برخی او را رو در روی مرجعیت گذاشتهاند. برخی نیز او را مورد تأیید مرجعیت شیعه میدانند. سید هادی خسروشاهی گفته است روحانیتِ مترقی، هوادار نواب صفوی بودهاند. خسروشاهی ادعا کرده که آیتﷲ محمد تقی خوانساری و آیتﷲ صدرالدین صدر، سید نواب را تأیید کردهاند. محمد باقر محسنی ملایری – از نزدیکان بیت آیتﷲ بروجردی- اما تأیید نواب را توسط مرحوم خوانساری و صدر، نپذیرفته است. (۱) خسروشاهی حتی مرحوم طالقانی را نیز از مدافعان رفتارهای نواب صفوی میداند. نواب صفوی پس از ورود به ایران با مرحوم طالقانی دیدار کرده بود. طالقانی به نواب توصیه کرده بود که ابتدا با احمد کسروی به گفتوگو و مباحثه بپردازد. مباحثههای نواب و کسروی اما به رضایت هیچکدام نینجامید و نواب صفوی راه دیگری را برگزیده بود.
سید هادی خسروشاهی ادعا کرده است سید محمود طالقانی بر مزار دکتر مصدق، از فدائیان اسلام به نیکی یاد کرده و مُهر تأییدی بر عمل آنها زده است.(۲) مرحوم طالقانی گفته بود: «… مراجع دینی مانند مرحوم آیتﷲ خوانساری و آیتﷲ کاشانی و فدائیان اسلام، با هم شروع کردند به حرکت و ملت را به حرکت در آوردن؛ هر یک به جای خود. فدائیان اسلام، جوانان پر شور و مؤمن، آنها راه را باز و موانع را برطرف میکردند. مانع اول را برداشتند (هژیر)، انتخابات آزاد شروع شد. مانع بعدی را برداشتند، صنعت نفت در مجلس ملی شد».
خسرو شاهی کسی است که هم نواب صفوی را درک کرده، هم پس از سالها به بررسی اندیشههای وی میپردازد. خسروشاهی تأیید کرده است که مراجع بزرگی چون آیتﷲ عبدالکریم حائری و بروجردی با این گونه حرکتهای انقلابی موافق نبودهاند. به نظر او این اختلاف، یک اختلافِ بنیادین و مبنایی نبود. نهایتِ اختلاف نظرها میان مراجع و مرحوم نواب، به شرایط زمانی و مکانی مربوط میشد. خسروشاهی گفته است: «روش مرحوم آیتﷲ شیخ عبدالکریم حائری – مؤسس حوزه علمیه قم- در دوره دیکتاتوری مطلق رضا خان و اجرای برنامه سرکوب توسط وی، یک روش کاملاً عقلانی و منطقی برای حفظ حوزه علمیه بود. ادامه این روش و با همان منطق،… توسط مرحوم آیتﷲ بروجردی با توجه به شرایط کشور و بحرانهای سیاسی، باز روشی عقلانی بود. پس اختلاف نظر ماهوی فدائیان اسلام با مراجع پیشین، ناشی از برداشتها و اجتهادها و شرایط زمان و مکان بود.» (۳)
آیتﷲ محمد یزدی هم گفته بود که مرحوم بروجردی دغدغه حفظ و صیانت از حوزه را داشته و با فدائیان اسلام هیچگونه موافقتی نمیکرده. محمد یزدی در خاطرات خود اینگونه آورده که در آن روزها، در حوزه علمیه این تفکر جان گرفت که فدائیان اسلام، قصد متلاشی کردن حوزه را دارند و میخواهند حوزه را از سمت کار علمی و فرهنگی به سوی مبارزه مسلحانه سوق دهند. حتی معروف شد که مرحوم آیتﷲ بروجردی(ره) به افرادی دستور داده است که جلو نشر افکار مرحوم نواب صفوی را در میان طلاب بگیرند و اگر لازم شد، با آنها برخورد فیزیکی نمایند… مرحوم آیت لله بروجردی که در رأس حوزه قرار داشتند، طبیعی بود که به دلیل سِمتی که داشتند و اعتقاد به لزوم حفظ و صیانت از حوزه علمیه و جلوگیری از فروپاشی آن، با فدائیان موافق نباشند…» (۴)
در مخالفت میان نواب صفوی و آیتﷲ بروجردی اما باز هم اقوال یکسان نیست. چندی پیش که صادق طباطبایی خاطرهای از رابطه نواب و آیتﷲ بازگو کرده بود، با مخالفتهایی مواجه شد. صادق طباطبایی گفته بود: «در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۳۱ که نوجوانی ۹ ساله بودم، گروهی از طلبههای جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با آیتﷲ بروجردی دیدار کنند. طلبه جوانی که بعدها فهمیدم نواب صفوی بود، سخنان تندی ایراد میکرد که هیچ چیز از آن در خاطرم نمانده است. بعدها خبردار شدم که نواب و یارانش قصد دیدار با آیتﷲ بروجردی را داشتند که ایشان آنها را نپذیرفته بودند. از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیتﷲ بروجردی، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی از بزرگان و از مدرسان حوزه (ظاهراً پدر آیتﷲ فاضل لنکرانی) علت این رفتار را از آیتﷲ بروجردی سؤال کرده و میپرسد چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟ ایشان در جواب میگویند: این آقایان میخواهند شاه را بردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند. شخص دیگری (ظاهراً مرحوم آیتﷲ کبیر) که از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است میپرسد، مگر چه اشکالی دارد؟ آیتﷲ بروجردی در جواب میگویند: اشکال بزرگ این امر در اینجاست که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم میافتد، با این اسلحه میشود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم میاندازید. با این اسلحه نمیتوان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته میشود.» (۵)
این خاطره هم با مخالفت سید هادی خسروشاهی مواجه شد. وی گفته بود آقای صادق طباطبایی به علت اینکه فرزند آیتﷲ سلطانی استاد ما بودند و مدتی در قم زندگی میکردند به مسائلی آشنا هستند ولی در همه مسائل اطلاعات ندارند و سن او ایجاب نمیکند که چنین اطلاعاتی را در رابطه با آیتﷲ بروجردی داشته باشد. وی گفت که آیتﷲ بروجردی موافق نوع حرکت شهید نواب نبودند اما معتقدم مطلب صادق طباطبایی صحت نداشته و جزو شایعاتی بود که در اذهان وجود داشت. خسروشاهی همچنین گفته بود برخی اصحاب آیتﷲ بروجردی خیلی مایل نبودند که به نواب میدان بدهند؛ اما چنین سخنی که آیتﷲ بروجردی بگویند افرادی مانند نواب صفوی میخواهند شاه شوند، در شأن آیتﷲ بروجردی نیست و چنین سخنانی را برخی جعل کردهاند و این تعبیرات، تعبیرات یک مرجع نیست. (۶)
اختلاف نظرها در مورد نواب صفوی به اینجا ختم نمیشود. در باب فتوایی که سیدِ نوّاب بدان عمل کرده و به ترور احمد کسروی اقدام کرده است نیز اختلاف نظر وجود دارد. (نواب صفوی یکبار خود به ترور کسروی اقدام کرد که ناکام ماند. هشت ماه بعد تعدادی از اعضای فدائیان اسلام توانستند کسروی را از پای درآورند) در این باره، خانم احتشام رضوی – همسر نواب صفوی- پاسخ داده است. او گفته که از زبان مرحوم نواب شنیده است که فتوای ترور را آیتﷲ عبدالحسین امینی (معروف به علامه امینی) صاحب کتاب الغدیر، صادر کرده است.
