در کلیپهایی که گاه و بیگاه از ماجرای حجاب و برخورد برخی از روحانیون و مذهبیها با خانمهای بدحجاب و بیحجاب میبینم یک رخداد تازه جلب توجه میکند. مؤمنان و دینداران به زنهایی که مرتکب یک عمل خلاف شرع شدهاند، از باب نهی از منکر میگویند که رعایت نکردن حجاب، خلاف قانون است و شما قانون را زیر پا گذاشتهاید. یا در استدلالها به نفع حجاب میگویند که بیحجابی نافیِ حقوق دیگران و به خصوص مردانی است که ممکن است در این وضعیت به گناه بیافتند.
این شیوه استدلال نمونه دیگری هم دارد که در ماه رمضان خود را نشان میدهد. به این صورت که مؤمنان و رعایتکنندگان شریعت برای ممنوعیت خوردن و آشامیدن در ملاء عام، بر لزوم احترام روزهداران و رعایت حقوق ایشان تأکید میکنند.
در هر دو مثال ناهیان از منکر، بر حرمت و حلیت شرعی تکیه ندارند و کسی نمیگوید این کارها از نظر شرعی حرام و منکر است و باید با آن مبارزه کرد. در واقع گرانیگاه گفتوگوها نه دین، شرع، حکم الهی و ارزشهای مذهبی، که حقوق مردم، قانون، آزادی و امثال آن است که مفاهیمی برآمده از بطن مدرنیته و بلکه جزو اصلیترین ارزشهای دنیای مدرن هستند.
میدانیم که براساس آنچه فقیهان در کتابهای فقهی خود گفتهاند، نهی از منکر شرایطی دارد و یکی از شرایط وجوب نهی از منکر آن است که فعل مورد نهی، منکر قطعی باشد و اگر کسی احتمال بدهد که مرتکب فعل منکر، حکم مسئله را نمیداند یا احتمال بدهد که او مطابق فتوای مجتهد دیگری عمل میکند، دیگر عنوان نهی از منکر صدق نخواهد کرد. پرسش آن است که آیا عدم رعایت قوانین جمهوری اسلامی جزو منکرات قطعی است؟ با مراجعه به آراء فقیهان شیعه میتوان فتاوایی را یافت که رعایت همه قوانین را واجب نمیدانند و طبعا عدم رعایت برخی قوانین نیز حرام شرعی نخواهد بود. بر این اساس چگونه میتوان کسی را به علت عدم رعایت قوانین حکومتی نهی از منکر کرد؟
همچنین در منابع دینی، رعایت حقوق روزهداران جزو واجبات قطعی نیست که نقض آن حرام قطعی باشد. چنان که در یک خانه و خانواده ممکن است کسی روزهدار باشد و فرد دیگری به دلیل بیماری یا مسافر بودن روزه نباشد و مشغول خوردن و آشامیدن شود. فقیهان چنین عملی را حرام نمیدانند. و کسی نمیگوید که مسافر یا مریض باید حق روزهداران را رعایت کند و خوردن و آشامیدن او در برابر روزهداران حرام است.
در واقع تکیه بر مفاهیمی مثل قانون و حقوق متقابل افراد، امر به معروف و نهی از منکر را بلاموضوع میکند. کسانی که به این استدلالها تمسک میکنند در گام اول خود را خلع سلاح میکنند. زیرا از نظر شرعی نمیتوان منکر بودن این عناوین را ثابت کرد. و اگر منکر بودن ثابت نشود، نهی از منکر نه تنها واجب نیست و بلکه در برخی موارد ممکن است جایز هم نباشد.
در نقطه مقابل هم عدهای درآمدهاند که چرا روزه گرفتن باید مانع حقوق و آزادی روزهنگیران باشد؟ و چرا اغذیهُفروشیها بسته است؟ آیا فقط روزهداران حق دارند و روزهنگیران حق و احترامی ندارند؟ درباره قانون حجاب هم مشکل دیگری وجود دارد که از اساس حد و مرز حجاب در قانون مشخص نیست. حتی نیروهای انتظامی و مأموران امنیت اخلاقی و اجتماعی هم با همه کسانی که فاقد حجاب شرعیِ واجب هستند برخورد نمیکنند. بلکه فقط با برخی از مصادیق آن مبارزه میکنند. در حالیکه از نظر شرعی آشکار کردن هر مقداری از موهای سر حرام است. و تنها قسمتهایی که پوشاندن آن واجب نیست، وجه و کفین (گردی صورت و دستها از مچ به پایین) است.
تا اینجای کار به نظر میرسد، غیر ملتزمان به شریعت بازی را بردهاند. گویا طرف مذهبی به هر دلیلی، مبانی و ارزشهای طرف غیرمذهبی را پذیرفته است و در زمین بازی طرف مقابل بازی میکند. مذهبی پذیرفته است که یک نفر حق دارد که حجاب و روزه را قبول نداشته باشد و این به خودش مربوط است (چیزی که در فقه شیعه در حد ارتداد است). آنچه مهم است رعایت قانون و پاسداشت حقوق مذهبیها است.
آنچه رخ داده است پایین آمدن از موضع شرع به موضع عرف، فروکاهش دین و احکام شرعی به قوانین عرفی و غلبه هژمونیک ارزشهای مدرن بر ذهن و زبان اهل مذهب است. بسی بعید مینماید که ادامه این وضعیت به نفع دین و دینداران باشد.
