مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

مقدمه مباحثات

چندی پیش استاد محترم جناب آقای رسول جعفریان در دو متن کوتاه(توئیت) نکاتی پیرامون بحث تمدن‌سازی و نقش حوزه علمیه بیان کرده‌اند که در پی بازنشر یادداشت ایشان در یکی از گروههای واتساپی و درخواست یکی از اعضای گروه از آقای دکتر الویری برای بیان دیدگاه خود در این زمینه، ایشان هم دیدگاه خود را در قالب یادداشت زیر در همان گروه منتشر ساختند. اکنون با توجه به اهمیت موضوع، متن کوتاه استاد آقای جعفریان و پاسخ آقای دکتر الویری (با کسب اجازه از هر دو استاد گرامی) به صورت عمومی بازنشر می‌شود.

ـــــــــــــــ

یادداشت کوتاه استاد آقای جعفریان:

« با تشکیل گروه تمدن اسلامی در این جا و آنجا و از جمله برخی از پژوهشگاه‌ها، تمدن درست نمی‌شود. تمدن را مردم، دولت، برنامه‌ریزی علمی و نیروی متخصص ایجاد می‌کند. هزینه اینها را باید در دانشگاه و صنعت هزینه کرد تا تمدن درست شود. باید نیروی متخصص و نخبه در کشور بماند تا تمدن درست کند»

«اشکال این است که در ۱۵۰ سال کذشته، دیگران کشف علمی یا اختراع جدید و ..دارند و ما بدون این‌که مشارکت علمی و تکنیکی در این امور داشته باشیم فقط حکمش را بیان می‌کنیم! اشکالی ندارد، امر شرعی است. اما اولا خوب بشناسیم و نیامده انکارش نکنیم، ثانیا داعیه حل همه معضلات را نداشته باشیم»

پاسخ آقای دکتر الویری (با حذف تعارفات ابتدای یادداشت):

پیش از این نیز در سال ۱۳۹۸، به بهانه نقدی که از استاد گرامی جناب آقای جعفریان در باره نشست «مسأله آب و آینده آن در جهان اسلام» (برگزار شده از سوی پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی دفتر تبلیغات اسلامی)، که در گروهی منتشر شده بود، گفتگوی مکتوب مفصلی با این استاد عزیر داشتم که بازتابی تقریبا گسترده در پایگاه‌های اطلاع‌رسانی با گرایشهای فکری مختلف، داشت، به عنوان نمونه:

http://farhangemrooz.com/news/59922/جدال-قلمی-رسول-جعفریان-و-محسن-الویری-در-مورد-تمدن-اسلامی-صبغه
http://basijnews.ir/fa/news/9162023/صبغه-دینی-به-علوم-ره-به-ناکجاآباد-می-بردبینش-تمدنی-را-تقویت-کنیم

در ادامه آن گفت‌وگو، اکنون نیز بنده مخالفتی با بخش عمده موضع و سخنان دردمندانه حضرت استاد جعفریان ندارم. بنده هم بر این باورم تعداد قابل توجهی از گروه‌ها و مجموعه‌هایی که ذیل عنوان تمدن نوین اسلامی پدید آمده‌اند و فعالیتهای آنها، اگر در مسیر تمدن‌سوزی نباشد، به آسانی نمی‌توان آنها را همسو با تمدن‌‌سازی پنداشت. ولی با وجود این هم‌آوایی نسبت به یادداشت آقای جعفریان، نسبت به متنی که بازنشر شده‌است، شش نکته را که شاید بتوان آنها را نقد به حساب آورد و البته با تأکید بر آن چه در دفتر تبلیغات اسلامی می‌گذرد، شایسته تأمل می‌دانم:

