کنگره بزرگداشت و تجلیل از شخصیت آیتﷲ شیخ محمد مهدی آصفی، از علمای برجسته حوزه علمیه قم و نجف و نماینده مقام معظم رهبری( دام ظله) مستقر در عراق به همت دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، جامعه المصطفی العالمیه و مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) در سال ۱۳۹۳برگزار شد. در آستانه برگزاری این همایش، مصاحبه اختصاصی نویسندگان کتاب اندیشه سیاسی ایشان با وی انجام شد و در پایان کتاب مذکور منتشر شد. در ضمن نسخه ای نیز در اختیار حضرت آیتﷲ آصفی قرار گرفت که پس از مدتی ایشان با اصلاحاتی آن را برگرداندند که تاکنون منتشر نشده و اینک برای نخستین بار متن اصلاحشده منتشر میشود. این گفت و گو در ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۳ و در منزل اینجانب و با حضور دوستان گرانمایه حجتالاسلام عباس جعفری، دکتر محمد اسماعیل نباتیان، مختار شیخ حسینی و سید ابراهیم معصومی برگزار شده است.
< به عنوان یک متفکر اسلامی، چه منابعی یا شخصیتهایی در شکلگیری نظام فکری تان تاثیرگذار بوده است؟
آیتﷲ آصفی: چون کارم قرآنی است، اولین الهامبخش بنده در تفکر سیاسی، قرآن است. البته از افکار سیاسی دیگران در فلسفه سیاسی از جمله کتاب هارولد لاسکی و کتاب قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو، دكتر قاسم غني و امثال آن را بسيار ديدهام و استفاده كردهام اما همان طور که گفتم مهمترین منبع اساساً قرآن و فقه سياسي اسلامي بوده است.
<در برخی آثار شما با مفاهیمی مانند کفر، طاغوت، جاهلیت و… مواجهایم که شبیه سید قطب است؛ آیا اندیشه ایشان بر نظرات شما تاثیری داشته است؟
آیتﷲ آصفی: من آثار سید قطب خصوصاً تفسیر فی ظلال القرآن را زیاد خواندهام. این حرف سید قطب كلام صحيحي است که خداوند باید حاکم بر زندگانی انسانها باشد و هر انحرافی از حاکمیت خداوند، جاهلیت است، اما در اندیشه ایشان، یک حلقه مفقودهاي هست كه این زنجیره حاکمیت را قطع میکند. سید قطب تا اینجا که خداوند بر ما حاکم است و اصل و مبنای هر حاکمیتی باید ﷲ باشد، خوب پیش میرود، اما از آنجایی که حاکمیت یک مسئله عینی واقعی است و باید در زندگانی حضور داشته باشد، این سوال پیش می آید که حاکمیت از آن کیست؟ اگر بعد از وفات پیغمبر، فرض کنیم چهار تا خلیفه داشتیم و این چهار تا خلیفه هم حاکمیتشان حاکمیت پیغمبر بود (که البته هیچ دلیلی بر این مطلب نیست.)، دوره بنیامیه را سید قطب چگونه تفسیر میکند؟ خود ایشان به معاویه و یزید بدبین است، حتی در کتاب العدالة الاجتماعیه نسبت به عثمان هم بدبین است، بنابراین اگر از ایشان سوال شود که حاکمیت مشروع كه به حاكميت ﷲ در زندگاني واقعيت و عينيت ميدهد چیست و چه کسی مشروعیت دارد؟ به عبارتی ديگر اگر ما بخواهیم حاکمیت ﷲ را در زندگانی خودمان اجرا و تنفیذ کنیم. این حاکمیت ﷲ را از کجا بیاوریم؟ قرآن و حدیث پیغمبر به ما نمیگوید برو با آمریکا و اسرائیل جنگ کنید یا با آمریکا مذاکره کنید. در قرآن هیچ وقت یک چنین مطالبی پیدا نمیشود. بلکه باید یک حاکمی چنین اوامر یا نواهی را در واقع و عينيّت جامعه انجام دهد. این حاکم به نظرآقای سید قطب در دوره معاصر کیست؟ هر چند افکار سید قطب مثل یک زنجیرهای است كه منظم چيده شده است، اما اینجا که میرسد زنجیره قطع میشود، ایشان ساکت میماند و اصل شبهه و پاسخ آن را مطرح نمیکند. من در نوشتههای خودم این زنجیره ناقص را تکمیل میکنم، بدین صورت که پس از پیغمبر به نص ایشان، علی بن ابیطالب است و تا دوازده امام پیش میرود. در عصر غیبت، امام دوازدهم، فقهایی عادل حاکم قرار داده اند كه به حكومت ﷲ و زندگاني مسلمين عينيت و واقعيت ميدهند مسیر فکری ما یک مسیر صحیحی در حاکمیت و توحید است و حاکمیت فقیه را با چندین واسطه حاکمیت ﷲ میدانیم و دلیل هم داریم. دلیلش این است که خداوند پیغمبر را انتخاب کرد، پیغمبر امیرالمؤمنین را انتخاب کرد، و این انتخاب در سلسله ادامه داشت تا امام زمان (عجل ﷲ فرجه(. ایشان فقهای عدول را انتخاب کردند و بر ما اطاعتش را واجب نمودند. این زنجیرهای است که هر حلقهای به جای خودش قرار گرفته است و ما امروز میتوانیم به جرأت بگوییم که توحيد یعنی حاكميت و ما این حاکمیت را در زندگانی داریم،؛ یعنی الآن ما موحد هستیم.
< بنابراین نظریه سید قطب دچار بن بست است؟
آیتﷲ آصفی: بله. به همین دلیل سید قطب این حلقه را نادیده می گیرد و به آن اشاره نمی کند و الاّ اگر از این بنبست بخواهد خلاص شود راهی جز راهی که ما میپیماییم ندارد.
