وقتی مدیر جدید مرکز خدمات حوزه علمیه در مراسم تودیع گفت که تنها ده درصد طلاب حوزه علمیه، شاغلاند، سیاق کلام او بهصورتی بود که گویی از واقعیتی مثبت گزارش میکند و احتمالاً جواب نگرانی بزرگان حوزه را میدهد؛ چنانکه در ادامه صحبت نیز تأکید شده بود که ۹۰ درصد دیگر، به تحصیل و تبلیغ و دیگر فعالیتهای حوزوی مشغولاند و این در ادبیات و عرف حاکم بر حوزه، خبر خوب و دلگرمکنندهای است. اما درست پس از اینکه خبرگزاریهای حوزوی، سخنان مدیر جدید مرکز خدمات را بازتاب دادند، یکی از رسانههای فارسیزبان خارجی که معمولاً رویکردی تخریبی نسبت به حوزه علمیه دارد، همان آمار را تقریباً بدون تحلیل و حاشیه اضافی، بهعنوان یک خبر بد منتشر کرد؛ چیزی قریب به این مضمون که فقط ۱۰ درصد طلاب حوزه علمیه کار میکنند و ۹۰ درصد باقیمانده، شغل ندارند. بار منفی این عبارتها، بهوضوح در آن رسانه خارجی حس میشد؛ شاهد بر این مدعا هم اینکه اولین کامنتی که مخاطبان آن رسانه برای این مطلب گذاشته بودند، این بود: «معلوم است! چون طلبهها نیازی به کار کردن ندارند!»؛ حال آنکه طلاب حوزه علمیه نهتنها دریافتی مالی چندانی از حوزه ندارند، که اکثراً اگر از کمکهای مالی خانوادگی و پشتوانههای مالی دیگر برخوردار نباشند، معیشت معمولاً سختی دارند.
این تفاوت برداشت از یک عبارت، چه معنایی دارد؟ چرا در شرایطی که همهی مسئولان کشور درپی بالابردن و افزایش موقعیتهای شغلی جدید هستند و یکی از شاخصهای موفقیت هر دولت، کمکردن جمعیت بیکاران است، مسئولان حوزه باید از بالارفتن آمار «طلاب شاغل» نگران باشند؟ چرا مسئول مرکز خدمات باید به بزرگان و دغدغهمندان حوزه دلگرمی و اطمینان دهد که جای نگرانی نیست و تنها یکدهم طلاب حوزه علمیه شاغلاند؟ دلیل اصلی این است که نگاه به شغل در حوزه با آنچه مردم از شغل میفهمند، متفاوت است.
منفیبودن وصف «شاغل» را تقریباً اکثر طلبهها لمس کردهاند. سر درس، در ادارههای حوزوی مثل مرکز مدیریت حوزه، بیمه طلاب، در محافل علمی و گعدههای طلبگی و… هرجا سخن از «طلاب شاغل» میشود، قطعاً باید منتظر محرومیتی، یا نگاه سرزنشگری و یا دستکم افسوسهایی پدرانه بود. برخی از مراجع عظام تقلید، شرط پرداخت شهریه را «شاغل» نبودن طلبه میدانند. برخی از امکانات و تسهیلات حوزوی، تنها به طلابی تعلق میگیرد که شاغل نباشند و حتی در سیر درسی طلاب نیز شاغلبودن یا نبودن، وصفی تعیینکننده است.
منفیبودن وصف «شاغل» را تقریباً اکثر طلبهها لمس کردهاند. هرجا سخن از «طلاب شاغل» میشود، قطعاً باید منتظر محرومیتی، یا نگاه سرزنشگری بود. برخی از مراجع عظام تقلید، شرط پرداخت شهریه را «شاغل» نبودن طلبه میدانند. برخی از امکانات و تسهیلات حوزوی، تنها به طلابی تعلق میگیرد که شاغل نباشند.