  1. یکسان‌انگاری همه مجموعه‌های فعال در حوزه تمدن‌پژوهی و فرق ننهادن بین آنها : سویه کلی گزاره‌های استاد جعفریان در این یادداشت و به یک چوب راندن همه کسانی که پای در عرصه تمدن‌پژوهی و تمدن‌نویسی نهاده‌اند، به راستی دل‌آزار است. هم پیش از این، از این استاد گرامی دعوت کرده‌ایم که از نزدیک در جریان فعالیتهای زیر نظر میز تمدن اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی قرار بگیرند و هم اکنون این دعوت را تکرار می‌کنیم. با این تفاوت که قبلا بنده به اعتبار بر عهده داشتن مسؤولیت این میز، اصالتا این دعوت را انجام دادم و اکنون نیابتا. این نوع نادیده گرفتن زحمات طاقت‌فرسای دوستان جوانی که کارهایی بسیار خوب در سال‌های اخیر انجام داده‌اند و همسان انگاشتن کار آنها با پاره‌ای شعارهای سطحی، شاید که آنان را در ادامه این مسیر دشوار دلسرد کند. نمایشگاه سالانه دفتر تبیلغات اسلامی در دو سال اخیر در هفته پژوهش و نمایشگاهی که ویژه مطالعات و فعالیتهای تمدنی، اخیرا در دانشگاه تهران برپا شد مجالی برای آگاهی از این فعالیت‌ها فراهم آورده بود.
  2. در هم‌آمیختن ادعاهای تمدن‌سازی و کوشش‌های معطوف به تقویت بینش تمدنی : در ادامه بند پیش، استاد جعفریان عزیز هیچ تفکیکی بین شعارها و برنامه‌های مجموعه‌های فعال در حوزه تمدن ندارند، درست است که برخی دوستان آن چنان ساده‌انگارانه از تمدن سخن می‌گویند که گویی اگر یک دولت مورد نظر آنها به قدرت برسد، به فاصله چند سال یک تمدن در مقیاس ملی شکل خواهد گرفت و همه کشورهای اسلامی هم در برابر ما به صف خواهند ایستاد تا در برابر ما کرنش کنند. ولی در برابر این نگاههای تقلیل‌گرایانه و ساده‌انگارانه، برخی مجموعه‌ها و به صورت مشخص میز تمدن اسلامی در دفتر تبلیغات اسلامی هدف کانونی خود را تنها تقویب بینش تمدنی قرار داده است و هیچ ادعایی بیشتر از این ندارد، یعنی اصلا بحثی از تمدن‌سازی که ایشان آن را نقد می‌کنند در کار نیست. بنابر این به باور این حقیر، بر خلاف نظر استاد جعفریان هر چه این سو و آن سو مراکزی ایجاد شود که به تقویت تمدن‌اندیشی کمک کند، می‌توان به حل چالشهایی هم که حضرت استاد به آن اشاره کرده‌اند بیشتر امید بست.
  3. به هیچ انگاشتن حوزه‌های علمیه : استاد جعفریان گویی هیچ سهمی در مسیر تمدن‌سازی برای حوزه‌های علمیه قائل نیستند، در این یادداشت کوتاه هم دانشگاه و صنعت را کانون تمدن‌سازی معرفی می‌کنند و بدون ذکر نام توصیه دارند که حوزه‌ها که تنها حکم شرعی بیان می‌کنند، در این کار هم نشناخته حکم ندهند و داعیه حل مشکلات را نداشته باشند. این دو توصیه بسیار درست و دقیق است و گمان نکنم کسی ادعایی خلاف آن داشته باشد، ولی در این باره هم این تأمل را به عنوان یک امر بدیهی و بدون هیچ توضیحی روا میدانم که نادیده گرفتن سهم حوزه در گذشته و ظرفیت حوزه برای حال و آینده قابل دفاع و بلکه قابل فهم نیست. حوزه‌ها در گذشته هم بسیار فراتر از صدور حکم شرعی نقش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و بالمآل تمدنی داشته‌اند و هم‌اکنون هم ظرفیتهایی بسیار بیشتر از تنها صدور حکم شرعی دارند.
