و جدای از ایشان نمیباشند؛ منتهی باید توجه داشته باشیم هر شخصی عهدهدار آن کاری که در آن تخصص دارد، شود. بهعنوان مثال، اشخاصی که متخصص امور درمانی و پزشکی هستند، با حضور در مناطق آسیبدیده، آن وظیفهی پزشکی خود را عهدهدار میشوند و به درمان افراد بیمار و مجروح مشغول میشوند.
کار اصلی روحانیون، تبلیغ دین است و از همینرو در همین فضای ملتهبی که بهوجود آمده است، باید با حضور خودمان، به تکلیف ذاتی خود، مشغول شویم و مردم را به صبر و استقامت و توکل در برابر مشکلات پیش آمده، دعوت نماییم و برای مردم، آرامش ایجاد نماییم و وعدههای الهی را برای مردم، یادآوری کنیم. لذا، وظیفهی بنیادین روحانیت، حتی در این فضا، تبلیغ دین است. همانطور که آیهی شریفه قرآن میفرماید: «الذين يبلغون رسالات ﷲ و يخشونه و لا يخشون احدا الا ﷲ و كفى بﷲ حسيبا» اما گاهی هم بهخاطر شرایطی که بهوجود میآید، مجبور به انجام اهم و مهم و اولویتسنجی هستیم و لذا شرایط اقتضا میکند یک روحانی، غیر از آن وظیفهی اصلی که دارد، کار دیگری را نیز متکفل شود، همچنان که در سایر مشاغل و اصناف نیز چنین است و این قاعده، محدود به روحانیون نیست و مثلاً گاهی در تصاویری که از سیل اخیر منتشر شد، دیدیم که افرادی که مثلاً نظامی، پزشک و یا روحانی هستند، بهجای انجام وظیفهی اصلی خود، مشغول یک کار یدی، بهمنظور کمک به آسیبدیدگان شدهاند. این مسئله هم یک کار وجدانی و شرعی میباشد و از باب اهم و مهم است که هر شخصی که کمکی از او برمیآید، باید انجام دهد؛ وگرنه وظیفهی روحانیت مشخص است و آن، عبارت است از تبلیغ دین و دعوت مردم به امور خیر و بردباری و صبر و تحمل مشکلات پیش آمده و امید به رحمت پروردگار.
چند وقتی است که امام جمعهی محترم تبریز، آیتﷲ آلهاشم، با حضور گستردهی خود در میان مردم و رقم زدن جلوههای خاصی از مشارکت اجتماعی توانستهاند نظر، رضایت و همچنین انتقاداتی را نسبت به خود جلب نمایند. بهنظر حضرتعالی مشارکتهای اجتماعی روحانیون اساساً در چه قالبهایی باید و میتواند صورت پذیرد؟ آیا محدودیتی در این قالبها وجود دارد؟
زمان و مکان است که تعیین کنندهی تکلیف این قالبها میباشد؛ لذا بنده بر این باورم که نمیتوان یک حکم کلی را در اینباره صادر کرد و در همهی موارد به آن استناد کنیم. این مسئله، در امور دیگر نیز جاری و ساری است. بهعنوان مثال در یک محیط، فلان غذا مفید محسوب میشود، در حالیکه همان غذا در محیطی دیگر، مضر بهشمار میرود. لذا، اصل مسئلهی مردمی بودن و مشارکت مردمی، امری است که اسلام و قرآن، ما را بدان امر فرموده است.بهعنوان مثال میتوان به آیهی شریفه که میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» و یا آیهای که میفرماید: «وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» اشاره کرد؛ همچنان که امام رضا(ع) در حدیثی میفرماید: «مؤمن، مؤمن واقعی نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد: سنّتی از پروردگارش و سنّتی از پیامبرش و سنّتی از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است، امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتاری با مردم است، امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است».
