اشاره: مرحوم استاد شهید مطهری با صراحت، ایدئولوژی اسلامی متکی به متون اسلامی و بدون هیچ گرایش به چپ و راست را مطرح میکرد. مقام معظم رهبری درباره این ویژگی برجسته ایشان میفرمایند: «مرحوم شهید مطهری از اول حساسیت عجیبی روی تفکر التقاطی داشت و آن وقت که همه با تفکرات التقاطی برخوردهای سطحی داشتند، او با کمال سختگیری روی جا به جای این تفکر میایستاد و آن را مردود میشمرد که در این زمینه، نمونههای بیشماری از ایشان به یاد دارم.»
رهبر معظم انقلاب در ادامه از قول علامه مطهری نقل میفرمایند که ایشان فرمودند: «هر اندیشهای، هر فصلی از فصول جهانبینی که اندک گرایشی به زمینههای تفکر الحادی داشته باشد، جزء جهانبینی اسلامی نیست.»
برای بررسی ابعاد شخصیتی استاد مطهری به ویژه درباره شیوه مبارزاتی ایشان با جریان التقاطی به سراغ حجتالاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی، از اساتید برجسته سطوح عالی حوزه علمیه قم، امام جمعه موقت تهران و عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری رفتیم. ایشان علیرغم مشغلههای فراوان خود، ما را در منزل خود به حضور پذیرفتند و نوشتار حاضر، ماحصل گفتوگوی یکساعته ما با این عضو شورای عالی حوزه علمیه قم و عضو محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، به عنوان اولین سؤال بفرمایید رمز موفقیت شهید مطهری در ابعاد علمی و معنوی چیست؟ به طور خاص اگر در خصوص شیوه مبارزاتی ایشان در برخورد با افکار التقاطی و الحادی نیز برای خوانندگان ما تحلیل بفرمایید، ممنون میشوم.
به عنوان مقدمه باید عرض کنم که حضرت امام(ره) از بزرگانی که در انقلاب سهیم بودند، تجلیل کردند و به جرئت میتوان گفت که تجلیل ایشان و مقام معظم رهبری از دقیقترین تجلیلهاست؛ یعنی آنکه تجلیلهای آنها نه کم است، نه زیاد. چنانکه مولای متقیان حضرت علی(ع) در حکمت ۳۴۷ نهج البلاغه میفرمایند: «الثناء بأکثر من الإستحقاق ملق و التقصیر عن الإستحقاق عیّ أو حسد»، مدح و ستودن بیش از حد شایستگی، تملق و چاپلوسی است و کمتر از آن، درماندگى يا حسادت است. این هنر این بزرگوار است که اعتدال در تجلیلها را در کلامشان داشتهاند. تجلیلی که امام راحل از شهید مطهری دارند، از هیچ یک از شهدای بعد از انقلاب ندارند؛ به گونهای که در شهادت استاد مطهری پیام میدهند، در هفتمین روز، چهلمین روز و سالگرد ایشان پیام میدهند. حتی در دومین سالگرد شهادت ایشان هم پیام میدهند. و دو روز نیز برای شهید مطهری به عزا مینشینند. امام درباره ایشان میفرمایند: خدمتی که مرحوم مطهری به نسل جوان و دیگران کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بیاستثناء، خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم: «بیاستثناء آثارش خوب است». ایشان بیاستثناء آثارش خوب است، انسانساز است، برای کشور خدمت کرده است. در آن حال خفقان، خدمتهای بزرگی کرده است این مرد عالیقدر.