< حضرتعالی از متفکران شیعه به طور خاص شهید سید محمدباقر صدرتاثیر پذیری داشته اید؟
آیتﷲ آصفی: آيت ﷲ شهيد سيد محمد باقر صدر يكي از متفكران و محققان و دانشمندان و فقهاء به نام عصر ما است و تأثير فكري ايشان بر انديشه و فكر معاصر اسلامي مشهود است. آثار و افكار ايشان هميشه براي اينجانب مغتنم است. در اين مسأله با ايشان اختلاف نظرهایی دارم كه در كتاب (ولايت الامر) توضيح دادهام.
<با کدام نظریه نظریه ایشان درباره ولایت فقیه (شورا، ولایت فقیه، یا نظریه خلافةالانسان و شهادةالعلماء)؟
آیتﷲ آصفی: با نظر ايشان در مسأله (شوري) و (خلافه الانسان و شهاده العلما). اختلاف نظرهایی دارم كه جاي باز كردن و توضيح آن اينجا نيست.
<ایشان آیه «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي»را میآورد و میگوید که خلافت و حکومت دست مردم است و علما نظارت میکنند: «لتکونوا شهداء علی الناس».
آیتﷲ آصفی: فعلاً چيزي در اين زمينه به ياد ندارم ولي خطاب «لتکونوا» خطاب به علما نیست، خطاب به عموم مسلمانان است. و مقصود از «ناس» فرهنگهای دنیا است، فرهنگ آمریکا، کانادا، استرالیا، آفریقا و … است، مسیحیها و یهودیها است: «جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً» (بقره، ۱۴۳).
< از حضرت امام خمینی هم تاثیر پذیرفتید؟ در درسهای حضرت امام در نجف شرکت میکردید؟
آیتﷲ آصفی: بله، در درس فقه، مبحث بیع شان شرکت میکردم
< یعنی بحث ولایت فقیه؟
آیتﷲ آصفی: بله. من بحث ولایت فقیه را نوشتم. و تقریرات درسشان را به ایشان ارائه دادم. ایشان هم یک حواشی نوشت. این نوشتهها تا مدتی پیش من بود حالا نمیدانم بگردم شاید پیدا بشود.
<حضرتعالی در حکمت متعالیه هم درس و بحث داشتید؟
آیتﷲ آصفی: منظومه را کاملاً دیده ام. اوائلش را درس خواندم و بقیه اش را با حاشیه مرحوم شیخ محمدرضا آملی مباحثه میکردم. ولی شفا را درس گفتم. وقتی در تابستانی در همدان بودیم، برای بعضي دانشجویان دکتری فلسفه شفاء را درس ميدادم.
<شما در فلسفه و حکمت بیشتر مشی مشائی دارید یا مشی متعالیه ای، یا هیچ کدام؟
آیتﷲ آصفی: همان روشی صدر المتألهین که میان اشراق و مشاء جمع کرده است.
<یعنی شما را میتوانیم در ردیف حکمت متعالیه قرار بدهیم؟
آیتﷲ آصفی: بله، ایشان یک روش متوسط و میانه داشت، میان فلسفه مشاء و اشراق.
<اندیشه شما چطور به سمت تفکر سیاسی گرایش پیدا کرد؟
آیتﷲ آصفی: چون من کار قرآنی میکردم، این آیات در قرآن جلب توجه میکند که ما برای چه اطاعت کنیم؟ دولت چطور پیدا شده؟ منشأ پیدایش دولت چیست؟ آیا دولت در تاریخ چگونه پیدا شد؟ همان طوری است که سیاسیون جدید میگویند که یک وقتی بود که مردم جنگلنشین بودند و در غارها زندگانی میکردند و اصلاً برخوردی با هم نداشتند، تصادمی با هم نداشتند که نیاز به دولت پیدا کنند، تمدنی نبود، اصلاً تعارضی با هم پیدا نمیکردند، بعد که ابزار پیدا شد، شهر پدید آمد، تصادمها هم پیدا شد و آن وقت دولت شکل گرفت. این یک نوع برداشت است که توهمی بیش نیست. و الا اگّر ما به تاریخ مثلاً تاریخ هیرودت مراجعه کنیم به یک فترهای که بشر اصلاً نظامی نداشته بر نمی خوریم، این یک مطلب موهومی است که فلاسفه سیاسی مارکسیسم و بعضی از فلاسفه سیاسی دیگر تصور کردند. آنچه قرآن میگوید زندگانی اجتماعی انسان از اوّل بود. این طور نبود که زندگانی اجتماعی انسان بعداً پیدا بشود، منتها راهنمای آنها فطرت بود. این مرحله اول تاریخ است. مرحله دوم تاریخ مرحله نبوت است. یعنی عصر حضرت نوح. مرحله سوم تاریخ، مرحله حاکمیت است که عصر حضرت ابراهیم می باشد، مرحله چهارم تاریخ، مرحله کمال دین است که با پیامبر بزرگوار اسلام شکل می گیرد و مرحله پنجم مرحله ظهور امام زمان است که آن مرحله حاکمیت مطلق دین است. این پنج مرحله را من ندیدم کسی قبلاً به این نحوه ترتیب داده باشد. مردم تا زمانی که در سایه فطرت زندگانی میکردند، نیاز به یک حاکم نداشتند و فطرت رهنمون اینها بود. فطرت زندگی مردم را تنظیم میکرد. بعد که از فطرت منحرف شدند مردم نیاز به قانون و حاکم پیدا کردند.
< در حوزه اندیشه سیاسی، ابتکارات و بدایع خود را در اندیشه ورزی در چه موضوعاتی می دانید؟
آیتﷲ آصفی: شبکه ولاء، قاعده میثاق و سنت تعمیم را قبلاً از کسی ندیده بودم. مراحل پنج گانه تاریخ هم از نوآوری هایی است که قبلاً ندیدم کسی تاریخ را از نظر قرآن به این مراحل پنج گانه تقسیم کند… و همچنين مباحث ديگري در فقه و تفسير كه فعلاً به ياد ندارم.
