مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

به‌نظر می‌رسد یکی از آسیب‌های مهم در عزاداری اهل‌بیت(ع) –به‌ویژه سیدالشهدا(ع)– تأکید بیش‌ از حد بر موارد شکلی و بی‌توجهی یا کم‌توجهی به محتوا و مضامین است؛ اگر به مقوله‌ی عزاداری با نگاه تاریخی بنگریم یا به تعبیر دیگر با روش تاریخی به تحلیل آن بپردازیم و از پیش‌فرض‌های احساسی در تبیین آن احراز نماییم، بهتر می‌توانیم به آسیب‌شناسی گذشته و حال آن بپردازیم. در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین جواد محمدزمانی شاعر اهل‌بیت(ع) سیر تحول مداحی در سال‌های اخیر را به‌طور اجمالی بررسی کردیم. البته با توجه به این‌که پرسش‌ها بیش‌تر در نسبت مداحی و سخنرانی مطرح گردید،‌ مباحثی هم در حوزه‌ی سخنرانی (وعظ) و آسیب‌های آن بیان شد.

احمد نجمی
احمد نجمی

اگر اجازه بفرمایید گفت‌وگویمان را با این پرسش آغاز کنیم که چرا مدتیست در مجالس عزاداری، مداح و مداحی اصل قرار گرفته و وعظ و خطابه به حاشیه رفته است؟ در قدیم گویی مداحی فرع بر سخنرانی بود.

بسم‌ﷲ الرحمن الرحیم؛ خب بنده با این حرف زیاد موافق نیستم؛ چون ما از گذشته‌ی مجالس عزاداری یک جامعه‌ی آماری مشخص و دقیقی نداریم که بتوانیم بر اساس آن بگوییم مثلاً در فلان‌دوره مردم بیش‌تر مستمع مداحان بودند و در فلان دوره مستمع خطبا. مثلاً با مطالعه‌ی دوره‌ی ناصری، می‌بینیم که در این دوره اقبال مردم بیش‌تر از مداحی و سخنرانی، به تعزیه بوده است؛ به‌ویژه که سینما و تلویزیون هم هنوز نبود و تعزیه به‌نوعی یک تئاتر دینی به‌شمار می‌آمد. تعزیه‌خوانی هم صرفاً مربوط به ایام محرم و صفر نبوده و حتی در اعیاد هم تعزیه داشتیم؛ مثلاً در عید قربان ماجرای قربانی شدن اسماعیل در قالب تعزیه به نمایش درمی‌آمد. جایگاه تعزیه به‌گونه‌ای بود که ناصرالدین شاه حتی برخی سفرا را برای دیدن آن دعوت می‌کرد و به همین دلیل است که در سفرنامه‌های برخی از آن سفرا یا شخصیت‌های اروپایی، به بحث تعزیه‌ها هم اشاره شده است. از قضا بیش‌تر اطلاعات ما در این مورد هم مربوط به همین سفرنامه‌هاست و برخی از آن‌ها با دقت حتی به جزئیات هم اشاره کرده‌اند. بنابراین مثلاً در این دوره رونق تعزیه، هم از مداحی و هم از سخنرانی بیش‌تر بوده است. حتی در دوره‌هایی، شاهد شکل‌گیری مجالس عزای عوام و علما هستیم؛ در مجالس علما رکن، سخنرانی بوده و در مجالس عوام مداحی بیش‌تر رونق داشته است. در نوشته‌های برخی بزرگان مانند شیخ عباس قمی هم اعتراضاتی به اصل‌شدن مداحی شده است؛ یعنی در آن دوره هم مثلاً مداحی بیش‌ازحد رونق گرفته بود. در دوره‌ی ما هم به‌نظر بنده نمی‌توانیم بگوییم صددرصد رونق مداحی بیش‌تر از سخنرانی است.

نسل‌های گذشته، بیش‌تر معارف دینی را در همین جلسات می‌آموختند؛ یعنی مجالس عزاداری مدارس آموزش معارف دینی بوده است.

