«اقتصادنا» نوشته سید محمدباقر صدر، اولین و مهمترین کتابی است که بیش از نیمقرن پیش در حوزه اقتصاد اسلامی نوشته شده است. کتاب از سه بخش تشکیل شده؛ در بخشهای اول و دوم مؤلف به نقد نظام سرمایهداری و سوسیالیسم و در بخش سوم به تبیین و تشریح اقتصاد اسلامی میپردازد.
هدف از نگارش این کتاب چه بوده؟ آیا شهید صدر در پی آن بود تا علم اقتصاد سومی در مقابل علم اقتصاد سرمایهداری و سوسیالیستی ارائه کند؟
صدر به صراحت مسأله وجود یا ادعای تولید یک علم اقتصاد اسلامی را رد میکند و میگوید چنین علمی در اسلام وجود ندارد و او هم در پی تولید آن نیست؛ بلکه از سیستم اقتصاد اسلامی در تقابل با سیستم اقتصاد سرمایهداری و سوسیالیستی سخن میگوید؛ سپس با نقد دو رویکرد پیشین در پی ارائه رویکرد اقتصاد اسلامی بر میآید.
از منظر تاریخی اقتصادنا واکنشی بود در برابر رشد فزاینده مارکسیسم در کشورهای اسلامی؛ تقریباً یک سوم کتاب در رد و نقد مارکسیسم است و تنها بخش اندکی از کتاب به اقتصاد سرمایهداری اختصاص یافته است. در این بخش اندک نیز در جای جای اثر از مارکسیسم یاد میشود و اقتصاد سرمایهداری بهصورت علمی مورد نقد قرار نمیگیرد. اصولاً شهید صدر معتقد است اقتصاد سرمایهداری صورت علمی ندارد و بیشتر متکی به نوعی سیستم اقتصادی است. وی علم اقتصاد سیاسی مارکسیستی را نیز به سیستم حاکم بر بلوک شرق تقلیل میدهد و آن را نمود عینی علم اقتصاد سیاسی مارکسیستی میداند. او با این تقلیل و سادهسازی، دوگانه سرمایهداری ـ سوسیالیستی را شکل میدهد تا در مقابلش اقتصاد اسلامی را ارائه کند. صدر از یک سیستم ناموجود اقتصادی در برابر دو سیستم اقتصادی موجود سخن میگوید و با امر ناموجود و صرفاً نظری به مقابله با اموری میپردازد که در عمل درگیر مسائل اجرایی هستند. مسأله دقیقاً همینجاست؛ آیا مادامی که اقتصاد اسلامی هم چون دو سیستم دیگر به اجرا در نیامده و نقاط قوت و ضعفش آشکار نشده میتوان آن را با دو سیستمی که درگیر عمل هستند مقایسه کرد و حکم به برتری یکی بر دیگری داد؟
صدر معتقد بود هر دو سیستم اقتصادی بر تمایلات خودخواهانه انسان بنا شده است؛ یکی جانب فرد پیروز را میگیرد و دیگری جانب فرد بازنده را؛ لیکن در مقام اجرا نتوانستهاند آن خلوص مورد ادعای خود را حفظ کنند و هر یک بخشی از سیستم مقابل را جذب کرده است.
هر نظریهای در مقام عمل محدودیتهایی دارد و شکل ناب و خالص نظریههای اقتصادی و سیاسی در عالم واقع شاید هیچگاه ممکن نباشد. بنابراین مقایسه سیستمهای درگیر با محدودیتهای عالم واقع با سیستمی که صرفاً بیان تئوریک و نظری آن را بنا کردهایم درست بهنظر نمیرسد.
نقطه عزیمت هر دو سیستم اقتصادی سرمایهداری و سوسیالیستی امر واقع است. این دو سیستم و علم اقتصادی سیاسی مدافع آنها از تحولاتی شروع میکنند که در قرن هجدهم در اروپا رخ داده و تفاوت آنها تنها در درک این تحول و مسیر حرکت آن است؛ اما اقتصاد اسلامی مورد نظر صدر بهنظر میرسد هیچ التفاتی به تحولات جهان معاصر ندارد.
وی تلاش میکند تا با ریشهیابی دو سیستم اقتصادی سرمایهداری و سوسیالیستی در نوعی از انسانشناسی و تقابل آن با انسانشناسی اسلامی برای نظام اقتصاد اسلامی پیشنهادی خود به عنوان یک بدیل کارآمد و جامع تأییدی بیاید. صدر معتقد بود هر دو سیستم اقتصادی بر تمایلات خودخواهانه انسان بنا شده است؛ یکی جانب فرد پیروز را میگیرد و دیگری جانب فرد بازنده را؛ لیکن در مقام اجرا نتوانستهاند آن خلوص مورد ادعای خود را حفظ کنند و هر یک بخشی از سیستم مقابل را جذب کرده است؛ اما اقتصاد اسلامی بی آنکه بخواهد تلفیقی از این دو سیستم باشد، با پذیرش انواع مالکیت خصوصی، عمومی و دولتی و تأکید بر اخلاق اسلامی قادر است نظام اقتصادی را به بهترین شکل و شیوه سامان دهد.
شهید صدر از پرداختن به تأثیرات مخرب اقتصاد سرمایهداری بر کشورهای جهان سوم از جمله کشورهای اسلامی ـ که نفوذش از یک قرن پیش آغاز شده بود و عملاً زیست مسلمانانه را غیر ممکن میکرد ـ چشم پوشید و به مقابله با خطری پرداخت که خود را آلترناتیو سرمایهداری معرفی میکرد (مارکسیسم) و جز حضوری ایدئولوژیک، در اقتصاد جهان اسلام هیچ نمود عینی و خارجی نداشت.
بیتوجهی به واقعیات پیرامونی و تلاش برای اثبات حقانیت زیست مسلمانانهای که حالا دیگر نیست و سیستم اقتصادیای که برای مدت کوتاهی در زمان حیات پیامبر(ص) در شبه جزیره عربستان برپا شده بود، خود بیانگر نوعی خودآگاهی و تمایل بازگشت به گذشتهی در معرض خطر بود که صدر سخنگوی آن بود. در این میل بازگشت به گذشته، نه قوانین اجتماعی و اقتصادی، بلکه امور اخلاقی و تربیتی در اولویت قرار میگرفت. شهید صدر از مسلمانان میخواست تا با بازگشت به اسلام به مثابه یک ایدئولوژی و با تأسیس یک نظام سیاسی و مجموعه کاملی از سیستمهای همبسته و مرتبط، به تحقق اقتصاد اسلامی کمک کنند تا در نهایت امکان زیست مسلمانانه محقق گردد.