باید دید راز این همه تجلیل چیست. من بر این باورم که امام در این تجلیل، چیزی فراتر از تکریم از یک شخصیت را مد نظر داشتند. ایشان بر آن بودند که فضای ناخالصی تفکر و اندیشه در اوایل انقلاب را با مطرح کردن ایدئولوگ تفکر اسلامی به سمت خلوص ببرند. توضیح سخن آنکه در فضای اول انقلاب، کسانی به عنوان ایدئولوگ تفکر اسلامی مطرح بودند که تفکرشان علی التحقیق التقاطی بود و امام که رسالت مبارزه با این تفکرها را جزء وظایف خود میدانستند به جای اینکه به طور مستقیم، خود را درگیر این مباحث کنند، با مطرح کردن تفکر شهید مطهری، عملاً به ایفای نقش پرداختند.
از حدود دو دهه قبل از پیروزی انقلاب، دو تفکر در معرفی اسلام مطرح بود: اول، تفکر التقاطی که این خود به دو بخش تقسیم میشد که ریشه در یک موضوع داشت. یک، تفکر التقاطی متمایل به غرب با بزرگ دیدن ارزشهای غربی و دو، تفکر متمایل به شرق که این هر دو ریشه در عدم تعبد در برابر اسلام داشت. اطلاع علمداران این تفکر از اسلام بسیار کم، سطحی و شعاری بود و به خیال خودشان، برای مطرح کردن اسلام، ارزشهای غربی و شرقی را مطرح میکردند تا هواداران بیشتری را برای اسلام پیدا کنند. بر این اساس میخواهم منصفانه بگویم که سرسلسلهجنبانان برخی از این تفکرات التقاطی، الزاماً معاند نبودند؛ چه بسا دوستدار اسلام بودند، اما جاهل. به هر حال کسانی که فضای این دو دهه را دیده باشند، به خوبی بر حضور این جریان فکری با دو شاخهاش در طول این دو دهه به خصوص در طیف عظیمی از روشنفکران به ویژه جوانان واقف بودند.
تفکر دوم، تفکر خالص اسلام فقاهتی بود که حوزه علمیه، رهبری آن جریان را بر عهده داشت و امام، سردمدار آن بود. این افتخار برجسته امام است که در این دو دهه که زمامداری فکری طیف علاقهمندان به اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام را داشت، سر سوزنی تمایل به آن تفکرات (غیر خالص) نشان نداد و در فضایی که بسیاری از بزرگان، تجلیل از صاحبان آنگونه طرز تفکر کردند، ایشان موضع گرفتند. برای نمونه، جریان منافقین که آن روز، نامش جریان مجاهدین خلق بود، مصرّانه با وساطت برخی از بزرگان به دنبال آن بودند که به نحوی تأییدی از حضرت امام(ره) بگیرند؛ با اینکه جریان آنها مبارز و معارض با شاه بودند، امام، مطلقا آنها را تأیید نکرد. شهید آیتﷲ مطهری که تفکر امام را میشناخت، با دو شیوه در همین دو دهه وارد صحنه شد؛ یکی شیوه تهاجمی و دوم، شیوه تدافعی.
انسان وقتی کتابهای استاد شهید مطهری را ملاحظه میکند، در نظر یک پژوهشگر، شهید مطهری، سردار یک جبهه فرهنگی است که باید بگوییم عمرش را در این جبهه صرف کرد و سرانجام به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که متن آن از استاد بزرگوار ایشان، علامه طباطبائی است، و پاورقیهای عالمانه آن از ایشان است و کتابهای دیگر، تا آخرین کتابهای شهید مطهری مانند مجموعه ششجلدی جهانبینی توحیدی در این راستاست. نیز مبارزه با تفکر التقاطی. مشخصاً تفکر گروهک فرقان که نشأت گرفته از تفکر مجاهدین خلق بود، در عرصه مبارزه تدافعی شهید مطهری قرار میگیرد. یعنی شهید مطهری به تفسیر التقاطی فرقانیها پاسخ گفت، به انحراف التقاطی آنها پاسخ گفت، به تحریف چهرههای تاریخی آنها پاسخ گفت که این را در آخرین چاپ کتاب علل گرایش به مادیگری به وضوح میبینیم. این تفکر یعنی تفکر اسلام اصیل، اسلام منطق و استدلال برگرفته از قرآن و سنت، همراه با تعبد، این در بیان و بنان شهید آیتﷲ مطهری ملموس بود.