ضمن این‌که به‌نظر بنده اگر مجالس سخنرانی ما یک‌پنجم جلسات مداحی ما جمعیت داشته باشد به‌نظر من کافی است و ما موفق بوده‌ایم؛ چون مجالس مداحی و اصولاً مقوله‌ی مداحی نسبت به سخنرانی، ذاتاً جذابیت بیش‌تری دارد؛ ما در مداحی با صوت خوش، آهنگ و شعر سروکار داریم و طبیعی است که اقبال عمومی به چنین مقوله‌ای بیش‌تر باشد؛ جلسات مداحی و سینه‌زنی شکل‌ها و فرم‌های متنوعی دارد (مثلاً نشسته‌ یا ایستاده سینه‌زدن، شور زدن و…). ما در سخنرانی با چنین عناصری سروکار نداریم. حتی خود من و شما که طلبه هستیم بعضی وقت‌ها که پای منبر نشسته‌ایم، پس از نیم‌ساعت نگاه‌مان به ساعت است که کی تمام می‌شود؛ اما مداحی این‌طور نیست و پیش آمده که شاید یک ساعت در یک جلسه‌ی  مداحی نشسته‌ایم و متوجه گذر زمان نشده‌ایم. به‌تعبیر دیگر مداحی جذابیت هنری دارد.

آیا این جذابیت‌های هنری که شما می‌فرمایید به‌مرور زمان تبدیل به اصل نشده‌اند؟ یعنی هنر مداحی به‌جای این‌که ابزاری برای انتقال حس و حال عاشورایی باشد، خودش هدف شده است؛ مثلاً توجه مستمعین در جلسات مداحی بیش‌تر به صدا و آهنگ است تا مضامین اشعار.

خب این بحث دیگری است؛ این‌که ما محتوای مداحی‌هایمان آن‌طور که باید نیست. ما الآن در فرم و شکل هیچ مشکلی نداریم؛ یعنی مداحان ما به‌لحاظ مسائل فنی و شکلی کمبودی ندارند و شاهد نوآوری هم هستیم؛ اما آسیب اساسی، فقدان مضامین عمیق و غیرمستقیم است؛ غیرمستقیم یعنی این‌که شما بتوانید به حدی برسید که یک مضمون اخلاقی را مثلاً در یک جلسه مداحی به‌طور غیرمستقیم به مخاطب القا کنید؛ یا به‌طور غیرمستقیم از منکری نهی یا به معروفی امر کنید. مثلاً در قدیم مداح قصیده‌ای بلند را می‌خوانده که ابیات ابتدایی آن پند و اندرز (نسبت به قیامت و…) و بیان توحید و مسائل اخلاقی بوده است؛ در حالی‌که شعرهای پند و اندرزی را الآن در مراسم ختم می‌خوانند. سپس در ادامه‌ی شعر به بیان فضایل اهل‌بیت(ع) می‌پرداختند و در انتها چند بیتی را به ذکر مصیبت و مداحی اختصاص می‌دادند. در حالی‌که الآن از همان بیت اول مرثیه‌سراییست تا پایان مراسم؛ به همین دلیل احساس می‌شود جوانی که از چنین جلساتی بیرون می‌آید چیزی دستش را نگرفته؛ اشک فراوان ریخته؛ عاطفه‌اش جوشان بوده؛ اما از معارف اهل بیت(ع) چیزی نیاموخته! نسل‌های گذشته، بیش‌تر معارف دینی را در همین جلسات می‌آموختند؛ یعنی مجالس عزاداری مدارس آموزش معارف دینی بوده است.

فرمودید در دوره‌هایی شاهد شکل‌گیری مجلس عزاداری عوام و خواص بوده‌ایم؛ به‌نظر می‌رسد الآن هم با بروز سبک‌های جدید مداحی (یا همان پیشرفت در مسائل شکلی مداحی) بازهم به‌نوعی شاهد شکل‌گیری این دوگانگی هستیم؛ یعنی برخی صرفاً برای شرکت در جلسات مداحی می‌روند؛ شما این مسأله را چگونه ارزیابی می‌کنید و اصولاً  چه‌کار کنیم تا سخنرانی و وعظ هم رونق داشته باشد؟

در این زمینه باید به بحث تغییرات ذائقه‌های مردم توجه داشته باشیم؛ حتی ذائقه‌های یک نفر در سنین مختلف هم ممکن است متفاوت باشد. مثلاً در یک سنی ممکن است من و شما سینه‌زنی را بیش‌تر دوست داشته باشیم و در در سنین کهولت بیش‌تر مایل باشیم در مجالس سخنرانی یا روضه‌خوانی شرکت کنیم. یعنی یک علت این مسأله می‌تواند در بحث اختلاف ذائقه‌ها در زمان‌ها و مکان‌های مختلف باشد.

