آیتﷲ اشرفی اصفهانی را با نام شهید محراب میشناسند. وی سلوک علمی ممتازی داشت. گفته میشود که اگر امر آیتﷲ بروجردی به عزیمت وی به کرمانشاه نبود، اشرفی اصفهانی میتوانست از مراجع تقلید شیعه باشد. او نزد اساتید برجستهای تحصیل کرده بود.
تحصیل نزد بزرگان
وی دربارهٔ تحصیل خود گفته بود: «… به قم که مشرف شدیم، سه نفر از اساتید بودند. قبل از اینکه مرحوم آیتﷲ بروجردی تشریف بیاورند به قم ما در مجلس تدریس آنها حاضر میشدیم. یکی مرحوم آیتﷲ حجت که به کوهکمرهای معروف بود. ایشان از علمای نامی بود و درس ایشان را مینوشتیم و مباحثه میکردیم. یکی هم مرحوم آیتﷲ آ سید محمد تقی خوانساری که واقعاً از اولیای خدا بود. نماز جمعه را ایشان در قم رواج دادند. ما پیش ایشان کسب فیض میکردیم و نیز مرحوم آیتﷲ صدر. ولیکن درسی را که ما بیشتر به آن میپرداختیم و مباحثه میکردیم و مینوشتیم و مطالعه بیشتری میکردیم، درس مرحوم آقای حجت بود. تا زمانی که مرحوم آیتﷲ بروجردی تشریف آوردند به قم که آن هم به خاطر تقاضای تجار تهران و نیز علمای حوزه علمیه قم بود. در همان اوایل آمدن آیتﷲ بروجردی، ما از نزدیک با ایشان ارتباط پیدا کردیم و لطف زیادی هم به ما نشان دادند. هم مرحوم آیتﷲ بروجردی و هم آن سه نفر آیات و هم مرحوم آیتﷲ خوانساری…»
نقل شده است که وقتی که آیتﷲ اشرفی اصفهانی وارد قم شدند، تا سن چهل سالگی مرتب درس خواندند. با توجه به اینکه ایشان متأهل بودند، در کل مدت نوزده سال اقامت در قم و اشتغال به تحصیل جمعاً چهار ماه در خدمت خانواده بودند و بعد از آن ۱۹ سال متاهلاً در قم ساکن بودند و از محضر بزرگان استفاده کردند. ایشان از محضر آیتﷲالعظمی سید محمد تقی خوانساری اجازه اجتهاد گرفتند. (به نقل از حجتالاسلام محمد جواد علامی)
فرزند شهید محراب نیز نقل کرده است که اولین اجازه اجتهاد را برای ایشان، مرحوم آیتﷲالعظمی آقا سید محمد تقی خوانساری از مراجع بزرگ شیعه صادر کردند و شهید اشرفی اصفهانی در سن چهل سالگی به مقام اجتهاد رسیدند. (حجتالاسلام محمد اشرفی اصفهانی)
شیخ پُرنویس
محمد اشرفی اصفهانی دربارهٔ نگارش درس آیتﷲ بروجردی توسط مرحوم پدرش گفته است: «پدرم مقید بودند که درس آیتﷲ بروجردی را بنویسند. لذا مرحوم آیتﷲ بروجردی چند بار به حجره ما آمدند و گفتند شنیدهام که شما جزوه درس را خوب مینویسید و از پدرم خواستند تا یکی از جزوههایی را که راجع به نماز نوشته بودند، در اختیارشان بگذارند. سپس جزوه را به منزل بردند و چند روزی مطالعه کردند. بعد مرحوم پدرم را مورد تشویق قرار دادند و گویا هدیهای هم برای ایشان فرستادند. (به نقل از حجتالاسلام محمد اشرفی اصفهانی)
امام خمینی نیز، این ویژگی مرحوم اشرفی را پسندیده بود. مرحوم اشرفی اصفهانی، نزد امام خمینی فلسفه خوانده بود. «…حضرت امام به سه چهار نفر که به نظر ایشان زبدهترین علمای آن زمان بودند، درس فلسفه میدادند، یادم است دو نفر از آنها مرحوم آقای مطهری و مرحوم والد ما بودند. پدرم میفرمودند من آنچه را امام در درس فلسفه بیان میکردند، مینوشتم. بعد از شهادت ایشان وقتی خدمت حضرت امام رسیدم، فرمودند مرحوم والد شما دو سال در درس فلسفهٔ ما در جمعی سهنفره شرکت میکردند و هر چه را که میگفتیم مینوشتند. میخواهم بدانم جزوه و تقریر درس خارج من، دست ایشان است یا خیر؟ من به ایشان عرض کردم مرحوم والد ما هر درسی را که از اساتید گرفتند، مینوشتند از جمله درس آیتﷲ خوانساری و درس آیتﷲ اراکی. درس آیتﷲالعظمی بروجردی که نه سال ادامه داشت. چندی بعد درس خارج حضرت امام را به دفتر معظم له فرستادم که بناست چاپ شود». (حجتالاسلام حسین اشرفی اصفهانی)
ممتحن درس آیتﷲ بروجردی
