حضرتعالی، علاوه بر تدریس فقه، به کار دیگری نیز اهتمام دارید که عبارت است از بیان تخصصی احکام. چه ضرورتی برای این کار قایل هستید؟
یکی از نواقص ما، خلأ در حوزه بحث احکام است. البتّه پرواضح است که هم نیاز خود طلبه است (چون خود طلبه هم مثل دیگران مکلّف است) و هم مردم به احکام نیازمند هستند. حتی آن قدری که نسبت به احکام احساس نیاز میکنند، نسبت به مقوله اخلاق و اعتقادات – با آنکه مهم است – احساس نیاز نمیکنند. نمود آن هم در سؤالات است. اگر شما در حوزه اعتقادات و اخلاق و در حوزه احکام تعداد سؤالات را آمار بگیرید، معلوم میشود و اصلاً مقایسهشدنی نیست. از این نظر طلبه باید در این زمینه کار کند. البتّه در اعتقادات هم باید کار کند؛ باید بتواند شبهات را پاسخگو باشد؛ همچنین در مسایل اخلاقی؛ هم اخلاق نظری و هم اخلاق عملی؛ اصلاً خود او باید متخلّق باشد و بحث آن کاملاً واضح است؛ ولی دربارهی احکام بهدلیل اینکه مردم از صبح تا شب با آن سروکار دارند، طبیعتاً بیشترین سؤالات آنها راجع به احکام است؛ بنابراین طلبه باید بتواند پاسخگو باشد. از این نظر ما از آغاز طلبگی تقریباً یک کار خاصّ در احکام انجام میدادیم.
این خلاء در حوزه وجود دارد که طلبه در احکام، کار خاصی نمیکند؛ یعنی صرفاً فقهی را میخواند که تقریباً میتوانم بگویم بسیار محدود است و شاید کارآمد هم نباشد؛ یعنی لمعه را میخواند که یک سری قواعد کلّی در فقه، ادلّه و مسائل است. بله، قدرت فقهی را قوی میکند؛ امّا برای پاسخگویی به سؤالات احکام مردم کارایی ندارد. باید کار ویژه کند. بعد هم میآید مکاسب میخواند. مکاسب هم که اوّلاً از اسم آن معلوم است؛ یعنی فقط احکام معاملات است و آن هم تقریباً نیمهتخصّصی یا تخصّصی است؛ بنابراین این هم کارایی آنچنانی برای پاسخگویی ندارد. طلبه باید در بحث احکام، کار ویژهای کند؛ باید از آغاز ورودش به حوزه، به او جهت و خط بدهند که در احکام چه کار کند. قدم اوّل آشنایی دقیق با رساله است. هم خود او میخواهد به رساله عمل کند و هم میخواهد پاسخگوی سؤالات مردم باشد.
یکی از برنامههای ما در مدرسه مرحوم آقای مجتهدی در تهران، رسالهخوانی بود. باید رساله را میخواندیم و ایشان صفحه به صفحه مسائل آن را توضیح میدادند. کمکم که پیش رفتیم، عروه را میخواندیم. متأسّفانه این کتاب با ارزشی که فقها و مراجع از زمان خود صاحب عروه تا به الان به آن توجّه داشتند، طلبههای ما به آن توجّه ندارند. یعنی اگر از آنها بپرسی: «عروةالوثقی چیست؟» نمیدانند. ما در آن زمان، مسأله به مسأله عروه را میخواندیم. ضمن اینکه عروه حواشی دارد؛ حواشی فقهای زنده و فقهای فقید؛ ازاینرو شما با دیدگاههای آنها آشنا میشوید. این کار ما از آن زمان ادامه پیدا کرد و ما دنبال کردیم تا بعدها که بالاتر آمدیم.
احساس من این بود که در زمینه تبلیغ، حتماً باید بخشی از تبلیغ خود را در مقوله احکام قرار دهیم. مثلاً هنگام منبر، باید احکام را در آن بگنجانیم؛ هنگام کلاس باید به نحوی احکام را در آن بگنجانیم و به صورتهای دیگر که تبلیغ میکنیم باید احکام را به شکلی در آن بگنجانیم. بر این اساس انگیزه من بیشتر شد و در این قضیّه پیش رفتم. البتّه میدانید در بحث احکام، تجربیات هم خیلی مهم است. بحمدﷲ تجربه ما هم روزبهروز بیشتر شد و توانستیم آن را در معرض استفاده قرار دهیم.
یکی از زمینههایی که تقریباً بیش از سی سال قبل برای بنده فراهم شد، این بود که وارد رادیو شدم. آن زمان، مثل الان شبکههای مختلف نبود، یک شبکه سراسری داشتیم و استانها هم شبکه تلویزیونی نداشتند و فقط رادیو داشتند. به استانها که میرفتیم بسیاری از جاها، شبکه رادیویی داشتند و از آنجا مباحث شروع شد و ما در مراکز مختلف، میرفتیم و پاسخ احکام میدادیم تا آنکه درخواست شد به شبکههای تلویزیونی برویم. آنجا که وارد شدیم، اول مسئولان رسانه خیلی تمایل نداشتند این مبحث وارد رسانه شود؛ یا شاید احساس میکردند مشتری نداشته باشد. اوّل بر این بنا شد که ما فقط یک دقیقه احکام بگوییم. بعدها یک دقیقه، به سه دقیقه تبدیل شد. چون بازخورد آن خوب بود؛ بعدها به پنج دقیقه و بعد از آن هم به برنامههایی تبدیل شد که تا به امروز در شبکههای مختلف، هم برای ما و هم برای دوستان ما مثل حاجآقای فلاحزاده زمینه فراهم شد.
خواندن کتابهایی چون لمعه و مکاسب، چه کمکی به تسلط بر احکام میکند؟ ممکن است برخی بگویند میتوانی بدون خواندن این کتابها احکام را بهخوبی یاد بگیری؛ آیا چنین است؟
برداشت غلط نشود. مثل دانشگاه است که دانشجو باید یک سری مواد درسی حتماً بخواند. حالا ممکن است وقتی وارد رشته خود میشود و میخواهد آن رشته را بهکار بگیرد، بعضی از آن مواد درسی هیچگاه مستقیماً به کار او نیاید؛ ولی لازم است. به دلیل اینکه باید پایهها قوی شود. اصول را برای چه میخوانیم؟ مردم از ما اصول فقه سؤال میکنند؟ خیر؛ ولی باید بخوانیم. چون پایه است. ما نباید انتظار داشته باشیم هر چیزی که در حوزه میخوانیم مستقیماً به مردم و به مخاطب منتقل کنیم؛ اینطور نیست.
کارخانه هم اینطور نیست. کارخانه هم مواد خام را میگیرد؛ امّا آن چیزی که تولید میکند با آن چیزی که از مواد خام گرفته شده است، بسیار متفاوت است. در حوزه هم همینطور است؛ در همه رشتهها همینطور است. ما مواد خام را میخواهیم، قطعاً هم میخواهیم. اصول جزو مواد خامی است که طلبه باید بخواند. طلبه به فقه و تفسیر و منطق و … نیاز دارد؛ ولی مهم این است که برایند اینها چه چیزی است. باید برایند این کارها چیزی باشد که قابل عرضه به مخاطب ما باشد؛ مخصوصاً آن چیزی که مخاطب عام نیاز دارد.
شخصی که اصلاً حوزه نیامده در مقایسه با طلبهای که به حوزه آمده است، فقه و اصول خوانده است و میخواهد احکام بگوید، خیلی باهم متفاوت هستند. یعنی اینطور نیست که بگوییم عروه چه تأثیری در احکام دارد و شخص، رساله را برمیدارد و مسایل را میبیند. نه، ابداً چنین چیزی نیست. بیان احکام یک کار تخصّصی است و از هرکسی برنمیآید. بنابراین، باید آن مراحل را گذرانده باشد. اوّلاً شخصی که میخواهد احکام را بیان کند باید طلبه باشد. در سابق، اشخاصی غیرطلبه بودند که احکام میخواندند؛ رساله را باز میكردند و میخواندند. کار ما در رسالهخوانی فقط این نیست؛ خیلی کارها داریم که حالا در این مقوله نمیگنجد. ما در ستاد ترویج احکام این کارها را انجام میدهیم. ثانیاً نه هر طلبهای؛ بلکه طلبهای که قوّت فقهی داشته باشد. طلبهای که قوّت فقهی داشته و پایهها در او محکم شده باشد، قطعاً مسلّط است چگونه به سؤالات فقهی مردم پاسخ دهد. البته محتوا بحثی است و شکل پاسخگویی بحثی دیگر.
شاید برخی از طلبهها به ذهنشان بیاید حضرت عالی با این سوابق علمی که دارید، آیا دون شأن شما نیست احکام بگویید؟ شاید بهخاطر چنین تصوری باشد که برخی طلاب، در منبر، احکام نمیگویند.
