دکتر یوسف خان محمدی تحصیلکرده حوزه علمیه قم و دانشگاه است. پایاننامه دکتری وی در زمینه تفسیر سیاسی قرآن در ایران معاصر است که توسط پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی منتشر شده است. بخشی از این پژوهش به اندیشههای قرآنی آیتﷲ طالقانی اختصاص دارد. در این گفتوگو به اندیشههای قرآنی آیتﷲ طالقانی پرداخته شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۲ به عنوان کتاب فصل جمهوری اسلامی شناخته شده است. دکتر خان محمدی هماکنون عضو هیئت علمی و مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید است.
به نظر میرسد مقوله تفسیر سیاسی قرآن بحث جدیدی است. آیتﷲ طالقانی در زمینه تفسیر سیاسی قرآن چه جایگاهی در ایران معاصر دارد؟
آیتﷲ طالقانی یکی از مهمترین و کلیدیترین شخصیتهای مکتب تفسیر سیاسی قرآن در ایران معاصر است. ایشان به مدت چهل سال به تفکر و تأمل در قرآن با توجه به معضلات و مشکلات جهان اسلام و جامعه ایران پرداخت. از نظر طالقانی قرآن تنها منبع حیاتبخش و رهاییبخش برای جامعه ایران است؛ بنابراین برای غلبه بر معضلات و مشکلات و انحطاط ایران، تفسیر سیاسی و اجتماعی را در اولویت پژوهشی خویش قرار داد.
در زمانی که آیتﷲ طالقانی قرآن را در متن زندگی قرار داد، دو مکتب مهم و مطرح زمانه در ایران یعنی مکتب مارکسیسم و لیبرالیسم بر اکثر حوزههای سیاسی و اجتماعی مسلط شده بودند ولی پیشنهادهای اصلاحی دو مکتب فوق نتوانسته بود جامعه ایران را به طرف تعالی و پیشرفت سوق دهد.
گرایش طالقانی به مکتب قرآنگرایان ایران است. این رویکرد تفسیری در ایران از خرقانی و سنگلجی شروع میشود و با همت طالقانی در جامعه ایران گسترش پیدا و با استقبال روشنفکران و دانشجویان و قشر تحصیلکرده مواجه میشود و بعدها توسط شهید مطهری، مهندس بازرگان و دکتر شریعتی تثبیت میگردد. نواندیشی دینی و تفسیر سیاسی از قرآن در ایران به نوعی مدیون طالقانی است.
زمانه آیتﷲ طالقانی چگونه بوده است و ایشان چه تأثیری در شکلگیری اندیشههای قرآنی داشته است؟
سید محمود طالقانی در پانزدهم اسفند ۱۲۸۹ در روستای گلبرد طالقان و در یک خانواده روحانی اهل پژوهش و مبارزه متولد شد. پدر طالقانی، سید ابوالحسن طالقانی از دانشآموختگان حوزه علمیه نجف بود و از شاگردان مجدد شیرازی و علامه سید اسماعیل صدر بوده است. ایشان با توجه به مشکلات و نیازهای جامعه ایران پس از شکست انقلاب مشروطیت و ظهور حکومت استبدادی رضاخان، آثاری خلق نمود که نشانگر حساسیت وی به تحولات جامعه ایران است که از جمله آثار ایشان، السیاسة الحسینیة، کیمیای هستی، محاکمه حجاب و مقاله اثنیعشریه است.
سید ابوالحسن طالقانی علاوه بر عرصه پژوهش در عرصه عمل سیاسی نیز فعال بود و با آیتﷲ شهید مدرس همکاری میکرد و در صدد بودند مانع شکلگیری مجدد حکومت استبدادی پس از ناکامی انقلاب مشروطه شوند. ابوالحسن طالقانی با توجه به ورود افکار مختلف به جامعه ایران و ناامیدی و یأسی که بر جامعه ایران مستولی شده بود و شبهاتی که در مورد اسلام و مذهب شیعه در جامعه ایجاد میشد و بدون پاسخ میماند، صاحبان افکار و اندیشههای جدید مخصوصاً مبلغان مسیحی و افکار انحرافی از جمله بابیان و بهائیان را معرفی نمود. جلسات ایشان جمعهها در منزل بازرگان برگزار میگردید و مجلهای به نام «البلاغ» را نیز در این زمینه منتشر میکردند و با افکار انحرافی مبارزه فکری میکردند که در جو یأسآلود پس از مشروطه خیلی مهم و مؤثر بود.
سید محمد طالقانی و مهندس مهدی بازرگان، در این جلسات و همکاریهای پدران خود با همدیگر آشنا شدند و زمینه همکاری آنها در این جلسات شکل گرفت و به مدت شصت سال در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی و مبارزه با اوهام و خرافات که از نظر آنها از عوامل عمده انحطاط جامعه ایران است تداوم داشت.
سید محمود طالقانی که در چنین خانوادهای پرورش مییافت؛ با هدایت خانواده و علاقهمندی خود طلبه شد. وی خواندن و نوشتن را در طالقان و تهران آموخت و در حدود سال ۱۳۰۱ به حوزه علمیه قم وارد شد. وی پس از استقرار در قم و مشارکت فعالانه در درس آیتﷲ حائری لمعه را نزد آیتﷲ شهابالدین مرعشی، مطول را در درس ادیب تهرانی و چندی نزد آیتﷲ سید محمد حجت به پایان برد. دوشادوش آن با شیخ محمدتقی اشراقی و میرزا خلیلی کمرهای که در آن روزگار به دلیل ارائه دروس فلسفه و حکمت از علمای روشنفکر به حساب میآمدند، حشرونشر گستردهای یافت. چنانکه نزد میرزا خلیل کمرهای شاگردی کرد و منظومه سبزواری را به اتمام رساند. گذشته از این با شیخ محمدتقی اشراقی هر پنجشنبه جلسه مباحثه و تفسیر در حجره خود برپا کرد.
طالقانی برای استفاده از اساتید و مکتب نجف، رهسپار نجف شد و از محضر آیات عظام و اساتید بنام از جمله آیتﷲ سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی و آقا ضیاء عراقی بهرههای فراوان جست. چنانکه پس از مجاهدتها و تلاشهای فراوان توانست از آیتﷲ اصفهانی اجازه اجتهاد دریافت کند.
پس از این مرحله مجدداً به قم بازگشت و از آیتﷲ حائری نیز به اخذ درجه اجتهاد نائل شد. علاوه بر این، از آقایان سید حسین قمی و سید محمود مرعشی نیز اجازه نقل حدیث دریافت کرد. هنگامی که طالقانی در قم تحصیل میکرد، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را رصد میکرد و عملکرد حکومت استبدادی رضاخان را مورد ارزیابی قرار میداد و نسبت به محیط خویش آگاهی کامل داشت: «آن دورهای که در قم سرگرم تحصیل بودم روزهایی بود که مردم این کشور سخت دچار فشار استبداد بودند. مردم از وحشت از یکدیگر میرمیدند، جان و مال و ناموس مردم تا عمامه اهل علم و روسری زنان مورد غارت و حمله مأمورین استبداد بود. این وضع چنان بر روح و اعصابم فشار میآورد که اثر آن دردها و بیماریهایی است که تا پایان عمر باقی خواهد بود».
