* شیخ انصاری در مکاسب هرجا که گفته «من عاصرناه» مرادش شیخ اسدﷲ شوشتری است. چون فاصله سنی زیادی با وی داشته از «معاصرین» استفاده نکرده است (۱۷ اسفند ۹۲).
* برگشت استثنای منقطع هم به استثنای متصل است؛ مثلاً در «جائنی القوم إلا حمار»، مراد این است که قوم با همه متعلقات خود آمدند جز حمارشان (۱۹ اسفند ۹۲).
* سید جمال قطعاً شاگرد شیخ انصاری نبوده و با میرزا هم دیداری نکرده است. او از صیغ مشکله است؛ البته نبوغ در بیان داشته است. نقل آقای مرعشی درباره رفتن سید جمال به خانه میرزا هم اشتباه است. سید جمال قصد هضم کردن شیعه در اهل سنت را داشت و تعابیر آقای مطهری درباره ایشان را قبول ندارم (۲۷ و ۳۱ فروردین ۹۳).
* آقای سید محمد روحانی میگفت به آقای خویی گفتم که من حاشیه ایروانی را بر حاشیه اصفهانی ترجیح میدهم. ایشان چیزی نگفت. کأنه آقای روحانی از سکوت آقای خویی برداشت تأیید کرده بود. البته حاشیه ایروانی با سلیقه من جور نیست؛ چون انگار تعمد داشته به همه حرفهای شیخ ایراد کند؛ گویا که شیخ تعمد داشته غلط بگوید (۲۹ فروردین ۹۳).
* متن من «لا یحضره الفقیه» چون فتوایی است، اندماج کمتری نسبت به کافی و تهذیب دارد (۳۱ فروردین ۹۳).
* عبارت «ما اُحب ذلک» در روایات مربوط به عبادات دلالت بر بطلان دارد؛ ولی اگر در مقام ترجیح چیزی بر چیزی باشد دال بر حرمت نیست (۱۲ اردیبهشت ۹۳).
* خلاف ظاهر است که اصل در بیع، لزوم نباشد (۱۵ اردیبهشت ۹۳).
* حاجی نوری اخباری نبود؛ ولی تمایلات اخباری داشت. البته فهم سلیم و متعارفی از روایات داشت. حاجآقا رضا همدانی هم فهم روایی خوبی داشت (۱۵ اردیبهشت ۹۳).
* عدم جواز تقلید ابتدایی از میت که فتوای غالب فقهای معاصر بوده و مستمسک آن، سیره است، به نظر ما هیچ دلیلی ندارد؛ چون سیرهای نداریم و اگر فقیه میت، اعلم بوده باشد و کسی در زمان او ممیز و مقلد فقیه دیگری بوده باشد، بعد از موت او اگر فقهای حی، مفضول باشند میتواند از آن فقیه اعلم میت تقلید ابتدایی کند. اینکه مقید به مقلد و ممیز بودن مکلف در زمان فقیه میت کردیم به دلیل تسلم بر این فرق شیعه و سنی در این مسأله است که آنها قایل به تقلید از فقهای اربعه خود هستند و ما قایل به اجتهادیم (۲۰ اردیبهشت ۹۳).
* ملاک در وجوب تقلید از اعلم، اقربیت به واقع است. اما مرحوم آخوند در کفایه نه اقربیت را ملاک میداند و نه اعلم را اقرب به واقع میداند. بحث تقلید، طریقیت محض نیست؛ بلکه شرایطی مثل عدالت نشان میدهد که موضوعیت هم دارد. حیات هم فیالجمله معتبر است و ما مثلاً مجاز به تقلید از متقدمین مثل شیخ طوسی نیستیم. میشود بنا بر قاعده مقتضی و مانع گفت که مجتهد اعلم متوفی مقدم است (۲۱ اردیبهشت ۹۳).
* در شبهات حکمیه ما هم مثل آقای خویی، استصحاب را جاری نمیدانیم (۲۱ اردیبهشت ۹۳).