برای روشنشدن این ابهام، باید ابتدا این سؤال را پرسید که وقتی از «طلاب شاغل» حرف میزنیم، دقیقاً از چهچیزی سخن میگوییم؟ و نگرانی احتمالی بزرگان حوزه از بالارفتن آمار طلاب شاغل از کجا نشأت میگیرد؟
اکثر طلبهها در کنار درس و بحث، فعالیتهای دیگری همچون تحقیق، تدریس و تبلیغ دارند؛ ولی منظور از «طلبه شاغل» در حال حاضر، طلابی هستند که با دغدغه کسب درآمد، وارد مشاغلی غیر از فعالیتهای معمول طلبگی میشوند. طبیعتاً طلبهای که در جایگاه امامت جماعت یک مسجد فعالیت میکند و یا طلبهای که از طریق تدریس در حوزه علمیه درآمد اندکی دارد و یا از طریق طرح هجرت به یکی از مناطق محروم کشور رفته، مشمول وصف منفی «طلبه شاغل» نمیشود. اما طلابی که به دلایل معیشتی و چهبسا دغدغههای فرهنگی ـ اجتماعی و احساس وظیفه، وارد نهادی دولتی شدهاند و یا دست به مشاغل دیگری همچون روزنامهنگاری، ویراستاری، ترجمه، تدریس در مدارس و دانشگاه و حتی فعالیتهای تجاری همچون ساخت و ساز یا راهاندازی بنگاههای تولیدی زدهاند، باعث این نگرانی در سطح بزرگان و مدیران حوزه شدهاند.
احتمالاً ریشه نگرانی برخی بزرگان حوزه درباره بالا رفتن آمار طلاب شاغل، این تصور باشد که طلبه شاغل نمیتواند آنطور که باید، درس بخواند؛ چنانکه میشود این را از عبارتهای مدیر کل بخش مدارج علمی فهمید؛ وی در مصاحبهای درباره گواهینامه استخدامی طلاب گفته بود این گواهینامه را برای طلابی در نظر گرفتهاند که بهدلیل اشتغالات کاری موفق به گذراندن مراحل تحصیلی و ارزیابی نشده و با توجه به گذشت زمان، امکان گذراندن امتحانات را بهصورت مرسوم ندارند.
این ذهنیت منفی که البته بهرهی قابل توجهی هم از واقعیت دارد، کمکم از اذهان، به زبانها هم آمده است و بهعنوان مثال، مدیر کل ارشاد قم در نشست تعامل حوزه و روحانیون نهادها، گفته بود: «یکی از ذهنیتهایی که حوزویان نسبت به طلاب شاغل در نهادها دارند این است که این افراد درس و بحثهای حوزوی را رها کردند و همانند کارمندان معمولی مشغول فعالیت هستند و دانش حوزوی آنها ارتقا نیافته است».
طلبهها هم مانند همه مردم این جامعه زندگی میکنند و زندگی نیازمند برنامه روشنی در درآمد مالی است. بهویژه پس از تغییرات اقتصادی ایران از نیمه دوم سال ۹۰ و نیمه اول سال ۹۱ و جهش تورمی شدید، داشتن شغل و درآمدی غیر از شهریه و درآمدهای فصلی طلبگی، به ضرورتی ناگزیر برای اکثر طلاب تبدیل شد.
طبیعتاً این دغدغه را میتوان درک کرد؛ طلابی که در ابتدا قرار بوده همهی وقت خود را صرف مطالعه و تحقیق و فعالیت علمی کنند، پس از چندی ـ احتمالاً بهخاطر دغدغه معیشت ـ بخش قابل توجهی از وقت خود را صرف کار میکنند و طبیعتاً مثل گذشته نمیتوانند در کلاس درس شرکت کنند، مباحثه کنند و به اندازه کافی برای مطالعهشان وقت بگذارند. بر کسی پوشیده نیست که بهدست آوردن سواد طلبگی و اجتهاد، با درسخواندنهای پارهوقت و غیرجدی، کارایی ندارد. از سوی دیگر، بسیاری از مشاغلی که بزرگان حوزه از مشغولشدن طلاب به آنها نگراناند، همراستا با دروس حوزوی و اهداف طلبگی نیست و چهبسا مشغولشدن به چنین فعالیتهایی در شأن یک طلبه نبوده و برای خود طلبه نیز خوشایند و رضایتبخش نباشد.
