به عنوان سؤال اول بفرمایید چه چالشهای اساسی و مهم اخلاقی در امر انتخابات پیش روی روحانیت است؟
بسم ﷲ الرحمن الرحیم؛ نکتهی نخست این است که باید در نظر داشته باشیم این است که ما باید شخصیت حقوقی و حقیقی روحانیت را از هم تفکیک کنیم. آحاد طلاب و روحانیون میتوانند در این عرصه بهعنوان یک شخصیت حقیقی مانند سایر شهروندان موضعگیری داشته باشند و فعالیتهای سیاسی خودشان را پیگیری کنند؛ اما بهنظر میرسد روحانیت بهعنوان شخصیت حقوقی، اگر بتواند ـ جز در موارد حادّ و ویژه که واقعاً مشکل اهمّی مطرح میشود ـ جنبهی پدری و بیطرفی خود را در اینگونه موارد حفظ کند، شاید بهلحاظ اخلاقی عملکرد قابل دفاعتری از خود نشان داده و بهتر بتواند جایگاه علمی خود را در جامعه حفظ کند.
نکتهی دوم این که ما باید کاری علمی را در خصوص منشور اخلاقی مناظره و کاندیداهای انتخابات مشخص کنیم. برخی از موارد مرزی است که وظیفهی اخلاقی کاندیدا خیلی روشن نیست؛ مثلاً فردی که در مناظره شرکت میکند، تا چه مقدار حق دارد در حریم خصوصی رقیب خود یا همراهان او و یا همحزبیهای او ورود پیدا کند؟ باید مقداری این مسأله را از نظر اخلاقی روشن کنیم. این موضوع شاید حتی برای برخی از کاندیداها نیز مشتبه باشد و خیلی شفاف و روشن نشده باشد؛ مثلاً اینکه میگوییم حریم خصوصی هم مسائل خانوادگی و هم برنامهها و فعالیتهای آنان را شامل میشود. معنای مناظره قطعاً نقد برنامهی طرف مقابل هست؛ اما نقد شخصیت خود فرد شاید قابل دفاع نباشد. علاوه بر بحثهای حریم خصوصی، این هم نکتهای است که باید روشن شود. هنگامی که ما باید به نقد برنامههای طرف مقابل بپردازیم، این برنامهها باید تا چه حدی نقد شوند؟ این هم مسأله مهمی است که به نظر من خط شفافش این است که به خود فرد نرسد. به هرحال ما میتوانیم کاملاً برنامهها را نقد کنیم؛ قطعاً مسائلی که در حوزهی امور اجتماعی یا موارد عمومی یا اجتماعی ـ سیاسی است، میتواند مورد نقد منصفانه قرار بگیرد.
نکتهی سوم مورداطمینان و دقیقبودن مباحثی است که توسط کاندیداها در مناظرهها مطرح میشود؛ همانگونه که در قرآن میخوانیم: «یا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً»؛ «سَدیداً» به معنای آن است که تا آن حد محکم باشد که مانند «سد» نتوانیم هیچ نفوذی در جهت اعتبار و یا نادرستی آن داشته باشیم. بنابراین مطالب باید متقن باشند و در عبارات نیز باید عمیقاً دقّت شود. ممکن است مطلبی که ما راجع طرف مقابل میگوییم درست باشد؛ اما با شدتی که گفته میشود صحت نداشته باشد.
تأثیر نوع رویکرد روحانیون در مسائل مختلف انتخاباتی بر دینداری افراد جامعه چگونه است؟
در اینگونه موارد ـ همانطور که بزرگان ما نیز فرمودهاند ـ دسترسی به واقع بسیار مشکل است و گاهی صعب و غیرممکن. در بیشتر مواقع هنگامی که دو فرد را مقایسه میکنیم، میگوییم این فرد نسبت به شرایط جامعه و ویژگیها اصلح است؛ اما ممکن است مردم به این تشخیص نرسند و یا واقعیت متفاوت باشد. من بر همان نکتهی قبلی تأکید دارم که ورود روحانیت و اظهار نظر راجع به شخص ـ بهعنوان تشکلهایی که جنبهی حقوقی دارند، مانند مرجعیت ـ نیاز به توجیه بیشتری دارد. این مسأله برای خود بنده واقعاً روشن نیست که آیا صحبت در مورد شخص ـ به خصوص در انتخاب رییس جمهور ـ به مصلحت اصل دین هست یا نه؟ به این دلیل که در این موضوع اختلافها شدید و جدی است و میتواند باعث چنددستگی شود.
البته افراد و اشخاص میتوانند در سخنرانیهایشان، برای مردم مسائل را ذکر کنند و توضیح دهند؛ اما ورود به این مسأله توسط بزرگان حوزه و شخصیت حقوقی روحانیت نیاز به توجیه بیشتری دارد و حداقل ابهام دارد و میتواند در دینداری مردم تأثیر معکوسی داشته باشد؛ این عملکرد میتواند جایگاه روحانیت و نفوذ آن را به تدریج تضعیف کند. خصوصاً برخی روشها تأثیرات منفی و ماندگاری بر مردم دارد؛ مانند اینکه یک کاندیدا را مساوی با اسلام قرار دهیم و کاندیدای مقابل آن را مساوی با کفر بدانیم.
