علیاشرف فتحی: آیتﷲ سید منیر بن السید عدنان الخباز از مجتهدین عربستانی متولد قطیف است که جزو شاگردان برجسته دو مرجع تقلید معاصر شیعه؛ حضرات آیات عظام میرزا جواد تبریزی و سید علی سیستانی شمرده میشود. وی در سن ۳۰ سالگی تقریرات درس خارج اصول فقه آیتﷲالعظمی سیستانی را با عنوان «الرافد فی علم الأصول» نوشته که جزو مهمترین آثار علمی دوره معاصر مکتب نجف است. همچنین وی جزو حواریون آیتﷲالعظمی میرزا جواد تبریزی و از اعضای هیئت استفتای وی بوده است. با این مجتهد ۵۰ ساله عرب درباره ممیزات درس میرزا جواد تبریزی و مشخصات مدرسه نجف به زبان عربی به گفتوگو نشستیم:
حضرت استاد، شما چند سال در درس خارج مرحوم میرزا جواد تبریزی شرکت کردهاید و مشخصات درس ایشان از نظر شما چه بود؟
بسم ﷲ الرحمن الرحیم. من ۱۲ سال در دروس خارج فقه و اصول حضرت آیتﷲالعظمی تبریزی (قدسسرهالشریف) در قم شرکت کردهام. درباره ویژگیهای ممتاز ایشان باید بگویم که نخستین ویژگی درس ایشان، تمرکز بر نکات مهم بحث بود. ایشان وارد تفاصیلی که دخالت مستقیم در محور بحث و نزاع نداشت نمیشد. از همین رو به نقل اقوال و نظریات اصلی اکتفا میکرد و فقط به نکاتی میپرداخت که در نتیجه بحث از حیث قبول یا رد یک نظریه نقش داشت.
ویژگی دوم ایشان این بود که ایشان ابتدا نظر مختار خود را را در ابتدا بیان میکرد و به براهین لازم برای اثبات نظریه خود میپرداخت تا وجه مناقشه و نقد اقوال دیگر مشخص شود. سپس به برخی اقوال دیگر اشاره میکرد و آنها را مورد نقد قرار میداد.
ویژگی سوم درس ایشان، تمرکز بر مجموعه دیدگاههای استاد بزرگوارشان مرحوم آیتﷲالعظمی خویی (قدسسرهالشریف) بود و از این نظر به دو کتاب «مصباحالأصول» و «محاضرات فی أصول الفقه» اکتفا نمیکرد و به هر آنچه که آقای خویی گفته بود توجه میکرد، چرا که آقای خویی دورههای مختلفی به تدریس اصول پرداخته بود و نظرات و تقریرات مختلفی از ایشان وجود داشت. مرحوم شیخ جواد تبریزی به مجموعه این نظرات توجه میکرد تا به تناسب هر مقامی، به طرح آرای استادش بپردازد. از همین رو به کسانی که به آقای خویی اشکال میکردند اشکال میکرد، مثلا من گاهی ایرادهای آیتﷲ سید محمدباقر صدر و یا آیتﷲ سید محمد روحانی در منتقیالأصول به نظرات آیتﷲ خویی را نقل میکردم. ایشان میفرمود که این آقایان تنها به مصباحالأصول اکتفا کرده و سپس به آقای خویی ایراد گرفتهاند، در حالی که این انصاف نیست و باید به همه آثار و نظرات آقای خویی مراجعه کرد و همه سخنان ایشان احاطه داشت و آنها را با دقت در مقام مناسبشان مورد اشاره قرار داد. به همین دلیل، ایشان اشتیاق فراوانی به تعمق و دقت در آرای آیتﷲ خویی داشت و همه تلاش خود را به کار میبست که کلام استادش آقای خویی را با دقت و عمق نقل کند تا مورد انتقاد قرار گیرد. بنده به درس آیتﷲالعظمی وحید خراسانی نیز رفتهام. ایشان نیز معتقد بود که نظریات آقای خویی را نمیتوان فقط از مصباحالأصول یا محاضرات استنتاج کرد.
برداشت من این بود که فرمودید مرحوم آیتﷲ روحانی تنها به نظریات آقای خویی در مصباحالأصول تمرکز کردهاند و به محاضرات اشاره نداشتهاند. ولی تا جایی که به خاطر دارم، ایشان بارها در منتقیالأصول به محاضرات نیز ارجاع دادهاند.
