مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

پیامبر اکرم محمد بن عبدﷲ صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله، بزرگ‌ترین شخصیت اسلام است، او دارنده پیام و مبلغ و پیام‌رسان خداوند متعال است، او دریچه‌ای به سوی عالم والا بوده و مسیر ما به سمت وحی الهی است. او کسی است که سنّتش، حجت بوده و سیره و رفتار وی الهامبخش نسل‌ها و ملّت‌هاست. او نمادی از نمادهای انسانیت و از بزرگترین شخصیت‌هایی است که تاریخ را دگرگون ساخته است.

شخصیت این پیامبر بزرگ، در میان دیگر ادیان زمینه‌ای برای اختلاف نظر قرار گرفته است، و برخی از اوقات افرادی که نبوّت وی را انکار می‌کنند، موضع‌گیری‌هایی منفی در مواجهه با آن حضرت داشته‌اند؛ برخی از آنان وی را به دروغگویی، حیله‌گری و تهمت، متهم نمودند، در حالی که برخی دیگر (در مقایسه با کسانی که او را به تهمت و کذب متهم کردند)، در مواجهه با پیامش کوتاه آمدند تا اینکه او را شخصی جلوه دهند که درباره وحی، دچار توهم شده است که صلاح و مصلحت جامعه‌اش فقط در وحی و پیام الهی است. تا همین دوره متأخر که کشمکش‌ها درباره اسلام و پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله فزونی یافته است. به عنوان مثال کتاب «آیات شیطانی»، بازتابی نادرست و ناشایست از چهره رسول خدا صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله بود. تا همین اواخر، آن چیزی که سال ۲۰۰۶ میلادی در قالب کاریکاتورها رخ داد، توهینی به اسلام و مسلمانان به شمار می‌رود، و جنجال و هیاهویی سهمگین را در اقصی نقاط جهان برانگیخت.

حیدر حب‌ﷲ، پژوهشگر علوم دینی در لبنان
حیدر حب‌ﷲ، پژوهشگر علوم دینی در لبنان

۱- من نمی‌خواهم در اینجا با زبانی تند و جدل‌گونه سخن بگویم، بلکه تنها می‌خواهم نقدی بر خود داشته باشیم تا فقط به سرزنش دیگری که می‌بینیم، و واقعا هم مستحق سرزنش است، اکتفا نکنیم. آیا ما درباره شخصیت پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله کوتاهی نورزیده‌ایم؟ آیا ما در شکل‌گیری این تصویر تحریف شده سهیم هستیم؟- چه خود آن را احساس کنیم یا نکنیم.- وظیفه ما در قبال این پیامبر بزرگ چیست؟
تردیدی نداریم که علمای مسلمان درباره پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله، شخصیت، رفتار و حقوق ایشان که همچنان پدیده‌ای درخشان است، کتاب‌های زیادی نوشته‌اند، اما سؤال اول این است که: آیا علمای مسلمان شخصیت پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله را شخصیتی متعلق به انسانیت به نمایش گذاردند یا ایشان را فردی محدود به جهان اسلام نشان دادند؟

معتقدم این سؤال پیش‌درآمدی خطرناک را به تصویر می‌کشد، برای مثال قاضی عیاض الیحصبی کتابی را با عنوان «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی» نوشته است و البته دیگران نیز چنین کاری کرده‌اند. اما آیا قاضی عیاض، پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله را برای ما، شخصی از آنِ مسلمانان به تصویر می‌کشد و به همین دلیل از حقوق وی برای ما سخن می‌گوید…؟ آیا او در این مورد فکر کرده است که ایشان را مردی متعلق به بشریت معرفی کند؟ یعنی آیا این ایده در ذهن قاضی عیاض بوده که پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله را به صورت شخصی که از پیش به او ایمان نداشته‌ایم مجسّم سازد و ایشان را انسانی بزرگ نشان دهد، قبل از اینکه تصور اعتقادی نسبت به پیامبر در استقبال از رفتار ایشان و رسالتش نقش ایفا کند؟