حوزه علمیه نیز بهعنوان نهادی که برای تربیت طلاب خود هزینه میکند، تمایلی به ازدستدادن نیروهای تربیتشده خود ندارد؛ چنانکه معاون امور طلاب و دانشآموختگان حوزه، در نخستین همایش روحانیون شاغل استان قزوین، گفته بود: «با توجه به هزینههای تربیت طلاب نباید یک روحانی وارد مشاغل ممنوعه شود».
اما پرسشی که شاید جواب آن برای بسیاری بدیهی باشد، این است که چرا طلبهها به سراغ شغل میروند؟ چه ایرادی دارد که همه وقتشان در طول روز را صرف درس و مطالعه و مباحثه کنند؟ پاسخ، چندان دشوار نیست. دغدغه معیشت و نیاز مالی! نگرانی اجارهخانه و وسیله نقلیه و بعدها ازدواج فرزندان. طلبهها هم مانند همه مردم این جامعه زندگی میکنند و زندگی نیازمند برنامه روشنی در درآمد مالی است. بهویژه پس از تغییرات اقتصادی ایران از نیمه دوم سال ۹۰ و نیمه اول سال ۹۱ و جهش تورمی شدید، داشتن شغل و درآمدی غیر از شهریه و درآمدهای فصلی طلبگی، به ضرورتی ناگزیر برای اکثر طلاب تبدیل شد.
تغییر شرایط اقتصادی کشور و بسیاری عوامل دیگر که روند شاغلشدن طلاب را تسریع کرد – خوب یا بد – منجر به تغییر رویه و رویکرد مسئولان حوزه شد. تا پیش از این تحولات، معمولاً درباره طلاب شاغل بهصورت منفی صحبت میشد و تقریباً هیچکس، طلبههای شاغل را بهعنوان یک واقعیت قابل بررسی و برنامهریزی، به رسمیت نمیشناخت. اما بالارفتن آمار طلاب شاغل، باعث شد عنوان «طلاب شاغل» کمکم از کاغذهای اداری و متن آییننامهها فراتر رفته و کمکم به رسانههای حوزوی و حتی رسانههای دیگر نیز کشیده شود.
در ماههای اخیر خبرهای متعددی درباره طلاب شاغل شنیدهایم، از گزارش تصویری طلبهای که در محل تبلیغ خود، مشغول به پرورش شترمرغ است تا اخبار چندروز گذشته مبنی بر تدوین اطلس مشاغل حوزوی. اینها همه به این معناست که طلاب شاغل بهرسمیت شناخته شدهاند و حوزه علمیه از برخورد صرفاً سلبی، به برخوردهای ایجابی و بعضاً حمایتی روی آورده است.
معاونت امور طلاب و دانشآموختگان، بخش مستقلی برای آموزش مهارتهای مدیریتی به طلابی که در نهادهای دولتی مشغول به کار شدهاند، تأسیس کرده است؛ مهارتهایی همچون «شیوه برخورد صحیح با مسئولان»، «روشهای صحیح آییننامهنویسی»، «چگونگی ورود در مسائل مادی» و «نحوه برخورد با رسانهها و آسیبهای فضای مجازی». به بیان بهتر، حالا که – بخواهیم یا نخواهیم – عده قابل توجهی از طلبهها به مشاغل غیرطلبگی مشغول شدهاند، دستکم به آنها آموزش دهیم تا کارشان را بهتر انجام دهند و به آسیبهای عدم مهارت در کار، دچار نشوند.
اگر طلبهای همه عمر تحصیلی خود را صرف یادگیری فقه و اصول کرده است، طبیعتاً فرد مناسبی برای بهعهدهگرفتن یک جایگاه مدیریتی نیست و چهبسا اشتباهاتی در شغل خود داشته باشد.
این تغییرات را میتوان به فال نیک گرفت و قطعاً منشأ تغییرات مثبت و ارزشمندی در آینده خواهد شد؛ اما این واقعیت را نیز باید در خاطر داشت که همچنان با نقطه ایدهآل فاصله داریم؛ چون بههرحال، این واقعیت را نمیشود انکار کرد که مشغولشدن یک طلبه در شغلی که برای انجام آن آموزش ندیده و برای به دست آوردن آن طلبه نشده است، به نقع هیچکس نیست؛ نه بهنفع حوزه علمیه که برای این طلبه هزینه کرده است، نه برای خود آن طلبه که علاوه بر هدررفتن عمر گرانبهایش، حتی در خطر بحران هویتی و تضادهای شخصیتی قرار میگیرد، و نه حتی کسی که ذینفع خدمات آن جایگاه شغلی است؛ زیرا اگر طلبهای همه عمر تحصیلی خود را صرف یادگیری فقه و اصول کرده است، طبیعتاً فرد مناسبی برای بهعهدهگرفتن یک جایگاه مدیریتی نیست و چهبسا اشتباهاتی در شغل خود داشته باشد. بنابراین، بهتر است از این رویکرد دوم نیز که همچنان رویکردی انفعالی محسوب میشود، خارج شد و به رویکردی فعال و کنشگر رسید.
منظور از رویکرد فعال و کنشگر این است که حوزه علمیه علاوه بر بهرسمیت شناختن مسأله معیشت برای طلاب و بهرسمیتشناختن نیازهای مالی آنها، پیش از ورود هر طلبه به حوزه علمیه، برای شغل آینده او پیشبینی داشته باشد؛ بدینمعنا که نباید طلبه با ابهام وارد حوزه شود، سالهای متعددی را صرف درس و بحث کند و چند سال بعد، درست در زمانی که وقت ثمردهی علمی اوست، بهخاطر جبر معیشتی و نیاز مالی، از درس و بحث فاصله بگیرد و به شغلی که نیاز مالی او را تأمین کند (هرچند نامرتبط با طلبگی) تن دهد. بلکه باید هر طلبهای پیش از ورود به حوزه، گزینههای شغلی آینده خود را بداند و کاملاً به شرایط مالی و شغلی خود پس از گذراندن دورههای علمی در حوزه، آشنا باشد.
البته نشانههای خوبی در سخنان مسئولان حوزه شنیده میشود که حاکی از آگاهی آنها نسبت به موضوع و انجام تلاشهایی در این راستاست. آغاز تدوین اطلس مشاغل حوزوی، یکی از آن مثالهاست که بیانگر همین تغییر رویکرد و آگاهی به مسأله است. اما آنچه در اینجا میتواند به بحث ما کمک کند این است که برنامهریزی برای انتهای کار و برای طلبههایی که شاغل شدهاند، کفایت نمیکند و باید دامنه این برنامهریزیها به پذیرش طلاب، آموزش در حوزه و هدایت تحصیلی طلاب قبل از ورود به مشاغل نیز گسترش پیدا کند. اگر قرار است برای مشاغل طلاب برنامهریزی شود تا از بهکارگیری آنها در مشاغل بیارتباط و نامتناسب با آموزشهای حوزوی و شأن طلبگی پیشگیری شود، لازم است دروس حوزوی نیز متناسب با خروجی نهایی حوزه، بازنگری و ویرایش شود. دروس حوزوی و آموزشهایی که یک طلبه از ابتدای ورودش به حوزه تا مقاطع بالا میبیند، مشتمل بر آموزشهای شغلی نیست. طلاب حوزه علمیه حتی برای فعالیت در مشاغل کاملاً حوزوی و طلبگی نیز آموزش رسمی نمیبینند. اداره مساجد، پاسخگویی به پرسشهای مردم، روش تعامل با اقشار آسیبدیده و… هرکدام نیازمند آموزشهای متفاوتی با دروس جاری حوزه است؛ ولی با اینکه این شغلها، کاملاً طلبگی و مرتبط با کار حوزه است، بهطور عمده برعهده خلاقیت شخصی طلبهها و آزمون و خطا در حین انجام کار است.
