مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت
مصاحبه با حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر مصباحی‌مقدم؛

Mesbahi-moghadam (1)اشاره: رابطه فرهنگ و اقتصاد و چگونگی تأثیر فرهنگ بر اقتصاد، مسئله‌ای است که با حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر مصباحی مقدم در میان می‌گذاریم.

به صورت کلان رابطه اقتصاد و فرهنگ در نظام اسلامی چطور ترسیم می‌شود؟

اگر اسلام را به صورت یک نظام‌واره در نظر بگیریم، اساس این نظام‌واره، اعتقادات، اخلاق و فرهنگ است. از اعتقادات و اخلاق و فرهنگ که شروع کنیم، این ریشه‌ها نمود خود را در ظواهر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، ما فرهنگ و اعتقادات و اخلاق را زیربنا تلقی می‌کنیم و بقیه نظام‌های مربوط به جامعه را مثل نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام حقوقی، نظام آموزشی و… را روبناهای این اساس و زیربناها می‌بینیم. به یک معنا فرهنگ، روح تزریق شده به مجموعه نظام‌های اجتماعی است. هیچ چیزی را نمی‌توانیم در جامعه فارغ از تأثیرگذاری فرهنگ که آمیزه‌ای از مجموعه عوامل دینی، اخلاقی و اعتقادی پیدا کنیم. اگر هم بخواهیم کار اساسی بکنیم، باید همت بسیار زیادی در اصلاح فرهنگ جامعه داشته باشیم. اصلاح فرهنگ جامعه منشأ اصلاح سایر مسائل کشور است. حالا رابطه فرهنگ و اقتصاد در عین حال یک رابطه متقابل است. فرهنگ روی شکل‌گیری اقتصاد تأثیر می‌گذارد، اقتصاد نیز بر روی چگونگی فرهنگ تأثیر معکوس می‌گذارد البته با اصالت دادن به فرهنگ.

اعتقادات ما فرهنگ‌سازند؛ اعتقاد به خدا، اعتقاد به آخرت، اعتقاد به پاداش وکیفر و اخلاق عمومی، اخلاقی که مبتنی بر آموزه‌های دین است. جامعه‌ای که عاری از ارزش‌های دینی باشد، از بخش بزرگی از فرهنگ بی‌بهره است. جامعه‌ای که از اخلاق فاصله دارد، از بسیاری عناصر فرهنگی دور است. اگر فرهنگ را مبنای اصلی کار تلقی کنیم خواهیم دید که در همه بخش‌های اقتصاد، نیازمند روح فرهنگیم. غالبا اقتصاد را به تولید، توزیع و مصرف تقسیم می‌کنند؛ که فرهنگ، لازمه همه این بخش‌هاست. فرهنگ تولید، فرهنگی است که سازگار با رشد ثروت ملی است. سازگاری و ناسازگاری بین ثروت فرهنگی و ثروت ملی وجود دارد. این فرهنگ است که نشان می‌دهد کدام رشد ثروت فردی می‌تواند با رشد ثروت ملی هماهنگ و سازگار باشد.