نکته‌ی دیگر کم‌‌رنگ شدن سخنرانی‌های عالمانه است؛ هم‌ به‌لحاظ کیفی هم به‌لحاظ کمی. از قدیم در حوزه‌های علمیه و حتی در میان مردم نسبت به روحانیون رایج بوده که می‌گفتند فلان روحانی «عالم» است یا «واعظ»؛ اگر می‌گفتند واعظ است یعنی حرف‌های دقیقی نمی‌زند و بیش‌تر حرف‌های ذوقی می‌زند؛ اما اگر می‌گفتند عالم است یعنی اهل دقت و نظرات علمی است. یک عالم یا مجتهد بر فراز منبر هم که می‌رود هرچیزی را نمی‌گوید؛ در حالی‌که همان نکات را ممکن است واعظ از روی ذوقیات بیان کند. در حوزه علمیه نجف هم زیاد به بحث خطابه و تبلیغ اهمیت نمی‌دادند و بیش‌تر طلبه‌هایی را که می‌دیدند استعداد ندارند به آن‌ها می‌گفتند بروید منبری شوید. طلبه‌ی با استعداد طلبه‌ای بود که ممحض در فقه و اصول باشد؛ اما دیدگاه افرادی مانند حضرت امام(ره) این بود که منبر جایگاه مجتهدین است. به همین دلیل می‌بینیم که آیت‌ﷲ جوادی آملی یک مجتهد، یک فیلسوف و یک مرجع تقلید در ماه محرم و سفر در محل ولادت خودش منبر هم می‌رود. اگر ما کاری کنیم که منبر بشود جایگاه مجتهدین و علما، باعث رونق سخنرانی و منبر خواهد شد؛ چون مردم دنبال بهترین متخصص می‌گردند؛ یعنی دنبال کسی می‌گردند که بتوانند به حرف‌هایش در حوزه‌ی معارف دین اعتماد کنند. اگر چنین شد، ذائقه‌ی مردم هم تغییر خواهد کرد و عمیق‌تر به معارف دین خواهند نگریست.

از قدیم در میان حوزه‌های علمیه (قم و نجف) رایج بود که فکر می‌کردند استعداد ندارند به آن‌ها می‌گفتند بروید منبری شوید. طلبه‌ی با استعداد طلبه‌ای بود که ممحض در فقه و اصول باشد؛ اما دیدگاه افرادی مانند حضرت امام(ره) این بود که منبر جایگاه مجتهدین است.

من روزی خدمت مقام معظم رهبری بودم؛ ایشان فرمودند امروز وضعیت‌ هیئت‌ها وضعیت راضی‌کننده‌ای نیست و من وقتی نوارهای بعضی مداحی‌های اول انقلاب را گوش می‌دهم می‌بینم گاهی یک بند از آن نوحه‌ها به‌اندازه یک منبر الآن مطلب داشت! این‌که زبان ما همه‌فهم باشد یک بحث است؛ اما این‌که مطلب، مطلب نازلی نباشد بحث دیگری است؛ شما می‌توانید یک حرف عمیق را در قالبی همه‌کس‌فهم بیان کنید. مثلاً ترتیب متعارف در منبرهای قدیم این‌طور بود که منبر با قرائت و تبیین آیه‌ا‌ی از قرآن شروع می‌شد؛ ذیل آن آیه حدیثی خوانده می‌شد که غالباً سند آن حدیث را هم می‌دیدند (چیزی که الآن زیاد رایج نیست و کم‌تر پیدا می‌شود که یک منبری سند مطلب را به‌طور دقیق بررسی کند)؛ سپس یک داستانی از اهل بیت(ع) یا از سیره‌ی علمای سلف (آن هم باز با ذکر منبع و یقین نسبت به صحت آن) نقل می‌کردند و در انتها هم یک ذکر مصیبتی داشتند. در منبرهای امروزی آیه‌ی قرآن که حذف شده است و بیش‌تر با روایت شروع می‌شود؛ آن روایت هم گاه سندش دیده نمی‌شود و به همین دلیل متأسفانه مشاهده می‌کنیم که برخی اوقات آن روایت با آیه‌ی قرآن در تعارض است. در ادامه‌ هم بیش‌تر حرف‌های نازل (مثل تعریف خواب) بیان می‌شود.