<در بحث میثاق شما اعتقاد دارید که تا قبل از حضرت نوح مردم بر اساس فطرت رفتار میکردند؟.
آیتﷲ آصفی: تا حضرت نوح مردم بر اساس فطرت کار میکردند.
< آیا حضرت نوح برای تذکر به بازگشت به فطرت مبعوث می شود؟
آیتﷲ آصفی: بله. البته معنایش این نیست که قبل از حضرت نوح پیغمبرانی نبودند. اما فطرت هنوز فعال بود. وانبیای قبل از حضرت نوح مشکل زیادی با مردم نداشتند. چون فطرت، زندگانی مردم را سامان می داد. آنها براي مردم روشنگريهائي در حكم فطرت داشتند و همچنين مطالب وسائل (فرا فطرت) را كه براي فطرت قابل درك نبود به وسيله (وحي) به مردم تعليم ميدادند، اما در زمان حضرت نوح، منابع فطرت در زندگانی انسان آلوده شد، مثل زمان ما و وضعیت اروپا. فطرت از کار خودش ایستاد. این انبیا میآیند و مردم را به فطرت باز میگردانند: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَة (فاختلفوا)» (بقره، ۲۱۳) یعنی از مسیر فطرت وقتی جدا شدند و در اثر آن در ميان مردم اختلاف پيدا شد.آن وقت خداوند پیغمبران را فرستاد برای اینکه بتوانند مردم را به فطرت برگردانند: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها…». (روم، ۳۰) «… ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّم»؛ دین قیم که انبیاء آوردند همان فطرت است، البته تنظیمات و قوانینی هم هست که آنها لازمه زندگانی بشر است و به فطرت مربوط نیست.
< در فی رحاب القرآن فرمودید دوره حضرت ابراهیم که رسید چون آن خط انحراف قوی شده بود، در خط توحید نظام سیاسی با رهبری حضرت ابراهیم آغاز شد.
آیتﷲ آصفی: بله، اين مرحله ، مرحله سوم تاريخ بود كه با حضرت ابراهيم(ع) آغاز شد و ادامه يافت.
< مراحل، تاریخ انسان است یا مراحل تاریخ ؟
آیتﷲ آصفی: مراحل تاریخ، همان تاریخ انسان است.
< در بحث از مراحل پنجگانه فرمودهاید انتقال بشر به مرحله دوم یا سوم به این معنی نیست که مرحله قبل از دست رفته باشد.
آیتﷲ آصفی: بله قطعاً همین طور است. چنین نیست که انبیاء بیایند و روی فطرت قلم بکشند، یا حاکمیت بیاید روی نبوت را قلم بکشد، بلکه اين حركت ربّاني در زندهگاني انسان رو به جلو میرود. چنان چه حضرت خاتم الانبیاء آمد فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم». مرحله کمال تشریع و کمال دین است. با «الیوم اکملت لکم دینکم» بشریت وارد یک مرحله چهارمی شد. مرحله پنجم که مرحله حکومت مطلقه الهی است بر روی زمین که دیگر آنجا همه انسانها و در قارههای پنجگانه در تحت حاکمیت ﷲ هستند كه مرحله ظهور حضرت وليعصر مهدي آل محمد(ص) ميباشد)
<در جلد پنجم (في رحاب القرآن) حضرتعالی از یک میراث در آخرت و دو میراث در دنیا بحث کردهاید که به نظر از ابتکارات شماست؟
آیتﷲ آصفی: بله این را هم قبلاً ندیدم کسی بگوید. در دنیا هم دو تا میراث هست. یکی میراث مؤمنین صالحین از فاسدین « وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُم» (احزاب، ۲۷). یکی میراث صالحین از صالحین که «أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ» (فاطر، ۳۲) که کتاب حکمت را ما از نسلی به نسل بعد منتقل کردیم.
<در زمینه شبکههای انتقال تمدن نیز بحث جدی را مطرح کردهاید که بحث جدید و قدیم را به بحث از انقطاع و اتصال تمدنی تغییر داده است، در این رابطه چه نظری دارید؟
آیتﷲ آصفی: آتاتورک خط را از عربی به لاتین تغییر داد. وقتی حرف را تغییر داد یک دیوار بسيار قوی و بلندی میان دو نسل قرار داد؛ یعنی این نسل جدید اصلاً نمیتوانستند قرآن بخوانند، حدیث بخوانند. همه به خط لاتین بود، در حالی که فرهنگ اسلامی با خط عربی است. او فرهنگ اسلامي را در ضمن دوازده سال که دبستان و راهنمایی و دبیرستان باشد از زندگاني مردم تركيه جدا كرد و مردم روزنامهها و کتابها را به لاتین میخواندند و فقط قرآن را از ملاهای خودشان در مساجد میشنیدند. این شیوه آموزشی خط تمدن اسلامی را قطع کرد. رضاخان خواست همین کار را بکند اما نتوانست؛ روحانیت در ایران از روحانیت ترکیه قویتر بود. ولی آتاتورک این سیاست را انجام داد و بعد از انقطاع در شیوه آموزش سراغ شبکه خانواده رفتند. خانه را هم اشغال و فاسد کردند. اما قلعه سوم(مسجد) تا اندازهای سالم ماند. مقصودم از مسجد رمز است. که شامل حوزههای علمیه و مدارس دینیه و مرجعیت و کتابهای دینی و کتابخانههای دینی میشود. این قلعه سوم درصد بالایی سالم ماند و استکبار نتوانست قلعه سوم را اشغال کند. به عبارتی پل اول و پل دوم را شکستند، اما پل سوم تا اندازهای سالم ماند و ما مدیون همین مسجدها هستیم، یعنی آنچه به دست ما رسید و همچنین در ترکیه دست به دست شد از همین مسجدها بود.
