با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، به عنوان سؤال آغازین بفرمایید تلقی شما از مفهوم آرمانهای امام خمینی(ره) چیست؟
معمولاً شخصیتهای بزرگ که در حیات جوامع، نقشآفرین و تأثیرگذارند، آرمانهای مقدسی را مد نظر دارند که در یک افق بلندمدت برای رسیدن به آن آرمانها تلاش میکنند. انبیا و اولیای الهی اینگونهاند. مثلاً یکی از آرمانهای بلند انبیای الهی این بوده است که مثلاً مشرکی در عالم نباشد. همه جوامع و همه انسانها به سمت خداپرستی، گرایش پیدا کنند. از آرمانهای بلند انبیا و اولیای الهی، نهادینه شدن عدالت در یک جامعه و جوامع بشری بوده است. اینها نکاتی است که در حقیقت، همیشه مورد نظر شخصیتهای تأثیرگذار جوامع بوده است.
حضرت امام خمینی(ره) در شرایط ویژهای مسئولیت رهبری امت اسلامی را عهدهدار شد؛ به خصوص ملت رشید ایران با توجه به سوابق و گذشتههایی که اتفاق افتاده بود، حکومتهای طاغوت، ظلمها، ستمها، بیدادها، فاصله گرفتن از دین و مسلط کردن بیگانگان بر سرنوشت این ملت، سبب شد آرمانهای مورد نظر حضرت امام(ره) این باشد که جامعه ما به سمت یک جامعه دینی و حاکمیت اسلامی حرکت کند؛ یعنی حاکم شدن دین خدا بر این سرزمین، به عنوان یک آرمان برای حضرت امام خمینی(ره) بود.
اینکه در جامعه اسلامی و انقلابی ما، مردم ما در آرامش، رفاه و در چارچوبه مقررات دین و شریعت زندگی کنند، از آرمانهای حضرت امام(ره) بود.
اینکه جامعه حوزوی و دانشگاهی ما برای رساندن کشور به قله استقلال و خودکفایی، دست در دست هم بدهند و روزی، شاهد این باشیم که هر دو نیروی فکری جامعه برای رسیدن به آن آرمان بلند، در حال حرکت و برنامهریزیاند، از آرمانهای حضرت امام خمینی(ره) بود.
اینکه ملت مستضف دنیا بتوانند در پرتو آموزههای دین و مکتب اسلام زندگی کنند و گرایش به این دین پیدا کنند، از آرمانهای ایشان بود.
به طور خلاصه، آرمان حضرت امام، جدای از آرمان انبیا و اولیای الهی نبوده است. آنچه در طول تاریخ بشریت، انبیای الهی و اولیای الهی، منادی آن بودند، حضرت امام هم در این برهه از تاریخ، منادی آن بوده است؛ از باب «العلماء ورثة الأنبیاء»؛ همان نقشآفرینیها و تأثیرگذاریها را امام میخواست در جامعه ما داشته باشد.
آرمانهای امام در رابطه با حوزه علمیه را در چه مواردی میتوان جستوجو کرد؟
طبعاً حضرت امام خمینی(ره) که برای حاکمیت دینی تلاش میکند، انتظار دارد که مبنای این حاکمیت دینی و پیریزی دستورالعملها و قوانین حاکمیت دینی از حوزههای علمیه نشأت بگیرد؛ حضرت امام(ره) خیلی به پیاده شدن قوانین اسلام مقیّد بودند. طبعاً تنها مجموعهای که اشراف لازم بر مجموعه ضوابط و قوانین شریعت و دین را دارد، همین حوزههای علمیه و کسانیاند که از این حوزههای علمیه برمیخیزند.
بنابراین، حضرت امام معتقد بودند در عصر انقلاب و عصری که حاکمیت دینی در جامعه ما پیاده شده است، حوزههای علمیه باید بر اساس مقتضیات زمان و مکان، فتوا بدهند و بر اساس مقتضیات زمان و مکان، در صحنه حاضر باشند.
فقه ما یک فقه مترقی است؛ فقهی که متناسب با زمانها و مکانهای مختلف، حرفی برای گفتن دارد. ایشان معتقد بودند به اینکه اساساً آیات الهی و روایات وارده از اهل بیت (علیهم السلام) چنان طراوت، زیبایی و درخشندگیای دارد که میتواند پاسخگوی همه نیازها در همه عصرها باشد و متکفل تجلی بخشیدن به این خواست را حوزههای علمیه و روحانیت میدانستند.
به نظر شما تا کنون چه مقدار از آرمانهای حضرت امام(ره) به طور کلی و در رابطه با حوزههای علمیه به صورت خاص محقق شده است؟
البته نگاه و نظر ما از لحاظ آرمانی، یک نگاه بلند است و معتقدیم که بخش زیادی از این مسائل باید در عصر ظهور حضرت بقیة ﷲ تحقق پیدا کند. بنابراین شاید هنوز خیلی فاصله داشته باشیم با آن جامعه آرمانی و مدینه فاضلهای که حضرت امام و اولیا و همه بزرگان الهی دنبال آن بودند. ولی به تناسب توان، امکانات و شرایطی که حوزههای ما داشتهاند و مجالی که بوده است، به نظرم قضایا با رویکرد خوبی، دنبال و تعقیب شده است.
