مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

پیش از پاسخ به این پرسش که «آیا حوزه علمیه سکولار است» بهتر است پیش‌فرض‌های روانی این پرسش را مورد بررسی قرار داد. منتقدینی که حوزه را به سکولاریسم متصف می‌دانند، انتظار دارند، حوزه همانطور که مولد انقلاب بوده امروز پاسخگوی چالش‌های اجتماعی نیز باشد و در خطوط مقدم اصلاحات فرهنگی و اقتصادی ایفای نقش کند. البته با توجه به بزرگ‌نمایی‌های موجود در تبیین جایگاه حوزه و روحانیت، ایجاد این انتظار و تقویت آن چندان بعید به نظر نمی‌رسد. طبیعی است وقتی حوزه را فراتر از یک نهاد علمی، به عنوان متولی امر دین و راهبر فرهنگی و نظریه‌پرداز نظامات سیاسی و اقتصادی معرفی می‌کنیم، باید به این سؤال پاسخ دهیم که چرا خبری از نقش‌آفرینی حوزه در این آشفته‌بازار اقتصادی و فرهنگی نیست؟

به نظر می‌رسد، پرسش‌های مطرح‌شده در تجمع مردماه فیضیه برآمده از چنین فضایی صورت گرفته است. اما سخنران جلسه به جای پرسش‌های بنیادین پیرامون جایگاه حوزه و روحانیت در جامعه‌ٔ پس از انقلاب، نوک پیکان انتقادات و گلایه خود را متوجه تولیدات علمی حوزه کرد. این در حالی بود که حوزه و پژوهشگاه‌ها و مؤسسات وابسته به آن در عموم مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارای تولیدات علمی فراوان و غیرقابل انکاری هستند. اما چرا آمار و ارقامی که علما و اساتید برای سکولارنبودن حوزه ارائه دادند افکار عمومی و به خصوص طلاب جوان را متقاعد نکرد؟

نکته مغفول در این پاسخ‌ها عدم توجه به تحولات حوزه در چهل سال اخیر است. شایسته توجه است که در نظام‌سازی صورت‌گرفته پس از انقلاب، سازوکاری جهت مداخله حوزه در سیاست‌گذاری‌های کلان نظام طراحی نشد و کارکرد فقها و فضلای حوزه در حد عضویت گزینشی برخی از آنان در شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، قوه قضائیه و امامت جمعه آن هم در قالب «نظارت»، «مصلحت‌سنجی» و «اجرا» تعریف شد. از سوی دیگر غلبه امر «تعلیم» بر «تربیت» در نظام طلبه‌پروری حوزه و تبدیل‌شدن آن به شبه‌دانشگاه‌، و اضافه بر آن، تغییرات الگوی ارتباطات اجتماعی، روابط بزرگان و اساتید حوزه و بالتبع طلاب را با بدنه جامعه به شدت تضعیف کرد.

لذا امروز پس از گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود حضور برخی نخبگان حوزوی در مناصب حاکمیتی، ظرفیت‌های علمی و پژوهشی حوزه فاقد ساختار تضمین‌شده جهت عرضه و بهره‌وری است. از سوی دیگر کاهش روز‌افزون سرمایه اجتماعی روحانیت نیز دیگر همانند گذشته قدرت بسیج و هدایت افکار عمومی را ندارد. طبیعتاً از چنین حوزه‌ای که سلاح انقلاب و اصلاحاتش به «توجیه» وجود نظام اسلامی بر زمین مانده و از سوی دیگر به واسطه عدم توجه لازم به پیوند اجتماعی، پشتوانه مردمی خود را کمرنگ کرده است نمی‌توان انتظار داشت در تحولات اجتماعی نقشی فراتر از تألیف کتاب، بیانیه‌نویسی و برگزاری تجمعات مقطعی ایفا نماید.

پیشنهاد نگارنده آن است که فراتر از دغدغه «سکولاریسم در حوزه» و جدل و نزاع پیرامون آن، دراین‌باره بیاندیشیم که چگونه می‌توان مردم‌داری را در نظام تربیتی حوزه و اصلا‌ح‌گری روحانیت را در نظام سیاسی موجود احیا کرد.

(تصویر از ایسنا؛ محسن اسماعیل‌زاده)

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید