پرداخت کمکهزینه درسی، یکی از برنامههای رایج در اکثر نظامهای آموزشی دنیا – مخصوصاً در سطوح بالا – است و دانشجویان زیادی در سراسر دنیا حین تحصیل خود از کمکهای مالی تحصیلی برخوردارند. با این وجود، نگاهی به شیوهها و کیفیت پرداخت کمکهزینههای تحصیلی، خالی از لطف نیست.
کمکهزینههای تحصیلی انواع متعددی دارد و دانشگاهها و دیگر مؤسسات آموزشی و پژوهشی، از شیوههای مختلفی برای کمک به دانشجویان و پژوهشگران بهره میگیرند. دانشجویان در قالبهای مختلفی همچون بورس تحصیلی، وامهای دانشجویی و… مورد حمایت نهادهای آموزشی و یا نهادهای دولتی و احیانا بنگاههای خصوصی قرار میگیرند. اما در ادامه به یکی از این کمکها یعنی بورس تحصیلی میپردازیم. البته تفاوتهایی جدی میان این کمکهزینههای تحصیلی و شهریه طلاب وجود دارد که در ادامه سعی میکنیم از وجوه مختلفی آن را بررسی کنیم.
بورس تحصیلی
بورس تحصیلی معمولاً به هر کمک مالیای اطلاق میشود که به دانشجو یا پژوهشگر پرداخت میشود؛ ولی در یک نگاه دقیقتر، میان بورس تحصیلی و کمک مالی بلاعوض تفاوت وجود دارد؛ بورس تحصیلی معمولاً به کمکهای مالیای گفته میشود که دانشجو آن را بهدست میآورد و برای بهدست آوردنش به نوعی برتری و صلاحیت ویژه – همچون استعداد بیشتر، تلاش بیشتر، موفقیتی خاص و یا تعلق به یک گروه قومی یا دینی خاص – نیازمند است؛ مثلاً دانشجویانی که مقاطع قبلی تحصیلی خود را با موفقیت چشمگیر گذرانده باشند و ارزیابیهای مختلف نشان دهد که استعداد ویژهای در رشته تحصیلی خود دارند، توسط دانشگاه بورس میشوند تا بتوانند مقاطع بالاتر را با آرامش خاطر بیشتر و ممحضتر، به تحصیل خود ادامه دهند؛ یا دانشجویانی که از مناطق محروم آمدهاند و با تلاش بسیار به دانشگاه رسیدهاند، از طرف دانشگاه محل تحصیل خود بورس میشوند تا در اثر فشار احتمالی مالی بر خانواده، وادار به ترک تحصیل نشوند و بتوانند پس از بازگشت به منطقه خود، منشأ پیشرفت و بهبود شرایط باشند.
نکته دیگر این که بورسهای تحصیلی معمولاً باید بهنوعی بازپرداخت شوند؛ مثلاً یک دانشجو در قبال بورس تحصیلی خود، دوبرابر طول تحصیلش متعهد به خدمت در سازمان یا نهادی میشود که او را بورس کرده است. گاهی نیز به دانشجویان، وامهایی اعطا میشود که تا پایان دوره تحصیل خود موظف به بازپرداخت آنها نیستند؛ ولی پس از اتمام تحصیل و آغاز اشتغال قطعی، اقساط این وامها به مرور از حقوق محل خدمت آنها کسر میشود.
البته بورسهای مادامالعمر بلاعوض نیز وجود دارد؛ ولی استثناء است و بیشتر به استخدام مادامالعمر شباهت دارد؛ بهاینمعنا که یک آکادمی علمی و یا نهاد دانشگاهی و یا سازمانی دولتی و حتی شرکتی خصوصی، دانشمند و پژوهشگری را بهطور کامل و بدون محدودیت زمانی، تأمین مالی میکند تا بتواند پژوهشهای خود را تا هرجا که لازم باشد، دنبال کند. این بورسها معمولاً زمانی رخ میدهند که نهاد تأمینکننده مالی مطمئن باشد نتایج تحقیقات و پژوهشهای چنین دانشمندی – هرچه باشد – بههرحال تأمینکننده منافع اوست؛ حتی اگر نهاد تأمینکننده مالی، مالک نتایج پژوهشی این محقق نباشد. پیشگیری از مهاجرت دانشمندان ردهبالا نیز یکی از انگیزههای جدی دولتها برای اعطای بورسهای مادامالعمر به چنین افرادی است؛ افرادی که خود، سرمایه محسوب میشوند.
چه کسی پول بورس را تأمین میکند؟
منابع مالی بورسهای تحصیلی متنوعاند و لزوماً خود دانشگاهها دانشجوی خود را بورس نمیکنند. اما آنچه در اینجا اهمیت ویژه دارد این است که این بورسهای تحصیلی، صرفاً جهت کمکهای انساندوستانه به دانشجویان نیست و اهدافی بالاتر را دنبال میکند. به بیان بهتر، اعطای بورسهای تحصیلی به دانشجویان قرار است گرهی از مشکلات دیگران را باز کند و مشکل مشخصی از مشکلات جامعه را برطرف سازد.
گاهی دولت حاکم بر یک کشور، در آمارهای خود به این نتیجه میرسد که متخصص کافی در یک رشته خاص را ندارد؛ پس دانشجویان مستعد را برای تحصیل در آن رشته بورس میکند. اتفاقی که در نظام دانشگاهی کشور ما نیز اتفاق میافتد و دانشجوهای مستعد، برای تحصیل در رشتههای مختلف فنی و یا برخی گرایشهای تخصصی پزشکی، بورس میشوند تا مثلاً نیاز کشور به متخصص فیزیک هستهای یا بیوتکنولوژی را تأمین کنند.
همچنین ممکن است برخی از رشتهها و گرایشهای تحصیلی در اولویت دولتها نباشند، ولی بعضی از شرکتهای خصوصی برای تأمین کارشناسان خود و افزایش توان تولید و دستیابی به سود بیشتر، دانشجویی را در قبال تعهد کاری در آن شرکت بورس کنند؛ مثلاً یک شرکت داروسازی، دانشجویی را حمایت کند تا پس از بازگشت از تحصیل، داروهای خاصی را که تا پیش از این تنها از منابع خارجی تأمین میشده، بومی کند و نیاز آن شرکت را از واردات آن دارو برطرف سازد و بدین ترتیب، سود بیشتری عاید آن شرکت گردد.
سازمانهای دولتی نیز ممکن است برای انجام پژوهش در زمینههای مورد نیاز خود، دانشجویی را (بهویژه در مقطع دکترا) بورس کنند؛ مثلاً کشوری برای مدیریت و رفع مشکلات و نزاعهای قومیتی در برخی از مناطق خود نیازمند شناخت بیشتر نسبت به اعتقادات و باورهای دینی مردم آن منطقه است؛ ولی با توجه به دشواریهای موجود بر سر راه، کسی حاضر به انجام پژوهش در این زمینه نیست. دولت با اختصاص بودجهای برای خریدن رساله دکتری چند دانشجوی رشته ادیان و مذاهب، اطلاعات لازم درباره شرایط اجتماعی و دینی آن منطقه را بهدست میآورد تا بتواند سیاستگذاریها و تصمیمگیرهای درستتری در آینده داشته باشد.
گاهی اعطای بورسهای تحصیلی در راستای اهداف کلان و گسترده است و خود دریافتکننده کمک مالی، موضوعیت نداشته، بلکه بخشی از یک پازل بزرگتر است. به عنوان مثال، مؤسسه مبادلات آکادمیک آلمان (د.آ.آ.د) که یکی از فعالترین مؤسسات در زمینه اعطای بورسهای تحصیلی به دانشجویان سراسر جهان است، هدف اصلی خود را بینالمللیکردن دانشگاههای آلمان و گسترش زبان و فرهنگ آلمانی در سراسر جهان تعریف کرده است؛ یعنی با بورسکردن دانشجویان و محققان غیرآلمانی برای تحصیل در آلمان و سپس بازگشت به کشورشان، به ترویج و گسترش فرهنگ و زبان آلمانی در سراسر جهان کمک میکند.
بورسهای تحصیلی گاهی مورد استفاده نهادهای امنیتی نیز قرار میگیرد. از آنجا که تأمین اطلاعات از طریق عملیاتهای جاسوسی با دشواریهای بسیاری همراه است، گاهی نهادهای امنیتی کشورها در پوشش نهادهایی به ظاهر علمی، دانشجوهای محلی مناطق هدف را بورس میکنند و پژوهشهای پایاننامهای آن دانشجوها را به سمتی سوق میدهند که اهداف اطلاعاتی و امنیتی آنها را تأمین کند و از این طریق، به پنهانکاری و کار عملیاتی کمتری نیاز خواهند داشت؛ فرضاً ممکن است یکی از نهادهای امنیتی آمریکایی، یک دانشجوی عراقی را برای تحقیقی علمی درباره ضریب نفوذ مرجعیت شیعه در عراق بورس کند و این دانشجو، ناخواسته، آخرین وضعیت رابطه مردم عراق و مرجعیت شیعه را در اختیار دانشگاهی آمریکایی و به تبع، نهادهای امنیتی این کشور قرار دهد.
ارکان مفهومی بورس و کمکهزینه تحصیلی
قاعده نانوشته «نیازمندی تحصیل به آرامش فکری»
ایده اولیه بورس تحصیلی در این گزاره بدیهی نهفته است که برای تحصیل علم، دانشجو و محقق به آرامش و آسودگی خاطر نیاز دارد و از آنجا که غم نان و معاش، به سادگی میتواند مانع تحصیل و یا دستکم تحصیل باکیفیت یک دانشجو شود، بورس تحصیلی اعطا میشود تا این مانع را از سر راه طالب علم، بردارد. بنابراین، اگر بورس تحصیلی، چنین کارکردی نداشته باشد، عملاً به هدف اصلی خود منجر نمیشود. بر این اساس، مقدار بورسهای تحصیلی معمولاً بهگونهای انتخاب میشود که دانشجو و محقق را حتیالامکان از دغدغه معیشت (دستکم تا پایان دوره تحصیل خود) رها کرده، او را بر فعالیت علمی خود متمرکز سازد. بدینترتیب پرداخت هزینههای جزئی، عملاً بیفایده و خلاف فلسفه اصلی بورس تحصیلی است.
نکته کلیدی تعهد متقابل
بورس تحصیلی بهطور عمده در قبال ثمره مشخصی است که در پایان دوره تحصیل، توسط دانشجو تأمین میشود. پژوهشی که توسط دانشجو انجام میشود و یا گرهی که بعداً با تخصص او باز خواهد شد، هدف اصلی از حمایت مالی اوست و یا دستکم ثمره او در تکمیل پازلی بزرگتر (چنانکه درباره د.آ.آ.د گفته شد) در نظر گرفته میشود. بنابراین، بورسهای تحصیلی، بخششهای مالی بیهدف و صرفاً انساندوستانه نیستند. قطعاً تأمینکنندگان مالی بورسهای تحصیلی سازوکاری در نظر میگیرند که دریافتکننده این بورسها، پس از تحصیل خود، اهداف مورد نظر آنها را تأمین کند. حتی در مثال د.آ.آ.د که به آن اشاره شد، اعطای برخی از بورسهای تحصیلی به دانشجویان کشورهای در حال توسعه، تنها در قبال این تعهد انجام میشود که دانشجو پس از پایان دوره تحصیل خود، حتماً به کشورش بازگردد تا (خواسته یا ناخواسته) آنچه را در آلمان آموخته، در کشورش تبلیغ و ترویج کند.
صلاحیت دریافتکننده
از آنجا که حتی ثروتمندترین دولتها و سازمانها نیز بههرحال محدودیت مالی دارند و از گنج بیپایان برخوردار نیستند، صلاحیت دریافتکننده بورس تحصیلی یکی از ارکان قطعی در اعطای بورسهاست. دانشجو یا پژوهشگری که از بورس تحصیلی برخوردار میشود، معمولاً از فیلترهای متعددی عبور میکند تا صلاحیت قطعی خود برای دریافت چنین کمکی را اثبات کند و این اطمینان را برای تأمینکنندگان مالی حاصل کند که هزینههای انجامشده، بینتیجه و بیثمر نخواهد بود. برخورداری از هوش و استعداد کافی، حصول اطمینان درباره جدیت و پشتکار دانشجو و پژوهشگر، آگاهی از اهداف و نیت وی و شروط متعدد دیگری برای اعطای یک بورس تحصیلی در نظر گرفته میشود و حتی برخی از این بورسها مقرراتی دارند که در صورت از بین رفتن هر یک از شرایط، بورس تحصیلی از میانه راه متوقف شده و از بههدررفتن مابقی بودجه، جلوگیری گردد.