آیه شریفه قرآن در سوره قصص نگاه هارون به ثروت و نگاه مؤمنان و موسی(ع) به آن را بیان می‌کند. آیه «إن قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم…»، پایه اصلی رفتار فرعون را نشان می‌دهد. خداوند بیان می‌کند که هارون از قوم موسی بود ولی نسبت به قوم بغی و ستم داشت. ما هم از ثروت دنیا آن مقدار به او داده بودیم که کلید گنجینه‌هایش را مردان قوی‌هیکل حمل می‌کردند. وقتی با قوم موسی روبه‌رو شد، قوم به او گفتند «لاتفرح» شادمان نباش! خداوند انسان‌هایی را که بر اثر ثروت سرمست‌اند، دوست ندارد.» به او چند نکته را متذکر می‌شوند؛ اینکه آنچه را خداوند به تو داده است منبعی قرار بده برای کسب آخرت. این نکته هم اینجا نهفته است که آنچه به دست تو آمده، داده‌های الهی است و از این مسئله غافل نباش و در ادامه چگونگی استفاده از این منابع در جهت آخرت را متذکر می‌شود. شاید بلافاصله به ذهن مخاطب تداعی شود که پس من فقیرانه زندگی کنم و به دنیا پشت پا بزنم؟ اما با تأمل در ادامه می‌توان دریافت که خداوند یادآور می‌شود، سهم دنیا را هم فراموش نکن و لذت دنیا را هم ببر. و این خود نوعی فرهنگ است که نشان می‌دهد اسلام قائل به تنافی بین دنیا و آخرت نیست. لذت دنیا و لذت آخرت هر دو با هم قابل جمع‌اند؛ چنانکه می‌گوییم «ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة». «و أحسن کما أحسن ﷲ علیک / خدا به تو احسان کرده؛ تو نیز احسان کن». این لطف خداست. احسان در مقابل عدل، «إعطاءُ ما لا یُستَحَق» است. پس قوم موسی به قارون می‌گویند تو مستحق این ثروت نبودی. اقتضاء احسان خدا به تو این است که تو هم به بندگان خدا احسان کنی. بنابراین جای این نیست که بگویید هر کس از من طلبی دارد، حقش را می‌دهم؛ بلکه افزون بر حق‌دهی، جمله چهارم می‌خواهد بگوید ثروت یک مقتضای طبیعی دارد. مقتضای طبیعی ثروت، فساد است. با این فساد مبارزه کنید و در طلب فساد در زمین نباشید. هم‌اکنون نگاه برخی ثروتمندان خاصه آن‌هایی که پول‌های بادآورده بیشتری دارند این است که با پول‌هایشان مشکلی لاینحل نمی‌ماند، مثلاً اگر به آن‌ها خبر برسد که فرزندشان باعث مرگ انسانی شده است تنها به این فکر می‌کنند که با پول، رهایی فرزندشان را خواهند خرید و هرگز به ذهنشان خطور نمی‌کند که مثلاً انسانی به دلیل خطا و سهل‌انگاری فرزندشان جان خود را از دست داده است.

«إنه لا یحب المسرفین». مراد از اسراف در اینجا کمیت هزینه‌ها نیست، بلکه مقصود این کلام خداوند تجاوز از حد است. از حدود الهی تجاوز نکنیم. پاسخ قارون نشان‌دهنده یک فرهنگ است؛ فرهنگی مقابل فرهنگ مؤمنانه حضرت موسی. «قال إنما أوتی.. من آنچه به دست آورده‌ام با علم خود به دست آورده‌ام.» اولاً خودش را صاحب علم می‌داند؛ علم کشف ذخایر و منابع زیرزمینی. ثانیاً این علم را به خود نسبت می‌دهد؛ علم عندی. یعنی خود را مستغنی از خداوند تبارک و تعالی می‌داند.

آیه شریفه می‌گوید: «إن الإنسان لیطغی أن رأه استغنی». این استغنا در واقع استغنا و بی‌نیازی از خداوند است و خداوند کسانی را که چنین استغنایی داشته باشند به شدت سرکوب می‌کند و می‌فرماید: «فخسفنا به و بداره الأرض / ما خودش و خانه‌اش را فرو بردیم در زمین. قارون نمی‌داند که ما ثروتمندتر از او را نابود کردیم.» ضمناً نشان می‌دهد که قارون هم تنها نبوده است. قارون‌هایی ثروتمندتر از قارون نیز وجود داشته است. نگاه آن‌ها به منابع مالی و مادی نگاه استقلالی بود و نگاه اینکه این‌ها دستاورد خودشان است. اگر این فرهنگ قارونی حاکم باشد ما اصلاً نمی‌توانیم اقتصاد را به سمت یک اقتصاد پیشرفته همراه با عدالت، معنویت، با حفظ اخلاق و انسانیت پیش ببریم.

باید همان فرهنگی ایجاد شود که مؤمنان موسی نسبت به ثروت و مال ارائه کردند. اگر این فرهنگ ایجاد شد مظهرش برّ و تقوا، رحم و مروت و جوان‌مردی و عدل و انصاف و ایثار و بذل و خیر می‌شود. اگر چنین فرهنگی در جامعه غالب شود، بزرگ‌ترین خیرات و برکات را برای اقتصاد به ارمغان می‌آورد؛ فرهنگی که کار و کوشش را نه بر مبنای منفعت‌طلبی فردی بلکه بر اساس مقوله اجتماعی می‌داند.