با توجه به آنچه گفته شد، روشن شد راز تجلیل فوق العاده امام از شهید مطهری چه بود. در واقع، تجلیل امام از ایشان، تجلیل از یک شخص نبود، تجلیل از یک تفکر و در حقیقت، جایگزینی تفکر غلطی که در برخی از روشنفکران آن روز بود، با تفکر سالم و خالصی است که شهید مطهری، نماینده آن بود.
با توجه به اهمیت افکار و اندیشهها و آثار استاد مطهری که به فرموده حضرت امام(ره) بلااستثنا مفید است، آیا برای ترویج افکار و آثار ایشان در جامعه و به خصوص در حوزه اقداماتی انجام شده است؟
بنده اطلاع دارم که در برخی مراکز با محور قرار دادن کتابهای شهید مطهری و سیر موضوعی کتابهای ایشان، این طرح در دست اجراست. لکن مسئله طرح جامع آموزشی حوزه در دستور کار شورای عالی حوزه و یک بخشهایی از آن در دست اجراست. طرح سطح اول حوزه در شورای عالی حوز مطرح شد و تصویب شد. در سطح اول یقینا کتابهای شهید مطهری به عنوان کتابهای برگزیده، منبع درسی قرار گرفته، اما اینکه کتاب یا کتابهایی به عنوان سیر مطالعاتی کتابهای شهید مطهری، به عنوان درس و بحث قرار گرفته باشد، بنده مطلع نیستم.
به نظر حضرتعالی چه راهکارهایی برای تبیین افکار و اندیشههای استاد در جامعه وجود دارد؟
در پاسخ به سؤال شما باید عرض کنم که الزامی به این نیست که حتما متنی که ایشان نوشته، متن درسی باشد. بنده معتقدم باید جمعی بنشینند و چارچوب فکری و شالوده فکری ایشان را برای تبیین اسلام از کتابهای ایشان استخراج کنند و یک متنی را بر اساس آن اصولی که شهید عزیز درباره مکتب ناب اسلام تبیین کرده، به عنوان کتاب درسی تدوین کنند و تدوین شود.
مرحوم شهید مطهری غیر از کتاب مجموعه ششجلدی جهانبینی توحیدی که به نظر میرسد آن را به عنوان متن درسی دیده، کتابهای دیگرشان با این انگیزه، تألیف نشده است؛ چه آن کتابهایی که به قلم مبارکشان نوشتند؛ مثل عدل الهی، سیری در نهج البلاغه، خدمات متقابل اسلام و ایران و چه کتابهایی که حاصل سخنرانیهای ایشان است. اینها متن درسی نبوده است. تأکید میکنم متن درسی، ویژگیهای خاص خود را دارد. باید پخته، موجز و جامع نوشته شده و در آغاز به عنوان متن آزمایشی تدریس شود. چند دوره توسط اساتید فن مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا بتواند متن درسی شود. همان الگویی که مرحوم علامه طباطبایی در تدوین کتابهای بدایه و نهایه داشت. این دو کتاب قبل از آنکه چاپ شود، چند دوره توسط آیتﷲ جوادی آملی و آیتﷲ مصباح یزدی تدریس شد. نقاط مورد نقد به رؤیت علامه طباطبایی رسید. ایشان هم در هر دورهای تجدید نظرها و اصلاحات خود را داشت تا سرانجام تبدیل به دو کتاب درسی متین گردید. بنده بر این باورم که در تدوین تمام کتابهای درسی از جمله متون اعتقادی، این دو روش میبایست مورد توجه قرار گرفته و دنبال شود.