نکته‌ی مهم دیگر هم نحوه‌ی نادرست بیان برخی معارف و گزاره‌های دینی است؛ مثلاً شما بحث شفاعت و امید را درنظر بگیرید. وقتی ما بحث شفاعت را برای مردم مطرح می‌کنیم درست است که باید امید را تقویت کند؛ اما از آن طرف باید روح بندگی را نیز در افراد تقویت کند؛ در حالی‌که تفسیرهای رایج در جلسات عزاداری ما از مقوله‌ی شفاعت باعث سستی ایمان می‌شود؛ مثلاً می‌شنویم که می‌گویند فلان‌‌کس که اهل همه‌جور خلافی بود، مورد شفاعت اهل بیت(ع) قرار گرفت؛ به‌فرض هم که این‌طور باشد ما نباید آن را بالای منبر بیان کنیم. بیان مسأله‌ی شفاعت نباید طوری باشد که مستمع را نسبت به انجام تکالیف شرعی سست کند. امام صادق(ع) می‌فرماید شفاعت ما به کسی که نماز را سبک می‌شمارد نمی‌رسد. مرحوم شهید مطهری حرف قشنگی در این زمینه می‌زند و می‌گوید ما از امام حسین(ع) یک شرکت بیمه برای مردم درست کرده‌ایم. طوری بحث شفاعت را مطرح کرده‌ایم که برای مردم این‌طوری جا افتاده که عبادت و عبودیت خدا سخت است اما به‌دست آوردن دل امام حسین(ع) خیلی آسان است؛ ما اگر در جلسات روضه اشک بریزیم، امام حسین(ع) به‌واسطه‌ی جایگاهش نزد خداوند بقیه‌ی مسائل را حل می‌کند! در حالی‌که این فکری مشرکانه است؛ مشرکان هم به بت‌ها دقیقاً به همین دلیل احترام می‌گذاشتند یا برایشان قربانی می‌دادند.

الآن در حوزه‌ی علمیه شاهد طرح‌هایی مثل سفیران هدایت برای تربیت مبلغ هستیم؛ با توجه به مطالبی که شما فرمودید به‌نظر می‌رسد چنین طرح‌هایی به تداوم دوگانگی عالم – واعظ کمک می‌کند.

