شهرهای کوچک و بزرگ ایران اسلامی هماره در گستره تاریخ خود، نظارهگر درخشش اختران تابناک آسمان علم و ایمان بوده است. یکی از این اختران که در گوشهای از کشور اسلامیمان دامنه فیضش بر سر همگان سایه گستر بود، مرحوم آیتﷲ آخوند ملا محمد جواد صافی گلپایگانی (قدس سره) است که بیش از ۶۰ سال در گلپایگان، مردم را هادی شد. در این مجال کوتاه نگاهی کوتاه به زندگی سراسر افتخار او میافکنیم.
ولادت
آیتﷲ صافی در روز ۲۷ شعبان المعظم ۱۲۸۷ (۱) یا ۱۲۸۸ ه.ق (۲)، در بیت علم و تقوا و فضیلت در گلپایگان دیده به جهان گشود. پدر وی مرحوم آخوند ملا عباس از بزرگان و شخصیتهای مورد احترام مردم – که علاوه بر دانش پژوهی، به تجارت میپرداخت – مادرش زهرا خانم فرزند ملا محمد باقر ادیب گلپایگانی و داییاش ملا محمد رضا قطب – عالم به علوم غریبه – بودند.
تحصیلات
وی به اقتضای شوق فطری و اقتضای سیره خانوادگی، از همان آغاز نوجوانی به تحصیل علوم دینی روی آورد. آن فقیه بزرگوار مقدمات و سطوح را نزد پدرش و دیگر دانشوران گلپایگان – که در آن زمان مجمع علما و دانشمندان بود – فرا گرفت و سپس در سال ۱۳۰۵ ه ‘ق (۳) به اصفهان کوچید و تا سال ۱۳۱۶ ه. ق نزد استادان بزرگ وقت علوم متداول را فرا گرفت. وی آنی از کوششهای علمی باز نایستاد تا پس از نگارش رسالههایی در مسائل فقهی، در سال ۱۳۱۰ – ۱۳۱۱ ه.ق به اخذ اجازات متعدد اجتهادی نائل آمد و مورد توجه وافر استادان خود قرار گرفت.
استادان
وی در حوزه علمیه اصفهان – که در آن زمان از پر رونقترین و با اهمیتترین حوزههای علمی شیعه به شمار میرفت – در محضر استادان ذیل همراه با بزرگانی همانند آیتﷲالعظمی بروجردی، آیتﷲالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی، علامه حاج آقا رحیم ارباب و آیتﷲ آقا سید حسن چهارسوقی شرکت کرد.
۱ – آیتﷲ علامه سید محمد باقر درچهای (م ۱۳۴۲ ه.ق)، صاحب حاشیه بر مکاسب و رسائل
۲ – حکیم میرزا جهانگیرخان قشقایی (م ۱۳۲۶ ه.ق)
۳ – آیتﷲ حاج آقا نور ﷲ اصفهانی (۱۲۷۸ – ۱۳۴۶ ه.ق) صاحب کتاب مقیم و مسافر و دیوان اشعار
۴ – آیتﷲ علامه آقا نجفی اصفهانی (۱۲۶۲ – ۱۳۳۲ ه.ق) صاحب تأویل الآیات الباهره و بحر المعارف
۵ – علامه شیخ محمد علی ثقة الاسلام (۱۲۷۱ – ۱۳۱۸ ه.ق) صاحب کتاب لسان الصدق و معاصی کبیره
۶ – میرزا محمد علی تویسرکانی اصهانی (م بعد ۱۳۱۱ ه.ق)
۷ – علامه میرزا محمد علی درب امامی
۸ – آیتﷲ آقا میرزا محمد تقی مدرس (۱۲۷۳ – ۱۳۳۳ ه.ق) صاحب الرسائل التقویة
۹ – آقا میرزا هاشم چهارسوقی اصفهانی (۱۲۳۵ – ۱۳۱۸ ه.ق) صاحب مبانی الاصول و اصول آل الرسول
۱۰ – آیتﷲ سید محمد باقر موسوی خوانساری (۱۲۲۶ – ۱۳۱۳ ه.ق) صاحب روضات الجنات
۱۱ – علامه آخوند ملا محمد کاشانی (۱۲۴۹ – ۱۳۳۳ ه.ق)
۱۲ – علامه آخوند ملا محمد باقر فشارکی (م ۱۳۱۴ ه.ق) صاحب عنون الکلام
تدریس
آن جناب تا زمانی که دراصفهان – در مدرسه نیماورد – توقف داشت، فقه و اصول درس میداد. مجلس درس او زبانزد فضلا و طلاب بود، و بسیاری از افراد خوشاستعداد در آن شرکت میجستند که آیتﷲ آقا سید جمال الدین گلپایگانی از جمله آنان بود. وی در سال ۱۳۱۶ ه.ق به گلپایگان بازگشت و به تدریس، تألیف، امامت جماعت و راهنمایی مردمان مشغول شد.