اگر ما روحانیت را به عنوان بخشی از متصدیان فرهنگ در نظر بگیریم، نه در عرصه نظریه‌پردازی و نه در عرصه ترویج، تمایل چندانی به بحث‌های اقتصادی ندارند. یعنی حساسیت‌هایی که در بحث‌های فرهنگی دارند، در بحث‌های اقتصادی کمتر است. حتی اعتراضاتی که از علما در زمینه بحث‌های اقتصادی می‌بینیم دارای حساسیت‌های پایین‌تری نسبت به بحث‌های فرهنگی است. اگر بخواهیم روحانیت را در دو وظیفه در باب اقتصاد دخیل کنیم، یکی در بحث نظریه‌پردازی و دیگری در بحث ترویج، حضرت‌عالی فکر می‌کنید چگونه باید باشد؟

تأکید حضرت امام(ره) که مبلغ اسلام جامع بودند بر این بود که اسلام یک دین اجتماعی است. باید همه ابعاد دینی را در جامعه پیاده و اجرا کنیم. نگاه به اینکه کار روحانی تشویق مردم به اقامه نماز و گرفتن روزه و پرداختن خمس و زکات و امر به معروف در حدود مسائل خرد و جزیی باشد نگاهی جامع و کلان نیست. می‌شود گفت نه فهم دین جامع است و نه تبلیغ دین. روحانیت ما باید فهم جامعی از دین داشته باشد. بخش اقتصادی اسلام و بخش اقتصادی سیره پیامبر و ائمه(ع) بخشی است که از آن غافل شده‌ایم. تلاش، جدیت وکوششی که در رفتار امیرالمومنین(ع) می‌بینیم و تلاش برای خدمت به مردم و اهتمام آن حضرت در کار و تولید ثروت و راکد نماندن آن، باید سرمشق همگان شود.

«مصادف»، غلام امام صادق(ع) خدمت حضرت می‌رسد. حضرت هفتصد دینار به او می‌دهند و می‌گویند: «خدا می‌داند که من به منافع این نیاز ندارم لکن «أُحب أن یرانی ﷲ قد تعرض لفوائده «ولی دوست دارم خداوند ببیند مرا که خود را در معرض منافع آن قرار دادم». غلام حضرت، پول را می‌گیرد و با آن به تجارت می‌پردازد؛ در حال طواف خانه خدا به آن حضرت گزارش می‌دهد که سرمایه‌گذاری در تجارت پرسود بوده است. حضرت فرمودند که سود را بر سرمایه بیفزا. در واقع حضرت یادآور می‌شود که غلام بر تجارت خود بیفزاید و آن را گسترش دهد. چنین رفتاری از امام صادق(ع) حکایت از چه دارد؟

روزی جمعی از صوفیان به خدمت حضرت صادق(ع) آمدند (این اولین روایت کتاب المعیشة کافی است) و به گران‌بها بودن لباس حضرت اعتراض کردند. ایشان با استفاده از آیه قرآن و سیره انبیاء الهی اشاره کردند به ملک حضرت سلیمان و ثروت حضرت یوسف که عزیز مصر بود. در جای دیگری هم حضرت می‌فرمایند: «من جزء ثروتمندان مدینه‌ام ولی از شما خمس می‌گیرم تا پاک شوید».

Mesbahi-moghadam (2)این امر نشان از آن دارد که سیره ائمه ما، سیره توجه به دادوستد، تجارت و خرید و فروش و به طور کلی اقتصاد است. امام باقر(ع) را دیدند که از باغی خارج می‌شوند و پوششی ضخیم بر روی بدن ایشان در هوای داغ است، و دو غلام زیر بغل‌هایشان را گرفته‌اند و عرق به شدت از روی آن حضرت می‌ریزد و یک بیل هم در دستشان است برای کاویدن زمین. یعنی ایشان در حال زراعت و کار در باغ بوده‌اند. کسی می‌گوید أین الغلمان یعنی جوان‌ها کجایند که کمک کنند. اجازه دهید من کمکتان کنم. حضرت فرمودند نه. در واقع خود حضرت با کار یدی در پی کسب حلال برآمده بودند. لکنّی أحببتُ أن یرانی ﷲ عزوجل متعرضاً لفوائده (بحار الانوار ج ۴۷ ص ۱-۱۱) ما باید این رفتار را تبلیغ کنیم. وظیفه علمای ما بسط و تبلیغ این فرهنگ است.