یکی از مباحث اساسی و جدی که مورد بحثهای مختلف نیز قرار گرفته، بحث توجه استاد مطهری به فلسفه و به خصوص پیشبرد فلسفه صدرایی در آثار و نوشتههای ایشان است. ارزیابی شما به عنوان استادی که دروس مختلف حوزه را به خصوص در سطح عالی تدریس کردهاید، چیست؟
بنده معتقدم باید فلسفه را تعریف کرد. در پاسخ به این سؤال که فلسفه چیست، باید عرض کنم که فلسفه را به علم به حقایقی که موجود است، تفسیر میکنند. کلمه فلسفه، کلمه یونانی است. فیلسوف به معنای دوستدار دانش است. بر این محتوا در طول تاریخ، ادواری گذشته است که الان در صدد بیان آن ادوار نیستیم، اما بانشاطترین فلسفه، آن است که برگرفته از متون قرآن و سنت باشد.
مرحوم ملاصدرا در کتابهای خود، این مطلب را دارد که مرگ بر فلسفهای که بخواهد در مقابل قال الصادق(ع) بایستد. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف شیفته قرآن و سنت به صحنه آمده، مرحوم علامه طباطبائی به عنوان یکی از مروّجان فلسفه صدرایی در حوزه علمیه نقش ایفا کرده و شهید مطهری نیز شاگرد این مکتب است. لکن بنده بر این باورم که در عرصه فلسفه، نه افراط صحیح است، نه تفریط. افراط آن است که هر چه فلاسفه گفتند، آن را وحی منزل ببینیم. به نظر میرسد این زیادهروی است. فلسفه هم همانند علوم دیگر چه بسا مطالب مورد نقد داشته باشد. ممکن است در مقدمات یا در نتایج خطا شده باشد.
بینش دوم، بینش تفریطی است و آن کفر دیدن فلسفه است. بنده معتقدم امام، علامه طباطبایی و شهید مطهری جزو عالمان معتدل در عرصه فلسفهاند و اینکه گفته شود تفکر صدرایی، آفریننده انقلاب بود، من این سخن را نمیگویم. معتقدم تفکر خالص قرآنی و فقاهتی، آفریننده این انقلاب بود و البته بخشی از تفکرات انقلابی و قرآنی، فلسفه است که به تبیین واقعبینانه آن میپردازد.
مقام معظم رهبری در یکی از فرمایشات خود فرموده بودند نباید در مطهری توقف کرد. با توجه به اینکه تفسیرهای متفاوتی از این فرمایش رهبر معظم انقلاب شده و حتی برخی از این جمله به عبور از مطهری تفسیر کردهاند، نظر حضرتعالی درباره این فرمایش معظم له چیست؟
برداشت من از این فرمایش مقام معظم رهبری این است که مطهری، عالم به زمان بود. او در سال ۱۳۵۸ به شهادت رسیده و الان ۳۳ سال از شهادت ایشان میگذرد. در عرصههای مختلف، شبهات جدیدی مطرح شده که باید مطهریگونه به آن شبهات پاسخ داد. معنای عدم توقف این است که عالمانی که توشه بایسته را از فقاهت، تفسیر، تفسیر حدیث، تاریخ و دیگر گنجینههای علوم اسلامی دارند و متعبد در برابر کلام خداوند و کلام معصومین (علیهم السلام) هستند، با همان سبک در روش شهید مطهری به صحنه بیایند، به تبیین اسلام بپردازند و به شبهات پاسخ دهند.
اگر در خاتمه، حرف ناگفته و یا نکته باقیماندهای دارید بفرمایید.
در آخر، درست است که تجلیل و تکریم از شهید مطهری باید همچنان وجود داشته باشد و انجام شود، لکن مسئله مهم این است که باید این تجلیلها از حدود شعاری خارج شده و به تجلیل محتوایی پرداخته شود.
اندیشه یا فلسفه سیاسی علامه طباطبائی؟
امتداد شاگردان علامه در انقلاب اسلامی
شیعهستیزی و راهکارهای دفاعی مطلوب
اسلام و غرب؛ امام خمینی و شارحانش