مهاجرت به تهران
در حدود سال ۱۳۲۵ ه.ق آیتﷲ صافی رهسپار تهران شد و مورد استقبال شایسته حضرات آیات: شیخ فضل ﷲ نوری، سید محمد امام جمعه و حاج میرزا ابوالقاسم صاحب حاشیه بر مکاسب قرار گرفت. وی به دلیل داشتن روحیه اسلامخواهی و دینطلبی در آن ایام که مصادف با غوغای مشروطیت بود، با آیتﷲ شهید حاج شیخ فضل ﷲ نوری همصدا شد و در تمام مراحل با شیخ فضل ﷲ همراهی کرد، و حتی در روزهای سخت و دهشتنک محاصره خانه شیخ به وسیله مجاهدان و فاتحان، دست از یاری و همراهی شیخ برنداشت و تا واپسین روزهای زندگی شیخ شهید در کنار او بود (۴) آن عالم مجاهد پس از شهادت شیخ و تغییر اوضاع به نفع دشمنان دین، دیگر تاب دیدن آن وضعیت و تسلط یپرم خان ارمنی، سردار اسعد بختیاری و محمد ولی خان تنکابنی را بر اوضاع نیاورد، و از طریق قم و اصفهان به گلپایگان بازگشت.
بازگشت به گلپایگان
در سال ۱۳۲۷ ه.ق آن مرد بزرگ به زادگاه خویش بازگشت، و تا پایان زندگی در آنجا ماندگار شد. وی از همه مناصبی که در حوزههای علمیه در انتظارش بود صرف نظر کرد، اوقاتش را صرح ترویج دین، تدریس، تألیف، دادرسی مظلومان، مبارزه با ستمگران، تهذیب اخلاق و آگاه کردن جامعه کرد. از جمله اقدامات به یاد ماندنی آن عالم بزرگوار، مبارزه بی امان با انحرافات و بدعتهای دینی مانند مبارزه با بهائیت و وتصوف، مخالفت با خانها و فئودالها، رویارویی با کشف حجاب و مفاسد دوران پهلوی و احیای شعائر دینی و بزرگداشتهای مذهبی است که با تلاش و کوشش وی جشنهای نیمه شعبان، و موالد ائمه اطهار(ع) و عزاداری عاشورا و ایام فاطمیه در گلپایگان رواج و رونق یافت. اینک به نمونهای از هر کدام اشارتی میرود (۵).
مبارزه با خوانین
از جریانهای جالبی که برای ایشان در طول مبارزاتشان با مستکبران و ستمگران واقع شد، مبارزه با امیر مفخم بختیاری بود. هنگامی که امیر مفخم بختیاری نفوذ و قدرت زیادی داشت، و بهویژه شعاع نفوذش منطقه گلپایگان، خمین، و کمره را در بر گرفته و در این منطقه مطلق العنان شده بود، و دهات و قرای متعددی را با زور و کراه تصاحب میکرد و قباله مینمود، و در موقعی که جرأت و گستاخیاش تا حدی رسیده بود که افرادش را مأمور میکرد قوام السلطنه را که وزیر داخله وقت بود، در هنگام رفتن یا بازگشت از وزارتخانه از درشکه پایین کشیدند و به منزل او که در خیابان حسن آباد بود بردند، و میخواست او را چوب بزند، آیتﷲ صافی بر خلاف توقع او که انتظار سکوت ایشان را داشت، با او مخالفت و از گسترش نفوذ و مظالم او جلوگیری کرد و قلمرو مظالم او را تقریباً حدود کمره (خمین) محدود نمود. امیر مفخم وقتی با انواع وسایلی که در اختیار داشت، توانست ایشان را لاأقل به سکوت وادار کند، جدا در مقام تهدید و اذیت و توهین به ایشان بر آمد و شخصی را به نام شهاب لشکر با جمعی تفنگدار و مسلخ برای جلب ایشان به کمره و توهین حضوری فرستاد و به ظاهر نامه دعوتی هم به دستشان داده بود، متضمن اینکه چون حضور شما در کمره برای مذکره در بعضی امور ضرورت دارد، تشریف بیاورید و شهاب لشکر هم با عدهای مأموریت دارند که در خدمت شما باشند.