<در مورد جامعه صالحان، شهید محمدباقر حکیم کتابی به عنوان دور الائمه فی بناء الجامعة الصالحة نوشته است. آیا دیدگاه شما با ایشان متفاوت است؟ و یا تأثیر و تأثری وجود دارد؟
آیتﷲ آصفی: بله، نزدیک به هم است. در کتاب المشروع السیاسی لأهل البیت بعد وقعة الطف، برنامه ائمه(ع) را تشکیل جماعة صالحه شرح دادهام که برنامه ائمه بعد از فاجعه طف است.
<کتاب ایشان بعد از کتاب شما تألیف شده است؟
آیتﷲ آصفی: نه، قبل از من نوشتند. من کار ایشان را دیده بودم. ولی طرحی که بنده در المشروع السیاسی لأهل البیت بعد وقعة الطف دارم، طرح کاملی است که جامعه صالحین یکی از ارکان آنها است.
<سیره سیاسی اهل بیت بعد از پیامبر را چگونه تفسیر می کنید؟
آیتﷲ آصفی: دوران امیرالمؤمنین(ع) نظر این بود که حکومت به نحو مسالمتآمیزي منتقل به اهلبيت رسول ﷲ(ص) بشود؛ لذا حضرت مقاومت نمیکردند، با تقیه زندگانی میکردند که این حکومت هم منتقل شد. منتها بعد از آن که معاویه آمد و آن سه جنگ تحمیل شد و به شهادت آقا امیرالمؤمنین منجر شد. از دوره امام حسن(ع) بنابر مبارزه شد؛ اما در دوران آن حضرت مبارزه نمی توانست به نتيجه برسد. حتی از خود آقا امام حسين(ع) هم که سؤال میکردند فرمودند: ما یک عهدی به معاویه دادیم و نمیتوانیم فعلاً از آن قرار تخلف بکنیم؛ ولی همین که معاویه مرد، دوران مبارزه شروع شد. فاجعه عاشورا که پیش آمد، دوره دوم هم پایان یافت. دوره سوم، برنامه ائمه ساختن یک جامعه صالحه در درون این جامعه بود با ابزارهای مخصوص که در کتاب اشاره کردهام.
<ده تا ابزار را برشمردهاید.
آیتﷲ آصفی: بله ده تا ابزار داشت كه در آن كتاب توضيح دادهام.
< آیا این جامعه صالح بدون پشتوانه سیاسی واقعاً انجام شدنی بود؟
آیتﷲ آصفی: اين ده ابزار طرح كامل ائمه(ع) را بعد از فاجعه عاشورا نشان ميدهد، اطاعت کامل بود، از امام اطاعت میکردند و حاکمیت امام را به رسمیت میشمردند.
< پس در واقع یک جوری دولت در دولت میشد. آیتﷲ آصفی: بله، یک طرح کاملی بود. این ده تا ابزار را وقتی کنار هم بگذاریم این طرح کامل میشود مثلاً افرادی خمس مردم را جمع میکردند؛ اینها جبات بودند. دعاتی هم داشتیم، اینها میرفتند مردم را دعوت به اهلبیت(ع) میکردند. وكلایي در بلاد داشتند در مقابل اینها یک فقهایی هم داشتیم که دعات نبودند.
< منظورتان وکلا است؟
آیتﷲ آصفی: وکلا و فقها که برای مردم نمایندگی از طرف امام داشتند. خلاصه اين طرح با ده ابزار آن طرح کامل ميشود و به نتیجه هم رسید؛ یعنی در زمان امام حسن عسگری(ع) کامل بود به طوری که شهرهای قم، ساوه، شهر ری شیعه بودند و قسمتی از خراسان نیز شیعه بودند. ماوراء النهر و بخش بزرگي از عراق شیعه بودند.
< آیا امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) را می توان در دوره اول قرار داد؟
آیتﷲ آصفی: نه، دو دوره است. آقا امیرالمؤمنین(ع) رحشان انتقال مسالمتآمیز حاکمیت بود. امام حسن(ع) معاویه جنگ میکرد؛اما بعد از آن که لشکر امام حسن(ع) نسبت به حضرت خيانت کردند و اطراف امام حسن علیه السلام را خالی گذاشتند، امام ناچار باید قولی که به معاویه داده بود، بپذیرد .ولی طرح دیگر انتقال مسالمتآمیز حکومت نبود. طرح این بود که حکومت را با قدرت به چنگ بیاورند؛ كه به سبب خيانت فرماندهان ارتش امام حسن(ع) به نتيجه نرسيد. طرح امام حسين(ع) اين بود كه شرعيت خلافت را از بني اميه بگيرد و آنها را به عنوان ظالمان و ستمگراني كه به زور بر حكومت مسلط شدهاند معرفي كند و مردم را عليه حكومت بني اميه بشوراند كه خود عامل مهمي است براي براندازي حكومت بني اميه.
< پس دوره امام حسن و امام حسین علیهما السلام دوره دوم میشود.
آیتﷲ آصفی: از امام زین العابدین (علیه السلام) تا امام دوازدهم طرح سوم است که به موفقیت رسید.
<طرح تربیت جامعه صالحان بود.؟
آیتﷲ آصفی: بله، به فعلیت هم رسید. اینها دعات داشتند، جبات داشتند، فقها داشتند، وکلا داشتند، مناطقی داشتند که تقریباً کاملاً شیعه بودند. فقه را مینوشتند، احادیث را مینوشتند ما فقه و فرهنگي که داریم از همان دوره است، اگر آن دوره نبود ما فرهنگ اهلبیت(ع) را نداشتیم. اصلاً فرهنگ اسلام را نداشتیم. در آن دوره، اگر ائمه علیهم السلام میخواستند به مبارزه ادامه بدهند هیچ اثری از ما باقی نمیماند؛ مثل خوارج میشدیم. الان خوارج هیچ اثری از آنها نیست. در این دوره، ائمه علیهم السلام با تقیه و با طرحهای کامل توانستند تشیع را به امروز برسانند تا بتوانیم در دنیا اظهار وجود بکنیم.
