مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

در تاریخ تفکر دینی و شیعی همواره جریاناتی در تلاش بوده‌اند که برداشت‌های جدید و متفاوت از سلف خود ارائه دهند و این رویه چالش‌ها  و تنش‌هایی به همراه داشته است. از مشروطه به بعد و خصوصاً در تنش بین مشروطیت و مشروعیت گونه‌های نوینی از نوگرایی و بازبینی فقه و معرفت دینی تقویت شد. در زمان پهلوی اول نیز گونه‌ای دیگر از نوگرایی با زمینه و گرایش به افکار غربی و مدرنیته شکل گرفت و در نهایت انقلاب اسلامی نیز نوگرایانی دغدغه‌مند را شکل داد.

آراء و دیدگاه‌های نوگرایانه در بستر علوم خاصی شکل می‌گیرد که عمدتاً بین فلسفه و فقه در حرکت و دوران است. بسیاری از این جریانات نوگرایانه درگیر موضوعات روز و سلبریتیزه شده و از حجاب گرفته تا برخی از بنیان‌های فلسفی و فقهی را محل منازعات خود با سایر جریانات متخاصم قرار می‌دهند.

مفهوم نوگرایی

نوگرایی در فضای حوزه به جریاناتی اطلاق می‌شود که با مرزبندی با جریان سنتی حوزه، مؤلفه‌های فکری و میدانی و اقتضائات زمانه را در مبانی فهم و اجرای دین اثرگذار می‌دانند.

گونه‌های مختلف نوگرایی

۱. نوگرایی متاثر از انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران شرایط جدیدی برای حوزه‌های علمیه و روحانیون ایجاد نمود. نسل جدیدی از طلاب و روحانیون در سطوح مختلف به وجود آمد که همواره در تلاش برای حمایت از انقلابی برخاسته از حوزه‌های علمیه بودند و البته رویکردی انتقادی به تمدن غرب دارند. در چنین بستری نوگرایان متاثر از انقلاب اسلامی در بستر علومی نظیر فلسفه و کلام و فقه سیاسی رشد یافتند. این طیف از روحانیون عمدتاً در فضای مؤسسات وابسته به حاکمیت و مستقل در قم به مثابه بازوان فکری نظام اسلامی عمل می‌کنند.

نقطه ثقل اینگونه از نوگرایی، انقلاب اسلامی و پدیده‌های نوظهور را در همین فضا تحلیل و بررسی می‌کند تا بتواند الگوی مناسبی برای حاکمیت در مواجهه با موقعیت جدید ترسیم نماید. مهمترین شاخصه‌های این جریان عبارتند از:

الف) کنشگری فرهنگی سیاسی

این طیف از نوگرایان طی ۴۰ سال گذشته از انقلاب اسلامی همواره در حوزه‌های مختلف فرهنگی و فکری به عنوان حامیان نظام اسلامی عمل کرده‌اند. از سوی دیگر در صحنه سیاست نیز تلاش کرده‌اند از پایه‌های اصلی نظام اسلامی در بزنگاه‌های سیاسی مختلف حمایت کنند. رخداد فتنه ۸۸ یکی از پر افت و خیزترین بزنگاه‌های این جریان بود که مواضع مختلفی اتخاذ گردید.

اواخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد یکی از پرکارترین سنوات این جریان بود. زمانی که عبدالکریم سروش نظریه قبض و بسط شریعت را مطرح و بخش‌های زیادی از حوزه انقلابی آن زمان که بیشتر نمایندگان این جریان بودند را مشغول نقد و بررسی این نظریه نمود.

ب) ضعف نسبی در علوم حوزوی

جریان نوگرای متاثر از انقلاب اسلامی خصوصا در دهه هفتاد و هشتاد و به دلیل تکثر مسائل و شبهات کلامی و فلسفی تلاش نمود تا پاسخ‌های مناسبی برای روشنفکران آماده کند و لذا اغلب چهره‌های این جریان در حوزه علوم سنتی حوزوی جایگاه ویژه‌ای ندارند و عمدتاً در مؤسسات و مجامع حوزوی متمرکز هستند و حتی در جریان‌شناسی‌های مرسوم به «نوصدرائیان» معروف هستند. از منظر این جریان با اصاله البرائه و استصحاب قهقرائی و تمسک به عام در شبهه مصداقیه نمی‌توان به شبهات پاسخ داد، لذا این جریان معتقد است باید عقل را به کار گرفت تا با تفکر بیشتر و موشکافی دقیق‌تر، قدرت تعقل را بالا ببریم، این کاری ضروری است بلکه از آموختن فقه نیز واجب‌تر است، چون مربوط به اصل عقیده است.