خب این یک تفکر غلط است و ما باید با این تفکر غلط بهشدّت مبارزه کنیم. شأن چیست؟ اگر به طلبه بگویند کاری که شما انجام میدهید، کاری است که اصلاً انبیا برای همین آمدند، کاری است که انبیا انجام میدهند، باز هم میگویید این در شأن من نیست؟ یعنی شأن ما بالاتر از شأن انبیاست؟ مأموریت انبیا چه بوده است؟ آیات قرآن چه میگوید؟ خود پیغمبر ما برای چه آمد؟ برای تبیین احکام الهی آمد. غیر از این است؟ شما آیات قرآن را ببینید. اصلاً احکام الهی یعنی چه؟ یعنی به زندگی مردم شکل خداییدادن. احکام یعنی زمانی که مقرّرات رفتاری مردم در همه ابعاد زندگی همان شود که خدا و انبیا میگویند، زندگی رنگ و بوی خدایی پیدا میکند. انبیا آمدند زندگی مردم را الهی کنند؛ سکوت آنها، حرکت آنها، قیام آنها، جنگ آنها، حرفزدن آنها، نگاه آنها و دیگر ابعاد زندگی را در این راستا انجام میدادند. وقتی ما برای مردم احکام میگوییم، یعنی همان مأموریت انبیا را انجام میدهیم. آیا این کسر شأن است؟ اگر این باشد پس این اشکال بر انبیا هم وارد است؛ یعنی انبیا هم با آن مقام و عظمت خود چه کار میکردند؟ شما روایات را ببینید؛ ده هزار روایت در جوامع فقهی داریم. این روایات چیستند؟ بیان حلال و حرام؛ پس برای امام صادق(ع) هم کسر شأن بوده است. پس این روایاتی که در باب فضیلت بیان حلال و حرام داریم چیست؟ ائمّه اشتباه کردند؟ اتّفاقاً شأن یک طلبه این است که اوّل از همه به بیان حلال و حرام مردم بپردازد. چرا؟ چون عقیده ما این است و حقّ هم همین است که اگر مردم با حلال و حرام آشنا شوند زندگی دنیای آنها و روابط و معاملات آنها سالم میشود. طبیعتاً زندگی آخرت آنها هم همراه با سعادت است؛ سعادت دنیا و آخرت را تضمین میکند.
حضرتعالی شاید با برخی از آقایان مراجع یا علما ارتباط داشتید و دارید؛ چهبسا خیلی از آنها هم میدانند شما این کار را انجام میدهید؛ نظرشان درباره این کار چه بوده است؟
ما خدمت بسیاری از آقایان مراجع رسیدیم. چه با دوستان چه با خود طلبههای ستاد. گاهی هم خصوصی نکتههایی را میفرمودند. حضرت آیتﷲالعظمی شبیری زنجانی به دلیل اینکه من گاهی در حرم مطهر احکام میگفتم، عنایت ویژه به ما دارند. ایشان در این مسایل اهل دقّت و بسیار سختگیر هستند. یکبار به من فرمودند: «کار شما کار تخصّصی است؛ خیلی مهم است». ولی در حوزه، احکامگویی را کار تخصّصی حساب نمیکنیم. کاری است که همه میتوانند انجام دهند. ایشان فرمودند: «من امشب به نحوه بیان شما دقّت کردم و دیدم در آن دقّت وجود داشت و واژههایی که شما به کار بردید بادقّت بود». یک وقت دیگر هم باز ایشان به من فرمودند: طبق روایت، کارها سه نوع است: «بین الرّشد»، «بین الغیّ»، «شبهات بين ذلك». یعنی خوبی بعضی از کارها شفّاف است، در آن شکّی نیست؛ بدی بعضی از کارها هم شفّاف است و در آن شکّی نیست؛ بعضی کارها هم مشتبه است؛ یعنی آدم نمیداند چهکار میکند. ایشان فرمودند: کار شما «بین الرّشد» است؛ یعنی از آن کارهایی است که در ارزش و فضیلت آن هیچ شک و شبههای نیست و این خیلی مهم است.
حضرت آیتﷲالعظمی صافی هم فرمودند: این کارِ توجّهدادن به مسایل احکام و بیان احکام، کاری است که واقعاً در حوزه جای خالی آن احساس میشد. بقیه آقایان مراجع هم تشویقهایی داشتند. ما وقتی ستاد ترویج احکام را تشکیل دادیم، حوزه متوجه شد که باید افرادی بهصورت تخصّصی در زمینه احکام تربیت شوند تا در جاهای مختلف، از وجود آنها استفاده شود؛ مثل دانشگاهها، نماز جمعهها و مراکز فرهنگی. بحمدﷲ از محصولات ستاد احکام و فارغالتّحصیلان آن هم در جاهای مختلف استفاده شده است. قبل از این جریان، حوزه احساس نمیکرد این کار تا این اندازه اهمیّت داشته باشد.