وقتی این نامه و این جمعیت به گلپایگان رسید و به ایشان ابلاغ شد، تمام طبقات نگران شدند و با حال عدم سازش و تسلیمی که در آیتﷲ صافی دیده بودند، خطر جانی را برای ایشان پیشبینی میکردند. مأموران دولت با اینکه در آن موقع به ظاهر خیلی بسط و ید قدرت داشتند، در خود جرأت مقاومت با شخصی که به عنوان امیر معروف بود نمیدیدند، لذا سران طبقات، بهویژه علمای بزرگ که در آن عصر در گلپایگان کم نبودند، جلساتی تشکیل دادند و شهاب لشکر را تا دو سه روز یا بیشتر به عذرهایی قانع ساختند و بالاخره تصمیم گرفتند که دو نفر دیگر از علمای بزرگ نیز ایشان را در رفتن به کمره و ملاقات «امیر» همراهی نمایند. اما در اثنایی که این جریان میرفت صورت عمل پیدا کند، شهاب لشکر که از تعلل و عدم انجام فرمان امیر سخت ناراحت شده بود و شاید برای اولین بار فرمان او را با این وضع روبهرو میدید شخصاً در منزل آیتﷲ صافی آمد و پیغام داد که جواب نامه امیر را بدهند. ایشان برای اینکه شخصاً به او جواب نفی بدهد، با قرآن مجید استخاره کرد که این آیه آمد: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین و کفیبرک هادیا و نصیرا» وی فوراً و بدون درنگ شخصاً به منزل آمد و به شهاب لشگر گفت: چه میخواهی؟
او گفت: جواب نامه را.
آیتﷲ صافی فرمود: امیر غلط کرد که نامه نوشت، و تو هم غلط کردی که نامه را آوردی.
سپس آن فقیه وارسته به داخل خانه برگشت. به لطف خدا شهاب لشکر چنان مرعوب شد که از همانجا رفت، و مثل اینکه مأموریتش را فراموش کرد. این واقعه بسیار عجیب بود، زیرا اگر شهاب لشکر با سوارهایش وارد منزل میشد و ایشان را دستگیر مینمود، هیچ کس از مقامات دولتی و منتفذان محلی جرأت و جسارت معارضه با او را نداشتند.
هوشیاری
امیر مفخم تا آخر عمر، از ایشان بیمناک بود و حتی در اواخر که آن قدرت قبلی را نداشت و یک خان و فئودال ساده بود وسایط متعدد بر میانگیخت که بلکه با ایشان دیدار کند و ایشان نپذیرفت.
از همان موقعی که رضاخان برای تلسط به ایران به عنوان جمهوری طرح رئیس جمهوری خود را میریخت، در مقام بر آمد از علمای بزرگ به زور و تهدید امضا بگیرد. از این رو، این کار را در بروجرد، لرستان و گلپایگان به احمد امیر احمدی سپهبد جلاد که در آن موقع در خرم آباد و به اصطلاح امیر ناحیه غرب بود، سپرد. اما آیتﷲ صافی با او مخالفت کرد و نه تنها خود از امضا و تأیید رئیس جمهوری رضا خان سرباز زد بلکه علمای بزرگ دیگر همچون آیتﷲ آقا شیخ محمد سعید و حاج میرزا محمد باقر امامی را نیز به مخالفت برانگیخت که مخالفت آن دو موجب مشکلاتی برای آنان و هجرت آقا شیخ محمد سعید به اصفهان شد. بعد از اینکه پهلوی با زور اجنبی بر این کشور مسلط شد، آیتﷲ صافی همیشه او را یک عامل انگلیس میدانست و بر آن دلایلی اقامه میکرد. وقتی رضا خان به ظاهر امتیاز نفت دارسی را لغو کرد رئیس شهربانی گلپایگان که از مذاق ایشان مطلع بود و میدانست که ایشان آن همه هیاهو و سر و صداها را که درباره رضا خان سر دادهاند خلاف واقع میداند و او را نه فقط منجی ایران نمیداند که نوکر انگلیس میشمارد، نزد ایشان آمد و با ارائه روزنامهها و اینکه شاه چگونه قرار داد محکمی را که قاجاریه بستهاند لغو کرده است و شخصیتهای مختلف همه به او تبریک گفتهاند خواهان آن شد که در آن موضوع برای شاه تلگرافی بفرستند، وی در جواب سکوت کرد.
رئیس شهربانی گفت: مثل اینکه در این هم تردید دارید.
آن فقیه هوشیار جواب داده بود: در آنچه که نوشتهاند عمل شده است، تردیدی ندارم.
رئیس شهربانی گفته بود: پس دیگر در گفتن تبریک چه مسامحهای دارید؟
وی در جواب گفت: من هر چه میاندیشم، نمیتوانم بپذیرم که رضا خانی که خودش نوکر انگلیس میباشد و به زور و دسیسه آنها به سلطنت رسیده است، بدون اذن آنان و در مخالفت با آنان چنین اقدامی بکند!
رئیش شهربانی گفت: پس میفرمایید حقیقت چیست؟
وی فرمود: بعدها معلوم میشود.
بعد در جریان دعواهای مصنوعی حکومت ایران و انگلیس و ارجاع داوری لاهه و رفتن هیئتی به ریاست علی کبر داور به آنجا و تجدید قرار داد معلوم شد که علت آن اقدام به ظاهر جسورانه رضا خان این بود که به پایان امتیاز دارسی ۳ سال بیشتر باقی نمانده بود، و میبایست در پایان مدت شرکت دارسی تمام تأسیسات شرکت را در اختیار ایران بگذارد. و ایران به طور مستقل با امکانات فراهم شده نفت را اداره کند. برای جلوگیری این وضع، این صحنهسازی را کردند و قرارداد را برای مدت طولانی دیگر تمدید کردند. سپس در جریان ملی شدن نفت، یکی از ادله ایران همین بود که مجلس قلابی و فرمایش آن زمان، مجلس مردم نبود و لذا آن قرار داد هر چند به تصویب مجلس رسید اما بی ارزش است.
مبارزه با رژیم پهلوی
ایشان با توجه به سیاستهای استعمالی و اطلاعات تاریخی وسیعی که از اوضاع سیاسی جوامع اسلامی داشت، همواره مردم را از دسایس بیگانگان و تفرقهافکنیهای آنان در بین مسلمانان و الگوسازیهایش در مناطقی مانند ترکیه به نام مصطفی کمال آتاتورک و در ایران به نام رضا خان بر حذر میداشت، که گول ایناه را و همچنین متجدد مآبها و اروپا رفتههای غربزده را نخورند. ایشان در ضمن اشعار بسیار، از این اوضاع بویژه از انگلیسیها شکایت کرده است. مثل این شعر:
انگلیسی در جهان افکنده دام مکر و فن
ای خدایا مسلمین را سید و سالار کو
بحر پر موج و بلا در اوج و کشتی در خطر
نوح کشتیبان در این دریای محنت بار کو
صفحه روی زمین بگرفت دجال فتن
مهدی صاحب زمان و تیغ آتشبار کو
همچنین در ضمن قصیدهای بسیار طولانی که اوضاع مسلمانان را تشریح کرده است، و درباره تبلیغاتی که پیش از اقدام پهلوی به کشف حجاب و آن مظالم بی حد و حصر برای کشف حجاب، اختلاف زن و مرد و بر چیدن سنن اسلامی میشد و غربزدگیهای نویسندگان و مجلاتی که در آن عصر بود و افکار جوانان را مسموم میساخت، فرموده است:
هست در بعض زنان شوری پیش کشف حجاب
خک هر ذلت به سر این خلق بی سر کردهاند
روزی آید زین شب مظلم که هر یک بی عفاف
بهر ور از وصل خود رندان ابتر کردهاند
این جوانان وطن در معنی حب الوطن
اشتباهی بوالعجب در خود مخمر کردهاند
وضع دوران اروپایی کنون سر مشق ماست
گر چه ما را در حقیقت خوار و مضطر کردهاند
علم و صنعت را نسازد کس از آنها پیروی
لیک لفظ مسیو و مرسی مکرر کردهاند
تا اینکه خطاب به پهلوی یا دیگری میگوید:
ای که داری آرزوی انخساف ماه شرع
و ایکه زائل فطرتت را بد مخمر کردهاند
هر چه میخواهی بگو و هر چه میخواهی بکن
کار فرمایان عالم کار دیگر کردهاند
یک دو روزی گر مساعد گشت وقت ایمن مباشد
صد هزاران چون تو را با خک یکسر کردهاند
این همان خانه است کاندر آن به جای عیش و نوش
بستر از خک ملکشه بهر سنجر کردهاند
با وجود آن بزرگ مرد در گلپایگان، کار کشف حجاب در آن خطه پیشرفت نکرد و این از تلگراف رئیس شهربانی گلپایگان به مرکز بر میآید. سر انجام، دوران پهلوی با آن همه مظالم و ستمگریها طی شد، و همان طور که این مرد دل آگاه مکرر خبر میداد، آن ملعون به ذلتی که عبرت همگان گردید گرفتار شد.
پس از فرار رضا خان، محمدرضا به سلطنت رسید و دوران جدید استعماری با برنامههای ضد ایرانی، ضد انسانی و خلاف شرع، شروع شد. جالب اینکه آیتﷲ صافی این روزگار را نیز پیش بینی میکرده و در ضمن کتابی که به نظم و به نام کلمة الحق در تاریخ دوران سیاه پهلوی سروده است، از ملت ایران میخواهد تا هنگامی که این شاه جدید جایی و جانی نگرفته است، کنارش بگذارند و گرنه او نیز همان راه پدر را ادامه خواهد داد.
اگرچه رفت آن مردود گمراه
ولی آوخ که شد فرزند او شاه
خواهد داشت جز ظلم و ستم کار
مثل باشد نزاید مار جز مار
مبارزه با بهائیت
یکی از بزرگترین خدمات دینی ایشان، مبارزه با فرقه بهائیت بود. با اینکه آنان گلپایگان را به جهانی مطمح نظر قرار داده بودند، و چندین مرتبه با کمک و تقویت مقامات دولتی نقشهها کشیدند و اشخاص و جمعیتهایی را با بودجههای کلان در حمایت ادارت دولتی به گلپایگان فرستاد، و حتی شخصیت اسلامی گلپایگان در معرض خطر قرار گرفت (و این به دلیل وجود میرزا ابوالفضل گلپایگانی مبلغ بزرگ بهائیت و صاحب کتب فوائد بود) با پایمردی و فداکاریهای ایشان در آن دوران اختناق، از آن مفاسد جلوگیری شد. شرح این مبارزات، نیاز به تألیف رسالهای مستقل است تا هر چه بیشتر شخصیت ایشان بررسی شود. امر به معروف و نهی از منکر، دستگیری از ضعیفان و درماندگان آبادانی مساجد، اقامه مرتب نمازهای جماعت و تربیت مردمی صالح و شایسته و فرزندانی دانشمند و شاگردانی ارجمند، از دیگر خدمات ارزنده ایشان بود.
ویژگیهای شخصی
آیتﷲ ملا محمد جواد صافی با سعه صدر و سماحت طبعش، فقیهی ادیب، عارف، مجاهد و نو اندیش بود. در آن زمان که زنان کمتر سواد داشتند، همسر و دختران خویش را در کسب سواد و آشنایی با نگارش، مبانی دین، مباحث اسلامی و اخلاقی تشویق و ترغیب میکرد.