از طرف دیگر به سراغ فرهنگ مصرف در رفتار ائمه(ع) بپردازیم. این بزرگواران به حداقل‌ها اکتفا کرده‌اند. حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «المؤمن قلیل المؤونه و کثیر المعونه/ مؤمن هزینه‌اش کم است ولی کمکش زیاد است». رفتار حضرت، مصداق همین است. وقتی بر حضرت ایراد گرفتند که چرا فقیرند، امیرالمؤمنین روزی دستور فرمود که درآمدهای ناشی از باغ‌ها را نگه دارند تا مقدار آن را به مردم نشان دهند. درهم و دینار به دست آمده از زراعت و درآمد حاصله از باغ‌های حضرت را جلوی مسجد النبی روی هم انباشتند. راوی مقدار این درآمد را این‌گونه توضیح می‌دهد: به قدری زیاد بود که اگر این طرف می‌ایستادی آن طرفش را نمی‌دیدی. آن‌قدر زیاد بود که چشمان مردم بر آن خیره ماند. حضرت فرمود: «این نعمتی است که خدا به علی داده است». بعد از آن ایشان فقرا را فراخواند و از دینارها و درهم‌ها مشت مشت در دامن آن‌ها ریخت و خود به پاس این نعمت دو رکعت نماز بجا آورد. کار کردن در نزد بزرگان و پیشوایان این‌گونه است و هزینه کردن آن‌ها نیز اندک. البته امیرالمؤمنین شرایط خاصی داشتند که زهد و رفتار زاهدانه در حضرت شدیدتر بود. پس باید تبلیغ دین با همه جوانب آن همراه باشد تا جاذبه بیشتری داشته باشد.

اگر بخواهیم به بحث اقتصاد مقاومتی برگردیم، بر اساس سیاست‌هایی که مقام معظم رهبری ارائه کردند می‌توان دو بخش را در نظر گرفت. یک بخش تغییرات ساختاری است که لزوماً به مردم مرتبط نیست، ولی یک بخشی از اقتصاد مقاومتی به مردم مرتبط است، مانند اصلاح الگوی مصرف، ترویج کالای ایرانی و… فکر می‌کنید در ترویج این بخش دوم که بازگشت به مردم دارد روحانیت چه کمکی می‌تواند داشته باشد؟

درست است که دو بخش کردید، اما آن بخشی که مربوط به مسئولین است خودش دو بخش است، یکی اینکه ساختارها را اصلاح کنند و دیگر اینکه بسترها را برای کار مردم فراهم کنند. مردم نیز دو وظیفه دارند. یکی در بخش مصرف و دیگری در بخش تولید. در بخش تولید مشارکت کنند و فعال باشند و کار جمعی کنند. ما در اقتصاد مقاومتی نیازمند بالا بردن فرهنگ کارآفرینی هستیم. بستر کارآفرینی را دولت باید فراهم کند و جوانان بی‌کار ما باید استقبال کنند. آن‌هایی که ظرفیت کارآفرینی دارند باید دوره‌اش را بگذرانند و بعد از آن به میدان بیایند و دست‌به‌کار شوند و از دولت انتظار داشته باشند که سرمایه لازم را به آن‌ها بدهد و دولت باید صندوق‌های پوشش ریسک را برای فعالیت کارآفرینان ایجاد کند که آن صندوق در صورت مواجه شدن با مشکل بتواند خسارت آن‌ها را جبران کند و مجدداً آن‌ها را به میدان کار بکشاند. مردم که می‌گوییم، شامل مردم شهرها و روستاها می‌شود. مردم روستا باید فرهنگ کار جمعی را برای کار اقتصاد مقاومتی بپذیرند. اینکه هر کسی یک قطعه زمین کوچک یک‌هکتاری یا دوهکتاری دارد بخواهد مستقلاً کار کند، درست نیست و بازدهی‌اش خیلی پایین است و هزینه‌هایش خیلی بالا. اما اگر یک کار جمعی و مشترک در یک روستا انجام دهند و بر اساس ارزش زمین و مقدار زمین به صاحبان زمین، سهم صاحبان زمین را بدهند و کشت به صورت یک‌پارچه انجام شود، بهتر است. در اینجاست که آبیاری تحت فشار معنا پیدا می‌کند و هزینه آب به یک‌دهم کاهش پیدا می‌کند و محصول باکیفیت تولید می‌شود و نتیجه‌اش این می‌شود که تمام اهالی روستا کار پیدا می‌کنند؛ در همان روستا صنایع تکمیلی کشاورزی مثل صنایع بسته‌بندی پدید می‌آید و محصول نهایی از روستا به بازار می‌رود.