طالقانی وقتی احساس میکرد بین علوم رایج در حوزه علمیه و مشکلات و معضلات سیاسی و اجتماعی ارتباط وثیقی وجود ندارد، به فکر طرحی نو برای ایجاد ارتباط و تعامل بین علوم دینی و مسائل اجتماعی بود: «در آن روزها با خود میاندیشیدم که این بحثهای دقیق در فروع و احکام مگر برای عمل و سعادت فرد و اجتماع نیست؟!»
محیط خانوادگی، شرایط سیاسی و اجتماعی و آشنایی با برخی از اساتید حوزه علمیه قم که به خاطر روحیه اصلاحطلبی منزوی شده بودند از جمله میرزا خلیل کمرهای که در آن زمان به خاطر مخالفت با آراء و اندیشههایش از قم به تهران رفته بود، باعث شد طالقانی همکاریهای علمی و پژوهشی خویش را با طرحی جدید پایهگذاری کند؛ وی تنها راه مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی و گسترش اوهام و خرافات را آگاه شدن مردم و مهمترین و اصیلترین منبع آگاهیبخش مردم را قرآن میدانست؛ به این جهت طرحی نو انداخت و به بازتفسیر قرآن با روش درونقرآنی پرداخت و با این کار، قرآن را به عرصه اجتماع کشانید.
طالقانی در تهران همراه با تفسیر قرآن به نهجالبلاغه هم توجه ویژه کرد. در آن دوران یکی از ویژگیهای قرآنگرایان پرداختن به نهجالبلاغه و مباحث سیاسی و اجتماعی آن بود که به نوعی طرح حکومت اسلامی با الگوگیری از حکومت پیامبر(ص) و حکومت حضرت علی(ع) محسوب میشد. طالقانی با هدایت، حمایت و همکاری استادش آیتﷲ میرزا خلیل کمرهای به تحلیل و توضیح نهجالبلاغه پرداخت. او برای نواندیشی دینی و تفسیر قرآن بر اساس نیازهای امروزین باید روش جدیدی را برای پژوهش خویش اتخاذ میکرد؛ زیرا با روشهای موجود نمیتوانست به فهم جدید برسد. فهم جدید نیازمند روش جدید بود. به همین سبب، همانند دیگر قرآنگرایان، روششناسی جدیدی ابداع کرد.
به نظر میرسد آیتﷲ طالقانی در زمینه مباحث روشی نیز روش متفاوتی داشته است. روششناسی آیتﷲ طالقانی چه ویژگیهایی داشت؟
از جمله ویژگیهای قرآنپژوهی طالقانی، فارسینویسی است. معمولاً علما در گذشته، نتایج تحقیقات خود را به زبان عربی به نگارش درمیآوردند. ولی طالقانی پرتوی از قرآن را به فارسی نوشت. وی معتقد بود از آنجا که هدف قرآن هدایت بشر و توده مردم است و مردم ایران فارسیزباناند، باید طوری پیام قرآن را برای مردم مطرح کرد که قابل فهم برای همه باشد. او برای همگانی کردن آموزههای قرآن در جامعه ایران از سیرة علماء عدول کرد و نتایج قرآنپژوهی سیاسی و اجتماعی خود را به فارسی نوشت و همگان را به تأمل و تفکر در قرآن دعوت نمود.
ویژگی دیگر قرآنپژوهی طالقانی، نامگذاری آثار قرآنی خود است. او ابا داشت که اسم تفسیر روی آثار خود بگذارد. بنابراین، نوعی گسستگرایی را اعلام میکند و معتقد است اگر انسان در چارچوب مفسرین گذشته حرکت کند نمیتواند به نوآوریهای جدید دست پیدا کند و به یک نوع تسلسل میافتد که تکرار گذشتگان است.
این نوع برداشت از قرآن، یک سبک از تفکر را پدید آورده بود که جرئت ورود روشنفکر و تحصیلکردگان غیر حوزوی را مهیا کرد. مهندس بازرگان، دکتر سحابی و شریعتی و دیگران با گسستی که طالقانی در روش تفسیر ایجاد کرد، وارد عرصه قرآنپژوهی شدند.
با استفاده از تاریخ صدر اسلام و پرهیز از اسرائیلیات و احادیث ضعیف در فهم قرآن، طالقانی در تفسیر سوره آل عمران برای تبیین آیات ناظر به جنگ بدر و احد، استفاده فراوانی از تاریخ صدر اسلام میکند و محیط نزول آیات را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میدهد. حتی در علت شکوفایی جامعه در عصر نزول قرآن و بهتدریج شروع انحطاط جامعه اسلامی را فهم و درک قرآن بدون مکتبهای دینی که بعداً ظهور کردند میداند: «نزول قرآن، شعلههایی از ایمان در دلها برافروخت، تاریکی اوهام و وحشتها و کینهها را از میان برد، بندهایی که در قرون ممتد جاهلیت عقلها و اندیشهها و دستها را بسته بود و نفوس خلق را به بندگی غیر خدا درآورده بود گسیخت… و راههای قانونی بهرهبرداری از لذات مادی و معنوی را به روی همه باز کرد.» ایشان از ورود اسرائیلیات و احادیث جعلی که مانع فهم درست پیام قرآن میشود که متأسفانه وارد علم تفسیر شده اظهار نگرانی میکند. تأکید بر تاریخ صدر اسلام و پرهیز از اسرائیلیات و احادیث ضعیف، از مهمترین ویژگی قرآنگرایان در ایران معاصر است.
طالقانی بهکارگیری روشهای عرفانی، فلسفی، فقهی و علمی را در تفسیر قرآن، از موانع اساسی فهم اهداف هدایتی قرآن میدانست. به نظر وی هدف در اینگونه تفسیرها فهم اهداف قرآن آنطور که در حقیقت است، نیست؛ بلکه به دنبال اثبات خود روشها هستند. فهم واقعی قرآن در صدر اسلام ناشی از اتخاذ روشهای غیر قرآنی است.
مطالب و تحقیقات مستند و درست مفسران آنگاه میتواند در فهم قرآن از جهت هدایت مؤثر باشد که خود در پرتو هدایت قرآن قرار گیرد، نه آنکه از منظر اینها به قرآن نظر شود. بنابراین در روششناسی طالقانی روشهای علمی، فلسفی، فقهی، عرفانی و غیره از موانع فهم قرآن محسوب میشود.
طالقانی پس از نقد و ارزیابی روشهای موجود در تفسیر قرآن به ارائه روش اتخاذی خود میپردازد؛ وی معتقد است برای فهم قرآن و کنار گذاشتن حجابهای موجود ابتدا باید مراحلی را طی کرد:
۱- پیجویی از ریشة لغات و درک معانی و مفاهیم عمومی عصر نزول و جدا کردن آن از معانی و اصطلاحات حادثه (جدید) مانند مفاهیم ایمان، کفر، نفاق، قلب، محکم، متشابه و تأویل.