علامه امینی در نجف، استاد نواب صفوی بود. وی با مرحوم نواب ارتباطات نزدیکی داشت. خانم احتشام رضوی در هنگام ترور احمد کسروی تنها ۱۲ سال سن داشت. او دو سال بعد یعنی در ۱۴ سالگی با مجتبی نواب صفوی ازدواج کرد. خانم احتشام در خاطرات خود آورده است: «در طول هشت سال زندگی مشترک، سید کمتر از یک سال در کنارم بود، یا در حال مسافرت و تبلیغ بود یا در زندان، یا پنهان از چشم رژیم». (۷) گفته او در مورد فتوای ترور توسط سید عبدالحسین امینی هم مورد تردید قرار گرفته است.
حاج مهدی عراقی از یاران نزدیک نواب صفوی در خاطرات خود گفته است: «نواب صفوی در نجف مشغول خواندن درسش بود که یکی از این کتابهای کسروی به دستش رسید که توهین به امام جعفر صادق(ع) کرده بود. بعد از مطالعه کتاب، کتاب را پهلوی دو تن از مراجع نجف میآورد و نظر آنها را میخواهد. یکی علامه امینی صاحب کتاب الغدیر و یکی هم حاج آقا حسین قمی، که هر دو از اساتید ایشان بودند، … آقای قمی وقتی کتاب را مطالعه میکند، حکم ارتداد نویسنده را اعلام میکند، اما آقای امینی متوجه میشود که منظور سید از این سؤال چیست. توصیه میکند که شما اینجا به درسِتان ادامه بدهید. بعد ایشان اصرار میکند که در هر حال شما نظرتان را بگویید و ایشان نظرشان را نمیگویند و اصرار داشت که ایشان (نواب) به درسش ادامه بدهد. ولی سید وسائلش را جمع میکند و حرکت میکند به طرف تهران».(۸) مهدی عراقی انتساب فتوای ترور را به علامه امینی نپذیرفته بود.
روایت دیگر در مورد این فتوا را آیتﷲ سید صادق روحانی بیان کرده است. آیتﷲ روحانی از نزدیکترین افراد به نواب صفوی بود. او گفته است زمانی که نواب صفوی به انتقاد علیه مرجعیت میپرداخت، من به واسطه رفاقتی که با او داشتم، گفتم اینکه حالا ما بیاییم و مرجعیت را تضعیف کنیم و علیه آن حرف بزنیم، علاوه بر اینکه خلاف شرع است، خلاف مصالح مسلمین هم هست و هیچ تأثیری ندارد. آنگونه که آیتﷲ روحانی بیان کرده است، وی پیشنهاد مبارزه مسلحانه را به نواب صفوی میدهد و او نیز میپذیرد. آیتﷲ روحانی به نواب میگوید: «نظر من این است که شما سعی کنید با عواملی که فساد فکری و عقیدتی را در ایران اشاعه میدهند، مبارزه کنید و کسانی را که واقعاً مسبب این وضعیت هستند به مجازات برسانید، والا تخفیف حوزه ضربه زدن به خود است.»
صادق روحانی در ادامه این خاطره میگوید: «این پیشنهاد من مورد توجه مرحوم نواب قرار گرفت.» پس از آن مرحوم نواب پیشنهادی را با آیتﷲ روحانی در میان میگذارد: «شما میتوانی برای قتل کسروی از آقایان مراجع برای ما فتوا بگیری؟» این پیشنهاد هم به تأیید روحانی میرسد و نظر مثبت خود را اینگونه بیان میکند: «گفتم بله». صادق روحانی در ادامه میگوید: «البته در آن زمان مشهور بود که آقایان، کسروی را مهدور الدم میدانند. ولی نواب میخواست برای این کار خود یک نوع رضایتی از آقایان علما داشته باشد.