از همین رو، مردمی بودن روحانیت و مشارکت مردمی، یک اصل دینی و اسلامی است. اما روحانیون باید به این نکته توجه داشته باشند که انجام برخی از امور در یک زمان و یا منطقهای خاص، میتواند وهن دین محسوب شود. وگرنه لازم است که اتفاقاً روحانیون وارد جامعه شوند و حرف مردم را بشنوند. اما اینکه روش ورود و مشارکت باید به چه شکل باشد، با توجه به زمان و مکان، متفاوت میشود. از همین رو شاید آن روحانی بزرگواری که شما در سوال به ایشان اشاره کردید، به این نتیجه رسیدهاند که این شیوه از تبلیغ، کارسازتر است و مردم هم اقبال خوبی به آن دارند و واقعاً هم مأجور خواهند بود اگر در تشخیص خودشان به این نتیجه رسیدهاند که این مدل از رفتار و تعامل و مشارکت، نتیجهی بهتری را خواهد داشت.
برخی بر این باورند که مشارکتهای اجتماعی روحانیون، از روی انفعال و اجبار است. مثلاً گفته میشود افزایش قدرت رسانهها و شبکههای اجتماعی، روحانیت را مجبور به این مشارکتها کرده است. آیا فکر میکنید فعالیت در ورود روحانیون در چنین فضایی، در نهایت به نفع روحانیت خواهد بود و یا موجب تضرر آن میشود؟
ما در حوزهی دین بحثی داریم که جنبهی عقلانی دارد و مصادیق آن را در فقه و اصول میبینیم که مطرح است و آن، بحث تزاحم است. در این بحث معمولاً علما، سراغ ملاکها میروند؛ بدین معنا که وقتی انسان دو امر را کنار هم قرار میدهد و نمیتواند جمع میان هر دو نماید، سراغ ملاک میرود و سعی میکند آن ملاکی که مفسدهی کمتر و مصلحت بیشتر دارد را انتخاب نماید.
حال واقعاً جدای از نقدهایی که در شبکههای اجتماعی به روحانیت وارد میشود و گفته میشود این مشارکتها از سر انفعال است و یا مثلاً برای خودنمایی میباشد، ما روحانیون باید ببینیم که مشارکتهای اجتماعی که انجام میدهیم آیا مصلحت دارد و وهن نمیباشد یا خیر. اگر واقعاً مصلحت اقوایی برای مشارکت وجود دارد، اهمیتی ندارد که دیگران چه میگویند. عدهای حتی به پیامبر(ص) هم طعنه میزدند و اگر قرار بود پیامبر(ص) به این نقدها و بهانهها توجه کنند، باید کارش را رها میکرد. مگر ایشان را به سحر و جنون، متهم نمیکردند؟ «يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» و یا «شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ» و یا «وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا». اگر انسان قرار باشد به چنین بهانهتراشیهایی دقت کند، از رسالتی که عقل و شرع برایش تعیین نموده است، باز میماند؛ لذا، نباید انسان به جو توجه نماید مگر اینکه اگر به جو توجه نکند، وهنی در دین ایجاد میشود.
آیا مشارکت اجتماعی را وظیفهی ذاتی طلاب میدانید یا فکر میکنید این مشارکتها، ذاتاً در اولویت نیستند و بلکه بهمنظور انتقال پیام و مفاهیم خاصی به جامعه، صورت میپذیرند؟
اصل رسالت یک روحانی، به تبعیت از اولیاء و انبیاء، ابلاغ دین است: «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ». تمام آنچه که ما روحانیون در حوزهی علمیه آموختهایم برای انجام این وظیفه است و وظیفهی ما اساساً، همین است که دین را بفهمیم و مردم را به آن دعوت کنیم: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ». این، رسالت اصل ماست و به تبع همین رسالت است که چه بسا ما لازم ببینیم به میان مردم برویم و مشارکت اجتماعی داشته باشیم. به نظر بنده، مشارکت اجتماعی روحانیت، مزاحمتی با رسالت اصلی روحانیت ندارد و قابل جمع میباشد.
تا زمانیکه مردم روحانیت را در پیوند با قدرت میدانند، روحانیون مفری از شنیدن و تحمل نقدها و حتی تخریبها نخواهند داشت
جامعه روحانیت، مجری و آموزگار دین در جامعه است
طلبهها بهواسطه لباسی که دارند میتوانند اداره کنندهی معنوی مناطق آسیبدیده باشند
امروز در حوزهی علمیه، روند تربیت طلاب، به سمت عرصههای خدمات اجتماعی نیست /ما به مدیریت جهادی نیاز داریم تا بتوان طلبهها را در راستای اهداف انقلاب اسلامی تربیت کرد