در جهت حفظ دین مردم، در مسأله انتخابات روحانیت باید بیش از همه بر چه مسائلی تأکید داشته باشد؟
قطعاً در مواقعی که هیجانات جامعه شدیدتر است، طبیعی است که هم امکان آسیبپذیری و هم امکان خروج از خطوط صحیح بیشتر است و به همین دلیل نیاز به کنترل هیجانات نیز بیشتر خواهد بود. به نظر من روحانیت باید یکی از لنگرهایی باشد که این هیجانات را کنترل کند و باعث شود که مردم بر اساس عقلانیت، بصیرت و معیارهای درستی که عقل و شرع آنها را بیان میکند و و بزرگان، مراجع تقلید و رهبر معظم بر آن تأکید دارند، تصمیم بگیرند.
روحانیت میتوانند با تأکید بر این معیارها و بیان چارچوبها باعث تقویق قوه رشد در مردم شوند؛ همچنین روحانیت باید به خصوص در منابر و مطبوعات عمومی تا جایی که میتوانند از ذکر مصداق خودداری کنند. باید در نظر داشته باشیم که انتخاب رئیس جمهور یکی از موارد ویژهای است که قانون اساسی ما آن را حق مردم دانسته است. ما باید طوری عمل کنیم که این حق مردم در جایگاه درست خود قرار بگیرد و آنها بتوانند با ارتقای معرفت، گزینش عقلانی و صحیحتری داشته باشند. البته ممکن است در یک مورد آن شخص یا مصداق خاصی که خودمان میخواهیم به نتیجه نرسد؛ اما اگر بتوانیم به تدریج این معیارها را برای مردم بیان کرده و این بستر را برای گزینش عقلانی صحیحتر را فراهم کنیم، یکنوع ضمانت اجرایی در جامعه ایجاد میشود.
به نظر میرسد که روند انتخابات، بیش از آنکه متأثر از عقلانیت باشد، از هیجانات تأثیر میگیرد و بخش بزرگی از رأی را کسی به دست میآورد که بتواند کنترل احساسات مردم را بهدست بگیرد و مثلاً رقیب را زمین بزند. روحانیت در این جهت و برای تعدیل این هیجانات زودگذر چه باید کند؟
برای اینکه ما قطاری را در مسیر خود حرکت دهیم، باید ریلگذاری خود را ایمنتر و سالمتر کنیم و بر آن مراقبت داشته باشیم که سنگ و موانعی که میتواند ریلگذاری را بر هم بزند ایجاد نشود؛ به نظر من یکی از رسالتهای مهم روحانیت همین ریلگذاری صحیح در اینگونه موارد است. ما باید یک ریلگذاری عقلانی انجام دهیم که بر اساس واقعیتهای اجتماعی نهاده شود؛ ممکن است در این انتخابات بتوانیم ۳۰% این کار و در انتخابات بعدی نیز ۳۰% آن را انجام دهیم و به مرور این امر تکمیل شود. روحانیت مانند دیگر اقشار فرهنگی دانشگاهی و روشنفکرانی که در جامعه هستند، رسالت انجام این کار و نظارت بر روند آن را بر دوش دارند. ما باید هیجانات شدید را کنترل کنیم. اگر کسی تصمیم عقلانی بگیرد، علی القاعده بر اساس یک مقدمات مطالعه شده است و نمیتواند یکمرتبه با یک حرف که در یک مناظره گفته میشود، به طور کلی تغییر پیدا کند. در نتیجه من فکر میکنم که نگاه درازمدت جهت تقویت این نگرش لازم است.
در دنیای امروز بحث ارتباطات و خصوصاً ارتباطات مجازی بسیار پررنگ شده است. روحانیت در این چارچوب باید در جهت تقویت اخلاق چه رویکردی داشته باشد؟
باید در نظر داشته باشیم که شبکههای اجتماعی مجازی، شبکههای حقیقی و بیرونی نیستند و بخش مهمی از کار ما در شبکههای حقیقی است. ما باید عامل به معارفی که میگوییم باشیم و سعی کنیم معیارها را رعایت کرده و اعتبار و جایگاه خود را در بین مردم از دست ندهیم. بنابراین اول باید خود ما عامل باشیم و حتی اگر مشاهده شد که یک نفر هم در بین روحانیت مسیری غیر از این را میرود، باید با عدم تأیید و حتی مخالفت روحانیت مواجه شود تا مجموعهی روحانیت به این عقلانیت شناخته شود. خود این موضوع میتواند در شبکههای اجتماعی نیز اثرگذار باشد.