آیتﷲ اشرفی اصفهانی از ممتحنین درس آیتﷲ بروجردی بود. «در امتحاناتی که اولین بار در زمان آقای بروجردی برگزار شد، علما و کسانی که پای درس ایشان حاضر میشدند، میبایست در رشتههای رسائل و مکاسب امتحان بدهند. آیتﷲ اشرفی اصفهانی یکی از ممتحنین بزرگ و خوب مرحوم آیتﷲالعظمی بروجردی بودند و چنین چیزی در آن زمان، جایگاه کمی نبود. یعنی طلبهها زمانی که میخواستند درس بالا را امتحان بدهند و شهریهٔ درس بالای آیتﷲ بروجردی را دریافت کنند، باید نزد آقای اشرفی میرفتند تا ایشان تشخیص بدهند که آنها لیاقت حضور در درس معظم له را دارند یا نه. آیا مکاسب خواندهاند، رسائل و کفایه خواندهاند.» (حجتالاسلام حیدر علی جلالی خمینی)
شیوهٔ تدریس
آنگونه که شاگردان ایشان گفتهاند، شیوهٔ تدریس آیتﷲ اشرفی نیز به گونهای مورد پسند بوده است. یکی از شاگردان ایشان نقل میکند: «من در لمعه و مکاسب از شهید محراب کسب فیض میکردم. شیوهٔ تدریس ایشان، خوب و شیرین بود. سر کلاس برای تنوع، شوخیهایی میکردند تا از آقایان طلبه، رفع خستگی شود. همچنین از زمان گذشته و علما و سرگذشتهایی میگفتند که تأثیر اخلاقی داشت. ایشان در امر تدریس، راه و روش مخصوصی داشتند. ابتدا عبارت را میخواندند و بعد، در اطراف آن، بحث میکردند. بعضی مواقع خواندن درس و عبارت را به طلبهها واگذار میکردند. دلیل اتخاذ چنین روشی این بود که طلبهها بر عبارتخوانی تسلط پیدا کنند. مرحوم اشرفی، امور خارج از درس طلبهها را هم زیر نظر داشت، احوالاتشان را پیگیری میکرد تا خدایی نکرده دچار کمبود مالی نباشند. یا اگر کسالت و بیماری، گریبان یکی از طلبهها را میگرفت، به سرعت رسیدگی میکردند». (حجتالاسلام عبدالخالق تربتی)
آثار آیتﷲ اشرفی اصفهانی
آیتﷲ اشرفی اصفهانی کتابی را با نام «مجمع الشتات» به رشتهٔ تحریر در آورد. حجتالاسلام عزیزی دربارهٔ این کتاب میگوید: در بعضی از کتابها مؤلف به جای شما فکر میکند اما بعضی دیگر به جای شما فکر نمیکند، بلکه فکر شما را در سطحی قرار میدهد که توان تشخیص پیدا کنید. من مجمع الشتات را از نوع دوم میدانم. مشروط بر اینکه خود شهید فرصت میکرد تا همه مباحث را کامل کند. اگر ایشان فرصت میکرد اولاً این کتاب بالغ بر ۱۵ جلد میشد. ثانیاً حقیقتاً به یک چشمه نور تبدیل میشد. یک سبیل، یک راه». (به نقل از حجتالاسلام مجتبی عزیزی)
فرزند ایشان نیز در مورد این اثرِ پدر گفته است: «در مجمع الشتات آمدهاند از اول اصول دین تا معاد را به بحث گذاشتهاند. یک جلد از این اثر هفتجلدی، راجع به اصول دین است، دو جلد راجع به عدل الهی است. کتاب بسیار مفیدی است و فصلهای خوبی دارد که یک جلدش را در دو جلد به فارسی ترجمه کردهایم». (حجتالاسلام حسین اشرفی اصفهانی)
برهان قرآن دیگر کتاب ایشان است. «برهان قرآن، یک دوره قرآن در یک جلد است. پدرم فرمودند که من حدود سی جلد کتاب نوشتم، اگر هیچ کدام از کتابهای من هم چاپ نشود، خوشبختانه برهان قرآن من چاپ شده تا به عنوان یادگاری بماند تا حوزههای علمیه بدانند که من هم بیبهره نبودهام». (حجتالاسلام حسین اشرفی اصفهانی)
آیتﷲ شبیری زنجانی در مورد این کتاب میگوید: وقتی این کتاب را مطالعه کردم، فهمیدم که این مرد چقدر متبحر بوده و چقدر زحمت کشیده است.
متأسفانه بخشی از آثار قلمی ایشان سالم نمانده است. قسمتی از آنها را موریانه از بین برده و قسمتی هم به دلیل رطوبت منزل ایشان، آسیب دیده است. ولی سایر آثار قلمی ایشان به چاپ رسیده است. آثاری که در کرمانشاه نوشته بودند، به گفتهٔ فرزند ایشان، به دو زبان عربی و فارسی منتشر شده است. (به نقل از حجتالاسلام محمد اشرفی اصفهانی)
آیتﷲ اشرفی اصفهانی از متبحرین و با ذکاوتترین روحانیون حوزه بود. آرزوی او اما شهادت در راه خدا بود؛ آرزویی که بدان نائل آمد.