<در مرحله دوم خصوصاً در حادثه عاشورا، بحثهایی نظیر اهداف جنبش دارید؛ ولی این حرکت نظامی برای مقابله نظامی با سیستم یزید نبود بلکه برای بیدار کردن وجدان جامعه اسلامی بود که خیلی ارزشها را فراموش کرده بود.
آیتﷲ آصفی: این هم یک راه مبارزهای است که مردم را بشورانند علیه یزید؛ ولی به نتیجه کامل نرسید که براندازی حکومت بنیامیه و برگشتن اهلبیت(ع) به حاکمیت باشد؛ ولی امویان را ساقط کرد. امویان بعداً بالاخره با دادخواهی خون امام حسین(ع) ساقط شدند.
<میشود ما این سه دوره را بگوییم یک دوره سیاسی (زمان امام علی) بود، یک دوره انقلابی بود (زمان امام حسن و امام حسین) و یک دوره فرهنگی. یعنی از امام سجاد علیه السلام به بعد در واقع رویکرد فرهنگی میشود.
آیتﷲ آصفی: دوره نخست دوره تلاش براي انتقال مسالمتآميز حاكميت بود؛ شما نامش را يك مرحله سياسي بگذاريد اما يك دوره انقلابي نميشود گفت؛ ولي هر سه دوره را با هم كه يكديگر را تكميل ميكنند بايد انقلابي ناميد؛ لذا میتوان دوره دوم را دوره مبارزه گفت، مبارزه مسلحانه. دوره سوم دوره سازندگی بود با تمام شرایط فاسدی که در جامعه بود؛ امام زینالعابدین (علیه السلام) شروع کرد به ساختن نهادهای کوچک شیعیان و تربیت شاگردان، و کمکم توسعه یافت.
< به نظر می رسد جماعت صالحان تا دوره امام رضا(ع) است؛ منتها بعد از ایشان عملاً تشکیل و تربیت صالحان وجود نداشت.
آیتﷲ آصفی: ائمه زیر سلطه بنی العباس بودند و نميتوانستند به راحتي ارتباط با شبكات شيعه داشته باشند؛ ولی اینها ارتباطات مخفیانهای با شبکه تلامیذ خودشان، با شبکه دعات خودشان، با شبکه فقهای مکتب خودشان داشتند و یک مراسلات سرّی بود که در تاریخ هم مینویسد که گاهی اینها با چه زحمتی میتوانستند در سامرا خودشان را به امام علی الهادی(ع) برسانند. نمیتوانستند آدرس منزل امام را سؤال کنند، چون فوراً مسئولین عباسی دنبالشان میآمدند که کجا میخواهی بروی. یعنی مراسلاتی و ارتباطاتی داشتند.
<با وجود برخی انحرافات در شیعیان مثل واقفیه، بر اینها جماعت صالحان اطلاق می شود؛ آیا صحیح است؟
آیتﷲ آصفی: بله، قطعا اطلاق میشود و وجود واقفیه و مانند اینها منافاتی با جامعه صالحین ندارد و من فکر میکنم در دوران امام زمان هم همین طور است. سنتهای الهی به هم نمیخورد. ابتلاء هست. در دوره امام زمان مردم معصیت میکنند، خلاف میکنند. سرپیچی از دستورات میکنند. اینطور نیست که با شکلگیری جماعت صالحان، سنت الهی عاطل و باطل بماند.
< هدف ائمه بعد از امام سجاد، تربیت این جماعت صالحان بود یا میخواستند امت را بازسازی کنند و برای این بازسازی، جماعت صالحان را تربیت کردند؟
آیتﷲ آصفی: جامعه صالحان قرار بود که هسته مرکزی سازندگی امت باشند. الان هم تنها کیان اسلامي كه دولت و حاکمیت دارند و اسلام را مطرح میکنند شیعیان هستند.
<حاج آقا، آیا شهید صدر فلسفه تدریس می کردند؟
آیتﷲ آصفی: نه، ایشان اسفار را پیش آيت ﷲ مرحوم شيخ صدرالدین بادکوبهای (که من پیش ایشان جلد دوم کفایه را خوانده بودم) خواندند.
< تدریس فلسفه در حوزه نجف آن زمان باب بود؟
آیتﷲ آصفی: بله، آيت ﷲ آشیخ عباس قوچانی درس میگفت که من درس ایشان را درک نکردم. آقای شیخ مسلم ملکوتی که اخیراً فوت کردند، درس منظومه میگفت که من درس ایشان میرفتم. دیگر یادم نیست کسی درس گفته باشد. درس فلسفه مرحوم شيخ محمدرضا مظفر را هم ديدهام.
< شهید صدر خودشان هم تدریس میکردند ؟
آیتﷲ آصفی: نه، اما وقتی که فلسفتنا را ایشان نوشتند در مسجد هندی فلسفتنا را تدریس میکرد.
< در زمینه فعالیتهای اجرایی سیاسی نیز حضور فعالی داشتید؟ لطفا به این بخش هم اشاره بفرمایید.