۲- دقت در نکتههای مقصوده و اشارات ملحوظه و مقایسه در اسلوب و توجه به ایجاز و تطویل، تقدیم و تأخیر، حذف و ابدال، تشبیهات و کنایات، امثال و عبر و نکتههای بلاغتی.
۳- دانستن خصال نفسانی و قوای درونی و تجزیه مبادی فکری و شهوات، غرائز، عواطف و تحولات اجتماعی، اسرار ترقی و انحطاط امم.
۴- توجه عموم به محیط جاهلیت عرب در هنگام نزول قرآن، و متمثل نمودن بلاغت سرشاره فطرت زنده، فضای باز و آسمان درخشان آنها را چنان تغییر داد که گویا از نو آفریده شدهاند.
۵- دانشمندان اهل نظر و محققان باید کلیات عقلی، فلسفی و معلومات خود را در طریق فهم هدایتی قرآن قرار دهند، نه آنکه قرآن را محدود به دریافتهای خود گردانند.
۶- در تأویل متشابهات و فهم آیات الأحکام و استنباط فروع باید به احادیثی باشد که از جهت دلالت صریح و از جهت سند، استناد آنها به منابع وحی و ائمه طاهرین(ع) بررسی شده باشد.
طالقانی پس از طی این مراحل روش خودش را چنین معرفی میکند: نخست چند آیه به ردیف و شماره آورده شده. پس از آن، ترجمة آیات به فارسی تطبیقی آمده چنانکه از حدود معانی صحیح لغات خارج نباشد. پس معانی مترادف و موارد استعمال و ریشه لغات، در موارد لزوم بیان شده تا در ذهن خواننده مجال تفکر بیشتری باز شود. آنگاه آنچه از متن آیات مستقیماً بر ذهن تابیده بیان میشود. گاهی در موارد مقتضی از احادیث صحیحه و نظر مفسران استفاده شده، پس در پیرامون آیات آنچه به فکر نگارنده رسیده و بر ذهنش پرتو افکنده منعکس میگردد، تا شاید خواننده خود هرچه بیشتر به رموز هدایتی قرآن آشنا شود و ایمان تقلیدی به کمال تحقق رسد و هر چه بیشتر جویندگان در اعماق ژرف آیات فرو روند و در انوار آن غوطهور شوند.
طالقانی قرآن را با الفاظ قرآن، حتی با توجه به آهنگ کلمات، تفسیر میکرد. از روزگاران گذشته تفسیر قرآن به قرآن معمول بوده است. لیکن با آیات قرآن، کمتر به نقش کلمات توجه میشد. طالقانی معتقد بود کلمات مترادف در قرآن وجود ندارد. هر کلمهای، چه اسم باشد، چه فعل و چه حرف، معنای خاص خود را دارد. هیچ کلمهای را نمیتوان به جای کلمه دیگر گذاشت، زیرا در آن صورت، مفهوم و منظور آیه تغییر میکند.
در شیوه سنتی به تناسب آیات نیز توجه شده است، لیکن طالقانی در این زمینه هم فراتر رفته به تناسب سورهها (ترتیب قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر) تناسب آیات، حتی تناسب کلمات و حروف قرآن نیز اعتقاد داشت. بر پایه این اعتقاد تفسیرها و مفاهیم نوینی از قرآن استخراج کرده به قرآنخواهان و علاقهمندان به ارمغان داده است.
از جمله ویژگیهای ابتکاری طالقانی در تفسیر قرآن توجه به نیازهای سیاسی و اجتماعی جامعه بود. به این جهت نیازهای جامعه را به قرآن عرضه میکرد و پاسخ میگرفت. بعدها روش تفسیر موضوعی بر این اساس شکل گرفت. وی آیه «و لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» را بر اساس نیاز جامعه ایران تفسیر میکند و میگوید: «لیقوم الناس» برای اینکه مردم خود بجوشند و قیام کنند، نه اینکه آنها مردم را بپا دارند. بسیاری از مکتبهای دنیا هستند که مردمشان چشموگوشبسته به دنبال رهبرانشان حرکت میکنند؛ چون مردم عقدههایی دارند، درماندگیهایی، نیازهایی برنیامده و آروزهایی دارند و رهبری قیام میکند و اعلام میکند که من آرزوهای شما را برآورده میکنم و آنها را بپا میدارد.
صورتبندی آیتﷲ طالقانی از مشکلات جامعه ایران چگونه است و مشکلات جامعه ایران را چه میداند؟
آیتﷲ طالقانی یکی از مشکلات را فقدان جامعنگری نسبت به دین اسلام و قرآن میدانست. از نظر ایشان یکی از مشکلاتی که باعث ناکارآمدی دین در عرصه اجتماع و جامعه ایران شده، نگاه تکبعدی و چندپاره به دین است که عموماً بر حوزه عبادات دین توجه ویژه شده، به احکام معاملاتی پرداخت شده ولی این احکام با تحول زمان متحول نشده است؛ لذا جایگاهش را در پژوهش دینی پیدا نکرده است، ولی مهمترین بخش دینپژوهشی همان احکام تنظیمی یا به تعبیر دیگر احکام انتظامی دین اسلام است که حوزه سیاست، فرهنگ و اقتصاد را شامل میشود. متأسفانه به این بخش توجه نشده است در نتیجه احکام جامع دین اسلام و قرآن که به صورت منظومه است و به تمام زوایای زندگی انسان توجه دارد، مغفول مانده است. طالقانی و قرآنگرایان در تقابل با مارکسیسم و لیبرالیسم در جامعه ایران در صددند تا با مبنا قرار دادن قرآن، احکام منظومهای اسلام را ترسیم کرده و بنمایانند.
مشکل دیگر از نظر ایشان گسترش مارکسیسم و لیبرالیسم بدون نقد در جامعه ایران بود. طالقانی از جمله علمای جامعه معاصر ایران است که آشنایی کاملی با علوم موجود زمانه خود داشت. وی علاوه بر اینکه دوستان دانشمندی از جمله مهندس بازرگان و دکتر سحابی داشت که حتی علوم فنی مهندسی را با طالقانی به بحث و بررسی میگذاشتند، در قم نیز طلبه بوده و با برخی از طلبهها کتابهای جامعهشناسی و اقتصادی و روانشناسی را که در دهه ۱۳۱۰ مطرح بودند، مباحثه طلبگی میکردند. برخی از هممباحثههای ایشان از مراجع فعلیاند. طالقانی سعی کرد ابتدا دیدگاههای مکاتب موجود غیر اسلامی را مطالعه کرده و سپس به نقد آنها بپردازد و مکتب اسلام و قرآن را به صورت منسجم در مقابل آنها مطرح کند. ایشان مارکسیسم، لیبرالیسم و مکتبهای مادی را برای سعادت و خوشبختی بشر ناکافی میدانست و معتقد بود این مکتبها به برخی از نیازهای عالی انسانی توجه نکردهاند، در نتیجه ناقصاند و تنها مکتب کامل، مکتب اسلام است.