دارای ایشان به یک باغچه و زمین مختصری خلاصه میشد که خود نیز در آن کار میکرد و از آن امرار معاش مینمود و از محل سهم امام استاده نمیکرد. وی به غذایی ساده اکتفا میکرد و قناعت و زندگی ساده را شیوه خود قرار داده بود و دانش و معنویت خویش را مظاهر مادی و زخارف دنیوی معامله نمیکرد. آیتﷲ صافی هماره در نهایت وارستگی، کرم، قناعت، آزادمنشی، دانشدوستی، خوشرویی و فروتنی زیست و هرگز کسی از وی ناشکری ندید و در قضاوت، حق را ملک قرار میداد اگر چه بر زیان نزدیکترین افراد به وی بود. آیتﷲ صافی دارای حافظهای غریب بود و تمام «مجمع الفصحا»، «حبیب السیر»، «روضة الصفا» و «تاریخ اسلام و ایران» را میدانست و بر دقایق زبان و ادب پارسی و تازی تسلط کامل داشت. وی به اندازهای از منکر، دوری میجست که اگر خطیبی بر بالای منبر حدیثی را به اشتباه میخواند، او از پایین مجلس سخت بر میآشفت و بر او اعتراض میکرد و راه را بر تکرار خطا میبست.
قدرت ادبی
آیتﷲ صافی در شعر از شعرای متقدم و شیرین سخن نظیر مولوی، خاقانی، نظامی، سنایی، ناصر خسرو، انوری بهویژه حافظ و سعدی متأثر بود، و بسیاری از اشعار این شاعران را تضمین کرد. طبع شعرش فوق العاده است و در هر نوع شعر از نوحه، مصیبت، غزل، غزل، مدح و قصیده سر آمد مینماید. در بسیاری از موارد فی البداهه شعر میگفت یا سخنانی مقفی و مسجع بیان میداشت.
اقتدار سخنوری این روحاین بزرگوار چنان بود که بنان و بیان در ادای رسای آن کوتاه مینماید. توابع معنا در تعبیرات وی در مرح حضرت ولی عصر(عج) با الفاظ و تعبیراتی بیان و تفسیر میشود که مستلزم امعان و دقت نظر و توجه تمام به ژرفای معنا و عمق الفاظ در احتوای بر مضامین است. در این مورد، قصیده ذوقافیتین ایشان را درباره حضرت ولی عصر(عج) با مطلع ذیل بنگیرد:
عید گشت و خواهیم از شاه فلک دربار بار
تا ز فیض باز یابد گوهر بار بار
آراستگی الفاظ توأم با صنایع بدیعی، چیرگی او را در مبانی ادبی با زمینههای وافر ذهنی و تسلط کامل او را بر ادب فارسی و عربی آشکار میسازد. انواع ادات تشبیه و صنایع ادبی در بیان کیفیات طبیعت و هر چه در آن است به کار میگیرد تا با تصویر زیباییها به ذکر ممدوح بپردازد و انسان را به شادمانی و بهره گرفتن از زندگانی دعوت کند. در این مورد به قصیده ایشان درباره امام زمان(عج) که به صنعت جمع و تفریق – یکی از مشکلترین صنایع شعری – و با مطلع زیر آمده است، اشاره میشود:
به فیروزتر زمان به زیباترین بهار
به نیکوترین شبی به روشنترین نهار
یکی روح خرمی یکی جان آدمی
یکی چون صباح وصل یکی چون رخان یار
که هر یک از ابیات این قصیده ۴ قطعه میباشد. شاعر هر قطعه شعر ول را تفریق کرده و صفتی از صفات یا تشبیهی از تشبیهات آن را در شعر بعد بیان کرده است.
