مقدمه
حادثه دلخراش منا که منجر به جانباختن هزاران انسان بیگناه و محرِم در حرم امن الهی گردید، قلوب همه مسلمانان را جریحهدار نموده است. راه صحیح برخورد با این حادثه، انجام تحقیقات بیطرفانه و شناسایی عوامل بهوجود آوردندهی آن و اجرای حکم الهی در مورد آنان است؛ در حالیکه رسانههای زیادی در دنیا سعی میکنند با تبلیغات گمراه کننده، واقعیتهای تلخ مربوط به این حادثه را پنهان نمایند تا فراموش شود.
شرح واقعه
در روز عید قربان سال جاری (سال ۱۳۹۴) هنگامی که حاجیان پس از طلوع آفتاب وارد سرزمین منا شدند و طبق روال پس از گذاشتن کولهبار در خیمههای خود با حالت احرام برای رمی جمرات حرکت کردند، کسی فکر نمیکرد که حادثهای دردناک در پیش است. اولین چیزی که برای کسانی که سالهای قبل نیز از ایران به حج مشرف شده بودند جلب توجه میکرد این بود که حاجیان منطقه ربوه منا – که شامل حجاج ایران و آفریقای غیرعربی بود – توسط مأموران سعودی تنها به یک مسیر سوق داده میشوند؛ یعنی مسیر ۲۰۴؛ حال آنکه در سالهای گذشته حجاج از مسیرهای موازی مانند سوقالعرب و جوهره نیز میتوانستند استفاده کنند. علاوه بر جمعیت منطقه ربوه، حجاجی که در خود مسیر یادشده خیمه داشتند – مثل مصریها و الجزائریها – نیز به این جمعیت اضافه میشدند؛ لذا هرچه جلوتر میرفتیم جمعیت فشردهتر میشد. گرمای هوا از یک طرف و فشار جمعیت از طرف دیگر، وضعیت سختی را بهوجود آورده بود و جمعیت به سختی حرکت میکرد؛ با این همه هنوز مشکل حادی بهوجود نیامده بود؛ تا وقتی که به نزدیکی پل عبدالملک خالد رسیدیم. حدود ساعت هشت و چهل وپنج دقیقه صبح جمعیت از حرکت ایستاد؛ معلوم بود که جلوی حرکت حجاج گرفته شده است؛ این در حالی بود که از پشتسر، جمعیت مثل سیل در حال سرازیر شدن بود و امکان برگشت وجود نداشت. اینجا بود که مردم در اثر فشار دنبال راه مفر بودند؛ ولی متأسفانه هیچ راهی برای گریز و نجات از مهلکه نبود؛ خیمههای اطراف نیز ورودیهای خود را بهروی حجاج بسته بودند؛ لذا ضعیفترها به زمین میافتادند.
ابتدا حجاج سعی میکردند به همدیگر کمک کنند؛ ولی با وخیمتر شدن اوضاع و شدت یافتن فشار جمعیت و تبدیل آن به موج، دیگر کسی قدرت کمک به دیگران را نداشت؛ اگر کسی توانایی داشت سعی میکرد خودش را سرپا نگه دارد. عدهی کمی هم توانستند خودشان را به سختی به بالای خیمهها برسانند یا از بالای میلهها خود را به داخل خیمههای اطراف بیندازند. نگارنده نیز از معدود افرادی بودم که توانستم خود را از بالای میله به داخل خیمههای الجزایریها بیندازم. برخی هم که با زحمت خود را به درون راهروهای چادرهای الجزائر رسانده بودند، همانجا در اثر گرمازدگی جان دادند. ما که رمقی داشتیم سعی میکردیم با انداختن بطری آب به گرفتاران در ازدحام و همچنین دادن آب به افراد داخل راهروها به آنها کمک کنیم.
زمین خیابان ۲۰۴ پر از جنازهها یا افراد بیهوش بود؛ افرادی که روی هم افتاده بودند و در اثر کمبود اکسیژن و تشنگی و فشار فیزیکی از پا در میآمدند یا بیهوش میشدند. این وضعیت ناگوار حدود دو ساعت ادامه داشت؛ در این مدت کمکی به حجاج نشد تا اینکه در اثر فشار جمعیت، دربهای ورودی خیمههای اطراف باز شد و مردم به راهروهای خیمههای اطراف پناه بردند و بدین ترتیب برخی نجات یافتند؛ در حالی که هزاران نفر به روی زمین افتاده بودند؛ یا جان داده بودند یا از هوش رفته بودند.
پس از چند ساعت آمبولانسهای سعودی و کشورهای دیگر آمدند و برخی از حجاج را به بیمارستانها منتقل نمودند. تعداد جانباختگان به قدری زیاد بود که تا پاسی از شب تعدادی از جنازهها روی زمین مانده بود.
سؤالاتی که باید پاسخ داده شود
دربارهی عملکرد مأموران سعودی در روز حادثه سؤالات زیر مطرح است:
- بهجای تخصیص یک راه (راه شماره ۲۰۴) اگر مسیرهای موازی آن مانند راه سوقالعرب و جوهره – که جمعیت خیلی کمتری در آنها بودند – را باز میکردند آیا این حادثه بهوقوع میپیوست؟ متأسفانه پلیس سعودی همهی کاروانهای منطقه ربوه را به یک مسیر باریک راهنمایی و از رفتن کاروانها به مسیرهای موازی ممانعت میکرد؛ حال آنکه در سالهای گذشته، کاروانها از چند راه موازی باهم عبور میکردند.
- اگر پلیس سعودی و ماموران الدفاع المدنی – که دارای برجهای مراقبت مشرف بر همهی راههای منا هستند – در حین وقوع ازدحام جلوی سرازیرشدن جمعیت از خیابان عریض مناطق ربوه و اطراف را بهسوی خیابان ۲۰۴ میگرفتند، آیا ابعاد این فاجعه به این گستردگی میشد؟
- اگر در ابتدای وقوع حادثه – که توسط هزاران به مأموران سعودی اطلاع داده شده بود – به چادرهای اطراف (مربوط به کشورهای الجزائر و…) دستور داده میشد که ورودیهای خود را بهروی حجاج در محاصره قرارگرفته باز کنند یا حداقل به آنها آب بدهند، از وسعت فاجعه جلوگیری نمیشد؟
و سؤالهای بیپاسخ دیگر…
اما شاید یکی از سؤالات مهم این است که چرا سعودیها در این شرایط بحرانی، خود را درگیر چنین قضیهای میکنند؟ در پاسخ به این سؤال چند نکته بهنظر میرسد:
- درگیریهای درونی خاندان آل سعود باعث بهوجود آمدن چنین فاجعهای شد؛ افتادن مراکز قدرت بهدست پسر ملک سلمان باعث عکسالعمل رقبای وی در این خاندان شده و آنها میپندارند که با بهوجود آوردن چنین صحنههایی میتوانند مشروعیت وی را زیر سؤال ببرند.
- آنها بر اساس تضادهای عقیدتی و سیاسی که با حجاج ایرانی دارند، همواره درصدد اذیت کردن حجاج ایرانی بوده و هستند؛ این امر خصوصاً در سالهای اخیر – که اختلافات سیاسی بالا گرفته – پررنگتر شده است. فراموش نشود که مسیر ذکرشده در منا عمدتاً مربوط به حجاج ایرانی بوده است؛ البته احتمال دارد که خواستهاند صرفاً برای حجاج ایرانی تضییق ایجاد کنند؛ ولی کنترل از دستشان خارج شده!
شبههی قضا و قدر در فاجعهی منا
در چهارچوب تبلیغات فراوان برای کمرنگ کردن مسئولیت مجریان حج در فاجعهی منا، برخی تلاش دارند این حادثه را تقدیر الهی بنامند!
بر اساس گزارش خبرگزاری عربستان (واس) شیخ عبدالعزیز عبدﷲ آل شیخ (مفتی اعظم عربستان) فاجعهی منا را قضا و قدر الهی دانسته و مدعی شده است که مقامات عربستان دراین فاجعه مقصر نیستد! وی گفت: شما در حادثهای که رخ داده مسئول نیستید؛ چون تمام آنچه در اختیار و توان داشتید را ارائه کردید؛ اما در مورد این حادثه کاری از عهدهی انسان برنمیآید؛ چون قضا و قدر است و به هرحال رخ میداد و انسان در آن نقشی ندارد.
پاسخ به این شبهه
قضا و قدر الهی بهمعنای نظاممند بودن حوادث عالم است؛ بهعبارت دیگر «قدر» بهمعنای اندازهگیری است؛ یعنی خداوند هرچیزی را با اندازه و استعداد و قابلیت خاص آفریده است: «انا کل شیء خلقناه بقدر»؛ «ما هر چيزى را به اندازهاى آفريدهايم».[۱]
«قضا» بهمعنای تحقق یکی از آن استعدادها و قابلیتهاست که براساس سنن الهی به فعلیت میرسد؛ مثلاً یک قطعه چوب استعداد دارد که به شکلهای مختلف درآید؛ هرچقدر هم این استعدادها متعدد باشد، اما محدود است و مثلاً قابلیتهایی که در یک قطعه آهن هست در آن نیست. به این استعداد و قابلیتها «قدر» یعنی اندازهی آن شیء گفته میشود. حال اگر یکی از آن استعدادها در اثر عوامل ارادی یا غیرارادی محقق شد، تبدیل به قضا میشود.