در دهههای ۲۰ تا ۵۰ سیطره مارکسیسم در جهان اسلام مخصوصاً در ایران خیلی قویتر از لیبرالیسم بود. به این خاطر تمرکز نقدهای طالقانی در پرتوی از قرآن و دیگر آثارش در نقد مارکسیسم بوده است.
از دیگر معضلات جامعه ایران از نظر ایشان حکومت استبدادی یا طاغوتی است. به نظر طالقانی حکومت طاغوتی در جامعه طاغوتپذیر شکل میگیرد. وی درصدد بود فرهنگ سیاسی جامعه ایران را عوض کند تا زمینه ظهور حکومتهای طاغوتی از بین برود. همانطور که محمد عبده فعالیتهای فرهنگی را مؤثرتر و مقدم بر فعالیتهای صرف سیاسی میدانست.
تقدیرگرایی از دیگر مشکلات جامعه ایران از نظر طالقانی است. طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن سعی میکند به یک معضل اساسی در جامعه ایران پاسخ دهد و آن تقدیرگرایی و جبرگرایی تاریخی است. در فرهنگ عامه مردم اینگونه مطرح و شایع شده است که بدبختی و خوشبختی هر جامعهای از طرف خداوند مشخص و معین شده است، و خداوند پیشاپیش، افرادی را ارباب آفریده و بقیه مردم را رعیت و خدمتگزار آنان. طالقانی در ضمن نفی و نقد اینگونه فرهنگ سیاسی، درصدد است تا سنّتها و قوانین الهی مطرح در عالم هستی و شریعت را شناسایی و برای مردم جامعه معرفی کند و چنین میپندارد که سرنوشت انسانها در دست خودشان است. طبق قوانین الهی هر فرد و جامعهای بدبختی و خوشبختی خودش را خودش تعیین میکند. در طول تاریخ، حق و باطل در مقابل هم بودهاند و پیروزی جبهه حق قطعی است.
در آن روزگار حوادث و اوضاع اجتماعی را یا معلول تصادفات میپنداشتند و یا آنها را مستند به اراده قاهر و مستبدانه خدا و یا خدایان میپنداشتند و از سنن و قوانینی که خداوند در میان روابط اجتماع و پدیدهها و تحولات آن نهاده ناآگاه بودند. قرآن ارشاد به سنن را برای همه مردم تبیین کرده و برای مردمی که دارای هدف و روحیه پیرویاند و میخواهند از لغزشها و انحرافهای گذشتگان پند گیرند. این سنن، راهنما و پندآموز و مایه آگاهی است: «و هدی و موعظة للمتقین». متقین همان کسانیاند که با پروا گرفتن از لغزشها و انحرافهای گذشتگان و دریافت سنن آنها طریق کمال را میپیمایند.
چندپارگی فرهنگی در ایران و جهان اسلام نیز از دغدغههای دیگر طالقانی است. چندپارگی فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران، مخصوصاً اختلافات مذهبی و فرقهای از مسائلی است که مورد توجه طالقانی قرار گرفته است؛ طالقانی در تفسیر سیاسی خود از قرآن در صدد تبیین این مسائل و مشکلات بر آمده و به دنبال ایجاد ائتلاف بین مردم جامعه است و سعی میکند اختلافاتی که بین مذاهب مختلف دو کشور و جهان اسلام وجود دارد و اختلافات اساسی بین روشنفکران و مذهبیها و روحانیت و طبقات مختلف اجتماعی را به صورت نظری با تفسیر قرآن و نهجالبلاغه بررسی کند. طالقانی خودش بهصورت عملی یک الگو و محور اتحاد بود و در اوایل انقلاب تلاشهای ارزندهای برای ایجاد وحدت در جامعه انقلابی پرتلاطم انجام داد.
یکی دیگر از معضلات اساسی در جهان اسلام، مخصوصاً ایران، مشکل اقتصاد است. فقدان قسط و عدل در روابط اقتصادی باعث شکلگیری جامعه طبقاتی و سوءاستفاده اقلیت از اکثریت و توده مردم میشود. توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه نتایج ناگوار سیاسی و فرهنگی و اخلاقی دارد. بنابراین قرآنگرایان سیاسی به دنبال طراحی یک جامعه سالم و عادلانهاند که در آن جامعه، عدالت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مستقر گردد. به این جهت قرآنگرایان ایران معاصر توجه ویژهای به مسائل و معضلات اقتصادی کردهاند، از جمله شریعت سنگلجی کتاب ربا و موسیقی از نظر اسلام را نوشت و طالقانی کتاب اسلام و مالکیت را در مقابله و مقایسه با دو تفکر مسلط زمانه خود یعنی مارکسیسم و لیبراسیم به نگارش درآورد. سبک تفکر قرآنگرایان نشان میدهد که تلاش اینها برای این بوده است که اسلام را یک مکتب کامل و جامع و پاسخگو به تمام نیازهای انسان معرفی کنند؛ و اقتصاد نیز یکی از حوزههای مهم زندگی بشر است که قرآنگرایان با تکیه بر قرآن کریم توجه ویژهای به آن کردهاند.
طالقانی معتقد است اقامه قسط و پایهگذاری مجتمع سالم، مورد رسالت همه رسولان بوده است؛ «لقد أرسلنا رسلنا…» و اقامه عدل، اکمال آن و تکمیل رسالت است.
به نظر طالقانی اگر عدالت و قسط بر روابط اقتصادی حاکم نباشد جامعه طبقاتی میگردد و اکثریت جامعه بهوسیله اقلیت ثروتمند و حاکم استثمار میگردند و جامعه از اعتدال خود خارج میشود، و جامعه غیر معتدل بستر شیوع مفاسد اجتماعی و اخلاقی است.
در مقابل این مشکلات جامعه ایران، جامعه سیاسی مطلوب قرآنی در منظر طالقانی چه جامعهای است؟
از اصول مورد تأکید در شکلدهی جامعه مطلوب سیاسی طالقانی شناخت قوانین و سنّتهای الهی در قرآن است که در این زمینه به چند نکته اشاره دارد.
۱- شناخت و کاربرد قوانین و سنّتهای الهی در جامعه
طبق نظر قرآن، قوانین و سنن الهی بر عالم هستی و جامعه انسانی حاکم است. هر جامعهای که طبق سنن و قوانین الهی حرکت کند، به زندگی سعادتمند نائل خواهد شد و جامعهای که بر خلاف قوانین الهی حرکت کند، با شکست و انحطاط مواجه میگردد. هر بخشی از جامعه برای خود قوانین و سننی دارد؛ از جمله حوزه اقتصاد، حوزه فرهنگ و حوزه سیاست. باید بر طبق آن سنن عمل کرد و حرکت نمود. داستانهای قرآن به نظر طالقانی درصدد شناسایی سنّتهای الهی در جامعه است. هر جامعهای بر خلاف سنّتها حرکت کند، شکست میخورد حتی اگر در رأس آن جامعه، حضرت پیامبر(ص) قرار گیرد. نمونه بارز آن، شکست مسلمانان در جنگ احد است. مسلمانان بر خلاف اصول جنگی نظم و هوشیاری را در این جنگ از دست دادند و اصول نظامی را رعایت نکردند؛ در نتیجه با شکست بزرگی مواجه شدند.