وی به امامان هدایت(ع) سخت عشق میورزید و بانهایت درجه به حضرت ولی عصر(عج) اعتقاد راستین و ارادت کامل داشت و در دفاع از حریم حق و صاحبان حق، با فصاحت و بلاغتی کم نظیر داد سخن میداد. آیتﷲ صافی اگر چه شاعری چیره دست و واقف به سبکهای مختلف شعری و قالبهای آن بود و با اشعار بسیاری از انس داشت، اما آنچه زمینه گرایش او را به شعر ترغیب میکرد و باعث سرودن هزاران شعر در محر اهل بیت شد، زمینههای اعتقادی وی بود که از جمله وجه ممیز او با شعرای دیگر، مورد مطالعه است.
از ویژگیهای دیگر او که نشان میدهد در خلق آثار مختلف، سبک خاصی داشته و مطالعات خود را نظم میداده است، شیوه تألیف و تبویت آثارش میباشد، وی از حافظه بسیار قوی برخوردار بود بسیار مطالعه داشت، خوشنویس و خط شناس ماهری بود و بر منابع مختلف تاریخی، فقهی سیره و کلام معصومان(ع) و علم جفر احاطه کامل داشت.
تألیفات
از آن مرد بزرگ تألیفات گوناگونی در فقه، اصول، حدیث، اخلاق، تاریخ و ادبیات به جای مانده است که به برخی از آناه اشاره میشود:
۱ – رسالههای متعدد فقهی و اصولی، شامل موضوعات: خیار غبن، اجاره، منجزات مریض، تعارض احکام ظاهریه و واقعیه، تعارض اصولی و قواعد فقهی، تعادل و تراجیح، اجزاء ظن مطلق، شبهه تحریمی، شبهه محصوره و تسامح در ادله سنن.
۲ – «اصول فقه منظوم» در بیش از ۲۰۰۰ شعر عربی (۶)
۳ – «مصباح الفلاح» و «مفتاح النجاح» (۲ جلد) (۷): این کتاب دو بار و از جمله در سال ۱۳۷۴ ه.ق به چاپ رسیده و یکی از بهترین کتابها در معارف مواعظ، عقاید و اخلاق است. مؤلف در این کتاب آیات قرآن، روایات صحیح و ادب پارسی را به هم آمیخته و مجموعهای ساخته که اهل تفسیر، حدیث، تاریخ و شعرمی توانند از آن بهره ور شوند. اگر تنها اشعار منتخب شعرای معروف را در زمینه مباحث فوق – صرف نظر از اشعار مؤلف و اشعار عربی – از دید بگذرانیم، میبینیم که از لحاظ ادبیات فارسی بسیار گرانبهاست. آیتﷲ سید صدر الدین صدر فرموده بود: من یک ماه رمضان در مشهد مقدس از روی این کتاب منبر رفتم و مردمان را موعظه کردم. مؤلف را برمن حقی است که هرگز فراموشش نمیکنم.
۴ – گنجینه گهر: ترجمه هزار سخن از پیامبر کرم(ص) به نظم و نثر فارسی است که در ۱۳۲۶ منتشر شد (۸).
۵ – گنج عرفان: ترجمه هزار سخن از امیر مؤمنان علی(ع) به نظم و نثر فارسی است که در ۱۳۲۷ به چاپ رسیده است. (۹)
۶ – گنج دانش، صد پند به فرزند برومند (۱۰): این کتباً دو مرتبه به طبع رسیده است.
۷ – اشعار شیوا در رد باب و بها (۱۱): این کتاب نیز به چاپ رسیده است.
۸ – صافی نامه و فیض ایزدی (۱۲): پاسخ به پرسشهایی در مورد امام زمان(ع) است، که در سال ۱۳۶۰ ه’ ش منتشر شد.
۹ – التحف الجوادیة فی المناقب المهدویة (۱۳).
۱۰ – کتباً منظوم مراثی پیامبر و ائمه اطهار(ع)(۱۴).
۱۱ – دیوان اشعار در مدایح پیامبر و ائمه اطهار(ع) که کثر آن در مدح امام مهدی(عج) است (۱۵). این کتاب در برگیرنده ۱۵۰۰۰ بیت است که در دقت و باریکبینی، فصاحت، بلاغت، لطافت، ظرافت، خیال و معانی بیان ممتاز است.
