اشاره: نهضت تنباکو یکی از بزرگترین حرکتهای رهاییبخش شیعی به رهبری روحانیت بهشمار میرود؛ به گونهای که همواره آثار ارزشمند آن در طول سالهای طولانی بقا و تداوم داشته است و از حافظه تاریخ محو نگردیده است و تلاشهای مرموز مورخان وابسته به بیگانه نتوانسته است القائات و تحریفات مسموم را بر حقایق این حرکت الهی غالب نماید. یکی از نکات برجسته این حرکت تاریخی، تحقق عملی ولایت فقیه در عرصه اجتماعی بود که توسط فقیه زمانه، حضرت آیتﷲ میرزای شیرازی صورت گرفت. به منظور بررسی ابعاد مختلف نهضت تنباکو و نقش علما و فقها گفتوگویی با حجتالاسلام و المسلمین علی اصغر نصرتی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی انجام دادیم که در ادامه خواهد آمد.
به عنوان سؤال اول، چه شرایط و زمینههایی باعث به وجود آمدن نهضت تنباکو شد؟
به عنوان مقدمه باید عرض کنم نهضت تنباکو را از دو جهت باید بررسی کرد؛ یکی بررسی شرایط زمانی این موضوع، که چه شرایطی باعث به وجود آمدن این نهضت شد و دیگری بررسی ماهیت فتوای میرزای شیرازی است که در تاریخ مرجعیت شیعه از چه جایگاهی برخوردار است.
به اعتقاد بنده، حکم میرزای شیرازی نقطه عطفی در تاریخ مرجعیت شیعه است و نوعی تغییر مسیر مرجعیت به ولایت، در سطح مواجهه با نظام سیاسی قدرتمندی مثل پادشاهی قاجار است، که همان اعمال ولایت فقیه است.
از زمینههای تاریخی این حکم، جنگهای ایران و روس بهویژه جنگ دوم ایران و روسیه است که فقها نقش مؤثری در ایجاد نهضت و جهاد علیه روسیه داشتند. آنها با این توجیه که پارهای از سرزمین اسلامی مورد تهاجم قرار گرفته و در حال جدا شدن است، حکم جهاد صادر کردند و حتی برخی از علما، خودشان بهشخصه در این جنگها حضور پیدا کردند. لذا ماهیت جنگ دوم، ماهیتی جهادی داشت.
پس از شکست ایران که به دلایل مختلف، از جمله خیانت برخی کشورهای اروپایی و حکومت مرکزی از عباس میرزا بود، نوعی انزوای فقها را از صحنه سیاسی شاهدیم تا به نهضت تنباکو میرسیم.
در سفری که ناصرالدین شاه به اروپا و انگلیس داشت، امتیاز انحصاری خرید و فروش توتون و تنباکو را به یک تبعه انگلیسی به نام ماژور تالبوت اعطا کرد. در واقع، انگلستان سعی در تحقق سیاست استعماری خودش از طریق دریافت امتیاز انحصاری محصولات کشورها توسط اتباع خود، داشت؛ چنانکه در هند که مستعمره انگلیس شد، کمپانی هند شرقی یک شرکت بود که سیاست استعماری انگلیس را دنبال میکرد و در ایران نیز، کمپانی رژی این سیاست را دنبال میکرد تا با گرفتن امتیاز تنباکو، بر تمام شئون کشور، تسلط پیدا کنند. در واقع، امتیاز انحصاری تنباکو میتوانست باعث تسلط انگلیس بر ایران شود؛ چرا که در هفتهها و ماههای اول نیروهایی را وارد کردند و حتی در بعضی جاها، اماکنی را برای ذخیره نیروهای نظامی و اسلحه قرار دادند؛ چون میخواستند به دیگران اجازه خرید و فروش را ندهند. به دنبال آن، این شائبه به وجود آمد که انگلیسیها با این برنامه، کمکم تبدیل به یک عامل تأثیرگذار بر سیاست کشور شوند؛ لذا اولین هشدار از ناحیه علمای بیدار شیعه سر داده شد و وقتی علما و فقها جوانب این امتیاز را برای مردم تشریح کردند، مردم و تجار نیز به صحنه آمدند.