به نظر طالقانی هیچ چیز در عالم هستی تصادفی نیست. پیشرفت و توسعه و تعالی جامعه بر اساس سنن و قوانین الهی است. انحطاط و عقبماندگی هم به خاطر عدم توجه به قوانین حاکم بر جامعه پدید میآید. تقدیرگرایی، دشمنتراشی، فقدان عدالت در عرصه اقتصاد و فرهنگ و سیاست، حکومتهای استبدادی، بیتوجهی به مشورت و غیره باعث شکلگیری جامعه منحط میگردد.
۲- جامعه سیاسی توحیدی
از محورهای مورد تأکید قرآنگرایان جدید ایران، مسئله توحید است. در سبک تفکر این جریان برای اصلاح اساسی در جامعه مهمترین موضوع بازتفسیر توحید واقعی و کشاندن آن به تمام عرصههای زندگی فردی و سیاسی و اجتماعی است؛ یکی از قرآنگرایان در این زمینه میگوید: «توحید به معنای عینکی است که از پشت آن باید تاریخ را دید و تحلیل کرد، فهمید و ارزیابی و نتیجهگیری و قضاوت نمود و موضوع تاریخی خود را یافت و بهخصوص مهمتر از همه توحید به عنوان بینش علمی تاریخی، عامل بزرگی است که هم به فرد و هم به جامعه، جامعه بشری، ملی، طبقاتی و یا اعتقادی، یک نوع فهم و کشف و شناخت درست تاریخی میدهد و در نتیجه کمک میکند تا هم مسیر حرکت و تحول تاریخی «گذشتة» فرد، گروه، طبقه، ملت و نوع بشریت و نیز معنی و مبدأ و مقصد و نقش تاریخی هر مکتبی، نهضتی، فرهنگ، مذهب و تمدنی توجیه و تعیین شود و هم سرنوشت تاریخی، یعنی آینده فرد، گروه، طبقه، ملت و نوع بشریت پیشبینی گردد و این وجهه دوم بینهایت حساس زنده و حیاتی است و نشان میدهد که بحث توحید برخلاف آنچه ما میفهمیم و بما میفهمانند و اکنون مطرح است، یک مبحث کلامی یا یک بحث کهنه و منتقی شده نیست، یا فقط یک حقیقت علمی و فلسفی نیست، بلکه در ابعاد گوناگون خود، همه ابعاد گوناگون زندگی معنوی و مادی انسان را – از نوع تلقیاش نسبت به جهان گرفته تا رابطهاش با دیگری- در برمیگیرد و مشخص میکند و نهتنها یک نوع بحث ذهنی است، بلکه زیربنای عمل و عقیده و تصمیم و ملاک ارزشهای انسانی و اخلاقی و بنیاد سیاست و اقتصاد و شکل زندگی اجتماعی نیز هست. آن را نهتنها در مسجد و خانقاه و حوزه علمیه قدیم و دانشگاه و نهتنها نزد بوعلی و بوسعید و ملاصدرا بلکه در کوچه و بازار و کارخانه و مزرعه و در سر و وضع یک عمله، سر و سامان یک دهقان، دمودستگاه یک ارباب، رفتار یک حاکم و سخن و سکوت و عقیده و عمل و نگاه و احساس و زندگی خصوصی و اجتماعی و علمی یک روشنفکر، معلم، نویسنده هنرمند، عالم، و بهویژه روحانی باید به چشم دید و حس کرد و در همه پدیدههای فردی و اجتماعی، معنوی، و مادی، اخلاقی و اقتصادی، سیاسی و علمی… اختلاف فاحش میان نظام اجتماعی جامعه موحد و مشرک، رفتار و گفتار و مسئولیت و حتی شخصیت فرد توحیدی و غیر توحیدی را لمس کرد.»
طالقانی نیز چنین برداشت جامعی از توحید دارد، و معتقد است اگر بحث توحید در جامعه اصلاح گردد، مقدمات اصلاحات سیاسی و اجتماعی فراهم شده است و قرآن انسان را ابتدا به توحید فرامیخواند که اکثریت آیات مکی چنین خصلتی دارند و سپس در دورن این عقیده به اصلاحات سیاسی و اجتماعی میپردازد.
۳- تصویر جامعه سیاسی مطلوب و غیر مطلوب قرآنی
طالقانی علاوه بر توحید که رکن اساسی جامعه سیاسی قرآن است، مؤلفههایی را برای ترسیم جامعه سیاسی قرآن مطرح میکنند؛ به نظر طالقانی امنیت و جامعه سالم زمانی شکل میگیرد که شریعت و قانون اسلامی بر آن جامعه حاکم گردد، جامعه سالم زمانی قابل تصور است که قانون و شریعت به صورت واقعی در تمام ابعاد فردی و اجتماعی جریان پیدا کند و عملی گردد.
الف: جامعه سالم
طالقانی در تفسیر آیه «یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السّلم کافة» معتقد است نتایج حج و عبادات سیاسی و اجتماعی اسلام شکلگیری جامعه امن و سالم است؛ این آیه خطاب به گروهی است که تعهد ایمانی را پذیرفتهاند. فعل «ادخلوا» و ظرف «فی السلم»، محیط سلمی را مینماید که اصول آن پایه گرفته و اجزا و شرایطش مشخص گردیده است. «کافة» حال از فاعل ادخلوا یا السلم آمده است:
شما مؤمنین همگی، یا به همه جهت ادخل السلم. این آیه شاید اشاره به آن وضع مسالمتآمیز باشد که در اجتماع حج نمودار میشود. سلم به معنای حصولی یا وصفی نموداری از مسالمت یا وصف سلامت است. بدن سالم آن است که اعضا و جهازات آن پیوسته با یکدیگر باشند و هر یک وظایف طبعی خود را انجام دهند و در برابر بیماری دفاع کنند و تغذیه و رشد نمایند.
از دیدگاه طالقانی، جامعه سالم، انسان سالم و کامل پرورش میدهد و انسان سالم جامعه مطلوب را ایجاد میکند. در جامعه سالم قرآنی تمام اجزای جامعه عملکرد مناسبی دارند و انسان در آن جامعه رشد و تعالی مییابد.
انسان سالم از جهت قوای عقلی و نفسانی، انسانی است که قوای درونیاش با هم بیتزاحم و افراط و تفریط رشد یابند. چنین انسانی، به گفته سقراط: «دارای عقل، اندیشد. چون رشد یافته است حکیم، و چون عنصر غضبش کامل شده شجاع، و چون قوا و غرایزش در پرتو عقل نافذ هدایت میشود عفیف و چون هر یک از عناصر درونیاش در میدان خاص و در مرز اعتدال بروز مینمایند عادل است». طالقانی هماهنگی و تعادل و تعامل اعضای و ارکان جامعه با یکدیگر را از ویژگیهای جامعه سالم معرفی میکند.
