«شریعت و قانون الهی همواره نیازمند یک نگاهدارنده، پاسدار و یاور مطمئن در تبلیغ احکام و بیان وظایف به مکلّفین است؛ چنانکه پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) برای تبلیغ احکام دین و حفظ اسلام، نگاهدارندههایی نصب نموده بودند»(۱). این عبارات از شهید ثانی است؛ فقیهی که اگرچه در تدوین فقه شیعه کوشید، اما عطف نظری هم بر مبانی سیاسی داشت. او با این عبارات، سیاستورزی را نیز بر عهدهٔ فقیهان نهاده بود. همچنین گفته بود: «در عصر غیبت، باید فرد عارف عادلی وجود داشته باشد تا مردم در احکام شرعی به او مراجعه کرده و تکالیف و وظایف دینی خود را از او بگیرند. اگر چنین امری محقق نشود، احکام شرعی دگرگون شده و حکمت و غرض خداوند که همانا حفظ دین و ترویج آن است، تعطیل میشود». (۲)
رسیدگی به امور دنیوی
شهید ثانی در تدوین منظومهٔ سیاسی خود بر این باور بود که زعیمان و رهبران سیاسی حکومت اسلامی، تنها وظیفهٔ ادارهٔ امور را نداشته، بلکه باید راهنما و هادی مردم به سوی حق باشند. وی در تبیین این نظر، شریعت را به عنوان قانون الهی و روشی که بتوان از آن، احکام و دستورات را استخراج کرد، مطرح کرده و فایدهٔ آن را وصول مسلمانان مکلّف به مراحل کمال، در صحنهٔ عمل و نظر دانسته بود. (۳)
وی تأکید کرده بود: «شریعت باید مورد حمایت و حفاظت قرار گیرد و دستورات دینی به مردم ابلاغ شود. برای تحقق این امر، وجود فردی عارف به احکام و دارای خصیصهٔ عدالت لازم است تا مردم، در زمان غیبت امام معصوم(ع) در دستورات دینی به وی مراجعه کنند».(۴)
اما این امر سبب نمیشود که رسیدگی به امور دنیوی مختل گردد و منافع دنیوی مردم نادیده انگاشته شود. شهید ثانی که برقراری حکومت و وجود امام و رهبری سیاسی را برای تأمین امور دنیوی مهم میداند، اینگونه میآورد: «استقرار امام و رهبری سیاسی دینی که حاکمیتش فراگیر باشد، به مصلحت زندگی دنیوی و امور مادی و اخروی آنان (مردم) نزدیکتر و از تباهی و فساد در آن دورتر است». (۵)
شهید ثانی در نقد و ردّ نظر کسانی که هر پادشاه و صاحب قدرتی را اولیالأمر دانسته و تبعیت از او را واجب میشمارند -هر چند ظالم و جائر باشد- چنین میگوید: «در جواب آنچه از پادشاهان ظالم سخن به میان آوردید، باید گفت آنان ستمگرانی هستند که به فکر تأمین مصالح مردم در این دنیا نیستند، چه رسد که بخواهند به فکر دین باشند». (۶)
حقوق و وظایف متقابل حاکمان و مردم
یکی از مواردی که مرحوم شهید ثانی بر آن انگشت گذارده است، حقوق و وظایف متقابل میان حاکمان و مردم است. وی در این خصوص تأکید فراوانی دارد و میگوید: «در اسلام، پیامبر و امام معصوم که از طرف خداوند مأمور هدایت و امامت مردم و جامعهاند، وظیفه دارند تا آنان را از گمراهیها و جهالتها برهانند. اینان به واسطهٔ همان ولایت الهی که بر مردم دارند، مسئولیت گرانسنگ حفاظت از دین و شریعت را بر عهده داشته و در این راستا بایستی آنچه را که به مصلحت دنیوی و اخروی مردم میباشد، سرلوحهٔ اعمال و رفتار خود قرار دهند». (۷)
وی بر وظایف مردم نیز تأکید میکند و آنها را در یاری رساندن به سیاستهای حاکمیت ترغیب میکند: «در کنار این وظایف و مسئولیتها، مردم نیز متقابلاً باید از حاکم و رهبر خود اطاعت و فرمانبرداری کرده و زمینهٔ بسط اقتدار او را فراهم کنند تا او نیز بتواند بهطور مشخص و کامل در ایفای نقش خود موفق باشد. اما در طول تاریخ، به دلیل همراهی نکردن مردم و روی آوردن به سلاطین جور و در تنگنا قرار دادن امامان معصوم(ع)، در راه ایفای مسئولیت امام معصوم مشکلاتی پدید آمد و آنان از اعمال ولایت حقّهٔ خویش محروم گردیدند». (۸)
تقدّم مصالح و منافع عمومی بر منافع فردی
شهید ثانی در حکمی سیاسی، بر این عقیده است که هرگاه منافع عمومی در تعارض با منافع فردی قرار گیرد و فرد اراده کند که با اعمال خویش، منافع عامه را بر هم زند، نباید به وی اجازه چنین عملی داده شود.