نظارت
از همه آنچه تا بدینجا گفتیم، روشن میشود که اهداف متعدد و روشنی پشت ایده بورس تحصیلی وجود دارد. طبیعتاً اطمینان از حصول این اهداف، نیازمند نظارت دائم و دقیق بر همه مراحل اعطای بورس است. محققانی که از بورس تحصیلی استفاده میکنند، در دورههای مشخصی مورد ارزیابی قرار میگیرند و فعالیتهای آموزشی و پژوهشی آنها بهطور جدی بررسی میشود تا تأمینکنندگان مالی بورسها مطمئن شوند اهداف مورد نظر، تأمین خواهد شد. بنابراین، پرداخت کمکهزینه تحصیلی، بدون نظارت دقیق و درست، به جز اتلاف بودجه و اسراف، نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت.
نگاهی به وضعیت شهریه طلاب
اینکه چقدر هدف اعطای شهریه به طلاب، با اهداف ذکرشده درباره بورسهای تحصیلی منطبق باشد، اولالکلام است؛ ولی در شکل سادهشدهای میتوان چنین فهمید که به طلاب علوم دینی، شهریهای پرداخت میشود تا بتوانند بهتر درس بخوانند و اهداف متعالی مد نظر حوزه علمیه و مرجعیت شیعه را تأمین نموده و علوم برآمده از قرآن کریم و میراث نورانی اهل بیت(ع) را فراگرفته و ترویج کنند. ولی آیا وضعیت کنونی شهریه، به چنین هدفی منتهی میشود؟
در قدم اول، چنانکه در رکن اول بورسهای تحصیلی گفته شد، کمکهزینه تحصیلی اگر منجر به آرامش ذهنی و آسودگی خاطر طلبه درباره معیشتش نشود، هدف مورد نظر خود را تأمین نمیکند. میزان و مبلغ کمکهزینه آموزشی اگر به قدری نباشد که عمده نیاز مالی شخص را تأمین کند، طلبه مجبور میشود برای تأمین هزینههای زندگیاش به کارهای دیگری مشغول شود؛ کارهایی که شاید در شکل ایدهآل بتواند در راستای تحصیل وی باشد؛ ولی بهخاطر فقدان برنامهریزی کافی برای شغل مرتبط با توانایی و تخصص طلاب (که خود بحث مستقلی است و نیازمند یادداشتی مجزا) بسیاری از طلاب، معیشت خود را از طریق مشاغلی تأمین میکنند که اگر مضر به تحصیل آنها نباشد، دستکم در پیشرفت علمی آنها تأثیر مثبتی ندارد.
در حال حاضر، بالاترین سطح شهریه طلاب، به سختی کفاف کمترین حقالاجاره خانههای حومه شهر و نقاط فقیرنشین شهری مثل قم را میدهد. بنابراین، در خوشبینانهترین حالت، طلاب درس خارج که شهریه رتبه سه یا چهار میگیرند، میتوانند اجاره خانهای در مناطق پایین شهر یا حومه را تأمین کنند. برای بقیه هزینهها چه باید کرد؟ چند نفر از طلاب، بهویژه در شش سال مقدمات، این امکان را مییابند که در شغلی مرتبط با تخصص و توانایی خود مشغول به کار شوند؟ چند نفر از طلاب میتوانند بدون نیاز به شغل، به تحصیل ادامه دهند؟ حتی شاید بتوان به این پرسش اندیشید که آیا سیر شهریه از مقدمات تا سطح و خارج، باید سیری صعودی باشد؟ چهبسا منطقیتر این است که هرچه توان طلبه برای کسب درآمد از راههای مرتبط با تخصص حوزوی خود بیشتر میشود، کمکم وابستگی او به شهریه کمتر شود و از یکجابهبعد، طلبه آمادگی کافی برای کسب درآمد مستقل از حوزه علمیه – و از طریق ارائه خدمات مشخصی به جامعه – را بهدست آورد و دیگر شهریهای به او پرداخت نشود.
رکن دیگر که به آن اشاره شد، تعهد متقابل است. آیا همه طلابی که شهریه دریافت میکنند و درواقع، کمکهزینه تحصیلی به آنها پرداخت میشود، خواستهها و نیازهای حوزه علمیه را تأمین میکنند و در راستای اهداف عالی این نهاد مقدس حرکت میکنند؟ آیا بهجز شرکت در امتحانهای پایان سال، تعهد دیگری در برابر شهریه دارند؟ کسانی که از میانه راه، درس و طلبگی را رها میکنند، چه میشوند؟ هزینهای که برای شهریه آنها صرف میشود، آیا منطبق با اهداف پرداخت شهریه است؟ آیا طلاب، تعهد قطعی علمی، تبلیغی و یا شغلی به حوزه علمیه دارند و البته آیا با میزان شهریهای که به آنها پرداخت میشود، میتوان از آنها انتظار تعهد قطعی داشت و آنها را از مشغولشدن در مشاغل غیرحوزوی برای امرار معاش، منع کرد؟
از سوی دیگر آیا نمیشود کمکهزینههای مکملی در قبال انجام فعالیتهای علمی مشخص برای طلاب در نظر گرفت؟ مثلاً برخی طلبهها فعالیتهای پژوهشی خود را بهسمت موضوعات مورد نیاز نظام سوق دهند و در قبال رفع نیاز علمی و پژوهشی در آن زمینهها، بورس تحصیلی مشخصی به آنها تعقل گیرد. چهبسا نهادهایی همچون مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، قوه قضاییه، نهادهای مرتبط با خانواده، نهادهای دولتی و وزارتی و حتی بنگاههای اقتصادی بزرگی همچون شرکت نفت، بیمه، بانکها و… خلأهای پژوهشی مشخصی در امور قانونی خود داشته باشند که بهجز یک دانشآموختهی حوزه علمیه، شخص دیگری توان پر کردن آنها را نداشته باشد. در چنین فرضی، چه ایرادی دارد که رسالههای علمی حوزوی، مورد حمایت مالی هریک از نهادهای فوق الذکر قرار گیرد؟ اتفاقی که سالهاست میان همین نهادها و دانشگاههای کشور در جریان است و سازوکاری مشخص و تجربهشده دارد.
آیا نمیشود برخی از طلاب مستعد حوزه علمیه را برای ایفای نقش در مشاغلی که باید توسط طلاب انجام شود، بورس تحصیلی کرد و کمکهزینه تحصیلی کاملی به آنها اعطا شود تا پس از پایان دوره تحصیلی و شروع استخدامشان، بهمرور از حقوق دریافتیشان کسر گردد؟
رکن سوم، صلاحیت دریافتکنندگان کمکهزینه درسی است. آیا لازم است شهریه حوزه به همه طلاب، برای همه مقاطع تحصیلی و بدون محدودیت زمانی تعلق گیرد؟ طلابی که در سطح مقدمات مشغول به تحصیلند، بیشتر به شهریه نیازمندند، یا طلابی که بیست سال از فعالیت علمی حوزوی آنها گذشته و چه بسا در حال حاضر از راههای متعددی امکان کسب درآمد دارند؟ آیا نمیشود شرایط دقیقتری برای دریافتکنندگان شهریه در نظر گرفت که میزان پرداخت شهریه و شیوه پرداخت آن انطباق بیشتری با صلاحیتها و فعالیتهای علمی طلبه داشته باشد؟ آیا افراد مستعد و پرتلاشی که آمادگی فعالیت تماموقت دارند و حاضرند عمرشان را برای علوم دینی وقف کنند، برای دریافت شهریهای که آنها را به کلی از فعالیت در مشاغل دیگر بینیاز کند، صلاحیت ندارند؟
و رکن پایانی، نظارت؛ آیا اگر طلبهای پس از چندسال، دچار افت تحصیلی و احتمالاً توقف فعالیت علمی شود، بهصرف شرکت در امتحانات پایان سال، همچنان صلاحیت دریافت شهریه تا پایان عمر خود را دارد؟ آیا بهتر نیست اگر کسی به هر دلیلی، امکان ادامه مسیر در حوزه را ندارد، بهجای حرکت کجدارومریز به کمک شهریه، به مسیر بهتری هدایت شود تا منطبق با تواناییها و استعدادهایش ایفای نقش کند و جایگاه مؤثرتری در جامعه داشته باشد؟ آیا لازم نیست مسیر علمی و فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و تبلیغی طلاب، مورد نظارت کیفی بیشتری قرار گیرد و معلوم شود فعالیتهای علمی طلاب در چه سمت و سویی است؟ چهبسا پراکندگی موضوعی در فعالیتهای علمی طلاب، منطبق با نیاز جامعه نباشد و در حالی که برخی موضوعات، بیش از حد مورد توجه قرار گرفته، موضوعات مورد نیاز دیگری بهطور کلی مورد غفلت واقع شده باشد؛ و آیا همه طلابی که شهریه میگیرند، همچنان به فعالیت حوزوی و علمی مشغولاند؟
جمعبندی
این یادداشت، در پی نفی مفهومی بهنام شهریه نیست؛ بلکه کاملاً موافق با این مفهوم و مؤید آن و بیانکننده این دیدگاه است که شهریه بهعنوان کمکهزینه تحصیلی، امری عقلانی است و در همه نظامهای علمی دنیا رواج دارد و اساساً بدون اعطای کمکهزینههای تحصیلی، چرخ فعالیتهای علمی، آنطور که باید نمیچرخد. با این حال، پیشنهاد ضمنی این یادداشت این است که شیوه تخصیص آن باید هدفمندتر باشد تا هم محققان و طلاب جدی حوزوی را از دغدغه معیشت و نگرانی مالی برهاند، هم در مصادیقی که نباید، بیهدف و بدون برنامه هزینه نشود. از سوی دیگر، باید در ضمن یک نظام علمی جامع، پرداخت این کمکهزینه تحصیلی، تأمینکننده اهداف کلان علمی و اجتماعی حوزه مقدس علمیه باشد و کلیت منسجمی را به پیش براند.
کاوه
سلام
احسنت به شما
اجرکم عند الله
حاج سید محمد علی موسوی ،شماره تماس: ۰۰۹۳۷۴۴۹۳۷۱۹۱ و۰۰۹۳۷۷۴۴۸۳۲۳۱
ضمن تقدیم درود وسلام .
عرض انیکه: مطالب مفید،دقیق،واقع بینانه وواقعی وکاربردی را مطرح کرده ایید جزاکم الله خیرالجزاء.
بنده هم در ضمن طلبه حوزه ؛دوره کارشناسی را دررشته فقه وحقوق دردانشگاه (خاتم النبیین(ص)کابل افغنستان ،سپری کردم وبدون تظاهر خیلی تشنه ی معارف اهلبیت (ص)واجرای برنامه های فرهنگی-دینی می باشم وخدمات فرهنگی-مذهبی ازقبیل: امامت جماعت،کلاسهای احکام وعقئد،برنامه های قرآنی(روخوانی،روانخوانی،تجوید،مفاهمو…)دو سال سابقه تدریس دریکی از حوزه های علمیه (فاطمه الزهرا سلام الله علیها)درمرکز شهر غزنی افغانستان، داور برنامه قرآنی دریکی ازشبکه تلوزیونی آن شهرو… به طور مستند داشته ودارم .
می خواهم کارشناسی ارشد را با معرفی ریاست محترم دانشگاه خاتم النبیین(دکترقیوم سجادی) دردانشگاه ادیان ومذاهب قم برسیه شوم وادامه تحصیل را اگر خدا بخواهد آنجا در جوار کریمه اهلبیت (حضرت معصومه علیها السلام)ادامه دهم .
تبصره: همان طوریکه خودجناب عالی فوقا بیان فرمودید: دونکته اساسی به نظر میرسد:
۱-استعداد وانگیزه عالی وهدفند برای یک محصل طلبه : که بنده بحمد الله مجموع اوسطی نمرات من: ۱۹/۵ ونمرات پایان نامه ام: ۱۹/۵ درطی دوران دانشگاه میباشد .
۲-تامین امکانات مالی برای ادامه تحصیل وتحقیق : راستی اگر طلبه که معمولا در آمدی زیاد ندارد واز لحاظ اقتصادی اغلب درمضیقه اقتصادی به سر می برد ؛اگر ازسوی حوزات علمیه ومراکز علمی دگر مانند :دانشگاه ادیان ومذاهب و… مورد توجه ،ارفاق وامکانات مالی که تآمین کننده لیل ونهار وماه سال خود وعیالش نشود ادامه وتحقیق بسیار برایش طاقت فرسا ودشوار خواهد بود .
اگر دراین قسمت معلومات ارائه فرمائید!ممنون ومتشکرم .
درپایان توفیقات مزید برای همه علماو اندیشمندانی که سرمایه های مادی ومعنوی خویش را برای خدمت به جامعه ی بشری واسلامی دینی ،وقف می نمایند ،ازخدای منان خواهانم.
من الله توفیق