اجتماع سالم آن است که نیروهای علمی و دفاعی و تولیدی آن هماهنگ باشند و مرز قوانین و پیمانها را نگه دارند. یعنی در جامعه مطلوب قرآنی افراد جامعه به تمام قراردادها و عهدهای داخلی جامعه و پیمانهای بینالمللی پایبندند. عدم تعهد به قراردادها، قوانین و پیمانهای بینالمللی نشانه جامعه غیر سالم است و مورد تأیید قرآن نیست.
در رأس چنین جامعه سالمی مدیریت جامعه بر عهده فردی خردمند و رشدیابنده است. طالقانی چنین جامعهای را به فرد حکیم و عادل، شجاع و عفیف تشبیه میکند که رهبرش همیشه در پی مرضاة ﷲ است. «بشری نفسه ابتغاء مرضاة ﷲ» است.
به نظر طالقانی در چنین جامعهای زمینه برای رشد انسانهای طاغی و سافل و فرومایه باقی نمیماند؛ بنابراین ظهور انسانهای طاغی و شرور در دیدگاه طالقانی به خاطر جامعه نابسامان است که زمینههای شکلگیری و به قدرت رسیدن انسانهای فاسد را فراهم میکند.
طالقانی پس از ترسیم جامعه سالم و مطلوب قرآنی، مکانیزمهای ساختن چنین جامعهای را مطرح میکند و توضیح میدهد که این جامعه چگونه باید ایجاد گردد و چگونه حفظ شود و پایداری و تداوم یابد. آن صورت اجتماعی که دارای روح و حیات و حرکت و گراینده به سوی هدفهای عالی باشد مگر جز با این شرایط و مقدمات تکوین مییابد؟ افرادی میتوانند چنین اجتماعی پدید آورند که خود از بندهای اوهام و شهوات آزاد شده، و به آن سوی دنیا رسیده باشند. ساختن چنین افرادی جز با تعالیم وحی و بهوسیله پیامبران ساخته نیست.
بنابراین جامعه متعالی و سالم از نظر طالقانی فقط در درون شریعت الهی و بر طبق آن امکان تحقق دارد. چنانکه پیامبر اسلام با آن سختیها و دشواریها در سرزمین مکه چنین افرادی مؤمن و آزاد و آزادکننده ساخت که از آنها در شهر یثرب اجتماعی بههمپیوسته و متحرک تکوین یافت: «لا أقسم بهذا البلد. و أنت حل بهذا البلد و والد و ما ولد». پس از تکوین چنین اجتماعی، مراقبت و توصیة همگانی به صورت پیوسته لازم است، زیرا گذشت از خودبینی و خودخواهی و فردیت در طریق خیر و حیات دیگران، مخالف با هواها و کششهای نفسانی لازم است و با اندک غفلت و سستی، آن کششها افراد را به سوی خود برمیگرداند، و از دیگران جدا مینماید. آنگاه آنها را فرد فرد، گروه گروه، در برابر هم وامیدارد و این خطر همیشه یک اجتماع زنده و مترقی را تهدید مینماید.
رنج انسان در زندگی فردی و خانوادگی، همین نگهداری و دفاع محدود است، ولی همین که به جمع گرایید و در برابر آن، حقوق و مسئولیتهایی را به عهده گرفت، تکلیفش سنگین و رنج انجام آن بیشتر میشود: «و لقد خلقنا الإنسان فی کبد».
بنابراین برای پیشبرد این کاروانی که به صورت اجتماع درآمده و رساندن آن به سرمنزل سعادت و آزادی، باید همه هشیار و مددکار یکدیگر باشند و همدیگر را در برابر انگیزههای فردی و بیمهریها، به شکیبایی و رحمت توصیه نمایند و نیز از یکدیگر بپذیرند و پیوسته این دو خوی عالی انسانی را که مهر و رحمت است، بیدار و فعال بدارند، تا خود و اجتماع را نیرومند سازند و یکدیگر را از بروز خودگرایی بازدارند، تا پایه زندگی اجتماعی بر اساس قدرت و گذشت و رحمت استوار گردد، و تنه و شاخه آن رشد یابد و ثمرات نیکو به بار آورد. پیچیدگیها، سستیها و درماندگیها نیز جز از این طریق که گراییدن به جمع و تحکیم رابطهٔ ایمان و صبر و رحمت است، از میان نمیرود: «و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة».
در چنین اجتماعی، همتها برانگیخته میشود و استعدادهای انسانی و طبیعی شکفته میگردد، و برکات و خیرات از هر سو رو میآورد: «أولئک أصحاب المیمنة». حروف زائد، کثرت برکت و خیر را میرساند. اینها هستند ملازم و همراه با خیر و برکت نه آنها که در شهوات و هواهای پیچیده خود غرق شده و بیخبر ماندهاند. و نه آنها که به نام سلوک و اخلاق، در یافتههای خود فرو رفته و برای خود برجهای عاجی بر زمین ساختهاند و خود را از دردها و بینواییهای عمومی برکنار داشتهاند.
طالقانی پس از ترسیم جامعه سالم و متعالی از نظر قرآن به رد خردگرایی و عزلتگزینی میپردازد. وی معتقد است عزلتگزینی نهتنها باعث رشد انسان حتی در حوزه فردی نمیشود، بلکه باعث انحراف فرد میگردد. تمام کمالات اخلاقی و اجتماعی انسان فقط در جمع شکل میگیرد نه در خارج از جامعه و اجتماع.
در زندگی فردی و گوشهگیری، نه راه سلوک به سوی خدا باز میشود و نه اخلاق مفهوم درستی دارد. زیرا اینگونه خودگرایی، سلوک به سوی خود است، نه به سوی خدا. اخلاق فریبندة ناشی از آن بلندپروازی نیز وهم و وسوسه شیطانی است که شخص را از واقعیات برکنار میدارد و دو گونه و دو روی به بار میآورد. یک روی به سوی اندیشهها و آرزوهای وهمی، و روی دیگر در مسیر جبر زندگی و اجتماع دارد. از میان این تضاد روانی افراد، اجتماعی بیهدف و بیتصمیم و متحیر و مقلد بار میآید و پستترین اخلاق، با زرورق فضیلت پیراسته و آراسته و نمودار میشود.
برای حل عقدههای روانی که منشأ کینه و حسد و آزار و ترس و یأس و دیگر رذایل خلقی است و همچنین دیگر مسائل بهمپیچیدة اجتماعی و اقتصادی، راهی جز گراییدن افراد آزاد، به اجتماع رهبری شده و صالح نیست. گرایش به چنین اجتماعی از روی ایمان و به قصد قربت و در راه خدمت، یگانه و روشنترین راه به سوی خدا و خشنودی اوست؛ و همه گونه خیرات و برکات معنوی و مادی را دربردارد: «ثم کان من الذین آمنوا، اولئک أصحاب المیمنة».