۱۲ – نفایس العرفان (۱۶)
۱۳ – کلمة الحق، تاریخ منظوم دوران سیاه پهلوی (۱۷)، که به چاپ رسیده است.
۱۴ – حاشیه بر رسائل شیخ انصاری (۱۸)
۱۵ – البشارة المیلادیة (۱۹)
درگذشت
سرانجام آن بزرگمرد پس از ۹۱ سال زندگی پربرکت و سرشار از خدمات دینی و اجتماعی، در شب ۲۵ رجب ۱۳۷۸ ه.ق شب شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) بدرود حیات گفت. پیکر پکش ابتدا با شکوه فراوان و با شرکت تمام طبقات مردم گلپایگان و شهرهای اطراف، در زادگاهش تشییع و سپس به قم انتقال داده شد و آن در شهر مقدس نیز با حضو رمراجع تقلید و علمای بزرگ حوزه و رحانیت معظم تشییع و پس از نماز حضرت آیتﷲالعظمی بروجردی (قدس سره) بر پیکرش به امر ایشان در مسجد بالاسر حضرت معصومه(س) در نزدیکی ضریح مطهر به خک سپرده شد. جالب آنکه آیتﷲ بهجت میفرمودند:
«روزی آقای آخوند ملا محمد جواد صافی در مسجد بالاسر به من برخورد کرد و دست مرا گرفت و به سوی نقطهای برد و فرمود: در آینده مرا در این قطعه زمین فراموش نکنید و این بعدها همان محل قبل او شد.»
از سوی آن مرجع بزرگ نیز مراسمی در مسجد بالاسر تشکیل گردید و سپس از سوی مراجع تقلید و مردم متدین در قم، تهران، نجف، اصفهان و گلپایگان تا چهلمین روز وفاتش مراسم بزرگداشت او بر پا بود، عاش سعیدا و مات سعیدا
فرزندان
ثمره ازدواج آن مرد بزرگ با صبیه محترمه آیتﷲ آخوند ملا محمد علی گلپایگانی – که معاصر همدوره و هم حجره مرحوم میرزای شیرازی بود – فرزندانی شد که برخی از آنان عبارتاند از:
۱ – آیتﷲ حاج شیخ علی صافی، نویسنده «ذخیرة العقبی فی شرح العروة الوثقی (۳ جلد تا کنون) و کتابهای دیگر
۲ – آیتﷲ حاج شیخ لطف ﷲ صافی، نویسنده «منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر»، «نوید امن و امان»، «امامت و مهدویت»، «شهید آگاه»، «پرتوی از عظمت حسین(ع)»، «رمضان در تاریخ»، «سفرنامه حج» و «فقه الحج» (۳ جلد)، «توضیح المسائل»، «هدایة العباد»، «مناسک حج»، «دیوان اشعار» و دهها کتاب دیگر.
پینوشتها:
۱ – المسلسلات فی الاجازات، ج ۲ ص۲۶۹.
۲ – نقباء البشر، ج ۱، ص ۳۳۱.
۳ – همان.
۴ – ر ک: صافی نامه، مقدمه، ص ۸.
۵ – این نمونهها از زبان فرزندشان، حضرت آیتﷲ حاج شیخ لطف ﷲ صافی، بیان شده است.
۶ – المسلسلات، ج ۲، ص ۲۷۰.
۷ – الذریعة، ج ۲۱، ص ۱۱۶.
۸ – همان، ج ۱۸، ص ۲۴۷.
۹ – همان، ج ۱۸، ص ۲۳۹.
۱۰ – همان، ج ۱۸، ص ۲۳۷.
۱۱ – المسلسلات، ج ۲ ص ۲۷۰.
۱۲ – الذریعة، ج ۱۵، ص ۵ و ج ۱۶ ص ۴۰۶.
۱۳ – المسلسلات، ج ۲، ص ۲۷۰؛ گنجینه دانشمندان، ج ۶ ص ۴۲۱.
۱۴ – صافی نامه، مقدمه ص ۱۴.
۱۵ – الذریعه، ج ۹، ص ۵۸۵.
۱۶ – المسلسلات، ج ۲ ص ۲۷۰.
۱۷ – همان.
۱۸ – همان.
۱۹ – همان.