نمیگویم که فقط به مصباحالأصول ارجاع دادهاند، بلکه گفتم روش سید صدر و مرحوم روحانی تمرکز بر منقولات کتبی از آقای خویی بود، این بزرگواران تنها به تقریرات اکتفا کرده و نظریات مرحوم خویی را مورد نقاش قرار دادهاند، اما شیخ جواد تبریزی معتقد بود که نباید به مکتوبات اکتفا کرد، چون در این صورت نمیتوان به طرح جامعی از نظریات آقای خویی رسید. مقررین تنها آن مطالبی را نقل کردهاند که خودشان از درس آقای خویی فهمیدهاند. مثلا آیتﷲ روحانی در منتقیالأصول به درسهای اولیه آقای خویی که خودش شرکت داشته اشاره میکند و یا به مصباح ارجاع میدهد، اما شیخ جواد تبریزی معتقد بود که برای فهم مراد آقای خویی باید همه قرائن کلام آقای خویی را در نظر بگیرد و سپس ایشان را نقد کند.
یعنی معتقد هستید ایشان میفرمودند که باید به یک نظام منسجم فکری درباره آرای آقای خویی رسید و سپس ایشان را نقد کرد؟
بله. ایشان نسبت به آرای آقای حکیم و آقای خویی چنین برخورد میکرد.
درباره فقهایی مثل میرزای نائینی که ایشان درس آنان را درک نکرده بود چه روشی داشتند؟
در نقل و نقد آرای محقق نائینی نیز به مطالب شفاهی که خودشان از آقای خویی شنیده بودند هم توجه میکردند و آنها را نیز در نظر میگرفتند تا بتوانند پیچیدگیهای آرای میرزای نائینی را درک کنند.
به ویژگیهای درس میرزا جواد تبریزی اشاره میکردید.
ویژگی چهارم درس مرحوم میرزا جواد تبریزی، ایجاد ارتباط میان اصول با فقه بود. بسیاری از استادان حوزه اصول فقه را بدون برقراری ارتباط با فقه تدریس میکنند و اگر قرار باشد مثالی بزنند، به مثالهایی اشاره میکنند که فرضی است و هیچ کاربرد و واقعیت خارجی در فقه ندارد. به همین دلیل، طلبه تنها به ارتباط نظری میان فقه و اصول پی میبرد و ارتباط واقعی و کاربردی میان آنها را نمیآموزد. اما شیخ جواد تبریزی برای هر مسئله اصولی، یک فرع فقهی مرتبط را مثال میزد و تطبیق میداد. از همین رو درس ایشان انسان را به شکل واضحی با کاربردی کردن مسائل اصولی در فقه انس میداد. ویژگی پنجم ایشان این بود که کفایةالأصول را مبنای درس خارج خود قرار داده بود تا طلبهها بین مطلبی که در دوره سطح آموختهاند با مطالب دوره خارج ارتباط برقرار کنند.
ایشان جزو فقهایی بودند که هم در جلسات درس مرحوم آیتﷲالعظمی بروجردی و هم آیتﷲالعظمی خویی شرکت کرده بودند. آیا از آقای بروجردی هم تأثیر گرفته بودند؟
ندیدم که جز در رجال از آقای بروجردی تأثیر گرفته باشند. در فقه و اصول کاملا تحت تأثیر مکتب آقای خویی بودند.
یعنی به طبقهبندی مرحوم بروجردی در رجال اعتقاد داشتند؟
بله. به طور واضحی به روش مرحوم بروجردی در رجال اشاره داشتند و به آن استشهاد میکردند. میفرمودند که مقام علمی آقای بروجردی از میان تقریرات درس ایشان شناخته نمیشود، بلکه از تعلیقه ایشان بر عروه میتوان به قوت علمی و بلندنظری ایشان در فقه پی برد.
اینکه برخی معتقدند در مدرسه قم به عرف، شهرت فتوایی، رجال، روایات و تتبع در آنها بهای بیشتری میدهند و در مقابل، نجفیها به اصول فقه و تأسیس اصل علاقه دارند. این سخن چقدر درست است؟
این مقایسه از نظر من درست نیست. به نظر من باید گفته شود که برخی فقهای قم همانند فقهای نجف هستند، مثلا آقای داماد(ره) در قم طبق مدرسه نجف اجتهاد میکردند و در نجف نیز چه بسا فقهایی بوده باشند که مانند قمیها استنباط کنند و یا به رجال اهمیت بیشتری بدهند.