مدیریت یک مسجد و اقامه نماز جماعت، نیازمند آموزشها و مهارتهایی است که از دل کتب ارزشمندی همچون لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه در نمیآید؛ شیوه تعامل با دانشآموزان نوجوان، در کتابهای فقه و اصول حوزوی نوشته نشده است.
البته وجود مؤسسات تبلیغی، پژوهشی و تخصصی را نیز نباید نادیده گرفت و قطعاً مؤسساتی همچون مرکز تخصصی تبلیغ میتوانند در توانمندسازی طلاب برای ایفای چنین نقشهایی مفید باشند؛ ولی آموزش عمیق و ریشهای برای فعالیت در مشاغل حوزوی، همچنان بهصورت غیررسمی و حاشیهای در حوزه انجام میشود و مهمتر از همه، میان دروس حوزه و آینده شغلی طلبهها تناسب چندانی وجود ندارد. در حال حاضر، همه طلبهها مسیر درسی مشابهی را در مقدمات و سطح طی میکنند؛ طلبهای که شاید پس از ششسال درسخواندن، به روستا برمیگردد و امامت جماعت مسجد روستا میشود، طلبهای که چندسال بعد در جایگاه قاضی مشغول انجام وظیفه خواهد شد و طلبهای که قرار است بعدها جذب آموزش و پرورش شود و یا در دانشگاهها به تدریس بپردازد؛ همگی در مسیر یکسانی آموزش میبینند؛ مسیری که اساساً برای تربیت مجتهد و فقیه طراحی شده است و نیازهای این مشاغل را تأمین نمیکند.
مدیریت یک مسجد و اقامه نماز جماعت، نیازمند آموزشها و مهارتهایی است که از دل کتب ارزشمندی همچون لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه در نمیآید؛ شیوه تعامل با دانشآموزان نوجوان، در کتابهای فقه و اصول حوزوی نوشته نشده است؛ حتی مدیریت نهاد بسیار تأثیرگذار و حساس «بیت مرجعیت» نیز که آینده متوقع از مسیر آموزشی فعلی حوزه است، سرشار از ظرایف و دقایق مهمی است که هیچکدام در مسیر آموزش حوزه به یک طلبه گفته نمیشود و باید سینهبهسینه و مبتنی بر تجربههای غیرمدون شخصی و آزمون و خطاهای پرهزینه، آموخته شود.
تأمل و برنامهریزی برای آینده شغلی طلاب و تلاش برای تدوین اطلس مشاغل طلبگی، هرچند تلاشی ارزشمند و قابل تقدیر است، ولی اگر با تغییر مسیر آموزشی حوزه، تغییر متون و واحدهای درسی و نهایتاً تنوع مسیر آموزشی در حوزه همراه نشود، مسأله طلاب شاغل را حل نخواهد کرد و چهبسا پس از تدوین و تصویب و ابلاغ، به سندی دردسرساز و آییننامهای دستوپاگیر تقلیل یابد.
مسأله طلاب شاغل در حال حاضر در مرحله گذار قرار گرفته و در تحول نخست، در حوزه علمیه به رسمیت شناخته شده است. با این حال، برای بهبود هرچهبیشتر وضعیت شغل و طلاب شاغل، باید هرچهبیشتر در رسانههای حوزوی و همچنین گفتوگوها و گعدههای طلبگی به این موضوع پرداخته شود. به امید روزی که همه طلبههای حوزه علمیه، در جایگاههایی متناسب با شأن و توانایی و وظیفه خود مشغول به فعالیت باشند و دغدغهی معاش، باعث کنارهگیری هیچ طلبهای از کسب علم و یادگیری معارف اهل بیت(ع) نشود.
سینایی
درود
ناشناس
بسیار عالی و زیبا گفتید. من مطالبتان را عاشقانه خوندم. خیلی ممنون. کاش مسیولین هم کمی دغدغه شما را داشتند.
ناشناس
حرف های خوبی بود و تا صد سال دیگر هم خواهیم گفت