صادق روحانی برای اخذ فتوای ترور کسروی به نزد یکی از بلندآوازهترین مراجع نجف میرود؛ سید ابوالقاسم خویی: «رفتم و از آسید ابوالقاسم خویی و آیتﷲ حاج آقا حسین قمی برای ایشان فتوا گرفتم. با آیتﷲ خویی خودم صحبت کردم و فکر میکنم بخشی از پول سفر نواب و پول اسلحهاش را هم آیتﷲ خویی داد». (۹)
آنگونه که آیتﷲ روحانی بیان کرده است، فتوای اصلی را مرحوم آقای خویی میدهند. به گفته او، مرحوم خویی واسطه میشوند و فتوایی هم از جانب حاج آقا حسین قمی، صادر میشود. این در حالی است که مرحوم خویی و حاج حسین قمی از روحانیون درجه دوم نجف بودهاند و زعامت حوزه نجف بر عهده سید ابوالحسن اصفهانی بوده است. خرید اسلحه نیز به هزینه مرحوم خویی پرداخت میشود. در حالی که مرحوم شمس آل احمد گفته بود که نواب صفوی برای خرید اسلحه نزد پدرم (آیتﷲ سید احمد طالقانی) آمد. اما از جانب وی پاسخ مثبتی نمیشنود. سپس به سراغ آیتﷲ محمد حسن طالقانی، امام جماعت مسجد شاهآباد رفت و پول اسلحه را تهیه کرد. (۱۰)
اختلاف نظرها در مورد نواب صفوی بسیار است. برخی حرکت او را خودسرانه میدانند. برخی به تأیید او از جانب حوزه و مرجعیت تأکید میکنند. اما آنچه مسلم است این است که روحیات مذهبی و عرق دینی، او را به سمت اینگونه حرکات انقلابی کشاند. هر کدام از این دو قول که صحیح باشد اما یک جنبه از شخصیت این طلبه جوان را بازتاب میدهد. شخصیتی که با روحیهای وارد حوزه شده بود که تأیید و تکذیبهای فراوانی را میطلبید؛ روحیهای که فضای مرسوم حوزه را به هم ریخته بود. روحانی جوانی که خلاف آمد عادتِ حوزه بود.
پانوشتها:
۱. غلامرضا کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، ص ۳۱۳ و ۳۱۴.
۲. سیدهادی خسروشاهی در گفتوگو با تاریخ ایرانی.
۳. همان.
۴. خاطرات آیتﷲ محمد یزدی، ص ۱۶۶ – ۱۶۹.
۵. خاطرات سید صادق طباطبایی، ج ۱، ص ۲۷.
۶. حجتالاسلام خسروشاهی در گفتوگو با خبرگزاری فارس.
۷. خاطرات نیره سادات احتشام رضوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳.
۸. خاطرات حاج مهدی عراقی، انتشارات رسا، ۱۳۷۰.
۹. برشی از خاطرات منتشر نشده آيت ﷲ العظمی روحانی درباره نواب صفوی (بخش نخست)؛ پایگاه اطلاعرسانی آیتﷲ سید محمد صادق روحانی
۱۰. سیدهادی خسروشاهی در گفتوگو با تاریخ ایرانی.
منابع:
- – تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، غلامرضا کرباسچی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰۱.
- – چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبههای ویژه مجله حوزه با شاگردان آیتﷲ بروجردی) مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۹.
- – خاطرات آیتﷲ محمد یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۰.
- – خاطرات سید صادق طباطبایی، نشر عروج، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۷.
- – خاطرات نیره سادات احتشام رضوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳.
- – فدائیان اسلام (تاریخ، عملکرد، اندیشه) سید هادی خسرو شاهی، انتشارات اطلاعات ۱۳۷۵.
- – ناگفتهها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۰.
- – پایگاه خبری جماران، مصاحبه با سید هادی خسرو شاهی.
- – پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتﷲالعظمی سید محمد صادق روحانی.
زعیم حوزه و تشیع
آخرین پاسخ به حجتالاسلام طاهری پیرامون علامه طهرانی
آسیبشناسی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
مرام فکری شیخِ انقلابی