موقعیت میرزا جواد تبریزی را در حوزه نجف چگونه ارزیابی میکنید؟
من اکنون از فضای نجف اطلاع زیادی ندارم، اما میدانم که شاگردان ایشان در قم به آرای ایشان بهای زیادی میدهند.
ایشان در فقه و اصول چه متفردات و نوآوریهایی داشتند؟
اغلب مبانی ایشان در تبعیت از مبانی آقای خویی بود، اما نظرات مختلفی هم داشتند. مثلا در فقه معتقد بودند که ثبوت خمس در سود مالی، از باب شرکت در مالیت بود، در حالی که نظر آقای خویی از باب شرکت در عین بود. بر این تفاوت دیدگاه، ثمراتی مترتب است که ایشان در تعلیقهشان بر منهاجالصالحین اشاره کردهاند. یا اینکه معتقد بودند در باب حج و صوم، بین حج واجب و حج مستحب یا روزه رمضان و روزه مستحب در این ماه قائل به معقول بودن ترتب نبودند، در حالی که آقای خویی قائل بودند اگر دلیل خاصی نداشته باشیم، میشود قائل به ترتب بود. در باب تقلید و در صورت مساوی بودن درجه علمی علما یا عدم احراز اعلمیت، آقای خویی قائل به احتیاط و اخذ به احوط اقوال بودند، اما آقای تبریزی قائل به تخییر بودند. همچنین در صورت تغییر مرجع تقلید، آقای خویی معتقد بود که اگر تفاوت فتوا در فرائض و ارکان باشد باید اعاده کند، ولی آقای تبریزی قائل به إجزای مطلق و صحت همه اعمال سابق بودند.
گویا بر خلاف استادشان آقای خویی به شهرت فتوایی اعتنای زیادی میکردند و از این نظر به آقای بروجردی نزدیکتر بودند. درست است؟
بله.
نگاه ایشان به عرف چگونه بود؟ آیا از این نظر هم با آقای خویی تفاوت داشتند؟
بله ایشان از نظر فهم عرفی نیز با آقای خویی فرق داشتند. ایشان موهبت منحصر به فردی در فهم عرفی از روایات داشتند. هنگام بحث درباره یک مسئله، آن را از فتاوای مشهور تفکیک میکرد و موضوع نزاع را فارغ از فتاوای فقها مورد بررسی قرار میداد. این را هم نمیشود در روش آقای خویی مشاهده کرد. با این روش، فتوای ایشان انسجام بیشتری با نصوص و روایات پیدا میکرد.
از سوی دیگر، فهم ایشان از نصوص یک فهم عرفی و سلیس و بدون تکلف بود و نصوص متعارض را بدون هیچ تکلفی و طبق فهم عرفی جمع میکرد. فقه در دستان ایشان مثل خمیر بود و به راحتی آن را درک میکرد. شرح ایشان از روایات کاملا با ظهورات آنها منطبق بود و سازگار با ظهور مجموعی روایات بود. چون همه روایات آن باب را بررسی میکرد. فهم او فهم عرفی محض بود و لذا فقه ایشان به هیچ وجه با فلسفه و دقت عقلی نامتعارف آمیخته نمیشد. در نتیجه، فقه متمحض و صِرف بود و همانند فقه صاحب حدائق به مسائل فلسفی آمیخته نبود.
پس به روش فقهی صاحب عروه نزدیکی بیشتری داشتند تا فقه مرحوم نائینی؟
بله.
گفته میشود که در برابر برخی فتاوای شاذ که در دوره مرجعیت ایشان در حوزه قم صادر میشد، میفرمودهاند که این فتاوا با مذاق فقهی سازگار نیست. آیا این «مذاق فقهی» در روش و نگاه ایشان، یک امر ضابطهمند بود یا سلیقهای و ذوقی؟
شیخ جواد تبریزی در مباحث خود به اموری مثل «ذوق فقهی»، «شمّ الفقاهة» و «فهم و مرتکز ذهنی» تمسک نمیکرد، بلکه فقط به برهان اتکا داشت. همیشه میفرمود که هیچ وقت نگویید که فلان مسئله با فهم من سازگار نیست، بلکه برای رد آن مسئله، دلیل و برهان بیاورید. به یاد دارم که یک بار در جلسه درس درباره برخی روحانیونی که در تلویزیون ایران از «تفویض امور به ائمه(ع)» سخن گفته بودند، فرمودند که من مراد از این «تفویض» را نمیفهمم.
یعنی نگران بودند که مردم دچار غلو درباره ائمه(ع) شوند؟
بله. میگفتند که باید مراد از تفویض امور عالم به ائمه(ع) روشن شود. به هر حال، بعد از این موضعگیری ایشان، یکی از علما در درس فرمودند که تفویض از مسلمات است و قابل تردید نیست. بعد از این سخنرانی به محضر آقای تبریزی رفتم، ایشان ناراحت بود و فرمود که من از انتقاد دیگران دلخور نمیشوم، ولی معتقدم که باید مطابق دلیل و روایات صحیحه حرف زد. اگر سخن از تفویض میگوییم، باید مراد خود را روشن کنیم تا امر بر مردم مشتبه نشود و دچار اشتباه نشوند. به هر حال، ایشان به مرتکز ذهنی و ذوق فقهی تمسک نمیکرد و معتقد بود که باید مطابق دلیل سخن گفت.
آیا بین ایشان و آیتﷲ سیستانی که هر دو بزرگوار از شاگردان برجسته آقای بروجردی و آقای خویی بودهاند، در مبانی فقهی، اصولی و رجالی تفاوت وجود دارد؟
بله اختلاف آشکاری وجود دارد. آقای سیستانی تأثیر بیشتری از آقای بروجردی گرفتهاند و به منهج ایشان نزدیکترند، ولی آقای تبریزی به مدرسه نجف نزدیکتر بودند.
از نظر شما ریشه تأکید و اهتمام ویژه آیتﷲ تبریزی به شعائر شیعی در چیست و این اهتمام در نظام فکری ایشان چه جایگاهی داشت؟
از ایشان شنیدم که میفرمود در زمان زندگیشان در عراق، شاهد بودند که برخی مکاتب فکری مثل مارکسیسم و سوسیالیسم بر مؤمنین و فرزندان آنها تأثیر گذاشته بود و به اعتقاد ایشان، این مسئله نتیجه عدم اهتمام جدی علما به شعائر بود. از نظر ایشان باید علما بیش از همه به شعائر بپردازند و تأکید بیشتری بر این امر داشته باشند تا رفتارهای مردم در مسئله شعائر را تصحیح کنند و بدوین وسیله مانع از نشر افکار منحرف شوند.
بعد از سقوط صدام، شایع شد که ایشان قصد دارند به نجف برگردند. این مسئله چقدر جدی بود؟
بله. ایشان علاقه داشت که برای مدت کوتاهی ولو یک سال یا چند ماه به نجف برود و در مسجد خضراء که محل تدریس استادش آقای خویی بود، تدریس کند. البته مسئله بازگشت خیلی جدی نبود و صرفا یک علاقه قلبی بود، یعنی تصمیم جدی نگرفته بودند و بسترهای لازم هم فراهم نشد.
چون مخاطبین اصلی سایت مباحثات، استادان سطوح عالی حوزه هستند، چه توصیهای به مخاطبین محترم دارید؟
ویژگی مهم آقای تبریزی این بود که برای طلبهها وقت میگذاشتند و ارتباط با طلاب را به جلسات درس محدود نمیکردند. لذا میتوانستید مشاهده کنید که به نسبت سایر استادان، شاگردان ایشان رابطه نزدیکتری با استاد خود داشتند و با ایشان مباحثه و مناقشه میکردند و این بحثها تا ظهر ادامه پیدا میکرد. حتی وقتی برای استراحت به فردو میرفتند، طلبهها را برای مباحثه به حضور میپذیرفتند و طلبهها را تشویق میکردند که مباحث علمی را در قالب مقاله بنویسند. این روحیه سبب شد که شاگردان زیادی تربیت کنند. بحمدﷲ شاگردان ایشان در قم از استادان دیگر بیشتر است و این نتیجه، علاقه ایشان به طلاب و اهتمام جدی ایشان به مباحثه با آنان بود.
نهمین سالگرد ارتحال استاد الفقها
میرزا به روایت تصویر
ستون نجف و قم
استادِ نجفی به روایت شاگردان قمی