هم‌اکنون بازدهی آب در بخش کشاورزی بسیار پایین است. ۹۲ درصد آب مصرفی ما در بخش کشاورزی مصرف می‌شود ولی بازدهی آنها بسیار پایین است. اگر روش‌های استفاده از آبیاری نوین مورد استفاده قرار گیرد، می‌توان چند برابر به تولید افزود و ذخایر آب زیرزمینی ما هم بهبود پیدا می‌کند. پس مردم به غیر از اینکه باید مصرف خود را کنترل کنند و کالای ایرانی مصرف کنند، باید در تولید، به دنبال راه‌هایی باشند که هزینه‌ها را کاهش دهد. به عنوان مثال در مورد مصرف انرژی برای تولید، به دنبال اجرای فاز اول هدفمندی یارانه‌ها و بالا رفتن هزینه انرژی مرغداری‌ها از فرصت استفاده کردند و سالن مرغداری و کف سالن جوجه‌ریزی را سه‌طبقه و چهارطبقه کردند، یعنی از همان ظرفیت سالن و از همان گرمایش بهره‌وری کردند. این به معنی استفاده درست از انرژی است.

یکی از بحث‌های گفتمان‌سازی که رهبر معظم انقلاب در سال گذشته مطرح کردند بحث سبک زندگی بود، فکر می‌کنید اصلاح سبک زندگی چگونه می‌تواند در راستای اقتصاد مقاومتی مؤثر باشد؟

آنچه طی چند دهه اخیر در ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی رخ داده است، اثرپذیری از سبک زندگی غربی‌هاست. مراد رهبر معظم انقلاب اسلامی بازگشت به سبک زندگی اسلامی- ایرانی است. در تاریخ، ایران یک کشور باسابقه و دارای سبک زندگی است. ما باید آن سبک را به زندگی خود برگردانیم و به سبک زندگی خودمان افتخار کنیم که شامل همه ابعاد زندگی از جمله پوشاک، نوع خوراک، معاشرت، ازدواج و طلاق است. سبک زندگی شامل مجموعه‌‌ای از مؤلفه‌هاست که این مجموعه مؤلفه‌ها تفاوت زندگی یک جامعه اسلامی با یک جامعه اروپایی را نشان می‌دهد. زندگی در بخش عمده‌ای از غرب، بسیار مکانیزه و ماشینی شده است. هسته خانواده تقریباً از هم پاشیده است. مرد و زنی که با هم زندگی می‌کنند مهر و محبتی در بین آن‌ها حاکم نیست چون عشق و شوری که در زندگی ایرانی هست در غرب نیست. آن لطف و محبتی که در خانواده ما هست آنجا نیست. وقتی بچه‌ها به سن رشد می‌رسند بدون خداحافظی جدا می‌شوند و برای خود مستقل زندگی می‌کنند و وقتی که پدر یا مادر از دنیا می‌روند خبر فوت آن‌ها را از طرق دیگری می‌شنوند و برای ارث خودشان تلاش می‌کنند. این نشان می‌دهد که هسته خانواده آنجا متلاشی است. در زندگی اسلامی هسته خانواده، هسته اصلی و مرکزی زندگی است. ما خویشاوندان خود را تا هر رده دائماً دنبال می‌کنیم و با آن‌ها رفت‌و‌آمد داریم. این‌ها نشان دهنده یک سبک زندگی است که مرکزیت آن خانواده است و پایه آن مهر و محبت است و این مهر و محبت است که فرهنگ را حفظ می‌کند. پس ما ادبیات متناسب، اقتصاد متناسب، روابط اجتماعی متناسب و نیز آموزش و پرورش متناسب با این زندگی را می‌خواهیم، شهر و روستا و جامعه‌ای متناسب با این زندگی را نیاز داریم.