بزرگان ما از جمله حضرت امام و مقام معظم رهبری  بر درس خواندن طلبه‌های جوان تأکید داشته و دارند و معتقدند طلبه‌ی جوان نباید در کارهای اجرایی وارد شود و باید بیش‌تر در درس و بحث متمرکز باشد. اگر ما مسیر  عالم بودن و منبری بودن را دو مسیرجداگانه ترسیم کردیم، طبیعی است که طلبه با خودش می‌گوید:  این فقه و اصول برای منبر چه خاصیتی دارد؟ برخی منبری‌های جوان می‌گویند وقتی به منبر و تبلیغ رفتیم تازه متوجه شدیم که بسیاری از چیزهایی که در حوزه خواندیم زیاد به کار منبر نمی‌آمد و مثلاً‌ باید بیش‌تر کتاب‌های تاریخی می‌خواندیم! دلیل آن این است که ما ثمره‌ی فقه و اصول را صرفاً در فقه و اصول جست‌وجو می‌کنیم. در حالی‌که این دقت‌های فکری در فقه و اصول است که باعث ورزیدگی ذهن و دقت‌های عقلانی می‌شود و این ورزیدگی ذهنی و دقت عقلی در  تحلیل مسائل و روایات بر فراز منبر تأثیر دارد. شما اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که حدیث‌خواندن یک منبری مجتهد با یک منبری غیرمجتهد چقدر متفاوت است؛ چون او در سند و وا‌ژه‌ها دقت دارد و تفسیرش هم از روایت عوامانه نیست. یک واعظ هرچقدر هم در فن خطابه قوی باشد، اگر بن‌مایه‌ی علمی نداشته باشد، ضررش بسیار بیش‌تر از منفعتش خواهد بود. بیش‌تر مراجع کنونی ما در ایام جوانی منبری بودند؛ مانند آیت‌ﷲ مکارم و آیت‌ﷲ وحید. منبر‌های این عزیزان را گوش کنید تا تفاوت آن‌‌ّ‌ها را با منبرهای دیگران متوجه شوید. طرح‌هایی مثل سفیران هدایت ریشه در این بحث دارد که عده‌ای معتقدند سیستم کنونی حوزه طوری است که صرفاً برای مجتهدشدن آموزش می‌دهد و ما باید یک سیستم دیگر را هم ایجاد کنیم که برخی طلبه‌ها از ابتدای ورود به حوزه برای مبلغ شدن و سخنران شدن آموزش ببینند. این نگاه و این طرح‌ها ضرر دارد و حضرت آقا هم نسبت به این طرح‌ها و این نگاه‌ها انتقاد دارند؛ باید مراقب باشیم افراد کم‌سواد را برای منبر تربیت نکنیم؛ به‌ویژه نسبت به مناطق حاشیه‌ای و محروم. الآن بیش‌ترین ارتباط مردم با معارف دین از طریق همین منبر‌هاست و به همین دلیل باید مراقب آسیب‌های چنین برنامه‌هایی باشیم.

2809_793

تغییر ذائقه‌ی مردم در مداحی‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ در سال‌های دورتر مردم بیش‌تر سبک‌های سنتی یا فولکلور (محلی) را می‌پسندیدند؛ اما الآن بیش‌تر (به‌ویژه جوانان) به سمت سبک‌های جدید می‌روند و این سبک‌های جدید گاهی حالت افراطی پیدا می‌کنند و ما شاهد بروز مثلاً مداحی‌های پاپ هستیم.

ببینید ما نمی‌توانیم جلوی نوآوری و ابتکار را بگیریم. همان سبک‌های قدیمی هم بالاخره در یک زمانی نوآورانه بوده‌اند؛ اما باید دقت کنیم که نوآوری‌ها بعضی‌وقت‌ها از نوع ابداع است و بعضی‌وقت‌ها از نوع بدعت. ما باید جلوی این بدعت‌ها را بگیریم؛ مثل قمه‌زنی که از یک دوره‌ای باب شد. شاید کسانی که آن را باب کردند فکر می‌کردند ابداع کرده‌اند؛ در حالی‌که بدعت بود.

طوری بحث شفاعت را مطرح کرده‌ایم که برای مردم این‌طوری جا افتاده که عبادت و عبودیت خدا سخت است اما به‌دست آوردن دل امام حسین(ع) خیلی آسان است

یک دلیل مهمی که باعث بروز و ظهور این بدعت‌ها می‌شود این است که ما یک سیستم جامع و کاملی برای آموزش، مدیریت و نظارت نسبت به مقوله‌ی مداحی نداشتیم؛ مثلاً قدیم مجمع‌الذاکرین در تهران چنین وظیفه‌ای را برعهده داشت؛ هرکس می‌خواست در وادی مداحی وارد شود باید مراحلی را در این مجمع و ذیل نظارت یکی از پیشکسوتان طی می‌کرد. از یکی از مداحان قدیمی تهران شنیدم که می‌گفت اگر کسی می‌توانست دو جلد منتهی‌الآمال شیخ عباس قمی را امتحان بدهد آن‌گاه به او اجازه می‌دادند از این کت‌های بلند بپوشد؛ آن‌هم تمام منتهی‌الآمال؛ نه صرفاً روضه‌ی قتله‌گاه را! یا امتحان شعر می‌گرفتند؛ آن هم نه صرفاً درباره‌ی امام حسین(ع)؛ مثلاً می‌گفتند درباره‌ی امام عسکری(ع) شعر بخوان؛ یا درباره‌ی حضرت حمزه شعر بخوان. خب در نبود چنین سیستم جامع آموزشی ما شاهد افت سطح معلومات مداحان و خالی شدن مداحی از مضامین عمیق هستیم؛ یعنی مداحی صرفاً در شکل نوآوری دارد. عملکرد ضعیف برخی نهادها مثل سازمان تبلیغات هم در این زمینه بسیار تأثیر داشته است.