شاید بسیاری از ما، یعنی ما مسلمانان، شخصیت پیامبر خدا را تصور کرده‌ایم، در حالی که او را به دور از جنبه تمدنی‌اش مجسم کرده باشیم … تا این که تعمیم دادنش از لحاظ فرهنگی و تمدنی امکان‌پذیر باشد؛ از این رو تاکیدی بر جنبه پیامبری در او یافتیم، مثل سخن گفتن از ویژگی‌های پیامبر، همان کاری که سیوطی در بخش قابل توجهی از کتاب «الخصائص الکبری» کرده است، یا کاری که فقیهان در ابتدای مباحث کتاب النکاح در علم فقه انجام داده‌اند.

به درستی که وارد ساختن جنبه تمدنی که عناصر اعتقادی را پشت سر گذاشته است، برای نمایاندن در یک قالب انسانی فراگیر، امروزه در فضای گفتگوی تمدن‌ها، به یک نیاز ضروری تبدیل شده است، به ناچار مسلمانان و علمای آنها باید این مساله را مد نظر قرار دهند.

۲- هنگامی که در مطالعه شخصیت رسول اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله و تاریخ و سیره ایشان از بعد تمدنی، به بعد علمی وارد می‌شویم، مشارکت‌های تحقیقاتی و پژوهشیِ مهم و چشمگیری که سیره پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله را از عیب و نقص اصلاح کند و برای شناخت سره از ناسره تدریس شده باشد، نمی‌یابیم.

روایت‌های تاریخی (فهرست کردن حوادث بر اساس سال‌ها) یا مانند آن، بر کتب سیره غلبه یافته است و در متونی که از پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله سخن گفته‌اند، به ندرت تأمّل‌های جدی و عمیق را می‌یابیم و همچنین به ندرت می‌توان له یا علیه این متون بر اساس معیارهای نقد متن و عرضه داشتن آن بر عقل و حقائق تاریخی و کتاب خدا داوری کرد.

بله، تلاش‌هایی صورت گرفته است، اما اینها نشان‌دهنده رویکرد حاکم در برخورد با سیره پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله نیستند. بعضی اوقات پژوهش‌هایی فقهی یا فلسفی یا کلامی را که به شخصیت پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله مربوط است، می‌یابید که به مسأله‌ای به صورت جدی پرداخته است، اما به ندرت کتابی را درباره سیره پیامبر و تاریخ می‌یابیم که با متون تاریخی از دیدگاه فلسفه علم و معیارهای آن برخورد کرده باشد، و نه بر اساس سخن‌پردازی و احساسات و هیجانات. و این آن چیزی است که زیست‌نامه علمی را درباره زندگی پیامبر می‌طلبد؛ تا اینکه این نوع سیره‌نگاری، فرهنگ حاکم در محافل مسلمانان باشد، از تصویری که از شخصیت پیامبر در اذهان‌شان مجسم می‌سازند.

۳- اگر وارد فضای تشیع شویم، خواهیم دید شیعه، متهم به بی‌توجهی به پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله و عدم تألیف مجموعه کتاب‌هایی در سیره آن حضرت است؛ به جز کتاب‌های بسیار کمی که در این زمینه نگاشته شده است. و بخش دیگر تهمت این است که شخصیت پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله نزد شیعیان در مقایسه با مفهوم امامت، یک مفهوم نهفته و پنهان است و ظهور و بروز آنچنانی ندارد. تا جایی که برخی به سبب همین مساله، شروع به سخن گفتن از یک انحراف عقیدتی در بین شیعیان کرده‌اند.

