صداها و خبرها و حرفهایی که در فضای رسانهای رد و بدل میشود حاکی از آن نیست که بیش از این میشود به ظریف و تیم مذاکره کنندهی هستهای اعتماد داشت و اگر حتی اعتماد داشت، نمیتوان چشمها را بست و همه چیز را سپرد. چه کسی حق دارد اینگونه محرمانه و مخفی، امری مهم را که ممکن است در آن امتیازهای نادرست به طرف غربی داده شده باشد را از ملت ایران پنهان نگه دارد. تیمی که بر خلاف تاکیدات عقلا، راه حل برونرفت از وضعیت فعلی را به جای استحکام داخلی و دیدن پاسخ در درون، تسامح با غرب در ذیل عنوان خندهدار گفتوگو و مذاکره میداند. چنین ایدهای نباید بتواند راحت و آسوده هر آنچه که میخواهد را در لایهای مخفی و ذیل عنوان محرمانه پیش ببرد و مردم ایران زمانی از توافقات خبردار شوند که آب از سر گذشته باشد.
بیشتر از این تیم مذاکرهکنندهی هستهای، باید یقهی سعید جلیلی و تیم مذاکرهکنندهی سابق را گرفت که کجا هستند؟ آن همه شعار و داد و قال کجاست؟ مگر نه این است که دیدگاهشان غیر از دیدگاه ِ فعال کنونی است و اختلاف که چه عرض کنم، افتراق نظرهای جدی دارند؟ اکنون کجایند؟ کجا اجازه میدهد مصحلت که مثل بچهمثبتها گوشهای بنشینند و هیچ نگویند؟ نمیگویم جنجال کنند؛ اما وظیفه دارند به امر عقل، باب بحث و گفتوگوی علمی و منطقی را در این میانه باز کنند و اجازه بدهند که دیدگاه تیم فعلی در فرآیند درستی در کشاکش تضارب آراء، به بررسی کشیده شود. توجیه بدنهی رسانهای نسبت به اتفاقات یکی از وظایف اصلی تیم سابق است که ظاهرا به فراموشی سپرده شده است؛ به نام ِ هر چه و برای هر چه.
«اصلاح وضعیت سیاست خارجی، راه حل است»، انتخاب گزارهی منفعلانه و تا حدی ظلمخواهانهایست که روی میز وزارت خارجه است و این عقبگرد نباید برای دولت کمهزینه باشد. چه تضمینی است دولتی که وعدهی «تحول اقتصادی در ۱۰۰ روز» را به «برنامهریزی ۱۰۰ روزه» بدل کرد، فردا روزی «حل وضعیت سیاست خارجی» را به بهانهی سامان دادن به اوضاع اقتصادی، قلب به «ارتباط مسالمتآمیز با آمریکا» برای رفاه خیلی بیشتر نکند؟ همان وعدهی «تحول اقتصادی در ۱۰۰ روز» که حسن روحانی هشت خرداد در برنامهی با دوربین داد و اظهر من الشمس است و حضرات مشغول ماستمالیاش هستند.
که نه اینکه ما با ارتباط با آمریکا مخالف باشیم، بلکه آن طرف را شارلاتانتر از این حرفها میدانیم و نگاه موافقان و مشوقان را در مودبانهترین و خوشبینانهترین صورت، ناشی از سادهاندیشی میدانیم.
بعد آدم میبیند که در شبکههای اجتماعی مختلف، دوستان مشغول خالهبازیهای مرسوم هستند در اینکه آقای ظریف کمردرد دارد و چرا عکسش منتشر میشود و این من را یاد مصدق میاندازد و الخ. جمع کنید! بادبانها را بکشید! کلاههایتان را قاضی کنید و پشت کلاس ِ منطقی بودن و زود قضاوت نکردن آنقدر پنهان نشوید که روزی سر بلند کنید که نه دیگر کشتی هست و نه قایقی که شما فکر ِ رنگ ِ بادبانش باشید.
منبع: هابیل
عاشورا و پرسشها
حوزه علمیه «در خود»، حوزه علمیه «برای خود»
من همان کوچک آقایان که بودم، هستم
طرف قلّابی