در زمینه‌ی اشعار مداحی هم به‌نوعی شاهد سطحی‌شدن هستیم؛ مثلاً در قدیم شعر اصل بوده و مداح آهنگی را برای آن شعر انتخاب می‌کرده؛‌ اما امروزه آهنگ اصل است و مداحان آهنگ را به شاعر می‌دهند تا برای آن شعر بسازد؛ طبیعی است که چنین شعری عمق لازم را نداشته باشد.

بله متأسفانه همین‌طور است؛ رواج اشعار سطحی باعث رواج سطحی‌نگری در میان مردم شده است و حتی برخی باورهای غلط هم  در قالب این اشعار فراگیر شده‌اند. داستان‌های فراوانی مثلاً درباره‌ی قیام عاشورا هست که اصلاً سند و مدرک درستی ندارند، اما در مضامین بسیاری از اشعار آن‌ها را می‌بینیم؛ مثل عروسی حضرت قاسم(ع) در کربلا؛‌ از این موارد بسیارند؛ زبان‌حال‌ها یا استحساناتی که در قالب اشعار به اعتقادات مردم راه پیدا کرده و حتی به مرور زمان خود همین اشعار سند شده‌اند.

از نگاه شهید مطهری دو معضل اساسی در مجالس عزاداری ما هست: یکی اصالت‌یافتن بحث اشک (یعنی اشک ریختن هدف می‌شود) و دیگری مطلوب بودن کثرت جمعیت؛

البته این آسیب‌هایی را که برای بحث مداحی ذکر می‌کنیم این‌طور نیست که بگوییم تمام مداحان ما این‌گونه‌اند؛ خیر الآن هستند مداحانی (هرچند تعدادشان اندک است) که شرایط مطلوب را دارند و از آسیب‌های مطرح‌شده بری هستند (مثلاً یکی از مداحان در تهران بیست سال شاگرد درس خارج یکی از علمای تهران بود)؛ اما بحث این‌جاست که این تبدیل به یک جریان و رویکرد غالب نشده است.

پیشنهاد شما برای جلوگیری از چنین آسیب‌هایی در زمینه‌ی مداحی چیست؟

به‌نظر بنده یک بخشی از این کار برعهده‌ی حوزه است؛ حوزه باید یک سری منابع را در اختیار مداحان بگذارد؛ از قبیل مقاتل معتبر. حوزه واقعاً چه کار کرده است برای تدوین منابع معتبر و جلوگیری از آسیب سطحی‌زدگی در مداحی؟ ما بیاییم اول حجت را تمام کنیم و بگوییم این کارها را انجام دادیم، بعد توقع داشته باشیم. البته باید دقت کنیم بعضی کتاب‌های مقاتل ما هم نقل‌های ضعیفی دارند و باز هم به همین دلیل حوزه باید به‌صورت جدی ورود پیدا کند. حتی نه فقط حوزه؛ ما به‌ویژه در حوزه‌ی مسائل فرهنگی اگر خواهان پیشرفت هستیم، نباید نظارت و اجرای امور را برعهده‌ی فقط یک نهاد بگذاریم؛ مثلاً در مقوله‌ی شعر نهادهای مختلف (از قبیل سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، وزارت ارشاد و…) ورود پیدا کردند و ما شاهد رشد در این شاخه‌ بودیم. اما در مداحی، همه فقط سازمان تبلیغات را مسئول می‌دانند و بقیه‌ی نهادها هیچ قدمی در این زمینه برنداشتند. در مجموع عملکرد نهادهای انقلابی و سازمان‌های مربوط درباره‌ی نظارت بر بحث مداحی ضعیف بوده است.