در شیراز سید علی اکبر فال اسیری، در اصفهان حاج شیخ محمدتقی آقا نجفی، در تبریز میرزا جواد آقا مجتهد و در تهران محور علمای مخالف این قرارداد، میرزا حسن آشتیانی بود که با نفوذ خود حرکتی در تهران آغاز کرد. وقتی مطالبه مردم و علما در ایران برای لغو این قرارداد مشاهده شد، سید جمالالدین اسدآبادی نیز نامهای به مرحوم شیرازی نوشت. علمای تهران و ایران نیز از ایشان استفتا کردند. مرحوم میرزای شیرازی ابتدا با نوشتن تلگرافی به ناصرالدین شاه، ابعاد و جوانب منفی این قرارداد را برای وی تشریح و توصیه به لغو آن میکند، اما با بیاعتنایی ناصرالدین شاه، ایشان طی حکمی میفرمایند: «بسم ﷲ الرحمن الرحیم؛ الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأیّ نحوٍ کان، در حکم محاربه با امام زمان صلوات ﷲ علیه است. حرره الاقل، محمد حسن الحسینی» و دستخط ایشان به صورت اعلامیهای به اطلاعمردم میرسد.
طبیعی است که هم مصرف و هم خرید و فروش و کشت آن، حرام میشود و حتی اقلیتهای مذهبی نیز به این ماجرا پیوستند و از استعمال آن در ملأ عام پرهیز کردند و لذا کمپانی با بحران مواجه شد؛ چرا که دیگر کشت توتون و تنباکو صورت نمیگرفت و حتی عدهای به تخریب مزارع خود روی آوردند و همین مسئله باعث لغو این قرارداد شد.
حتی بعد از لغو قرارداد نیز، میرزای شیرازی لغو حکم خود را منوط به اطلاع از این مسئله با دستخط میرزای آشتیانی و عدم بازگشت مجدد مفاد این قرارداد کردند که با محقق شدن این دو مسئله، حکم تحریم لغو شد.
آیا حکم میرزای شیرازی صرفاً یک فتوای دینی بود که تبعیت از آن بر مقلدان وی واجب بود یا اینکه فراتر از فتوا بود؟
همانطور که در بحث قبل به آن اشاره کردم، میرزای شیرازی اقدام به صدور حکم حکومتی و نه فتوا کردند که لازم است تفاوت این دو یعنی حکم حکومتی و فتوا بیان شود. فتوا حکم ثابت الهی در موضوع خاص است؛ ولی حکم حکومتی نه به عنوان حکم ثابت الهی، بلکه به عنوان حکم موضوعی تحریم یا تجویز میشود؛ چنانکه در نصوص دینی هیچ سندی مبنی بر تحریم توتون و تنباکو به حکم اولی نداریم، اما از باب پیامدهای آن در سرنوشت جامعه اسلامی و مسلمانان مورد توجه فقیه قرار میگیرد و در اینجا او به عنوان حاکم، این مسئله را مورد توجه قرار میگیرد و وقتی هم که موضوع آن (قرارداد رژی) از بین میرود، حکم تحریم نیز برداشته میشود؛ بنابراین حکم تابع شرایط خاصی است که در جامعه سیاسی ایجاد شده و مفسدهای که یک امر به ظاهر حلال ایجاد میکند. لذا ماهیتاً این یک حکم حکومتی و حکم ولایی است که میرزای شیرازی به عنوان والی و حاکم بر سرنوشت جامعه اسلامی وارد میدان تصمیمگیری شد و حکم تحریم تنباکو را اعلام کرد. با توجه به حکم و نه فتوا بودن آن، مخالفت جدی و مؤثری با آن از سوی دیگر علما صورت نگرفت و همین نقطه یک مبدأ تاریخی برای تحقق ولایت فقیه شد. چنانکه زمان زیادی از این حکم نگذشته بود که شاهد حضور علماء و فقها در صحنه سیاسی جامعه ایران، و مطالبه عدالتخانه هستیم که بعداً منجر به نهضت مشروطیت شد.
در واقع علما اعتقاد تاریخی و تئوریک به ولایت فقیه داشتند، اما تابع محدودیتهای زمان نمیتوانستند آن را محقق کنند تا نظام ولایت فقیه به عنوان یک نظام سیاسی استقرار یابد.
این موارد به ما نشان میدهد که هر جا فقیهان شیعه مجال پیدا کردند، میدان را در اختیار گرفتند و به عنوان ولی فقیه و تصمیمگیرنده، صاحب تأثیر شدند. نکته جالب، تعبیر حضرت امام خمینی(ره) از حکم میرزای شیرازی است که میفرمایند: ایشان توانست با عبارت کوتاهی، سرنوشت جامعه اسلامی را تغییر بدهد و این نوعی اعمال ولایت بود.