دکارت فرانسوی، مفهومی یونانی را زنده کرد که چند قرن پس از او را تحت شعاع قرار داد: مفهوم (critic) که برگردان فارسیاش را (نقد) نامیدهاند. از خصایص مهم این واژه آن است که در ریشهی یونانیاش با واژه (cricic) یعنی «بحران» قرابت دارد.
چرا این را نوشتم؟ چون بدانیم پدیدهی نقد کارآمد، همان خورشید فروزانی است که در گیتی پرنقش و نگار اندیشه و علم معاصر پرتوافشانیها کرده است. باید دید که ما در کجای این جهان پر نقد و چالش ایستادهایم؟ زیر و بم اطرافمان را خوب ببینیم، تا احیاناً اگر در آستانهی مرزی از حدود قرار داریم که قدم بعدیمان، در وادی «بحران» است، اندکی بیشتر تقلّا کنیم و احیاناً سراغی جدیتر از مقولهی «نقد» بگیریم.
نقد و انتقاد یا همان تضارب آراء، البته در بین طلاب علوم دینی چندان تحفهی نایابی نبوده و نیست که مثلاً نیاز باشد از دیار فرنگ وامش بگیرم! چراکه شاگردان مکتب جعفربنمحمد(ع)، از ایام دور و دراز، سهجلی گفتگوی علمی آزاد را بنام خود گرفتهاند، تا بدان حد که نزد مردم نیز به این وصف شهره بودهاند و ضربالمثل گونههایی نیز برایشان تدارک شده است.
لکن، در این میان نکتهای به بقیت میماند و آن آموختن نقدی است، که ناظر به ریشههاست. ما در سنت حوزوی خودمان، اغلب بر سر فروعات است که بحث و نزاع میکنیم و در ورطهی نقادی، کمتر سراغی از زیربناهای مشهور قوم میگیریم. بنیانهایی که از فرط استوارنمایی بسان ستونهایی رخنهناپذیر میمانند و گویا به تخیل اهلِ علمِ همواره نقاد هم نمیرسد، که شاید با مرور زمان، تراکم موریانههای ناچیزی، قادر به متلاشی کردن این ارکان باشند!
مثلاً از مدتها پیش تاکنون، دغدغهی معیشت طلاب، به مسئلهی بسیاری از ما بدل شده و درپی موج گرانیهای اخیر، حتی تا مرز بحرانزایی برای عدهای از طلاب نیز پیش رفته است. «روشن است که امروزه، دیگر نمیتوان به شرح و بسط احوال سلف صالح حوزهها اکتفا نمود و توقع داشت که طلاب جوان نیز به علامت اقناع، سر به تایید بجنبانند و سربهزیر، با فقرشان سر کنند!». این اعتقاد خیلی از طلبههای امروز است که تفاوت سبک زندگیشان با علمای ماضی را به وضوح لمس میکنند و نیک میفهمند که آن الگوی سابق در امر معیشت طلاب دیگر پاسخگو نیست.
اما این تفاوتها در همهجا بدین روشنیها هم نیست. فیالمثل طلبهی امروز که زبان میداند، فلسفهی غرب میخواند، لپتاپ و گوشی هوشمند متصل به وب در دست میگیرد و هزار و یک امکانات دیگر که برق آنها حتی در پستوی تاریک اوهام و تخیلات فضلای سلف ما نیز نمیجهیده است را، در اختیار دارد، خب مسلّم است که همچون دیگران، برای ما طلاب علوم دینی نیز، تبعاتی سترگ به همراه خواهد داشت. درست است که موبایل و کامپیوتر و غیره، جملگی ابزارند و هر ابزاری نیز در ذات خود، بسان تیغ دودم است. اما کیست که نداند این ابزارها ابداً خنثی نیستند و در این همزیستی نوین قرن معاصر، ما در کوهپایه نشستهایم و دیگرانی بر نوک کوه! شیب فرهنگ مدرن، همواره به سمت جامعهی ما سرازیر است و کمتر کسی مانده که تا به امروز، پَرَش به پر مظاهر هزار رنگ این کرکس مهیب نگرفته باشد.
درشتناکترین لازمهی این ارتباطات و مقارنتهای قرن حاضر، جابجایی مرزهای هویتی و ارزشی است. شاید امروز ممکن باشد که سرهای خود را در گریبان فرو بریم تا نبینیم میل وافر بخشی از طلاب را به سینما، فستفود، کافه، کنسرت، شهربازی، بدنسازی و بیلیارد و مواردی دیگر از این دست که بالجمله، فقط روبناهایی از زیست مدرن است. اما سوال اینجاست که تا کی میتوان چشم برهم نهاد و پشت چرخاند تا ندیده انگاریم، تغییرات زیربنایی ایجاد شده در فکر و فرهنگ طلبهها را!؟ این ساحل همیشه امن حوزهها که همواره مأمن تلاطم جامعه نیز بوده است، تا به کی امن خواهد ماند؟
طلبهی امروز، چه درگیر عرصههای معرفتی اندیشههای مدرن شود، چه مبتلا به ابعاد غیرمعرفتی و سبک زندگی آن، در هر دو صورت با چالشهای قریب به بحران مواجه خواهد شد، مخصوصاً اگر از سر جَبرک موجود در سیستم سطوح عالی، عمامهای بر سر خود نیز بگذارد و بین مردم به شیخ علی و سیدحسن نامی شناخته شود. فراموش نکنیم که امروزه دیگر، خیلیها فقط دانشآموختگان حوزهها هستند و نه روحانیون مدافع از حریم قدسی دین. [در آینده، پیرامون این امر، بیشتر خواهم نوشت، بحوله و قوّته]
یک سر این جاده بنبست است. امکان ندارد و به صلاح هم نیست که راه آشنایی طلاب را به سوی دستاوردهای جهان مدرن مسدود کنند، پس میماند آن یکی مسیر پیشرو که چیزی نیست بجز خودآگاهی و خودانتقادی از ریشههای پیشتر مسلّممان؛ آنچه سالهای سال به عنوان زیّ معیشتی_اخلاقی_رفتاری طلاب مطرح بوده است و حالا دیگر از چرخ دوران و بیمیلی ما، رنگی به رخساره ندارند. اصلشان ثابت است، فروعشان را ولی باید نو کرد تا گرههای امروز را از پایمان بگشاید. در یک کلام، رسالت روشنفکران حوزوی ما، اندیشیدن به این پرسش انتقادی است که: روشهای جمع میان سلوک اصیل طلبگی با مظاهر مختلف مدرنیته چیست!؟
سجاد
ناظر به بخشی از نوشته است اما باید گفت که چطور است که برادران طلبه ما در مخارج دچار تغییر سبک زندگی از علمای سلف شده اند، اما در دخل همچنان پیرو نظام شهریه اند و متوقع افزایش حقوق؟ بهتر نیست متناسب با اقتضائات زمان، عزیزان خود فکری به حال اوضاع معیشتی بفرمایند؟