شاید بعضی اسباب تاریخی – در برهه‌ای از روزگار -، شیعه را مجبور کرده که بر شخصیت ائمّه اطهار علیهم‌السلام، بیش از شخصیت پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله تمرکز کند؛ چرا که می‌خواسته‌اند حقانیت مذهب‌شان را در مقابل سایر مذاهب به اثبات برسانند، چیزی که آنان را ناچار ساخته به مسائل اختلافی بپردازند که بر مفهوم امامت و مستلزمات آن تأکید دارد. همچنانکه فراوانی روایات در دسترس از ائمه، مخصوصا امام باقر و امام صادق علیهماالسلام، میزان حضور روایات ائمه را در مطالعات و تحقیقات‌شان متمایز و برجسته ساخته است، آری همه اینها اتهام اعتقادی متوجه شیعه را توجیه نمی‌کند، اما امروزه مطالبه از شیعه این است که مشارکت در این زمینه برای ردّ شبهه در درجه اول، از بین بردن مجال مغرضان از طرف دیگر و در مرتبه سوم جبران بعضی از نواقص را آغاز کند و به همین دلیل به فعلیت رساندن پژوهش درباره شخصیت رسول اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله و تاریخ و متون آن در جامعه شیعی در تمامی طیف‌ها و طبقات و نیز بازیابی مفاهیم مرتبط بدان لازم است، تا اینکه رسول اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله مانند همیشه، هم در خودآگاه و هم در ناخودآگاه ما، در سطح فرد و جماعت و امت و در بحث علمی و حیات روزمره حضور داشته باشد.

بدون شک به وقوع پیوستن یک نهضت شیعی در سطح پژوهش و بررسی زندگانی پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله و هر آنچه که به آن حضرت مرتبط است، ضروری است و همچنین جمع‌آوری همه میراث شیعه درباره شخصیت پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله و بازپژوهی و استخراج دوباره آن از نسخه‌های خطی بایسته است، به منظور ممکن شدن جمع‌آوری همه تحقیقات پراکنده در کتاب‌های گوناگون دانشمندان شیعه. سرانجام این پزوهش‌ها، به آنجا خواهد رسید که مشارکت‌های تاریخی آنان در مطالعه شخصیت پیامبر اکرم را به نمایش خواهد گذاشت و اینگونه، بینش عمومی نسبت به پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله دوچندان می‌گردد و مطالعات درباره ایشان رو به فزونی خواهد بود، همانگونه که در سطح مطالعات قرآنی حاصل شده است؛ به گونه‌ای که پیشرفت متأخر شیعه در زمینه علوم قرآن و تفسیر، پیشرفتی چشمگیر بوده و عملا با گسترش حضور متن قرآنی شروع شده است، و فرصت را برای بسیاری از کسانی که شیعه را در طرز تفکرشان درباره قران کریم متهم می‌کنند، از بین برده است.

۴- از رهگذر این مطلب، می‌بینیم که آنچه که برخی از محققان و نویسندگان غربی را وادار به این ساخت که پنداره‌ای زشت و منفی را از پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله به وجود آورند، نبود پژوهشی تام و کامل از آنچه که درباره رسول اکرم در منابع حدیث اسلامی وارد شده است، بود.
به همین دلیل، این مطلب منجر به سوء استفاده از برخی روایات معیوب منتسب به پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله درباره اخلاق ایشان و روابط ایشان با همسرانش، با هدف نمایش تصویری تحریف شده از ایشان به جهان شده است و این در حالی است که همه اینها برگرفته از منابع خود مسلمانان است. همانا مساله مزبور، نیاز به پاکسازی کتب حدیثی از خرافه‌ها، دروغ‌ها و آنچه که ساختگی بودنش مسلّم است و افشای آن را با همه جسارت معرفت‌شناختی، دوچندان و مضاعف می‌گرداند، تا اینکه فرد دیگری از این روایات استفاده نادرست و ناشایست نکند.