Mesbahi-moghadam (4)به عنوان مثال، خوشبختانه ژاپنی‌ها فرهنگ خودشان را تا حدود زیادی در مقابل فرهنگ غرب حفظ کرده‌اند. مدیر عامل یا رئیس یک کارخانه از وضعیت مادی و زندگی همه کارکنانش باخبر است. به مجرد اینکه یکی از کارگرانش بچه‌دار می‌شود، مدیر کارخانه اگر خودش بتواند خودش می‌رود و اگر خودش نتواند، کسی را به نمایندگی می‌فرستد و هدیه‌ای به آن خانواده می‌دهد. احساس مشترک با هم دارند. در زندگی غربی چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد. خیلی اوقات کارگران عمرشان را در محیط کار می‌گذرانند و شاید یک بار هم مدیر عامل کارخانه را نبینند یا اگر ببینند در یک مراسم صِرفا اداری است. این همان سبک زندگی غربی است. نمی‌خواهم بگویم سبک زندگی ژاپنی مطلوب است. خیلی پیشرفته‌تر از آن را در ارزش‌های اسلامی داریم؛ بنابراین باید سبک زندگی متناسب با آموزه‌های دینی و تمدنمان را تدوین کنیم و این سبک زندگی را بین جوان‌ها روشن کنیم.

برخی معتقدند توسعه در غرب با بازخوانی مباحث فرهنگی و دینی کلید خورد و همین بازخوانی بود که توسعه اقتصادی را به وجود آورد. با توجه به تأکیدی که شما در فرهنگ داشتید فکر می‌کنید که باید روی بعضی از آموزه‌های ما بازخوانی صورت گیرد یا فکر می‌کنید با فرهنگ موجودی که داریم، می‌توانیم توسعه و پیشرفت را به وجود بیاوریم؟

در تاریخ غرب، ده قرن را قرون وسطی نامیده می‌شود. در این دوران کلیسا حاکم بود و کلیسا اندیشه پلید بودن ثروت را ترویج می‌کرد. طبعاً یک زندگی دینی وقتی زندگی دینی بود که انسان‌ها به حداقل‌های زندگی بسنده می‌کردند و زندگی باشور و نشاط و زیبا و پرنعمت را دنبال نمی‌کردند. این آموزه‌ها، آموزه‌های انحرافی مسیحیت است. سپس متفکرانی مثل لوتر به میدان آمدند که اندیشه برگشت به ثروت را بیان کرد و اقبال به دنیا و توجه به ثروت و ارزشمند بودن ثروت را تبلیغ کردند. به نظر من این گروه نیز انحراف دیگری پدید آوردند که به صورت افراطی، رویکرد به مادیات دنیا و پشت کردن به معنویات و خدا بود. آنچه ما در دینمان داریم، نه آموزه‌های نخستین کلیسای کاتولیک است، نه آموزه‌های بعد کلیسای لوتری. بلکه آموزه‌های اسلام است که بین دنیا و آخرت جمع کند و هیچ گاه مظاهر دنیا را نفی نمی‌کند. توجه به معاد و توجه به ثروت را مستقل از توجه به خدا و دین و عدالت نمی‌بیند و کاملاً بین این دو نگاه تفاوت هست. ما معتقدیم آموزه‌های اسلامی نیاز به بازنگری برای زندگی ما ندارد. بله، شاید در دوره‌ای که گذشت، تفسیرهای غلط از زهد و صبر و قناعت و توکل و مشابه این‌ها شد. اما قبل از انقلاب شاهد تفسیر درست از این مفاهیم بودیم.

این نشانه این است که دین اسلام، معتقد به قضا و قدر به این معنا که انسان نباید حرکتی کند و برای نوسازی و بهبود زندگی‌اش وظیفه‌ای ندارد، نیست. بلکه باید به تأسی از امیرالمؤمنین، معنای زهد را در این دید که بیشتر کار کند و در عین حال مصرف کمتری داشته باشد. به عبارت دیگر زهد تنها در مصرف معنا می‌شود نه در تولید. توکل هرگز به معنای این نیست که انسان دست روی دست بگذارد، بلکه از ائمه علیهم السلام نقل شده که «ثلاثٌ لایستجاب لهم دعوه/ سه گروهند که دعوتشان مستجاب نمی‌شود؛ یکی رجلٌ جلس فی بیته و ترک الطلب ثم یقول یا ربّ ارزقنی، داخل خانه‌اش رفته و در را بسته و می‌گوید خدایا روزی من را بده. خدا هم می‌گوید ألم أجعل لک السبیل. راه نشان ندادم برای روزی تو؟» پس با حرکت روزی به دست می‌آید و یعنی اینکه با توکل به خدا از خانه خارج شو و دنبال کار برو.