بنابر این اعتقاد به قضا و قدر اعتقاد به این است که در نظام هستی هر چیزی با محاسبه دقیق و معین، بهطور قانونمند و سازوار در چهارچوب نظام علت و معلول قرار داده شده است و این عقیده ربطی به عقیده نادرست جبر ندارد. تردیدی نیست که هیچ رخدادی در عالم جز به تقدیر الهی بهمعنای فوق رخ نمیدهد؛ چه برگی که از درخت میافتد وچه کاری که از انسان سرمیزند؛ هر دو به تقدیر الهی است؛ ولی جریان تقدیر در آن دو متفاوت است و آن وجود اختیار در افعال انسان است که آن هم جزء مشیت و تقدیر الهی است؛ یعنی خدا خواسته است که انسان مختار باشد و به اختیار خود کاری را انجام دهد. بنابراین برای تحقق افعال ارادی (که ویژگی انسان است) تحقق اسباب آن از جمله اراده لازم است که اگر آگاهانه باشد فعل عمدی خواهد بود و اگر ناآگاهانه باشد، شبه عمد یا خطاست و هرکدام آثار حقوقی خود را دارد.
قرآن کریم نیز بر اختیار و مسئولیت انسان در قبال افعال ارادیش تأکید دارد و میفرماید:
«إنّا هَدَيْناهُ السَّبْيلَ إمّا شاكِراً وإمّا كَفُوراً»؛
«ما به او راه را نشان دادهايم خواه سپاسگزار باشد يا ناسپاس».[۲]
قرآن کریم با نقل منطق مشرکان که گمراهی خویش را به مشیت الهی پیوند میزدند – و میگفتند: «اگر خدا مىخواست، نه ما مشرك مىشديم و نه پدران ما و نه چيزى را تحريم مىكرديم!» – این منطق را مردود شمرده و پاسخ میگوید: «كسانى كه پيش از آنها بودند نيز همينگونه دروغ مىگفتند و سرانجام (طعم) كيفر ما را چشيدند».[۳]
عقیدهی جبر و نقش آن در عملکرد حاکمان
هر قدرت جابرهاى هر اندازه زور داشته باشد، باز هم نياز به يك پشتوانهی فكرى، فلسفى و عقيدتى دارد تا بتواند عملکرد خود را براساس آن توجیه کند. یکی از اساسیترین این فلسفهها ترویج جبرگرایی و تحریف عقیدهی قضا و قدر الهی بوده است. وقتى كه دستگاههاى جبّار مىخواهند عملکرد خودشان را توجيه كنند، جبرگرا مىشوند؛ يعنى همهچيز را مستند به خدا مىكنند و میگویند: كار خدا بود كه اينجور شد؛ اگر مصلحت نبود كه اينجور نمىشد؛ خدا خودش نمىگذاشت كه اينجور بشود.
ابن زياد بعد از شهادت اباعبداللَّه وقتى كه مردم را در مسجد بزرگ كوفه جمع كرد تا قضيه را به اطلاع آنها برساند، گفت: «خدا را شكر مىكنيم كه حقيقت را پيروز كرد و یزید و پیروانش را نصرت داد». در مواجهه با حضرت زینب(س) نیز میگوید: «خدا را شكر؛ اين خدا بود که شما را رسوا كرد و شما را كشت…».
این منطق از آن روزگار در منظومه عقاید مسلمانان گنجانده شد و در طول تاریخ حاکمان ظالم، عملکرد خویش را بر مبنای آن توجیه کردند. اهل بیت(ع) همواره در مقابل این منطق ایستاده بودند. نمونهی آن، مقابله امام سجاد(ع) با ابن زیاد است. ابن زیاد در مجلس کوفه به امام زین العابدین گفت: تو كه هستى؟ حضرت فرمود: من على بن حسين هستم. گفت: مگر على بن حسين را خدا در كربلا نكشت؟ فرمود: من برادرى داشتم؛ نام او هم على بود و مردم در كربلا او را كشتند. گفت: خير؛ خدا كشت. فرمود: البته كه قبض روح همه مردم بهدست خداست؛ اما او را مردم كشتند.[۴]
امام صادق(ع) میفرماید: «مردم دربارهی قدر بر سه مرامند؛ برخی بر این گمانند که خدای متعال مردم را بر گناهان مجبور میسازد؛ این نسبت ظلم دادن به خدا و در حد کفر است؛ برخی بر این باورند که همهچیز به آنها واگذار شده است. اینان سلطهی پروردگار را موهون شمردند و این نیز در حد کفر است؛ گروه سوم آنانند که میگویند خداوند آنچه در حد طاقت بشر است بر عهدهی او نهاده و تکلیف مالایطاق را از عهدهاش برداشته است؛ اگر نیکی کند خدا را سپاس میگوید و اگر سرپیچی کند استغفار میکند و این گروه، مسلمانان آگاه هستند.[۵]
حادثه دردناک منا امر خارج از اراده بشری نبود و با تدبیر صحیح میشد از وقوع آن جلوگیری کرد.