طالقانی در تفسیر سیاسی خود در مقابل جامعه سالم و متعالی جامعه واژگون و جاهل را طرح میکند. ایشان معتقد است جامعه باید توسط خود مردم اداره و مدیریت شود. همه امور باید به دست مردم باشد وی ضمن استناد به آیه شریفه «و لقد أرسلنا رسلنا بالبینات، و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» معتقد است که مردم باید قیام به قسط کنند و در جامعه نقشآفرینی داشته باشند؛ و هیچ کس حق ندارد مانع حقوق اساسی مردم در جامعه که ایفای نقشهای مختلف است، شود.
یکی از ویژگیهای بسیار مهم جامعه جاهلی، تحقیر نخبگان و فرهیختگان جامعه و ترجیح انسانهای پست بر انسانهای خردمند است. انسانها باید بتوانند بلند شوند. انسانیهایی که زیر بدرها و احدها و أثقال خم شدهاند، برای اینکه بتوانند روی پای خود بایستند چه کنند؟ «بالقسط». این قید «با القسط» هم ملازم با قیام است.
قسط یعنی سهمبندی واقعی، یعنی سهم هر کسی را به او بدهند؛ چه سهم معنویاش و چه سهم مادیاش. هر کسی با هر استعدادی که دارد، باید استعدادش را تربیت کند. این سهم اوست. هر کسی هر موقعیت اجتماعی که دارد باید سر جایش باشد و جابهجا نشود. امیرالمؤمنین(ع) دربارهٔ سرزمین جاهلیت شاخصی ارائه میکنند که دقیقا عکس قسط است. وقتی بیان میکند نمیگوید: سرزمینی که مردمش شترچران بودند، در خیمه زندگی میکردند، پابرهنه بودند. نه، اینها میزان نیست. حضرت میگوید: «بأرض عالمها ملجم و جاهلها مکرم». این سرزمین جاهلیت است.
حال اگر عمارتها و ساختمانها و دستگاههای صنعتی و اتومبیلها و همه چیز داشته باشند ولی اجتماعشان به این صورت باشد که عالمها را دهنه بزنند که صدایشان در نیاید و جاهلها کرسیهای فرماندهی رهبری اجتماع را به دست بگیرند، این سرزمین جاهلیت است؛ در هر زمان و مکانی، معیار همین است.
در دیدگاه طالقانی توسعه و پیشرفت، انتقال تکنولوژی و صنعت به کشور نیست، بلکه ایشان به توسعه انسانی معتقدند. هر جامعهای که در آن، انسان به کرامت خود نایل شود و آزادی بیان وجود داشته باشند و هر فردی به اندازه استعداد و توان فطری و اکتسابی خود در جایگاه واقعی خودش قرار گیرد و فرهیختگان جامعه در عزت و سربلندی به تولیدات فکری خود بپردازند و حکومت مجری شریعت باشد، نه شریعت ابزار سلطه حاکمان، چنان جامعهای پیشرفته و توسعهیافته است.
هرچند که در منظومه فکری طالقانی، حاکم فاسد حاصل جامعه منحط و فاسد است، در ویژگیهای جامعه واژگون به ویژگی رهبر جامعه جاهلی میپردازد:
«اجتماع واژگون بر عکس جامعه عادل است. فاسدترین مردم، بیشرمترین مردم، بیحیاترین، احمقترین مردم باید در رأس واقع شود. این را میگویند جامعه واژگون «مکیبا علی وجهه». جامعهای که در آن عالم و فاضل و دانشمند و دانشگاهی و مردمی که با عقل فطری حرکت میکنند، باید محکوم و توسریخور باشند، این را میگویند اجتماع واژگون. ما میخواهیم این اجتماع از واژگونی بیرون بیاید، هر کسی جای خودش را بگیرد و موقع خودش را بشناسد.»
طالقانی پس از طرح جامعه عادل و سالم و جامعه جاهلی واژگون به بررسی دلایل شکلگیری این جوامع میپردازد و تغییرات اجتماعی از دیدگاه قرآن را مطرح میکند و راههای ایجاد جامعه مطلوب قرآنی را در مقابل دیدگاههای علمی مطرح جهان یعنی لیبرالیسم و مارکسیسم با توجه به جامعه ایران مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد. اولویت طالقانی در ایجاد جامعه مطلوب قرآنی، سرمایهگذاری در حوزه انسانی است و دگرگونی و تغییرات اجتماعی را به تغییر فکر و اندیشه انسان مبتنی میکند.
اگر انسان آنطور که قرآن مطرح میکند، استعدادهایش شکوفا شود و به کمال خود نائل گردد، جامعه را متحول کرده و جامعه مطلوب را شکل میدهد.
ج) تغییرات و تکامل از دیدگاه قرآن.
طالقانی با استناد به آیات قرآن مراحل تغییرات و تکامل اجتماعی از نظر قرآن را چنین مطرح میکند؛ پس از آن اختلاف تحیرانگیز و گمراهکننده، خداوند به مردمی که دارای ایمان پاک و زمینه رشد و تسلیم به کتاباند، راه حق را از میان مذاهب مختلف مینمایاند. راه حق همان راه مستقیم است که خلق را به کمال و وحدت و قدرت و عزت برساند: «وﷲ یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم».
طالقانی پنج دوره فکری و اجتماعی و تکامل و تغییرات اجتماعی را از این آیه قرآن استنباط میکند:
۱- دوره انسان فطری که در اندیشه و صورت اجتماعی یک گونه بودند؛
۲- مرحله بلوغ و ظهور نیروی تخیل و عقل اکتسابی که در اندیشه و بینش جهانی و حدود و حقوق و مرزهای طبقاتی و جغرافیایی اختلاف پدید آمد؛
۳- مرحلهای که پیغمبران مبعوث شدند تا عقول و اجتماع را با تبیین اصول اعتقادی و مقیاسها از اختلاف برهانند. رسالت پیغمبران نیز در دو مرحله انجام یافته است: نخست، تبشیر و انذار. دوم، آوردن کتاب و شریعت.
۴- اختلاف در دین؛ بعد از آنکه رسالت پیمبران در میان تودههای نیروی جاذب و محرکی پدید آورد، دینداران و دینسازان حرفهای آشکار میشوند که کتاب و شریعت را بر طبق امیال و هواهای خود و عامه مردم توجیه مینمایند و آئین توحید کمرنگ میشود و به رنگ اوهام و سنن ملی و نژادی درمیآید و حاکمیت کتاب و شریعت محدود میگردد و زمینه برای بروز و سلطه طاغوت فراهم میشود: «و من الناس من یعجبک قوله و فی الحیوة الدنیا».
۵- خداوند کسانی را که بینش برتری دارند و تجربه مذاهب و مرامها آمادهشان ساخته، هدایت مینماید تا حق را از میان انحرافها و اختلافها دریابند و طلیعه رشد و توحید دیگران شوند.