طبیعتا هنگامی که به مطلب مزبور اشاره می‌کنیم، لازم است این را بدانیم که اقدام ما برای پالایش احادیث از آنچه که بطلانش آشکار است، نه از برای آن است که دیگران را راضی کنیم، بلکه خواسته ما این است که نقد ما بر حدیث و منابع سیره، نقدی علمی و بی‌طرفانه باشد که ناشی از ترس از دیگران نباشد، بلکه هدف ما فقط آگاهی و بصیرت است. بعد از آن ما مسئول دفاع از شخصیتی متعلق به پیامبر خواهیم بود که از لحاظ علمی به اثبات رسیده است. و گرنه ما مجبور نیستیم که خود را برای دفاع از چیزهایی به سختی افکنیم که از پیش مورد پذیرش پژوهش علمی قانع‌کننده، چنان که باید، قرار نگرفته است.

همانطور که ما موظف نیستیم آنگونه که دیگران عمل می‌کنند، تصویر پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله را تحریف کنیم به خاطر اینکه شخصیت یک صحابی یا دیگری را درخشان جلوه دهیم، یا اینکه برای بیان شأن و مقام یک امام یا دیگری، چهره پیامبر را تحریف شده معرفی کنیم، چرا که هر فردی قدر و منزلت خاص خود را داراست. ولی ضروری است که اختلاف نظرهای مذهبی، ما را بر آن ندارد که برای اثبات نظریه مذهب خودمان، از رسول اکرم مایه بگذاریم. و این چیزی است که با کمال تأسف، آن را در روایات مسلمانان در منابع مختلف به صورت شایع و پراکنده مشاهده می‌کنیم.

۵- بر این اساس، شایسته است تصویری انسانی از رسول اکرم و مکارم اخلاقش و وسعت رحمت و بردباری‌اش و راه و روشش در تعامل با دیگری نمایش داده شود. آیات صریح قرآنی، تصویری از رسول اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله به ما ارائه داده است که بسیار متفاوت با برخی از شمایل و صورت‌هایی بوده که برخی از تصورات ناشی از برخی احادیث ضعیف ارائه نموده‌اند.

قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله را اینگونه توصیف کرده است: «وإنّک لعلی خلق عظیم» (قلم: ۴). و کسی از عرب را نمی‌یابیم که اخلاق والای پیامبر صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله را انکار کرده باشد، همانطور که پروردگار متعال او را توصیف کرده است: «فبما رحمة من ﷲ لنت لهم ولو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» (آل عمران: ۱۵۹). و این آیه‌ای است که رفتار، رحمت، شفقت، رأفت و ادب بلندمرتبه ایشان را بیان می‌دارد.
قطعا تاکید بر قرآن در مطالعه سیره پیامبر اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله و خصوصیت‌های وی، امری بس بایسته است، چرا که قرآن برای ما منبعی قطعی و یقینی است، و این در حالی است که قرآن کریم، متضمن بسیاری از آن حقایقی است که در تدوین سیره نبوی می‌تواند بسیار مفید باشد، به همین دلیل لازم است که متن قرآن به عنوان یکی از پایه‌ها و منابع اصلی مطالعه سیره پیامبر قرار بگیرد، و شایسته است که به کتاب‌های حدیثی و تاریخی اکتفا نشود، و ویژگی قرآن این است که می‌تواند معیاری برای سنجش آن کتاب‌ها و مراجع تاریخی و حدیثیِ مسلمانان قرار بگیرد.

از همین رو، فراخوان به نگارش در رابطه با سیره قرآنی رسول اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله مورد تأکید قرار می‌گیرد، چرا که تصویر برگرفته شده از قرآن نزد مسلمانان، از هر حالت دیگری نزدیک‌تر به یقین است، همانطور که ضروری است در مطالعه زندگانی رسول اکرم صلی‌ﷲ‌علیه‌وآله، میان عوامل ماندگار و عنصر موقتی که شرایط تاریخی اقتضا می‌کرده است، تفاوت قائل شویم.

توضیح: این مقاله، اولین بار در بهار ۱۳۸۶ در نشریه منهاج بیروت، به قلم حیدر حب ﷲ، دانش‌آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر علوم اسلامی در لبنان منتشر شده و هم‌اینک به همت سید حامد حسینی کاکلکی و نیز یاری حامد آرضایی ترجمه و انتشار یافته است.

رده‌های مرتبط