امام صادق(ع) در جواب این سؤال که وظیفه من برای کسب معاش چیست؟ فرمود: «افتح بابک ابسط بساطک/ بدون باز کردن در مغازه و پهن کردن بساط که روزی به دست نمی‌آید». یا روایت است از موسی بن جعفر(ع) که فرمود: «الرزق رزقان رزقٌ تطلبه و رزقٌ یطلبک./ روزی‌ای هست که تو باید طلبش کنی و یک روزی هم هست که در طلب توست.» روزی‌ای که دنبال توست ناگزیر می‌آید و آنی که تو باید طلب کنی از راه حلالش طلب کن. دیرتر رسیدن یک روزی تو را وادار نکند از راه حرام رزق به دست بیاوری. چون همانی به دستت می‌رسد که قرار بود از راه حلال به دست آوری.

نباید توکل را این‌طور معنا کنیم که حرکتی نداشته باش و خدا می‌دهد. گمان نمی‌کنم این مفاهیم بعد از اینکه شاید به یک معنا در طول مدت انقلاب و پیش از انقلاب، بازنگری شده باشد و در سخنرانی‌ها و کتاب‌ها آمده باشد. ما فکر نمی‌کنیم نیاز به بازنگری در مفاهیم دین داشته باشیم.

در ایام تبلیغ، که طلبه‌ها به صورت چهره به چهره با مردم صحبت می‌کنند، شاهدند که گله‌های اقتصادی مردم بالاست. به نظر شما طلبه باید چه واکنشی داشته باشد؟ بعضی از طلبه‌ها در نقش روابط عمومی نظام جمهوری اسلامی از همه چیز دفاع می‌کنند ولی بعضی عکس آن را انجام می‌دهند. از چه چیزی باید دفاع کرد و از چه چیزی انتقاد؟

روحانیت نباید توجیه‌گر کار مسئولین باشد و خودش را در مقابل مردم قرار دهد. این توجیه‌گری، اعتماد مردم را از بین می‌برد و اگر روحانیت بخواهد دائماً در مقام دفاع بربیاید، از پس آن برنمی‌آید چون بالاخره در مقام اجرا و عمل ضعف‌هایی وجود دارد که کسی نمی‌تواند آن‌ها را توجیه کند. پس مبنا نباید این باشد که طلبه خودش را در جریان دفاع تمام‌عیار از رفتار مسئولان و دولت‌مردان قرار دهد. طلبه‌ها نماینده دولت هم نیستند، ولی از سوی دیگر، نباید مبنا را بر این بگذارد که خودش هم با انتقادها هم‌نوا شود و تبدیل به منتقد دولت شود و تندتر از بقیه موضع بگیرد. بنده معتقدم کار سخت و ظریفی است. هم باید از کلیت نظام دفاع کند و برای مردم توضیح دهد که مشکلاتی که شما توضیح می‌دهید ما هم حس می‌کنیم و لمس می‌کنیم و من هم مثل شما طلبه‌ام و درآمدی ندارم، من هم تورم را حس می‌کنم، من هم عملکرد و سوءتدبیر در اجرا را می‌بینم و در صورت توان به مسئولین منتقل می‌کنم. ائمه جمعه گاهی به عنوان زبان مردم، این نقش را ایفا می‌کنند. این موضع، موضعی است که ارتباط طلبه را با مردم تقویت می‌کند؛ چرا که مردم او را زبان و سخنگوی خود تلقی می‌کنند. ولی از طرف دیگر، نباید گذاشت انتقاد به عنوان حقی که مردم دارند، به مرور تبدیل به عقده‌گشایی علیه کلیت نظام شود، بلکه باید برای حل شدن مشکلات و حرکت به سمت آینده موفق، امید داد. إن شاء ﷲ.

رده‌های مرتبط