نقش مصیبتها در زندگی انسان
یک بعد فاجعه عظیم منا چگونگی مواجهه با آن برای کسانی است که مستقیماً نزدیکان خود را در آن از دست دادهاند است. عمق مصیبت و غیرمنتظره بودن آن، طوری است که تحمل آن را برای خیلیها دشوار نموده است. در این رابطه شایسته است نگاهی بیاندازیم به حکمت مصیبتها در زندگی انسان و راههایی که بزرگان دین در نحوهی مواجهشدن با آنها بیان نمودهاند.
مصیبتها امتحانهای الهیاند در زندگی بشر؛ حتی زندگی انبیا، اولیا و مؤمنان واقعی نیز در طول تاریخ آکنده از انواع مصائب و ابتلائات بوده است. مهمترین دلیل یا حکمت و فلسفه آن – براساس آیات قرآن و احادیث – تربیت مؤمنان است تا در روح آنها مقام صبر، استقامت، یقین، تسلیم و رضا به فعلیت برسد و شایستهی دریافت پاداشهای قراردادهشده برای این مقامها بشوند. قرآن میفرماید: «و هرآينه شما را به چيزى از بيم و گرسنگى و كاهش مالها و جانها و ميوهها مىآزماييم و شكيبايان را مژده د؛. آنها كه هرگاه مصيبتى به ايشان مىرسد مىگويند: ما از آنِ خدایيم و بهسوى او بازمىگرديم! اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدايتيافتگان!».[۶]
رسول گرامی اسلام(ص) نیز میفرماید: «هرگاه خدا بندهای را دوست داشته باشد او را مبتلا میکند؛ پس اگر صبر پیشه کند او را برمیگزیند و اگر خشنود باشد او را برتری داده و ممتازش قرار میدهد».[۷]
از امام جعفر صادق(ع) نیز نقل شده است که فرمود: «در بهشت مقامی است که بنده به آن نمیرسد مگر با درد و رنجی که در بدن او بر او عارض میشود».[۸]
راههای رسیدن به آرامش هنگام مواجهه با مصائب
روایات معصومین(ع) راههایی را برای کاهش سختی و تحملپذیرتر شدن آن هنگام مواجهه با مصائب بیان کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- یاد آوری مصائب پیامبر(ص) و اهل بیت(ع): شایسته است فرد مؤمن در مواجهه با مصائب به یاد مصائب اولیای الهی و ائمه اطهار(ع) بیفتد و بدینوسیله مصیبتهای خود را قابل تحمل کند. امام رضا(ع) به فرزند شبیب فرمودند: «ای فرزند شبیب اگر میخواهی برای چیزی گریه کنی بر حسین بن علی گریه کن؛ چون که او را مانند سربریدن گوسفند سربریدند و همراه او هجده نفر از جوانان اهل بیتش شهید شدند که همانندی در روی زمین نداشتند».
شاید یک دلیل آرمشبخش بودن یادآوری مصائب اهل بیت(ع) این است که انسان درمییابد دنیا جای دلبستن؛ در حالی که والاترین عزیزان انسان که همان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هستند در این دنیا خوشی ندیدند.
- یادآوری پاداشهایی که خداوند برای صابران قرار داده است: قرآن کریم میفرماید آنان كه گفتند: «پروردگار ما خداوند است سپس پايدارى كردند، فرشتگان فرود مىآيند كه نهراسيد و اندوهناك نباشيد و شما را به بهشتى كه وعده مىدادند مژده باد!».[۹]
امام جعفر صادق(ع) علیه السلام میفرماید: «اگر مؤمن میدانست که در مصائب چه پاداشی هست، آرزو میکرد که با مقراضها بدن او را تکهتکه میکردند».
- آنچه انسان دارد امانتهای خدا نزد اوست: همه داراییها انسان، امانتهای خدا نزد اویند و خدا هروقت خواست امانت خود را میگیرد. با چنین نگرشی به زندگی است که انسان با از دست دادن نزدیکان خود از نظر روحی آسیب نمی بیند. در نامهی پیامبر(ص) به معاذ – که سوگ فرزند برایش سخت بود – چنین آمده است: «جانها و اموال فرزندان ما از مواهب و عاریههای خداوند است که تا مدتی مشخص در اختیار ما گذاشته است و در وقت مشخصی آنها را پس میگیرد».[۱۰]
امید است مؤمنان با تقویت دیدگاه توحیدی در خود و توجه بیشتر به عنایات خدا این حادثه تلخ و مصیبت بزرگ را وسیلهای قرار دهند برای رسیدن به همهی پاداشهای مقررشده برای صابران.