به‌عنوان سؤال پایانی با توجه به این‌که حضرتعالی خودتان نیز از شعرا و مداحان اهل بیت(ع) هستید، اگر خاطره یا نکته‌ی جالبی ناظر بر مباحث مطرح‌شده دارید بیان بفرمایید.

بعضی از عزیزان مداح ایرادی که به اشعار بنده می‌گیرند این است که اشعار شما مستمع‌پسند نیست! مستمع بیش‌تر دوست دارد از بین‌الحرمین برایش بگوییم! اصولاً مداح‌های ما ساده‌پسند شده‌اند؛ یعنی اهل این نیستند که یک شعر با مضامین قوی را برای مستمع جا بیاندازند و بیش‌تر دوست دارند شعری بخوانند که از همان دقایق اولیه مجلس از مستمع به هر قیمتی که شده اشک بگیرند. به تعبیر امروزی‌تر ذائقه‌ی مردم را در این مقولات فست‌فودی کرده‌ایم و از مضرات آن غافلیم. برخی دوستان مداح درباره‌ی اشعار بنده می‌گویند که اشعار تو متأثر از فضای حوزه است و فهم این مضامین در آن فضا آسان است؛ اما زیاد به‌درد مجالس عمومی نمی‌خورد.

مضامینی که بنده در اشعارم استفاده می‌کنم مانند ظلم‌ستیزی، بیان سجایای اخلاقی (مانند صبر و عفاف)، بیان توحید – الآن مظلوم‌تر از امام حسین(ع) خود خداست – زیاد مورد توجه مداحان و مستمعان امروزی نیست. یا مثلاً بحث مهدویت و اتصال عاشورا با مهدویت. این‌ها مواردی است که در اشعار کمرنگ شده‌اند. بیش‌تر بر مواردی تأکید می‌شود که فایده‌ای برای دین و دیانت مردم ندارند؛ مثلاً فرض بفرمایید بر روی معجزات و کرامات اهل بیت(ع) تأکید می‌شود؛ مهم‌ترین آسیب این کار این است که برای توده مردم، اهل بیت(ع) دیگر قابل الگوبرداری نیستند؛ به تعبیر دیگر ما معصومین(ع) را وجودهایی خاص ترسیم می‌کنیم که اصولاً جنس‌شان با ما متفاوت بوده و به همین دلیل طبیعی است که تصور شود چنین وجود‌هایی قابل الگوبرداری نیستند. در حالی‌که اگر بر آموزه‌های رفتاری آن بزرگواران تأکید شود بسیار تأثیرگذارتر خواهد بود؛ مثلاً از سبک زندگی حضرت زهرا(س) چقدر می‌گوییم؟ دختر پیامبر(ص) بود و همسرامیرالمؤمنین(ع)؛ اما کار در منزل، تربیت فرزند و شوهرداری را به بهترین نحو انجام می‌داد؛ یا بالعکس در مورد خود حضرت امیر(ع) نیز به همین صورت. اما اگر شما فقط از خلقت نوری ائمه(ع) صحبت کردید و از معجزات آن‌ها طبیعی است که تأثیری در نحوه‌ی زیست مردم نداشته باشد.

به‌عنوان سخن پایانی برآیند کتاب حماسه‌ی حسینی شهید مطهری را – که به‌زعم بنده هنوز بهترین کتاب در زمینه‌ی آسیب‌شناسی عاشورا و عزاداری است – خدمتتان عرض می‌کنم؛ ایشان می‌فرماید دو معضل اساسی در مجالس عزاداری ما هست: یکی اصالت‌یافتن بحث اشک (یعنی اشک ریختن هدف می‌شود) و دیگری مطلوب بودن کثرت جمعیت؛ یعنی مهم‌ترین ارزش برای کسی که مجلس عزاداری را برپا می‌کند جمع‌شدن جمعیت است.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید