بیتردید، اصیلترین جریان مبلغ دین و نماد دینداری در میان مسلمانان، روحانیتاند که با همراه نمودن دو بال علم و عمل، در حرکتهای اجتماعی و فردی خود مشعل اصلاح و ترقی را روشن نگاه داشتهاند. آنان با جانفشانی در راه حفظ فضیلتهای اسلامی و مباررزه با تاریکیهای جهل و مادیگری، به کشتارگاها قدم گذاشته و جان خویش را فدا کردهاند تا توده مردم مسلمانان در مدار دینداری باقی بمانند و در گرداب مفاسد فکری و عقیدتی فرونیفتند و در مسیر کسب فضائل اسلامی باقی بمانند و همیشه از سرچشمه معنویت و اسلام ناب محمدی که با انقلاب امام خمینی(ره) حیاتی دوباره یافت، بهرهمند گردند.
روحانیت شیعه همواره در برهههای مختلف زمان در طول تاریخ ایران پرچمدار مبارزه با بیعدالتی و جفا در حق مردم بوده و هست لذا در طول چند دهه اخیر تقریباً هیچ برهه حساسی در طول تاریخ ایران نمیتوان یافت مگر آنکه روحانیت در صدر مؤثرین آن رویداد مهم بوده است. لذا روحانیت همواره روحیه ظلم ستیزی و استبداد ستیزی را به عنوان یکی از مهمترین ویژگیهای روحانیت با خود داشتهاند. از این رو با هیچ حکومت ظالمی همراهی نکردهاند و همواره ساده زیستی و حشر و نشر با محرومین جامعه و شریک غم و شادی آنها بودن از شاخصههای روحانیت بوده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، پس از امام خمینی(ره) به عنوان پرچمدار و مقتدای روحانیت و مدار شیوه حرکتی آن، با درک اهمیت و موقعیت روحانیت در هدایت عمومی جامعه بر این باور بوده و هستند که این قشر فرهیخته جامعه که اینچنین وظیفه گرانی را بر گرده دارند، میبایست شناخت خود را در حوزههای مختلف اجتماعی افزایش داده و با توجه به اقتضائات جامعه پاسخگوی نیازهای دینی آنها باشند. از این رو معظم له در مناسبتهای مختلف در دیدار با روحانیان، به این مهم اشاره کرده اند در این گزارش به بخشی از دغدغههای ایشان در ارتباط حوزه با جامعه اشاره میکنیم.
حوزه و نظام
یکی از اشکال تبلیغ دین حضور روحانیان در کنار حاکمان است؛ زیرا تصمیمگیریهای حاکمان در سرنوشت مسلمانان مؤثر است و تعیین صلاح و فساد جامعه به دست آنان است. لذا برخلاف تصور عدهای محدود حمایت روحانیت از برخی حکومتها در برخی از برهههای تاریخ از روی هوی و دنیاخواهی نبوده است، بلکه بر اساس حسن وظیفهشناسی از مسیر تأثیرگذاری بر حاکمان، برای عمل به مقاصد الهی، جلوگیری از انحراف حکومتها و احقاق حق مردم در کنار حاکمان حضور پیدا میکردند و به آنها مشورت میدادند.
اما در هیچ دورهای جز انقلاب اسلامی انفاق نیفتاد که روحانیت تا این حد در مراتب بالای حکومتی دخیل باشند و در تصمیمگیریهای مهم کشور مؤثر باشند و این نبود جز آنکه فرایند تشکیل حکومت بر اساس حضور روحانیت و به وسیله هدایت آنها انجام شده، اما آنچه برای رهبر معظم انقلاب مهم است این است که نباید به دلیل عدم دخالت برخی از روحانیان در تصمیمگیریهای نظامی و عدم حضور در مناسب دولتی، شبههٔ آخوند حکومتی و غیر حکومتی را مطرح کرد و در این باره میفرمایند:
هیچ خادم اسلامی نمیتواند نسبت به نظامی که بر اساس اسلام پدید آمده است، با انگیزهی اسلام حرکت کرده است و کار میکند، بیتفاوت باشد.
«این دو مفهوم غلط و در واقع دو تهمت را دشمن به عنوان تاکتیک مطرح کرده است، یکی طرح مسئله حکومت آخوندی است، میگویند در ایران حکومت آخوندی، حکومت روحانی بر سر کار است. این را نوشتند، گفتند، ترویج کردند، تکرار کردند. دیگری طرح موضوع آخوند حکومتی است، تصمیم آخوند به حکومتی و غیر حکومتی، هدفشان از طرح این دو مفهوم انحرافی و غلط این بود که اولاً نظام اسلامی را از پشتوانهٔ عظیم فکری و نظری و استدلالی و علمی علمای دین محروم کنند، ثانیاً روحانیت مسئول را، روحانیت انقلابی را، روحانیت حاضر در صحنه را که در مقابل دشمنها سینه سپر کرده است، به خیال خودشان منزوی کنند، بد نام کنند یعنی آخوند یک نوعش حکومتی است، که این بد است، منفی است، ضد ارزش است، یک نوعش غیر حکومتی است، که این مثبت است، این منزه است». (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب و فضلا).
هدف مطرحکنندگان این شبهه جدا نمودن بخشی از روحانیت از دخالت در امور حکومتی است، تا دست از همکاری با سازمانها و نهادهای دولتی بردارند و نیز باعث شوند بدنه جامعه حمایت خود را از نظام بردارند؛ لذا تأکید رهبر معظم به این است که گوش طلبهها به این تفرقهافکنیها بدهکار نباشد و با عدم توجه به این انحرافات فکری از نظام حمایت کنند، چرا که رشد و گسترش فعالیت حوزه در اصلاح جامعه به وجود و حمایتهای نظام اسلامی متکی است. بر اساس فرمایش ایشان هیچ روحانیای نمیتواند نسبت به نظامی که بر اساس اسلام پدید آمده بیتفاوت باشد و در این باره میفرمایند:
«حوزه و روحانیت نسبت به نظام دینی بیتفاوت نیست، هیچ روحانیای، هیچ عالمی دینی، هیچ خادم اسلامی نمیتواند نسبت به نظامی که بر اساس اسلام پدید آمده است، با انگیزهی اسلام حرکت کرده است و کار میکند، بیتفاوت باشد؛ نمیتواند خود را بیگانه به حساب بیاورد». (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با طلاب)
از جلمه خدماتی که حوزه میتواند در حمایت از دولت و حکومت اسلامی به نظام بدهد، اجتهاد در زمینههای گوناگون حکومتداری است که حوزه وظیفه دارد مبانی دینی این مسائل را از متون اسلامی استخراج کرده و در اختیار کارگزاران نظام قرار دهد. ایشان در این زمینه میفرمایند: «حوزههای علمیه و علمای دین پشتوانههایی هستند که موظفاند نظریات اسلامی را در این زمینه از متون الهی بیرون بکشند، آنها را در اختیار بگذارند برای برنامهریزی، برای زمینهسازیهای گوناگون. پس نظام اسلامی پشتوانهاش علمای دین و علمای صاحب نظر و نظریات اسلامی است، لذا نظام موظف به حمایت از حوزههای علمیه است، چون تکیهگاه اوست». (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
رهبر معظم انقلاب معتقدند این خدمت، دو طرفه است و بر این اساس نظام نیز مدیون به حوزه است و وظیفه دارد تا دست از پشتیبانیهای خود از حوزه برندارد. هیچگاه روحانیت از جانب حکومتها مورد حمایت قرار نداشته است و بلکه در بسیاری از اوقات مورد هجوم هم قرار گرفته است؛ لذا رهبر معظم انقلاب در شرح وظایف حکومت در قبال روحانیت دو وظیفه را به عنوان خدمات نظام به حوزه بر میشمارند:
۱. پرداخت هزینههای غیر معیشتی حوزه توسط دولتها بدون دخالت. ایشان در این رابطه میفرمایند:
اما مسائل حوزهها فقط مسئله معیشت نیست، در حوزهها هزینههایی وجود دارد که جز با کمک بیتالمال مسلمین و کمک دولتها امکان ندارد آن هزینهها تحقق پیدا کند، دولتها موظفاند این هزینهها را بدهند، دخالتی هم نباید بکنند.» (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب).
۲. پشتیبانیهای غیر مادی از حوزه مانند در اختیار گذاشتن تریبونهای ملی. ایشان در این باره نیز میفرمایند: «حوزه پشتیبانیهای گوناگون را از سوی نظام میپذیرد، با عزت و با مناعت این پشتیبانیهایی که امروز نظام از حوزههای علمیه میکند و باید هم بکند و باید هم بیشتر بشود، اینها وظایفی است که در اختیار دارد، فقط هم پشتیبانی مادی نیست امروز بحمدﷲ مهمترین و عمومیترین تریبونهای ملی در اختیار فضلای حوزههای علمیه، در اختیار مراجعه معظم است؛ اینها حمایت است، اینها حمایتهای نظام است. نظام اسلامی باید حمایتها را بکند».(۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
اما مسائل حوزهها فقط مسئله معیشت نیست، در حوزهها هزینههایی وجود دارد که جز با کمک بیتالمال مسلمین و کمک دولتها امکان ندارد آن هزینهها تحقق پیدا کند.
بر اساس رهنمودهای معظمله حکومت موظف است هزینههای غیر معیشتی حوزه را تأمین کند و تریبونهای ملی برای بیان هدایتها و نقد عملکرد حکومت و نیز بیان احکام و وظایف دینی مردم را در اختیار روحانیت قرار دهد بدون آنکه در انجام وظیفه سازمان روحانیت دخالت کند و یا در قبال این خدمات از آنان انتظار نابجایی داشته باشد و خدشهای به عزّت و مناعت آنها وارد کند.
ایشان مدل رابطه حوزه با نظام را شیوه حمایت و نصحیت نظام دانسته و قطع رابطه با نظام را تحت عنوان استقلال حوزه درست نمیدانند و در این باره میفرمایند: «نسبت روحانیت با نظام اسلامی، نسبت روشنی است. نسبت روحانیت و حوزههای علمیه با نظام اسلامی، نسبت حمایت و نصیحت است. این را توضیح خواهم داد، حمایت در کنار نصیحت، دفاع در کنار اصلاح». (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
بر مبنای اندیشه معظم له، حمایت نظام اسلامی از حوزههای علمیه لطمهای به استقلال حوزه وارد نمیکند لذا حوزه موظف است رابطه خود را با نظام مستحکم نگه دارد و تحت عنوان استقلال حوزه قطع رابطه با حکومت نکند و در مواقع لزوم به نصیحت مدیران نظام بپردازد و با نقد مشفقانه به حمایت از کارگزاران نظام بپردازد. ایشان در این باره میفرمایند: «آیا حمایت نظام اسلامی از حوزههای علمیه میتواند به استقلاب حوزههای علمیه خللی و لطمهای وارد کند یا نه؟ آیا این کار مجاز است یا نه؟ این بحث مهمی است، اولاً حوزههای علمیه همیشه در طول تاریخ مستقل بودند، نه فقط در دوران حکومتهای معارض با تشیع، بلکه حتی در دوران حکومتهای شیعی… انقلاب حوزهها به معنای عدم حمایت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقی نشود؛ یک عدهای این را میخواهند بعضیها میخواهند به عنوان انقلاب و به نام انقلاب رابطه حوزه را با نظام قطع کنند، این نمیشود، وابستگی غیر از حمایت است. غیر از همکاری است، نظام به حوزه مدیون است باید به حوزههای کمک کند». (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
ایشان یکی از راهکارهای عدم مداخله برخی از مدیران و کارگزاران نظام در فعالیتهای روحانیت را این میدانند که حوزه باید استقلال مالی خود را در تأمین معیشت طلاب حفظ کند و منبع مالی خود را در این زمینه وجوهات قرار دهد. رهبر انقلاب در این باره میفرمایند: «معیشت طلاب به صورت سنّت معمول و بسیار پر معنا و پر رمز و راز باید به وسیله مردم اداره شود؛ مردم بیایند وجوهات شرعی را بدهند؛ این اعتقاد من است… راز ارتباط مستحکم مردم با حوزهها همین است که احساس خویشاوندی میکنند، مردم توقع زیادی هم از روحانی ندارند، اما خودشان را به پشتیبانی مالی حوزهها و روحانیون متعهد میدانند و همین درست است». (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
حوزه و مردم
دومین و مهمترین گروهی که روحانیت پس از حکومت با آن مواجه است و فلسفه ایجاد روحانیت برای آنان است، مردماند که روحانیان وظیفه دارند برای هدایت آنها خود را به سلاح ایمان و عمل مجهز کنند و با بهروز کردن معلومات خود با پیشرفت علمی و خواستههای مردم منطبق نمایند. رهبری معظم با درک اهمیت این موضوع طلاب را به انطباق فعالیتهای علمی خود با نیازهای مردم امر نموده و در این زمینه میفرمایند: «یکی از چیزهایی که در تحول مثبت حتماً لازم است این است که ما خودمان را و تلاش و فعالیت علمی خودمان را با نیازهای منطق کنیم، یک چیزهایی هست که مردم ما به آن احتیاج دارند، پاسخش را از ما میخواهند، ما باید آنها را فراهم کنیم». (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
ایشان بر این عقیدهاند که روحانیون باید در کنار انطباق فعالیتهای علمی با نیازهای مردم از پرداختن به موضوعات و نیازهایی که به اندازه کافی پرداخت شده است پرهیز نمایند، و در این باره میفرمایند: «یک چیزهایی هم هست که مردم احتیاجی به آنها ندارند؛ زیاد کار شده زیاد تلاشی شده، خودمان را سرگرم آنها نکنیم».(۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
نسبت روحانیت با نظام اسلامی، نسبت روشنی است. نسبت روحانیت و حوزههای علمیه با نظام اسلامی، نسبت حمایت و نصیحت است.
به سرانجام رساندن و عمل به مطالبات رهبری معظم از حوزه امکان ندارد مگر با طبقهبندی و ارزشگذاری علوم ضروری بر اساس نیازهای روز. لذا ایشان در این باره میفرمایند: «نباید اینطور باشد که اگر کسی بک رتبهای از فقه را ولو نه رتبه و اعلی را پیدا کرد، او در جامعه محترم باشد؛ اما اگر کسی رتبه اعلای فلسفه را پیدا کرد، به قدر او احترام نداشته باشد. اینطوری نیست. علم است، علم اسلامی است، مورد نیاز حوزه است. یکی از کارهای مهم این است که علوم را طبقهبندی کنیم. بعضی از آقایان هم گفتند که باید اولویتبندی کنیم، رتبهبندی کنیم، ارزشگذاری کنیم و نیازها را بسنجیم. اگر با نیازهای امروز سنجیده شود. من میترسم جور دیگری در بیاید. به هر حال آنچه مسلم است این است که در حوزه، علم فقه و اصول که دنباله فقه است مبنای کار حوزه است، اما بنده طرفدار اختصاص یافتن به مسئله اصول به عنوان یک علم مستقل نیستم و خیلی برای حوزه مفید نمیدانم؛ اصول باید در خدمت فقه باشد، خود فقها و اصولیون هم معترفاند که بعضی از مباحث اصولی هیچ خدمتی به فقه نمیکند ارتباطی هم با فقه ندارد. اصول باید در کنار فقه باشد آن وقت به رشتههای مهم دیگر، مثل فلسفه، تفسیر و کلام باید اهمیت داد، ما چقدر امروز به رشته کلام احتیاج داریم، همهی این رشتهها لازم است». (۲/ ۸/ ۸۹ دیدار با نخبگان حوزه)
حوزه و حوادث اجتماعی
از جمله تبلورهای عینی تأثیر روحانیت در حرکتهای اجتماعی حضور در حوادث بزرگ اجتماعی و سیاسی است. مهمترین و روشنترین حضور حوزه و سطح تأثیرگذاری روحانیت در حوادث اجتماعی فتوای معروف میرزای شیرازی در قضیه تنباکو و تأثیر آن که با وحشت انگلیس از مرجعیت همراه بود و پیروزی انقلاب اسلامی به واسطه حضور روحانیون است. این دو نمونه نشاندهنده حضور محکم و تأثیر روحانیت در حوادث اجتماعی جامعه است که میتواند معادلات و محاسبات اجتماعی و روند حرکتی آن را تغییر دهد. رهبر انقلاب معتقدند بیطرف نماندن حوزههای علمیه در قبال این حوادث و دوری از گوشهنشینی موجب حل و فصل جریانات اجتماعی و هدایت صحیح تفکر اقشار مختلف در این نوع وقایع است و در این مورد میفرمایند:
«ممکن است بعضی بگویند اگر حوزههای علمیه وارد مسائل جهانی مسائل سیاسی، مسائل چالشی نمیشدند، اینقدر دشمن نمیداشتند و محترمتر از امروز بودند. این مغالطه است. هیچ جمعی، هیچ نهادی، هیچ مجموعه با ارزشی به خاطر انزوا و کنارهگیری و گوشهنشینی و خنثی حرکت کردن هرگز در افکار عمومی احترامبرانگیز نبوده است. بعد از این هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهادهای بیتفاوت و منزهطلب که دامن از مسائل چالشی برمیچیند یک احترام صوری است» (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
ایشان یکی از خطرهای بزرگ تهدید کننده دین را گوشهنشینی روحانیت میدانند و در سخنرانیهای مختلف عامل حفظ دین از آسیبها را حضور روحانیت در صحنه و دوری از گوشهنشینی میدانند و در این رابطه میفرمایند: «اگر روحانیت میخواست در حاشیه و در پیادهرو حرکت کند و منزوی شود دین آسیب میدید. روحانیت سرباز دین است، خادم دین است. از خودش منهای دین حیثیتی ندارد. اگر روحانیت از مسائل اساسی که نمونه برجسته آن، انقلاب عظیم اسلامی است کناره میگرفت و در مقابل آن بیتفاوت میماند، بدون تردید دین آسیب میدید، و روحانیت هدفش حفظ دین است». (۲۹/ ۷/ ۸۹ دیدار با عموم طلاب)
ما شاهد بوده و هستیم که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، طلاب با درک شرایط و احساس وظیفه در مواقع لزوم به میدان آمده و در حرکتهای مختلف اجتماعی و سیاسی حضور پررنگ داشتهاند. نمونه بارز این حضور، جنگ تحمیلی و شرکت طلاب در دفاع از نظام اسلامی است.
حوزه و صدا و سیما
رسانه یکی از ابزارهای مقایسه با دشمن و تبلیغ دین شمرده میشود که نقص این سازمان در بیان معارف، موجب آسیب ایمان مردم است لذا بر اساس فرمایش رهبری روحانیون فرهیخته موظفاند برای اصلاح ساختار محتوایی برنامههای سازمان صدا و سیما به عنوان بازوی مشورتی در تولید محتوا دخالت کنند، ایشان در این باره میفرمایند:
«روحانیای که بتواند ادارهٔ معنوی کند و به صدا و سیما جهتدهی کند، الآن وجود دارد یا نه؟ … من سراغ ندارم؛ گمان هم نمیکنم وجود داشته باشد که بتوانند هم هنر را بفهمند، هم لزوم هنر را در صدا و سیما تشخیص بدهند. نمیشود باب صدا و سیما را بر روی هنر بست؛ والا صدا و سیما تعطیل خواهد شد، مردم نگاه نمیکنند. روحانیانی که هم بدانند بیان هنری چگونه است و خلافگویی و انحراف در بیان هنری چگونه بروز و تحقق پیدا میکند و بعد بدانند راه جلوگیریاش چیست؛ در همه برنامهها هم اینها بتوانند اعمال نظر کنند و جهتگیری بدهند». (۱/ ۸/ ۸۹ دیدار با اعضای جامعه مدرسین)
معظم له بر این باورند که اگر روحانیون آگاهیهای خود را در زمینه هنر بالا برند و مفاهیم دینی در قالب هنر بیان نکنند موجت نقص در برنامههای صدا و سیما میشود و معارف دین از مجاری اصیل آن عبور نخواهد کرد. ایشان در این باره میفرمایند: «ایراد به صدا و سیما به نظر من یک اشکال واردی است، … این عیب از کجاست؟ در یک جایی نقص وجود دارد که اینطوری در میآید؛ این نقص را باید درست کرد، اگر حمل نشود بر اینکه حالا انسان بخواهد توجیه کند، من نقص را باز میگردانم به حوزه؛ ما اشکالمان در حوزه است». (۱/ ۸/ ۸۹ دیدار با اعضای جامعه مدرسین)
حوزویان موظفاند که با حضور در رسانه و ارتباط با هنرمندان، ایمان دینی منطقی و استوار را در بدنه هنرمندان جامعه تزریق کنند تا با اصلاح جامعه هنری و حرکت به سوی دین اصیل موجبات ساخت برندههای ناب اسلامی را فراهم کنند، نظری رهبری این چنین است: «اگر ما بخواهیم آن اساس و استخوانبندی را اصلاح کنیم (در صدا و سیما) باز برمیگردد به اینکه ایمان دینی منطقی و استوار را در بدنههای صنوف مختلف، از جمله هنرمندها، برنامهسازها و روشنفکرها تزریق کنیم».(۶/ ۸/ ۸۹ دیدار با اعضای جامعهی مدرسین)
رهبر معظم انقلاب عنوان میکنند که رسانهای نبودن حضور روحانیت در صدا و سیما علیرغم نمایش دائم روحانیت در تلویزیون و رسانهها یک نقص محسوب میشود و بر لزوم اصلاح شیوههای برنامهسازی و حضور روحانیت در صدا و سیما تأکید دارند و میفرمایند: «فشارهایی که آورده شده، تذکراتی که داده شده، توقعاتی که ابراز شده، موجب شده انسان هر شبکهای از این هفت و هشت ده تا شبکه را که در شبانهروز باز میکند، میبیند حداقل ساعتی یا حتی بیش از ساعیت، از علما و بزرگان و مراجع و فضلا آنجا یا سخنرانی دارند یا مصاحبه دارند یا دارند تحلیل میکنند یا دارند بیان میکنند؛ اما آیا کار رسانه این است؟». (۱/ ۸/ ۸۹ دیدار با اعضای جامعه مدرسین)
پخش برنامه از صدا و سیما و به تصویر کشیدن روحانی در قالب برنامهها صرف نشان دادن تصویر کمکی برای ارتقاء سطح علمی و مذهبی جامعه نیست و لازم است محتوای این برنامهها، شیوهها پخش و زمانبندی پخش هم در کنار موضوعات مورد نیاز طبقات مختلف اجتماع باید مورد توجه قرار گیرد.
حوزه و آموزش و پرورش
با پیروزی انقلاب اسلامی و باز شدن فضا برای حضور روحانیت در فعالیتهای آموزشی، طلاب توانستند وارد حوزه آموزشی و تعلیم و تربیت دانشآموزان و معلمان شوند. البته پیش از انقلاب نیز روحانیونی چون شهید بهشتی، شهید مطهری و شهید مفتح در زمینه تعلیم و تربیت حضور فعال داشتند و پس از انقلاب با همت افراد و شخصیتهای غیر روحانی، روشهای تدریسی در آموزش و پرورش و شیوههای تدریس متحول شد. کتابها هم پس از بازبینی کلی به صورت کاملاً جدید و مطابق با ارزشهای اسلامی و انقلابی تدوین شد. رهبری در این باره میفرمایند: «بحث آموزش و پرورش، کتاب درسی است و ساختن معلم تربیت دینی معلم و تولید کتابهای دینی و کتابهای غیر دینی، یعنی کتاب فیزیک یا کتاب ریاضیات هم میتواند درس توحید بدهد، میتواند انسانها را بیدین کند، هم میتواند توحید و تدوین و تعبد را به دانشآموز القا کند، هم میتواند او را بیدین کند، به مبداء و معاد بیاعتنا کند». (۲/ ۸/ ۸۹ دیدار با نخبگان حوزه)
معظمله با اشاره به تولید کتابهای مناسب جهت پرورش روحیه دینی و ایجاد انگیزه در جوانان برای تربیت جوانان مؤمن و متعهد که آینده ایران را آنها میسازند، اشاره به تربیت معلم متعهد به اسلام و انقلاب نموده و داخل شدن حوزه در رشتههای تعلیم و تربیت و کار در این زمینه را عامل قرار گرفتن آموزش و پرورش به عنوان عرصه فعالیت حوزه میدانند و میفرمایند: «اگر ما در داخل حوزه رشتهی تعلیم و تربیت داشته باشیم، در زمینه تعلیم و تربیت متخصص تربیت کنیم، بحث اخلاق و تعلیم و تربیت در حوزه جدی گرفته شود، آن وقت حوزه علمیه و روحانیت میتواند آموزش و پرورش را عرصهی حضور خودش قرار دهد». (۲/ ۸/ ۸۹ دیدار با نخبگان حوزه)
البته ایشان با توجه به شرایط حاضر، پتانسیل فعلی حوزه را برای ورود به این عرصه کافی نمیدانند و دلیل آماده نبودن حوزه برای ورود سریع به این عرصه اشتغالات فراوان به مسائل مختلف دینی میدانند و در این باره میفرمایند: «ما باید حوزه علمیه را آماده کنیم. الآن حوزه علمیه آماده نیست. من هیچ گلهای از آموزش و پرورش ندارم، این را به شما عرض کنم، من حوزوی هستم. خودم حوزه را میبینم. حوزه الآن آمادگی ندارد که ما بگوییم آقا بیا وارد شو، مواد لازم را برای تربیت معلم و مواد لازم را برای تنظیم کتاب درسی بر طبق تفکر دینی و راهنماییهای دینی آماده کن. این کار هم جزو کارهای لازم حوزه است». (۲/ ۸/ ۸۹ دیدار با نخبگان حوزه)
معظم له تأکید میکنند که حوزه باید برنامهریزیهای لازم برای حضور در این عرصه را انجام دهد؛ زیرا حضور در بحث تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش لازم است.
حوزه و علوم انسانی
پس از انقلاب با حضور نیروهای جدید انقلابی در سیستم دانشگاهی کشور و با توجه به اینکه اکثر اساتید دانشگاههای علوم انسانی، تحصیلکرده غرب بودند و با مبانی تفکر غربی تربیت شده بودند، هجمه خزنده و گستردهای در ویران کردن مبانی اعتقادی دانشجویان در رشتههای علوم انسانی، بهخصوص فلسفه ایجاد شد که وجود این روند باعث تخریب اندیشه آنها شد. لذا رهبر معظم انقلاب طی چند سال گذشته با احساس این موضوع، چندین بار به این نکته اشاره کرده و میفرمایند:
ممکن است بعضی بگویند اگر حوزههای علمیه وارد مسائل جهانی مسائل سیاسی، مسائل چالشی نمیشدند، اینقدر دشمن نمیداشتند و محترمتر از امروز بودند. این مغالطه است.
«علوم انسانی به شکل کنونی مضر است… اینی که امروز در اختیار ما قرار دادهاند، مبتنی بر یک جهانبینی است غیر از جهانبینی ما. علوم انسانی مثل پزشکی نیست، مثل مهندسی نیست مثل فیزیک نیست که جهانبینی و نگرش نسبت به انسان و جهان در آن تأثیر نداشته باشد؛ علوم انسانی ما برخاسته از تفکرات پوزیتیوسیتی قرن پانزده و شانزده اروپاست. قبلاً که علوم انسانی وجود نداشته است؛ آنها آمدهاند همین اقتصاد را، همین جامعهشناسی را در قرن هجدهم و نوزدهم و یک خرده قبل، یک خرده بعد تدوین کردند و ارائه دادند؛ خوب، این به درد ما نمیخورد». (۲/ ۸/ ۸۹ دیدار با نخبگان حوزه)
ایشان بر این نکته تأکید میکنند که علوم انسانی که در سالهای گذشته و به وسیله کشورهای غربی برای دانشگاههای ایران ارائه شده است مورد قبول نیست و برای فرهنگ و آینده کشور مضر است و باید با توجه مذهب فرهنگ و آداب و رسوم کشور تحول بنیادی در علوم انسانی ایجاد کرد. ایشان با اشاره به این موضوع بر لزوم ورود حوزه علمیه به حیطه علوم انسانی تأکید کرده، میفرمایند: «من با ورود علوم انسانی به حوزه علمیه اصلاً مخالفتی ندارم… این ممکن نخواهد شد مگر اینکه با علوم انسانی آشنا باشیم؛ شکی در این نیست، بنابراین باید در حوزه علمیه علوم انسانی را بخوانند، اینها را یاد بگیرند، صورتبندی مسائل و عناوین را در این علوم فرا بگیرند، بعد برگردند به مبانی اسلامی و ببینند مسائل متناظر آنان با تفکر اسلامی چگونه است و چگونه شکل میگیرد». (۲/ ۸/ ۸۹ دیدار با نخبگان حوزه)
معظم له بر این نکته تأکید دارند که حوزه علمیه باید علوم انسانی وارد شده از غرب را با تفکر اسلامی مقایسه و تحلیل کنند و در اختیار جامعه دانشگاهی قرار دهند.
با توجه به اینکه حوزه علمیه در بحث علوم دینی به عنوان منبع و مکان اصلی نشر و گسترش این علوم در کشور محسوب میشود این نیاز احساس میشود که حوزه علمیه با ورود خود به علوم انسانی تحول بزرگی در این رشته به وجود بیاورد تا این مباحث که از سالهای بسیار دور اروپا به ایران وارد شده است بهروز شده تا ایران اسلامی با این فرهنگ و پشتوانه بسیار عمیق خود پاسخگوی نیاز مراکز علمی داخل بوده در مقابل هجوم فرهنگ و منابع غیر مأنوس علوم انسانی غربی با قدرت بایستد. این از وظایف حوزه است.
آنچه در این خلاصه آمد، گزارشی از بخشی از مطالبات رهبری و دغدغه معظم له نسبت به تعامل حوزه با جامعه و نظام اسلامی است. بیتردید غفلت از دوراندیشیها ی ایشان، باعث بیعاقبتی حوزه است و روند عقبماندگی را روزبهروز برای حوزه هموارتر میکند. پس شایسته است حوزه پیشرو در اطاعت از مقام معظم رهبری، انقلابی در لبیک به منویات ایشان درباره حوزه ایجاد کند. این حرکت میتواند با آغاز از درون و آسیبشناسی عوامل عدم پیشرفت حوزه که ایشان در مناسبتهای گوناگون به موارد متعدد آنها اشاره کردهاند آغاز گردد و موجبات خشنودی ولی عصر(عج) را فراهم نماید.
اسلام و غرب؛ امام خمینی و شارحانش
«الصَرخی» کیست و در پی چیست؟
۹ دی؛ روز پیوند عاشورایی امام و امت
اندیشه یا فلسفه سیاسی علامه طباطبائی؟