رویکرد حوزههای علمیه به خصوص در این سالهای اخیر، حضور در ترسیم چشمانداز آینده و برنامهریزی برای خود حوزه و برای انقلاب اسلامی بوده است. اجمالاً میتوانم بگویم روحیه امیدبخشی برای آینده ما به وجود آمده است؛ گرچه تکرار میکنم ما هنوز تا آن افق دوردست فاصله فراوانی داریم، ولی جهتگیری و رویکردمان به سمتی است که إن شاء ﷲ تحققبخش آن آرمانها خواهد بود.
چشمانداز و نسبت آینده نظام با آرمانهای انقلاب را چگونه میبینید؟
چشمانداز آینده در عرصههای مختلف وجود دارد. پس از گذشت سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز خیلی از خواستههایی که شاید در وعدههای رهبران نظام، بهویژه حضرت امام(ره) بوده، محقق نشده است. این طور نبوده که نخواستهاند و محقق نشده، بلکه موانع فراوانی تا کنون بر سر راه امام بوده، توطئههایی که دشمنان بر ما تحمیل کردند، جنگی که بر ما تحمیل کردند، کارشکنیهایی که مرتب در این عرصهها وجود داشته، همه اینها از یک سو و از طرف دیگر، شاید آن تلاش متناسب با ظرفیت انقلاب، شروع نشده است.
به هر حال، بنده فکر میکنم ما باید به جایی برسیم که واقعاً عدالت نه در قالب یک شعار، بلکه در قالب یک واقعیت در جامعه ما پیاده شود. سیستم تربیتی، سیستم اقتصادی و سیستم سیاسی و اجتماعی ما واقعاً بر اساس یک مدار و برنامه منظم و نهادینهشده در جامعه پیاده شود. نسل جوان ما از تمام ظرفیتهایشان، توانمندیها و استعدادهایشان، و کل آحاد ملت ما برای خودکفایی کشور تلاش کنند.
ما باید در بخش اقتصاد، کشاورزی، صنعت و در بخشهای مربوط به مسائل اجتماعی گامهای بلندی برداریم؛ باید به جایی برسیم که فضائل اخلاقی بر جامعه ما حاکم شود و چیزی به نام رذائل اخلاقی در جامعه ما نباشد و حاکمیت با صداقت، راستی، درستی، امانت، پاکی، صفا باشد. اگر در مسائل اقتصادی به خودکفایی قابل توجهی رسیدیم که توانستیم الگویی برای دیگران باشیم، و در بخش صنعت و کشاورزی به خودکفایی رسیدیم و در تحصیل نسل جوانمان به پیشرفت قابل توجهی رسیدیم و نیاز ما به دنیای غرب، کم شد، آن وقت توانستهایم به آرمانهایی که مورد نظرمان است، دسترسی پیدا کنیم و به تعبیر روشنتر، آرمان ما این است که حاکمیت ﷲ در جامعه ما حضور داشته باشد و لاغیر؛ این تحققبخش آرمانهای آینده ماست.
سیره و رفتار عمومی حضرت امام خمینی(ره) در رابطه با حوزه علمیه، به ویژه در ارتباط با استقلال یا وابستگی حوزههای علمیه به حکومت چگونه بوده است؟
حضرت امام(ره)، معتقد به استقلال حوزه بودند و این اعتقاد را جدی میدانستند. حتی در زمان حاکمیت نظام اسلامی که خودشان در رأس آن بودند، مسئله استقلال حوزه برای ایشان به عنوان یک اصل، مطرح بود. البته معنای استقلال، این نیست که حوزههای علمیه در تقابل با نظام اسلامی باشند. استقلال به معنای بیتفاوتی نسبت به نظام اسلامی نیست؛ بلکه استقلال حوزهها یعنی بودن حوزهها به عنوان دیدهبانی بیدار و رصد کننده برای نقاط ضعف نظام و تقویت کننده نقاط قوت نظام؛ چرا که نظام اسلامی، حاصل و محصول تلاش حوزههای ما در طول تاریخ است. بنابراین، چیزی که ولید و متولد از حوزههاست، نباید مورد بیمهری حوزهها قرار گیرد، اما اگر حوزههای ما از لحاظ اداری و اجرایی وابسته به نظام شوند و در نتیجه، گوشبهفرمان نظامها باشند و نتوانند سخن، نقد و نظارتی داشته باشند، آن روز، روز افول حوزه ها خواهد بود.
بنابراین، معنای استقلال این است که حوزویان بتوانند به جا و به موقع، اظهار نظر کنند. اتکایشان به درآمدهای نظام و به مسائل اداری نظام نباشد. در چنین وضعیتی حوزه میتواند در هر عصر و زمانی، اگر کجی و سستی ببیند، به ادای وظیفه خود بپردازد. وگرنه خود حوزهها در سیستمهای نظامهای مختلف حذف خواهند شد.
امتداد شاگردان علامه در انقلاب اسلامی
شیعهستیزی و راهکارهای دفاعی مطلوب
اسلام و غرب؛ امام خمینی و شارحانش
روحانیت اصیل و آفات آن از نگاه امام خمینی(ره)