۲. نوگرایی متاثر از مدرنیته و اندیشه‌های غربی

در ایران معاصر اندیشه‌های مدرنیته همزمان با تلاش‌های رضاخان در کشور گسترش یافت و از میان سایر مؤلفه‌های آن، فرهنگ و تفکر دینی اولین نقطه ثقل در این تحولات بود. ظهور و بروز روحانیونی که با ریش‌های بسیار کوتاه شده، عمامه به سر داشتند و ظهور اسامی‌ای همچون تقی‌زاده، کسروی و … از جمله مسائلی بود که در آن مقطع در این بستر به وجود آمد. در شرایط فعلی و پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی نیز همچنان این جریان حیات داشته و در برخی از مراکز فعال می‌باشد. مهمترین شاخصه‌های این جریان عبارتند از:

الف) خروج از گفتمان حوزوی

گفتمان حوزویان شاخصه‌ها و ملاک‌هایی از جمله پایبندی به روش‌های مرسوم اجتهاد و فهم دین دارد، اما جریان نوگرای متاثر از اندیشه‌های غربی از این گفتمان خارج شده و روش‌هایی متاثر از هرمنوتیک را در فهم دین به کار می‌برد. از سوی دیگر مساله‌های این جریان عمدتاً از جنس گفتمان رسمی حوزه نیست، ولو اینکه قائلان آن سال‌ها در سنت حوزه تحصیل و حتی تدریس داشته‌اند.

ب) بسط سکولاریسم

پروژه اصلی مدرنیته و روشنفکران متاثر از مدرنیته در هر جامعه‌ای سکولاریسم است. در فضای حوزوی نمایندگان و نوگرایان متاثر از این فضا درصدد ارائه چهره‌ای متفاوت از دین و تعاملات آن با دولت و سایر سازوکارهای این‌جهانی می‌باشند. این جریانات تعطیلی احکام خدا را در صورت عدم کارایی مطرح و از سوی دیگر عقلانیت مدرنیزه شده جای خود را به عقلانیت دینی کاشف از حکم الهی می‌دهد و خروجی آن گذر از فقاهت و روش‌های مرسوم حوزوی می‌باشد. بخشی از سکولاریسم حوزوی مطرح شده در بیان دلسوزان حوزه و نظام توسط این جریان رقم زده شده است.

۳. نوگرایی متاثر از اندیشه دموکراسی‌خواهی

این نوگرایی خود را عمدتاً مستند به اندیشه نائینی کرده و کتاب معروف وی را شرح نموده و جهت تبیین دال‌های اصلی و شناور گفتمان خود مورد استفاده قرار می‌دهد. بخشی از عناصر اصلی این جریان در سال‌های گذشته انقلابیونی فعال و پرحرارت بودند و هم اکنون با تاکید بر عنصر جمهوریت در نهایت به عنوان پشتوانه تئوریکی جریان موسوم به چپ (سیاسی) در کشور شده‌اند.

عمده موضوعاتی که فعالان این جریان برای سخنرانی و نوشتن و انتشار انتخاب می‌کنند از موضوعات پرچالش در فضای مجازی و رسمی کشور می‌باشد. از حجاب اختیاری/ اجباری گرفته تا گاندو، موضوعاتی است که وجه مشترک آنها در تلاش برای نقد اقتدارگرایی و تمرکز قدرت می‌باشد و از سوی دیگر مکرراً تاکید بر جایگاه مردم و گره خوردن مشروعیت به مقبولیت می‌کنند. مهترین شاخصه‌های این جریان عبارتند از:

الف) گسترش مؤسسات اقماری

یکی از اقدامات این جریان طی سال‌های گذشته و اواخر دهه هشتاد، گسترش مؤسسات اقماری بوده است. مؤسساتی که در فضایی نسبتاً آزاد کرسی‌های نظریه‌پردازی برگزار شده و از جریانات فکری حوزوی دعوت می‌کند تا نظریات خود را ارائه دهند. این مؤسسات گرچه آرام و بدون هیاهو جلساتی را برگزاری می‌کنند، اما در عمل درصدد تقویت دال‌های مرکزی و شناور گفتمان این جریان بوده که اثرات آنها در بلندمدت روشن می‌شود.

ب) ارتباط با فضای رسمی و سنتی در حوزه

این جریانات به دلیل دور بودن از فضای حاکمیت و اقدامات اجرایی، همواره فرصت اندیشیدن و نظارت و رصد فضای موجود در جامعه را داشته‌اند و از سویی در دروس عمومی و رسمی حوزه در سطوح بالا پیشرفت داشته و هم اکنون در سنتی‌ترین مراکز حوزوی پایگاه تدریس دارند و از همین رهگذر ارتباط مناسبی با بیوت سنتی و مرجعیتی دارند. این جریان تا زمان حیات مرحوم آقای منتظری با وی تعامل داشته و پس از آن همین ارتباط را با مراجع بعدی حفظ کرده‌اند.

ج) کنشگری سیاسی

جریان فوق در بحبوحه مسائل و فتنه ۸۸ یکی از پرکارترین جریانات سیاسی تلقی می‌شود. جریانی که در تمامی تلاطمات آن سال‌ها همسو با جریان سیاسی همسو با خود متلاطم شده و تلاش نمود در سطح حوزه قم با رایزنی با بیوت مراجع، حساسیت‌ها را نسبت به حوادث آن زمان همسو با نگرش‌های خود برانگیزاند.

طرح موضوع محدودسازی و نظارت بر ولی‌فقیه یکی از پربسامدترین مسائلی است که از سوی این جریان با ادبیات مختلف مطرح شده است و از سوی دیگر طرح موضوعاتی که عمدتاً با نگرش‌های حاکمیت در فضای حوزه متفاوت می‌باشد که دو نمونه اخیر آن سکولاریسم حوزوی و موضوع مذاکره با آمریکا بوده است.

یکی دیگر از بزنگاه‌های مهم در کنشگری این جریان انتخابات سال ۹۲ بود که این جریان به عنوان حامی حوزوی دولت فعلی به فضای تبلیغاتی و گفتمانی ورود کرده و پس از آن هم تلاش نمود در مقاطع مختلف از مباحث مطرح شده از سوی دولت تدبیر نظیر گفتگو با آمریکا حمایت فکری انجام دهد.

جمع‌بندی و برخی از نتایج

۱. به نظر می‌رسد که فضای نوگرایی با توجه به قدرت گرفتن و سرعت تحولات در جامعه ایرانی در فضای حوزه نیز پیگیری شود. به باور بسیاری سکولاریسم یکی از مؤلفه‌های اجتناب‌ناپذیر مدرنیته در جوامع بوده که نتیجه آن قدرت گرفتن جریاناتی از جنس جریان دوم می‌باشد. اما به نظر می‌رسد فضای حوزه هیچ‌گاه چنین جریانی را برنمی‌تابد و مشابه سه روشنفکر اصلی جریان روشنفکری دینی که سابقه حوزوی داشتند (آقایان ملکیان، کدیور و سروش)، سایر افراد جریان دوم نیز در نهایت به انزوا رفته یا از فضای فکری و فرهنگی حوزه و روحانیت خارج خواهند شد.

۲. جریان نوگرای متاثر از انقلاب اسلامی طی سال‌های آینده نیاز به بازخوانی و بازبینی دال‌های مرکزی خود دارد. اگر روزگاری فلسفه و پرسش‌های کلامی و فلسفی اذهان جوانان را پرکرده و دغدغه این جریان شده بود، امروز مساله کارآمدی فقه و ولایت فقیه یکی از مسائل امروز انقلاب اسلامی می‌باشد. لذا، در شرایط فعلی دانش فقه سیاسی یکی از مهمترین دانش‌هایی است که این جریان در تلاش است تا خود را در آن به‌روزرسانی و شبهات مطرح در نسبت با عملکرد نظام اسلامی را از این بستر پاسخ دهد.

۳. امروزه مهمترین مساله در شرایط فعلی کشور مساله همگرایی است. دو جریان نوگرای دوم و سوم گرچه تنش‌ها و چالش‌هایی با برخی از مبانی فکری و سیاسی دارند، اما به عنوان ظرفیت‌های قدرتمند در راستای کمک به همگرایی قابل همکاری با جریان اول می‌باشند. موضوعاتی مثل رشد اخباری‌گری، فرق و محافل انحرافی مذهبی، انسجام و حمایت از منافع ملی می‌تواند از جمله موضوعاتی باشد که هر سه جریان را علی‌رغم اختلافات مبنایی در یک جبهه قرار دهد.

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. مهرداد فرهمند 

    گونه هایی که تقسیم بندی کرده اید مرز مشخصی ندارند و اغلب با یکدیگر همپوشانی دارند که همین شیوه شما در تقسیم بندی زیر سوال می برد. مصداق و ظهور عینی هم برای این گونه ها مشخص نکرده اید که بر ابهام می افزاید جز یک جا که آنجا هم غلط است. تقی زاده و کسروی را نمی توان روحانی به شمار آورد. تا پیش از متحدالشکل شدن لباس در دوره رضا شاه همه اهل علم لباسی را می پوشیدند که بعدا به لباس آخوندی مشهور شد. متلبسان به این لباس مشاغل مختلف و جایگاههای متفاوتی در جامعه داشتند و اشتغال به امور دینی هم نداشتند که بتوان آنها را روحانی نامید.

به مهرداد فرهمند پاسخ دهید انصراف