آیتﷲ آصفی: من در چند حوزه کار کردم. یکی در «حزب الدعوة» که جزء موسسين نبودم ولي از اول تأسیس حزب الدعوة بودم و جزو کادر رهبری حزب بودم و بعداً بهعنوان سخنگو حدود سیزده چهارده سال حضور داشتم. یک مقداری اختلاف نظر پیدا کردم و از حزب الدعوة استعفا دادم. بخش دوم، همكاري با معارضه نظام عراق بود که تقریباً فاصله مساحت زیادی از وقتم را گرفت. در مسایل انقلاب اسلامی سه تا کتاب در معرفی انقلاب اسلامی نوشتم که مکرراً هم چاپ شده است. یکی از کارهایم بهویژه پس از سقوط نظام صدام، کارهای سیاسی فرهنگی است؛ در شبكههاي ارتباطي غالباً اعلاميه و بيانيه دارم نه کارهای سیاسی عملی. من در میدان عمل داخل نشدم؛ یعنی پست سیاسی ندارم ولی همیشه بیانیه دادم، برای مردم سخنرانی میکنم در مسایل مختلف در مواضع مختلف نظیر: مسائل سیاسی، انتخابات، در مسایل بدبین شدن مردم، در حضور آمریکا در منطقه، درباره مقاومت در برابر آمریکا. الآن که عراق بر سر یک آتشفشان سیاسی است، حضور دارم؛ دایماً به مردم تذکر میدهم در مسایل سیاسی بيراهه نرويم، فريب تبليغات دشمنان را نخوريم، اگر اين حكومت كه مردم انتخاب كردهاند را از دست داديم مجددا گرفتار حزب بعث خواهيم شد. این یک هشداری است که من همیشه میدهم. یعنی حمایت از دولت عراق را تکلیف میدانم؛ چرا که میدانم اگر این حکومت را از دست داديم جایگزینش یک حکومت آمریکایی است؛ آن هم نه حکومت آمریکایی مسالمتآمیز، یک حکومت آمریکایی از نوع حکومت حزب بعث که شیعه را تار و مار میکنند، زندان میکنند، شکنجه میدهند. دیگر اثری از تشیع و از حضور تشیع بهجا نمیگذارند. لذا من تکلیف خودم میدانم که از این حکومت با تمام نواقصش دفاع کنم و مردم را دعوت کنیم که پای این حکومت بایستند. نواقصی هم که دارد نصیحت کنند، انتقاد کنند، ولی مبنا تخریب نباشد؛ چون تخریب اعلامی فعلا به ضرر ماست. اگر این حکومت را ضعیف کنیم چیزی برای ما باقی نمیماند؛ همه از دست میرود. آن همه شهدا و خونها و شکنجههایی که دیدیم همه به باد میرود.
< در بحث شبکه ولاء محور، انسان است یا انسان مسلمان؟
آیتﷲ آصفی: انسان مسلمان. اصل شبکه ولاء در واقع تار و پود جامعه اسلامی است.
< رابطه شبکه ولاء با کفار و دوست های غیر مسلمان چگونه است؟
آیتﷲ آصفی: برائت است. همیشه طرف دیگر سکه برائت است. یک طرفش ولاء است و طرف دیگرش برائت است. رابطه ما با کفار برائت میشود. حالا برائت را گاهی اعلان میکنیم، گاهی به جنگ کشیده میشود و گاهی هم تقیه میکنیم. بالاخره رابطه ما با کفار برائت است. ولي لازم نیست همیشه برائت با جنگ صورت بپذیرد. گاهی هم برائت تبلیغاتی است، گاهی هم برائت با تقیه برگزار میشود.
< یعنی ولاء را نسبت به کفار نداریم؟
آیتﷲ آصفی: نداریم؛ ولاء فقط درون جامعه اسلامی است.
< درباره بعد ایجابی و بعد سلبی شبکه ولاء توضیحی بفرمایید.
آیتﷲ آصفی: «سلام» بُعد سلبی است و بُعد ایجابی نصیحت است. نصیحت فقط موعظه نیست؛ معنای نصیحت، خیرخواهی و خیرکاری است. انسان یک کار خیری بکند برای جامعه، یک خدمتی بکند؛ مثلا دبیرستانی و دانشگاهی برپا كند یا سایتی راه اندازی کند؛ اینها نصیحت است؛ بنابراین نصیحت فقط خیرخواهی نیست، خیرسازی هم هست.
< در مفهوم نصیحت بُعد نظارت را هم شامل میشود؟
آیتﷲ آصفی: بله، همان هم جزو نصیحت است؛ اما متأسفانه نصیحت را فقط به معنای موعظه و انتقاد میگیریم. البته این معنا درست است، منتها مفهوم «نصیحت» که حضرت رسول ﷲ(ص) که در خطابه مسجد خیف فرمودند: «ثَلَاثَةٌ لَا يَغِلُّ عَلَيْهَن قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ واللزوم لجماعتهم»؛ همانا اخلاص لله و همگام بودن با جامعه اسلامی و النصیحة الائمة المسلمین میباشد؛ نصیحت یعنی کمک بکنیم، نصرت بدهیم، تأیید کنیم. به هر جهت، نصیحت دارای یک معنای وسیعی است، منتها در فرهنگ امروز ما نصیحت به معنای موعظه آمده است.
<در شبکه قدرت، آیا مبنا، مرزهای عقیدتی است یا مرزهای ملی و جغرافیایی؟
آیتﷲ آصفی: در اینجا مرزهای جغرافیایی اصالت ندارد، بلکه مرزهای عقیدتی اصالت دارد.
<طبق عناوین ثانویه، خیلی از بحثهای مدرن را میپذیرید. حالا بحثهایی مثل رأی اکثریت، انتخابات و مرزهای ملی را تحت این عناوین ثانویه میپذیرید یا نه به عنوان حکم اوّلی؟
آیتﷲ آصفی: با رابطه با کفار را میفرمایید؟
< نه، مرزهای جغرافیایی را.
آیتﷲ آصفی: نه، این یک حالت موقتی است.
< پس عنوان ثانوی میشود؛ یعنی فعلاً یک واقعیتی است و ما کاری نمیتوانیم بکنیم.