* دلیل وجوب فیالجمله تقلید از حی، سیرهای است که فارق میان شیعه و سنی است و مخالفت اخباریها ضرری به این وجوب نمیزند؛ چون در زمان ائمه(ع) نیز از صحابه متوفای ائمه تقلید نمیکردهاند. اما در فقهای همزمان نمیتوان حی مفضول را بر میت اعلم ترجیح داد. این هم درست نیست که برخی میگویند آقای خویی اعلم از شیخ طوسی است (۲۳ اردیبهشت ۹۳).
* طبق مبنای ما که انسدادی هستیم، خاص منفصل در حکم متعارض است. دلیلی نداریم که خاص متصل و منفصل را متحدالحکم بدانیم. عرفاً خاص منفصل را نمیشود متعارض ندانست. پس اگر قراین حالیه را کشف نکردیم باید حمل به نسخ کنیم. پس روایات صادقین(ع) ناسخ حکم واقعی هستند و فرقی میان ناسخ ظاهری و واقعی از این نظر نیست. البته اکثر عمومات کتاب در مقام بیان نیستند و لذا معارض محسوب نمیشوند (۱۵ خرداد ۱۳۹۳).
* آقای بروجردی تعبیر میکرد که لیس تامه به خود ماهیت میخورد؛ نه به سلب وجود از ماهیت که خاصیت لیس ناقصه است (۱۱ مهر ۹۳).
* اشکال به نقل آقای مطهری از آقای بروجردی درباره تأثیرپذیری استرآبادی از حسگرایان اروپا این است که اولاً اگر از اروپاییها تأثیر گرفته، به احتمال قوی از بیکن تأثیر گرفته که همزمان با استرآبادی فوت کرده است. ثانیاً اخباریگری پیش از استرآبادی هم بوده و در کتاب النقض (قرن ششم) اصطلاح «اخباری» بهعنوان دستهای از شیعیان ذکر شده است. البته شاید آقای بروجردی این کتاب را ندیده باشد (۲۱ مهر ۹۳).
* منظور آقای بروجردی از اینکه فقه شیعه حاشیه بر فقه عامه است این بوده که اگر ائمه ما فتاوا و روایات عامه را رد نکرده باشند، بهمعنی تقریر و امضای آنها بوده است؛ چون اگر نیاز به رد و نقد بود، به اقتضای حکیم بودنشان باید بیان میکردند (۱۹ اسفند ۹۳).
* آقای بروجردی میفرمود که بسیاری از اوامر ائمه(ع) در بیان احکام شریعت، ارشادی است نه مولوی؛ ولی مثلاً امر نبوی به حفر خندق که احداث یک امر جدید است مولوی محسوب میشود (۲ فروردین ۱۳۹۴).
* من بر خلاف نظر مشهور معتقدم که فهم عروه مشکلتر از کفایه است (۱۰فروردین ۹۴).
* راههایی مثل انقلاب نسبت و تغییر ماده به هیأت و بالعکس چون فطری نیستند لذا اطمینانآور نیستند؛ اما در اخبار، اطمینان نوعی کفایت میکند. البته جمع بین عام و خاص استثناست؛ چون حفظ نظام قوانین بشری متوقف به آن است و نمیتوان آن را اماره محسوب کرد (۱۱ فروردین ۹۴).
* بنده در ظواهر، انسدادی و در اسناد، انفتاحی هستم (۱۱ فروردین ۹۴).
* بحث اگر به اطلاق یا انصراف برسد، باید رهایش کرد چون به جایی نمیرسد (۱۴ فروردین ۹۴).
(به نقل از شماره دوم مجله تقریرات)
زعیم حوزه و تشیع
آخرین پاسخ به حجتالاسلام طاهری پیرامون علامه طهرانی
آسیبشناسی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
عقلانیت حوزه، یک عقلانیت انتزاعی است/ اشتباه آقای صانعی این بود که اجازه داد فقهاش ایدئولوژی اهل سیاست شود/ مواجهه حوزه با غرب، غالباً یک مواجهه غیرزیسته است