طالقانی ضمن طرح تغییرات و تکامل اجتماعی از نظر قرآن به تجزیه و تحلیل مکتبها و نظریههای مطرح در زمینه تکامل اجتماعی میپردازد. چنانکه بارها اشاره شده است، طالقانی با توجه به معضلات و مسائل و نظریههای علمی مطرح در جهان و جامعه ایران به تفسیر قرآن پرداخته و سعی میکند یک راه و مکتب قرآنی در مقابل مکتبهای علمی مطرح در جامعه معاصر خود ایجاد کند و جامعه را بر اساس مکتب قرآن به طرف تعالی و پیشرفت هدایت کند؛ به این دلیل همان دیدگاه قرآن را مطرح میکند و هم مکاتب مسلط در جامعه و جهان را بر اساس قرآن، به نقد و تحلیل و ارزیابی میگذارد.
طالقانی افرادی را که بدون توجه به مکتب اسلام و قرآن چشمبسته از مکتبهای غیر اسلامی از جمله مارکسیسم و لیبرالیسم پیروی میکنند، افرادی سادهلوح میداند و آنها را دعوت به تأمل و تفکر در قرآن مینماید:
«برخی سادهلوحان هنوز چشم به پیشرفتهای علمی دارند به امید اینکه علم میتواند همه مشکلات و پیچیدگیهای انسان و اجتماع را بازنماید و حق و عدل حقیقی را بنمایاند و بشر را در برابر آن ملزم و مسئول گرداند. اینگونه امید و خوشباوری که برای علمپرستان از آغاز تحولات علمی و صنعتی غرب و رویتافتن از آیینهای خدایی، آرامشبخش بود، اکنون و پس از تجربههای ملموس جز برای مقلدان چشمبسته امیدانگیز نیست. اکنون علم و کشف با همه پیشرفتها و افقهایی که از اسرار طبیعت و روابط و علل مادی پدیدهها کشف نموده، در مسائل اصلی چگونگی پیدایی و آفرینش و غایت جهان و انسان و اصول حق و باطل و قوانین عمومی و ایجاب تعهدات اجتماعی و اخلاقی، خود را ناتوانتر از همیشه و نیازمندتر به هدایت برتر نشان میدهد. علم به معنای وسیع، از این جهت که بر مبنای تجربه و استدلال پیش میرود و آلت اوهام و خرافات نمیگردد، عقول را از تحجر و باورهای سطحی میرهاند و راه را برای دریافت صحیح حقایق بازمینماید، ولی علوم تجربی و مادی نمیتواند و نباید مدعی باشد که به خارج از حدود ماده و طبیعت راه یابد و دیدگاه گشاید و اصول ثابت و حقایق برتر را بنمایاند و انسانها را به توحید و سعادت حقیقی رساند. هدایت به حق و تبیین اصول ثابت و توحید فکری و اجتماعی را رسالت پیغمبران انجام میدهد که از مبدأ برتری درمییابد و در فطرتها و عقول پاک از عوامل و انگیزههای پست و غرورها نفوذ مییابد و موجب التزاماتی در درون اندیشه و خلوتگاه زندگی تا بیرون اجتماع میشود و اختلاف را از میان میبرد یا تحتالشعاع هدایت فکری و تشریعی میگرداند؛ چه اختلافاتی که در مسیر طبیعی و تکاملی انسان و پیش از بعثت پیمبران پدید آمده، چه اختلافاتی که پس از بعثت درباره شناخت حق و احکام رخ مینماید. «فهدی ﷲ الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق بإذنه و ﷲ یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم». پرتو این هدایت امیدبخش از افق اندیشه اشخاص باایمانی طلوع مینماید که از میان اختلافات تحیرانگیز پس از بعثت و راههای منحرف به چپ و راست و تجربهها، حق را دریافتند و راه مستقیم را بشناسند.»
د) لزوم انقلاب فکری
یکی از محورهای بسیار اساسی در جامعه مطلوب قرآنی طالقانی، لزوم انقلاب فکری در جامعه است. اکثر قرآنگرایان تأکید دارند که برای ایجاد جامعه مطلوب باید تفکر و فکر افراد جامعه عوض و دگرگون شود. تحول فکر و اندیشه و اصلاح آن مقدمه و زیربنای اصلاحات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. قرآنگرایان در مقابل مارکسیسم، زیربنای تغییرات در جامعه را، تغییر افکار و اندیشه افراد جامعه میدانند. زمانی که فکر اصلاح گردید، جامعه اصلاح میشود.
سرفصلهای تغییرات و تحولات فکری و اجتماعی همین تحول درونی و گریز از مرکزیت خودی و قومی و مکانی و ملیت و آیینهای قومی و اندیشههای ناشی از اینها بوده است. توحید که اولین پایه دعوت و رسالت پیمبران است، از همین بستگیها و وابستگیها میرهاند و ذهنها را باز و منبسط میگرداند و هر چه توحید کاملتر شود حقایق جهان و حیات و روابط آنان روشنتر میگردد.
به نظر طالقانی اگر انقلاب فکری و عقلی صورت نگیرد، تحولات و دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی سطحی و ناپایدار خواهد بود. در حوزه سیاسی هم اگر آگاهی عمیقی در انسانها شکل نگیرد فقط ستمگران عوض و جابهجا میشوند؛ اتفاق خاصی نمیافتد. به نظر ایشان قرآن آگاهیبخشترین و نجاتبخشترین کتاب آسمانی است و در ایجاد آگاهی در جامعه بشری، بالنده و پویاست:
«امروز تمام دردها و رنجها ناشی از طرز فکر و تفکر بشر است و تا زمانی که انقلاب و تحولی در عقل و فکر پیش نیاید همه علاجها سطحی و موقت است. نتیجه انقلاباتی که از فکر و عقل شروع نشود از میان بردن طبقه یا فرد و جایگزین نمودن فرد و طبقه دیگر و از میان بردن ستمگرانی است و جایگزین ساختن ستمگرانی تازهنفس که با نامها و عناوینی دیگر به حقوق خلق بتازند. پس اصلاح اخلاق و عادات و در نتیجه اجتماع بشری را باید از مبدأ برتر از انقلاب اجتماعی و تعالیم اخلاقی جستجو نمود که همان اصلاح افکار و اندیشه افراد جامعه است. پیامبران الهی هم، از اصلاح فکر شروع میکردند و موفق میشدند.»
لازم به یادآوری است در منظومه فکری طالقانی تمام حوزههای جامعه اعم از اقتصاد و سیاست مهم است اما اگر از طالقانی سؤال شود که اصلاحات باید از کدام حوزه آغاز شود، ایشان پاسخ خواهند داد در منطق قرآن اولویت با اصلاح فکر و اندیشه و سپس سایر حوزههای اجتماعی است.
وقتی فکر اصلاح شد و جامعه آگاه گردید، انسجام اجتماعی و همگرایی در جامعه به وجود میآید که یکی از نیازهای اساسی در جامعه معاصر و یکی از مؤلفههای جامعه مطلوب قرآنی است که زمینههای تعالی و پیشرفت و توسعه را فراهم میکند.
اندیشه یا فلسفه سیاسی علامه طباطبائی؟
امتداد شاگردان علامه در انقلاب اسلامی
مصداق کوثر، منحصر در حضرت زهراست
شیعهستیزی و راهکارهای دفاعی مطلوب