آیتﷲ آصفی: بله، نمیتوانیم کاری بکنیم. بالاخره باید یک مرزی میان ایران و عراق باشد. الآن ما قدرت نداریم مرز را برداریم. جهان عرب و عراق را علیه خودمان میشورانیم و نمیتوانیم. منتها این اسلام نیست. این یک مرحلهای است به سمت اسلام.
< آرمان اصلی اسلام، امت واحده است.
آیتﷲ آصفی: امت واحده است. بله، این مسئله تعدد و چندگروهی و تكثّر گرایي اینها اصل اسلام نیستند، اسلام توحید است؛ توحید جامعه است و توحید ولایت است، توحید رهبری است. اسلام قائل به توحید است. و اینکه الآن ما تعددها را پذیرفتیم، دو گانگی و چندگانگی را به عنوان یک اصل پذیرفتیم، یک مرحلهای است به سمت آن توحید. همچنین در بحث ولایت فقیه، ولایت فقیه برای عامه جامعه اسلامی است. منتها الآن نمیشود. نمیتوانیم قدرتش را نداریم و باید به زمان مهلت داد که تا به آن مرحله برسد.
< درباره ولایت فقیه، نظریه تأهیل (شایستگی) را مدنظر دارید که براساس آن، شرایط را شارع تعیین کرده و مردم در این قالب، فقیه خاصی را تعیین میکنند. این نظریهتان هم باز به اقتضای شرایط است یا نه؟
آیتﷲ آصفی: مبنای عمومی فقها که قایل به ولایت فقیه هستند اين است كه فقیه جامعالشرایط ولایت امور مسلمین را برعهده دارد. اما این نظر من نیست. من میگویم این شرایطی که بیان شده شرایط کسی است که برای ولایت نصب میشود. و الا هر کسی که با فضل بود و با کمال بود و شایستگی داشت بدون بيعت يا تصدي فعلي نميتواند ولايت را اعمال كند؛ اينها شرایط ولي فقيه هستند.
< امام خمینی هم میگوید تولّی با کسی است که بیعت مردم با اوست. امام میگوید که همه فقها ولایت دارند و لکن تولّی با کسی است که رأی مردم با اوست که در صدر اسلام از آن به بیعت تعبیر میشده است. این جزو فرمایشات متأخرشان بود.
آیتﷲ آصفی: شايد مقصود ايشان این باشد که اهلیت ولایت را دارند؛ منتها این اهلیت چه وقت به فعلیت میرسد؟ این اهلیّت وقتی به فعلیت میرسد که بیعت مردم باشد با تصدي فعلي و واقعي داشته باشند؛ بله این حرف حرف درستی است.
< این را در سالهای آخر عمر شریفشان در پاسخ به ائمه جمعه فرموده بودند که آقا این که شما فرمودید مثلاً همه فقها ولایت دارند الآن ما چه کار کنیم، ما امام جمعه هستیم دستور همه فقها را باید اطاعت کنیم؟ بعد ایشان فرموده بودند (در صحیفه امام هم هست) همه فقها ولایت دارند؛ و لکن تولّی با کسی است که رأی مردم با اوست که در صدر اسلام از آن به بیعت تعبیر میشده است.
آیتﷲ آصفی: این رأی جدید ایشان است.
< در کتاب البیع میفرماید: «و إن کانوا معذورین فی … الحکومة… و لکن لم یسقط منصبهم…» که هر یک از آنها میتوانند اعمال ولایت بکنند در حدی که مقدور هست. در کتاب بیعشان به همین صراحت دارد که برای همه فقها ولایت هست؛ در حدی هم که بتوانند اعمال میکنند.
آیتﷲ آصفی: بله، وقتی ایشان درس ولایت فقیه را میدادند مطلب را چنين تقرير فرمودند.
< در قاعده میثاق، یک میثاق مستقیم هست که همان میثاق فطری است و انسان تکویناً و تشریعاً به حاکمیت خداوند پایبند میشود؛ اما آن میثاق غیرمستقیم چیست؟
آیتﷲ آصفی: پیغمبران هستند.
< فقط برای تذکر به همان میثاق مستقیم است.
آیتﷲ آصفی: بله؛ حضرت موسی(ع) میثاق را از مردم گرفت. حضرت رسول ﷲ(ص) میثاق اطاعت را از مردم در بیعت عقبه گرفت و همچنین در حديبيه بیعت گرفتند. آن میثاق غیرمستقیم است که به وسیله انبیا صورت میپذیرد. میثاق مستقیم آن میثاقی است که مستقیماً میان انسان و خدا برقرار میشود.
<از قرآن چه راهبردهایی برای نظام سیاسی قابل برداشت است؟
آیتﷲ آصفی: قرآن قانون اساسی فرهنگ اسلام است. در قرآن ما اصول فرهنگ اسلام را پیدا میکنیم. تفصیل این فرهنگ را ما باید از احادیث پیدا کنیم، ولی قرآن مثل قانون اساسی است که تمام خصوصیات قانونی را ندارد، فقط اصول را ذکر میکند و تفصیل را واگذار به قانون میکند. قرآن هم اصول فرهنگ اسلامی را مطرح میکند و تفصیل آن به احادیث رسول ﷲ و اهلبیت(ع) واگذار است.
< در بحث از ارتباط دین و دولت، شما میفرمایید که اصلاً این فکر بین مسلمانان نبوده که دین و دولت میتوانند از هم جدا بشوند. این فکر بعدها پیدا شده است؟
آیتﷲ آصفی: بله، بعداً پیدا شد. اوّل که رسول ﷲ(ص) مدینه آمد حاکم بود. کسی هم نگفت آقا شما آمدید به مردم نماز و روزه را یاد بدهید، چه ربطی دارد جنگ بکنید، صلح بکنید، بلکه اطاعت کردند.