  4. توجه نداشتن به پشتوانه‌های معرفتی یک تمدن ـ روشن است که انتظار پرداختن به همه مباحث یک تمدن در یک یادداشت کوتاه بیجاست، ولی از این نوشته استاد جعفریان چنین برمی‌آید که اگر مثلا همه گروه‌های تازه تأسیس تمدنی در سراسر کشور تعطیل شوند و هزینه آنها صرف دانشگاه و صنعت شود و تدبیری اندیشیده شود که همه نیروهای متخصص و نخبه در کشور بمانند، خود به خود یک تمدن درست می‌شود. این سخن همسان سخن همان دوستان مدعی تمدن‌سازی مورد نقد استاد جعفریان ساده‌انگارانه است. با کنار هم قرار گرفتن انبوه متخصصان و صرف هزینه برای آنها یک تمدن ساخته نمی‌شود، (همان گونه که تمدن غرب و تمدن پیشین اسلامی ما هم این‌گونه ساخته نشد.) تمدن نیازمند یک پشتوانه معرفتی است و این پشتوانه معرفتی خواه خاستگاه آسمانی داشته باشد، خواه زمینی، ابتدا تولید می‌شود و سپس روابط و نهادهای اجتماعی را از خود متأثر می‌سازد و همزمان یا پس از آن در بین مردم عمومیت می‌یابد (همانگونه که در تمدن غرب و تمدن پیشین اسلامی هم چنین بود) آن گاه یک جامعه دارای پیشرفت انباشته، گام در مسیر تمدن‌سازی می‌نهد. در حال حاضر در کشور ما بدون حوزه‌های علمیه (طبعا در کنار و همراه دانشگاهها) مطلقا، تأکید می‌کنم مطلقا امکان پرداخت‌ها و پردازش‌های معرفتی به تمدن وجود ندارد و معلوم نیست در نگاه استاد جعفریان وقتی نخبگان و صاحبان صنعت دور هم جمع شدند قرار است چه کنند که یک تمدن جدید ساخته شود؟ مگر می‌توان بدون یک نظریه تمدن ساخت؟
  5. ایرانی دیدن تمدن اسلامی: تمدن نوین اسلامی یک پدیده ایرانی نیست، سطح تمدن، سطح امت اسلامی است و ایرانی دیدن تمدن نوین اسلامی و داوری در باره تمدن نوین اسلامی تنها بر پایه وضعیت ایران در سخنان بسیاری از موافقان و مخالفان تمدن نوین اسلامی دیده می‌شود. سهم و جایگاه و ظرفیت ایران در این میان، موضوع دیگری است.
  6. توجه نکردن به دوران کودکی ما و دوران کهولت غرب: مقایسه سطح اختراعات و اکتشافات صد و پنجاه سال اخیر ما (چه ایران و چه امت اسلامی) با غرب یک مقایسه به غایت ناراحت‌کننده است. یکصد و پنجاه سال اخیر غرب اوج شکوفایی تمدن غرب و به باور بسیاری صاحب‌نظران غربی مانند هانتینگتون نقطه کهولت تمدن غرب است و یک صد و پنجاه سال اخیر ما و دیگر کشورهای اسلامی نقطه آغاز بیداری و به خود آمدن و به ارزیابی وضعیت خود پرداختن ماست. وضعیت یک کودک و یک پیرمرد را بهتر است بر پایه پیش‌بینی آینده آنها انجام داد و نه گذشته آنها.

روشن است که این شش بند که قلمی شد، بسیار کوتاه و تنها دربردانده عناوین بحث‌هایی بسیار درازدامن است که بارها و بارها آمادگی و اشتیاق خود و دوستانم در مجموعه دفتر تبلیغات اسلامی را برای شنیدن نقدها و گفتگوی شفاف رسانه‌ای و غیررسانه‌ای برای رفع ابهام در باره آنها به آگاهی یاران قبیله دردمندی از جمله استاد گرامی جناب آقای جعفریان که حفظ حرمت و پاس‌داشت زحمات ایشان برای حوزه را بر خود فرض می‌دانم، رسانده‌ایم.

رده‌های مرتبط