عقیده من این است ما کاری نکردیم غیر از ایجاد این انگیزه در حوزه. حوزه به این مقدار توجّه پیدا کرد که ترویج و تبلیغ احکام مورد نیاز است. خود این، کار مهمّی بود. البته این را هم عرض کنم اول فکر نمیکردیم این کار گسترش کشوری پیدا کند؛ ولی بحمدﷲ به حوزه محدود نشد و فراحوزهای شد و کار به سمت استانها کشیده شد. ائمّه جمعه مراکز استان، شهرها، دانشگاهها، نیروی انتظامی، نیروهای خود و دهها نفر از روحانیان خود را برای آموزش این موارد به ما سپردند. ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، ائمّه جمعه، و جماعات، مخصوصاً ائمّه جماعات تهران آموزش دیدند. یعنی کار، کار پربرکتی شد که دیگران هم احساس نیاز کردند. آستان قدس رضوی(ع)، آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع) و آستان مقدس حضرت معصومه(س) که ما همکاری بسیار زیادی با آنجا داشتیم. نهادها، ارگانها، وزارتخانهها رسانهها و از جمله خود صدا و سیما که بحمدﷲ شبکههای مختلف این دغدغه را پیدا کردند. حتّی در شبکههای ماهوارهای فارسیزبان مورد تأیید نیز برنامه پاسخگویی به احکام برقرار است. این کار بحمدﷲ فراگیر شد و میتوانم بگویم فراکشوری شد؛ یعنی در هند، اندونزی، افغانستان و کشورهای مختلف از ما تقاضا کردند احکام را بهصورت تخصّصی آموزش دهیم. الان با انتظارات فراوان مواجه هستیم که متأسّفانه قدرت پاسخگویی به همهی آنها را نداریم.
یکی از مشکلات ما این است که وقتی مردم به طلبهها مراجعه میکنند، طلبهها بر فتاوای هفت یا هشت مرجع مسلّط نیستند؛ بهنظر شما چه راهی برای این مشکل وجود دارد؟
اختلاف فتوا همیشه بوده است و تازگی ندارد؛ هرچند ممکن است امروزه بیشتر نمود داشته باشد. مراجع و صاحبان رساله متعدّد بوده و هستند. راهکار آن این است که اگر ما بدون سؤال مخاطب بخواهیم احکام بگوییم، احکام مشهور را میگوییم؛ یعنی اشارهای به اختلافات نمیکنیم؛ مگر اینکه مسایل مهمّی باشد که در آن تفاوت نظر باشد. مثلاً وقتی درباره خمس هدیه توضیح میدهیم – چون حضرت امام و مقام معظّم رهبری، در هدیه، خمس قائل نیستند – اینجا طبیعتاً به این نکته اشاره میکنیم که طبق فتوای مشهور اگر به هدیه سال بخورد، خمس دارد؛ مگر بعضی از فقها مثل حضرت امام و مقام معظّم رهبری. بعضی مسایل مهماند و حتی اگر از ما هم سؤال نکنند، ما تفاوت نظر را میگوییم. امّا اگر مخاطب از فتوای مرجع تقلید خاص خود سؤال کند و ما ببینیم فتوای مرجع تقلید او با دیگران متفاوت است – چون معنا ندارد ما از فتوای آقای الف سؤال کنیم، من فتوای شخص دیگری را بگویم – بلکه باید فتوایی را بگویم که او میخواهد؛ بنابراین حتّیالامکان ما باید تسلّط داشته باشیم. نمیگویم تسلّط صد درصد؛ چون این مشکل است؛ زیرا موضوعات فقهی روزبهروز زیاد میشود و طبیعتاً باید دهها هزار مسأله در فتاوای مختلف را ضبط کنیم. ده هزار مسأله ضبط میشود؛ مثلاً پنج نوع فتوای مختلف هم داریم؛ میشود پنجاه هزار فتوا. خوب این مشکل ایجاد میکند. نمیشود طلبه همه را در ذهن داشته باشد. ما چنین توقّعی هم نداریم که همه فتاوا و اختلاف دیدگاهها را در نظر داشته باشیم؛ امّا تاجاییکه ممکن است باید مسلّط باشیم.
قتل ترحمآمیز، در فقه و حقوق اسلامی