< شما فرمودید که این آیات با فرض این که دولت اسلامی وجود دارد نازل شده است. به خاطر همین این آیات جنبه سیاسی – اجتماعی دارد. اگر این طور است، این همه تفاسیر داریم هیچ کس به این سمت گرایش پیدا نکرده است.
آیتﷲ آصفی: یک توضیح بیشتری بدهید.
< اینکه شما میفرمایید آیات با این فرض نازل شده که یک حکومت اسلامی وجود دارد مثلاً آیه تقوا را میگویید که این تقوا شامل حکومت و کارگزاران حکومت میشود، ولی چون بعداً تصور شده که حکومت جدا است، آن را به حوزه شخصی میبریم.
آیتﷲ آصفی: اوامر قرآن سه گونه است: یک گونه اوامر قرآن خطاب شخصی است؛ مثل یا ایّها الرسول؛ خطابهایی که به پیغمبر شخصاً میشود، تکلیفی که خداوند به پیامبر خودش میکند. دوم، انحلالی مثل اقم الصلوة. این اقم الصلوة منحل میشود به شما و همه افراد جامعه، اگر فیالمثل امروز در روی زمین یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان باشند، یک میلیارد و چهارصد میلیون خطاب است. سوم، خطابات و اوامر مجموعی است. این آیات منحل شدنی نیست و خطاب به افراد نیست و از دست افراد هم بیرون نمیآید؛ مثل آیه قصاص، یا آیه «السارقه و السارقه». آیا هر کسی میتواند مچ سارقی را بگیرد و دستش را بزند؟ خیر، این خطاب به جامعه است، این خطاب به فرد نیست. نماینده جامعه کیست؟ حاکم شرع است. اولین عالمی که متوجه خطابات مجموعی بشر شد، مرحوم آیتﷲ بروجردی بود که در کتاب البدرالزاهر نگارش آقای منتظری آمده است.
<تمایز این با نظریه خطابات قانونی امام چیست؟ در نظریه خطابات قانونی، بخش دوم هم قانونی میشود؟ آیا مردم تکلیف دارند به حاکم کمک کنند و در اجرای دستورات حاکم همکاری کنند؟
آیتﷲ آصفی: بله، حاکم به نمایندگی از جامعه آن کار را انجام میدهد. البته ديگران هم همچون عباس محمود العقاد متوجه این مطلب شدند. منتها آیتﷲ بروجردی عالمانه و فقیهانه و خیلی مرتب، خطابات را تقسیم کردهاند و من هم به ایشان استناد دادهام.
< در کتاب دروسٌ فی الثورة الاسلامیه، بحثی دارید تحت عنوان اینکه جمهوری اسلامی هم انقلاب است و هم دولت که وجه انقلابی بودنش زیر بنا است و وجه دولت بودنش، روبناست. در همین بحث، یکی از وظایف خط امام را ایجاد بیثباتی در منطقه معرفی کردید؛ چرا که اصولاً منافع استکبار جهانی در ایجاد ثبات و برای به غارت بردن منابع طبیعی منطقه است.
آیتﷲ آصفی: فی المثل در ایران دوران پهلوی طرح آمریکا این بود که ایران یک جزیره ثبات سیاسی باشد که تمام مصالح خودش را از طریق ایران تامین کند و به این واسطه بر خلیج فارس، امیرنشینها و سعودی تسلط داشته باشد؛ لذا شاه به عنوان پلیس و ژاندارم آمریکا معروف شده بود. ایران را به عنوان یک محیط امن مستقل برای امریکا میخواست که مرکز فعالیتهای آمریکا در خاورمیانه باشد. انقلاب آمد این محیطی که برای آمریکا امن بود را ناامن کرد؛ این محیطی که برای آمریکا مستقر بود و قابل اطمینان بود با ایجاد قیام مردمی، این استقرار و ثبات سیاسی را که آمریکا از آن استفاده میکرد برداشت. دیگر آمریکا نمیتواند الان به ایران اعتماد کند.
< شما مباحثی تحت عنوان فقه المرأه دارید. در اینجا پذیرش مناصب سیاسی یا واگذاری مناصب سیاسی به زنان را تا چه حدودی میپذیرید؟
آیتﷲ آصفی: تا حد پستهای غیر کلیدی. از عموم روایات این طور فهمیده میشود که اسلام نمیخواسته پستهای کلیدی به زنان داده شود.
< آیا وزارت شامل پست کلیدی میشود؟
آیتﷲ آصفی: وزارتهای خاصی مانند وزارت دفاع، وزارت کشور، وزارت خارجه، پستهای کلیدی هستند؛ ولی وزارت بهداشت نه.
< لطفاً درباره مفهوم سلام در شبکه ولاء هم توضیحی بفرمائید؟
آیتﷲ آصفی: «سلام» یک مفهوم وسیعی است. روابط مردم براساس درگیری، خيانت به ديگران، نیرنگ به دیگران، براساس غش به دیگران، براساس ظلم و تعدی به دیگران نباشد. براساس تفاهم و عدالت و قانون و هماهنگی و محبت و تعاونوا علی البر و التقوی باشد. این اساس، این معنای سلام است. در مقابل اینها جنگ هست، ستیز هست، اختلافات است، رقابتهای غیر سالم هست، غشّ هست. نيرنگ و كلاهبرداري هست، ظلم هست، ستمگري هست.
مصداق کوثر، منحصر در حضرت زهراست
ورود محتاطانه آیتالله سیستانی به فضای سیاسی عراق یک تاکتیک است/ تعریف جایگاه حقوقی برای مرجعیت اعلی شرایط بهتری برای آینده عراق رقم میزند
هیچ اثری از آثار مرحوم علامه سیدجعفر مرتضی را نمیبینید که دستهای آلوده در تاریخ اسلام را شناسایی نکرده باشد
مجتهد شهید