درگیری با ناکارآمدیها، درگیری با نهادهای امنیتی و نظامی، شکایت به بیت بردن، عدم واکنش، ناامیدی و بقیه ماجرا! خطی که در این چند سال برای زدن رهبری در جامعه شکل گرفت، از پازل مذکور خارج نیست. خطی که آن را اولین بار احمدینژاد در سالهای اخیر آغاز کرد. نامهها و ناامیدیهای وی جامعه را در تب و تاب برد و انگشت اتهام را به سمت رهبری نشانه رفت.
اما احمدینژاد در این سالها از لطف رهبری بینصیب نبود، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام به رغم مخالفت تعدادی از اعضای آن. تکرار این خط در استعفا و کتاب خاطرات محمد سرافراز -رئیس سابق صدا و سیما- رخ داد، تحت فشار قرار گرفتن، مواجهه با نهادهای امنیتی و نظامی، عدالتخواهی، مراجعه به بیت، ناامیدی و استعفا. البته سرافراز هم از لطف رهبری بینصیب نبود، دفتر و ماشین و راننده در کنار عضویت در شورای عالی فضای مجازی (هرچند او با ریاست بر صدا و سیما بار دیگر لطف رهبری را چشیده بود). اما این بار برادران سادات، حضور در خبرگان رهبری، درگیری با نهادهای نظامی و امنیتی، شکایت به بیت، ناامیدی و بقیه داستان تکراری. نکته اصلی این خط بیخبری ما از آن طرف داستان است. این که چه شنیدهاند؟ اینکه احتمالا چه تخلفاتی داشتهاند؟ اینکه چه نقدهایی بر ایشان وارد بوده؟ و سوالهایی دیگر.
نگارنده عقیده ندارد که این سه شخصیت حتما با اراده و تصمیم قبلی در این خط و پازل شرکت کردهاند. چه بسا وارد خطی شویم که از انتها و سرانجام آن بیاطلاع باشیم! شاید کانونی پنهانی، از عناصری که ظرفیت ورود به این خط و پازل را دارند استفاده میکند و برنامههای خویش را به اجرا میگذارد.
شباهت این چند نفری که ظاهرا با هم هیچ ارتباطی ندارد، بسیار شک برانگیز است. شکی که ما را به این کانون پنهانی رهنمون میسازد! این خط به قیمت انتحار و از بین بردن خود، خطی را میشکند که ما از او به عنوان سد محکم جامعه یاد میکنیم. این حرکتهای انتحاری، برنامهای است برای تقویت این خط و شکستن رهبری. چون نتیجهای غیر از این ندارد و در پایان همه این داستانهای انتحاری، نوشتن نامه به رهبری قرار دارد. خط انتحاری که همه چیز به او ختم میشود.
بار دیگر برنامه و پازل این سه اتفاق را با هم مرور کنیم:
- عدالتخواهی: مبارزه با فساد اقتصادی
- درگیری با نهادهای نظامی و امنیتی
- مقابله با بیت
- ناامیدی از رهبری
تمام این مشکلات با برنامه از خود رأس هرم آغاز میشود.
تنبیه
مغالطهای نیز همیشه در اذهان ضعفای جامعه جولان دارد، چرا هر کس وارد این مسیر میشود با رهبری مشکل پیدا میکند؟ شبیه مغالطهای که میگفتند چرا همه روسای جمهور فاسدند و بعدا مشکل پیدا میکنند! این خط همان خط مقابله با رهبری است که بعد از سالها تلاش و فکر به یک نتیجه مطلوب رسیده. زدن رهبری با نام عدالتخواهی و زیر پرچم او. زدنی غیرمستقیم، زدنی از جنس خودیها. زدنی که در جامعه صدا میکند و بر جان و روان مردم مینشیند و در ذهنها رسوب میکند!
نکته
نگارنده معتقد نیست که هر عدالتخواهی در این زمین بازی میکند، بلکه به شرافت، شجاعت و بصیرت بعضی از آنان غبطه میخورد.
نگارنده معتقد نیست که هر کس در نهادهای امنیتی و نظامی است، لاجرم مرتکب اشتباه نمیشود و یا اعضای بیت بینقص و اشتباه هستند.
نگارنده معتقد است، آن کانون پنهانی که افراد را وارد این جریان میکند، اتفاقا در خیلی از نهادهای حساس و مهم کشور نفوذ دارند.
حرف آخر
عدالتخواهی که رهبری و نقش آن را در جامعه نمیبیند، عدالتخواهی که در منظومه خود ولایت و اثر او را نمیبیند، خود عین ظلم به عدل و جامعه و عدالتخوهان است.
نگارنده معتقد به جواز نقد رهبری است و خیرخواهی و منح نصح، اما فشار به رهبری و نان قرض دادن به دشمنان او عین ظلم و خروج علیه عدالتخواهی است.
والسلام علی من التبع الهدی.
«الصَرخی» کیست و در پی چیست؟
آخرین پاسخ به حجتالاسلام طاهری پیرامون علامه طهرانی
آسیبشناسی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
گفتمان فقهی امام در امتداد گفتمان آقای خویی بود/ جریان سنتی نفسهای آخرش را میکشد/ حوزه یک مرحله خونین فکری خواهد داشت