از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که با انزوا و دوری از شبکههای اجتماعی هم نمیتوانیم در مقابل برخی روندهای منفی و غیر اخلاقی آن کاری انجام دهیم؛ با حضور مؤثر است که میتوان کمک کرد. ما میتوانیم در مواضعی که میبینیم مسیر به سمت هیجانات و رفتارهای غیرعقلانی میرود، با ورود درست آنها را هدایت و کمک کنیم.
به بحث مهمی اشاره کردید که روحانی باید عامل به آنچه که میگوید باشد. این موضوع خصوصاً در فضای پس از انقلاب اسلامی بیشتر مورد توجه مردم گرفته است.
امروزه دیگر زندگیهای ما روحانیون به طور دقیق کنترل میشود و هیچچیز مخفی نمیماند. در نتیجه ما بهعنوان روحانیتی که میخواهد پیام دین را به مردم منتقل کند، در جهت تحفّظ بر رعایت کردن معیارهای اخلاقی و دین وظیفهی مضاعف و دشوارتری داریم. باید پیوسته همدیگر را به این مسأله توصیه کنیم و خود روحانیت به این مسأله توجه داشته باشد. به میزانی که خود ما متوجه این موضوع باشیم در بیرون نیز قطعاً اثرگذاری آن در درازمدت بر مردم بیشتر خواهد بود. به نظرم این نکته بسیار مهمی است که باید درباره جزئیات آن بیشتر صحبت کرد.
در ابتدای بحث اشارهای به منشور اخلاقی انتخابات کردید. آیا نقدی به آن دارید؟
دفتر تبلیغات این منشور را تهیه کرده بود و در مجموع کار خوبی انجام شده است؛ اما بهنظرم میآید که هنوز موارد ابهام و چالشها و معماهایی وجود دارد که حل نشده است. برخی از مصادیق آن را در ابتدای بحث مطرح کردم. این مسأله به خصوص در بحث مناظرهها مطرح است. به این دلیل که مناظره بهصورت جدی در دورههای اخیر مطرح شده است، لازم است روی بحث منشور اخلاقی در مناظره، به صورت خاص کار شود و چارچوبها را در جهت علمی و اخلاقی نیز روشن کنیم. این مسأله میتواند تأثیر مطلوبی بر شفافتر شدن رفتارها و حرکات داشته باشد.
برخی معتقدند که عدم ورود شخصیتهای حقوقی روحانیون در حمایت یک کاندیدای خاص موجب اصل تقویت نظام و به نفع اصل اسلام میشود و برخی نیز منتقد این رویکرد هستند. شما منتقد ورود به این شکل هستید؟ و اینکه در پاسخ به آن گروه باید چه گفت؟
ما میتوانیم با دو رویکرد به این مسأله بپردازیم؛ یک روش عقلانی و دیگری راه میدانی؛ راه میدانی به این معناست که ما حداقل در سالهای پس از انقلاب مواردی که شخصیتهای حقوقی در دفاع از یک کاندیدای خاص وارد شده و حمایت کردند را بررسی کنیم و ببینیم در چند درصد از مجموع این موارد، رأی مردم به آن سمت تغییر کرده است؛و دوم اینکه اثرات آن روی دینداری و نفوذ روحانیت بر مردم چگونه بوده است. از این جهت یک کار میدانی میتواند مفید باشد.
راه دوم نیز راه عقلانی است که به بررسی مباحث و استدلالهای عقلی که دو طرف در این مسأله دارند میپردازد. به همین دلیل هم من استدلالهای آن آقایان را رد نکردم و گفتم واقعاً نیاز به بیان استدلالهاست. استدلالهای منتقدان روشنتر است؛ اما اگر ما استدلالهای آن طرف را بشنویم، راحتتر میتوانیم راجع به آن داوری کنیم. بد نیست کسانی که معتقد هستند که حتی در این موارد باید شخصیتهای حقوقی روحانیت ورود پیدا کنند و اعلام موضع مصداقی کنند، ادلهی خود را ذکر کنند که ما بررسی کنیم.
اگر در پایان نکتهای هست بفرمایید.
وظیفهی ما روحانیت این است که از « كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ»؛ یا آیهای که در سورهی معارج است که « إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً إِلَّا الْمُصَلِّینَ» استفاده کنیم؛ با توجه به این دو آیه، یک نگاه شتابگرانه و استعجالی در ما وجود دارد که در نتیجهی آن گاهی نگاههای درازمدت و آن چیزی که قرآن تحت برهان «خیرٌ و ابقی» در جاهای مختلف ذکر میکند، مورد غفلت قرار میگیرد؛ بنابراین ما نگاههای شتابزده و زود هنگام داریم که نگاههای درازمدت را فدای آنها میکنیم. به نظر من باید مقداری روی این مسأله تأمل شود؛ بدین معنا که عملکرد ما باید بهگونهای باشد که نتیجهی درازمدت، ابقی و پایدار آن، تأثیر مثبتی در جهت دینداری مردم، حفظ انقلاب و ارتباط روحانیت با مردم داشته باشد.