برای مثال در بحث از قرارداد آتشبس و جعالهای که بین طرفین برقرار میگردد، صاحب شرایع الإسلام مدعی است که اگر هر دو طرف در عسرت و تنگدستی قرار داشته باشند، عقد صلح، فسخ شده و کفار مورد نظر به مأمن خویش بازگردانده خواهند شد. شهید در شرح و نقل این مطلب میگوید مصلحت عمومی بر هر چیزی تقدم دارد و چنانچه به جهت اقتدار مسلمانان در فسخ صلح، ضرری بر آن وارد نیاید، فسخ نیز جایز میشود. بنابراین شهید ثانی این نظر را پسندیده، به بسط آن میپردازد.
تساهل و عدم سختگیری بر مردم
در نظر شهید ثانی، هر کس که دین و شریعت اسلام را سخت، و طریق وصول به آن را مانند صعود به سوی آسمان بداند، در حقیقت، مخالف سنّت عمل کرده و شریعت را به تعطیل کشانده و حکمت و فلسفهٔ دین و ثمرهٔ آن را از بین برده است. منشأ این توهم فاسد (یعنی صعب الوصول بودن شریعت اسلام)، عدم تماس و مراوده با اهل حال و سوءظن نسبت به گفتوگوها و معاشرتها، کاستیها و ممارست با مسائل دینی و کوتاهی ورزیدن از حضور در خدمت علمای دین است.(۹)
شهید ثانی با این نگاه به دین و شریعت نگریسته و عواملی را که موجب دور شدن از اسلام و شریعت پیامبر بوده است تقبیح میکند. در حالی که اگر به سنت و گفتوگوها و معاشرات بیشتر توجه شود و با خبرگان در دین معاشرت برقرار شود، از این آفات پرهیز خواهد شد. وی در اسلام آوردن کافر و پذیرش وی به عنوان عنصری از پیکرهٔ جامعهٔ سیاسی اسلامی، مبنا را بر عدم سختگیری قرار میدهد و صرف شهادتین را در این امر کافی میداند. وی تأکید میکند که در پذیرش اسلام از شخص کافر، جز این واجب نیست که شهادتین را بر زبان جاری کند. و این نمود شریعت متساهل است.
شهید ثانی در تبیین اندیشههای سیاسی خود اگرچه به آموزههای دوران مدرن التفاتی نداشته، اما بر نکاتی انگشت گذارده است که بشر جدید نیز بدان التفات میورزد و آن را به عنوان پایهٔ اساسی اندیشهٔ سیاسی خود در نظر میآورد.
پاورقی:
- حقائق الایمان، شهید ثانی، ص ۱۹۲
- حقائق الایمان، ص ۱۹۲
- همان، ص ۱۵۰
- همان، ص ۱۹۳
- همان، ص ۱۵۴
- همان، ص ۱۵۳
- همان، ص ۱۵۰
- همان، ص ۱۵۴
- همان، ص ۱۶۹
تقریرات مکمل فراگیری دروس حوزوی است/ غناء و موسیقی از موضوعات هویتساز هستند
بررسی ضرورت تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با وجود شورای نگهبان
فقیه نواندیش
فرار مغزها از حوزه علمیه