از سوی دیگر این پرسش همچنان گشوده است که در جامعهای چنین متکثر، آيا باید رفتارهای دینی را با میزان ارزشهای همگانی که هر روز مدرنتر و فردگراتر میشود تنظیم کرد؟ یا برعکس باید همگان را با نهی از منکر و امر به معروف به زیر چتر رفتار دینی آورد؟ وقتی دفاع از یک رفتار دینی با تأکید بر دینی بودنش، بُرش ندارد چه باید کرد؟ شاید لازم باشد فقهپژوهانی که دغدغه جاری کردن احکام اجتماعی اسلام را دارند، باب امر به معروف و نهی از منکر در کتابهای فقهی را از این منظر نیز بازخوانی کنند!
آرین پور
سلام
اگر در فقه مان تحولی اساسی متناسب با نظامات اجتماعی ایجاد نکنیم و نسبت میان معارف و اخلاق را در فقه مان لحاظ نکنیم ، مدرنیته در پستوی خانه هایمان ، ما را به چالش خواهد کشاند ….
مطلب دقیق و باریک بینانه ای است .
متاسفانه ای فقیهان و فقه مسلکان ، به تبعات عرفی شدن ملاکاتشان در موضوعات و بعضا احکام موضوعاتشان نیز التفاتی ندارند.
موضوع مورد اشاره شما یک پله جلوتر را نیز انگشت گذاشته است و آن اجرای احکام موضوعات است که متاسفانه با ملاکات دنیای مدرن در حال پیاده شدن است .
متشکرم .
محمد.
آیا روزه نگرفتن یک فرد غیر مسلمان در ماه رمضان یک منکر است؟
آیا حجاب بر سر نداشتن یک فرد غیر مسلمان یک منکر است؟ ( رجوع شود به جامعه ی زمان پیامبر اکرم)
آیا نماز نخواندن یک فرد مسیحی یک منکر است؟
آیا به حج نرفتن یک فرد یهودی یک منکر است؟
اگر فردی غیر مسلمان به نماز جمعه که ابعاد فردی و اجتماعی دارد نرود آیا مرتکب منکری شده؟
با نگاه مختصری به سوالات فوق میتوان گفت استدلال مورد بحث شما در واقع از طرف شهروندان مخالف حجاب اجباری به سمت استدلال فعلی بر دینداران تحمیل شده است. و دینداران چاره ای جز این ندارند که بر حقوق خود تکیه کنند. زیرا قوانین هر دین لزوما مسئولیتی را متوجه بی اعتقادان به آن دین نمیکند.
البته قائل شدن خود همین حق هم چندان منطقی به نظر نمیرسد. در اسلام همیشه بر حفظ نگاه مسلمانان تاکید شده. و معمولا منظور امری ارادی و اختیاری بوده.حیطه ی مسئولیت ها محدود به اختیارات شخص هست. آیا دینداران حق دارند که برای راحتی عمل به مسئولیت های خود، دیگران را از ابتدایی ترین حقوقشان خوراک و پوشاک، محروم کنند و برای ایشان چنین مسئولیت هایی قرار دهند؟
با تشکر
اسماعیلی
روشن است که غیرمسلمانان الزامی به انجام وظایف یک مسلمان ندارند و نمی توان با آن ها بحث درون دینی داشت و از آن ها خواست احکام اسلام را اجرا کنند.
افرادی که مرتکب منکر می شوند اگر اقرار به اسلام خود نمایند می توان از جنبه دینی وارد شد ولی برای همه افراد جامعه خیر.
این که از راه قانون وارد می شوند جهت این است که اگر شخص گفت من مسلمان نیستم یا مذهب دیگری دارم آمر به معروف و ناهی از منکر سنگ روی آب نشود و از گفته خود عقب نشینی نکند و بگوید به عنوان قانون و حکم جامعه اسلامی باید این وظیفه انجام شود.
ولی اگر شخص را می شناسد و یا می داند مسلمان است می تواند از باب منکر دینی و نه قانون جامعه اسلامی وارد شود.
حائری
سلام علیکم. ظاهرا نویسنده محترم التفات به معنای معروف و منکر ندارد. ر.ک تعریف معروف در تعاریف علمای بزرگ مثل سید مرتضی یا محقق حلی یا صاحب جواهر. تعریف معروف به واجبات را فقط اشاعره مطرح کرده اند و البته برخی خشکه مقدس ها. علاوه بر شرع، دین و عقل و قانون و عرف از عوامل پدیداری معروف بشمار می آیند. فتامل
جلال
سلام.
به نظر میرسه نویسنده مقاله بین امور شخصی و حقوق فردی، از یک طرف، و تکالیف و حقوق اجتماعی افراد، در طرف دیگر، دچار خلط مبحث شدند. همینطور بین وظیفه شخصی و حکومتی. همچنین بین احکام فردی و اجتماعی هم خلط شده.
ضمنا، معروف و منکر، مدرن و سنتی ندارد؛ ممکن است از امور شرعی باشد و ممکن است از امور عقلایی.
نیز، باید توجه داشت که اگر کسی رو نتوان به دلایل شرعی امر به معروف یا نهی از منکر کرد (مثلا یک غیر مسلمان را)، میتوان به دلایل عقلایی و قانونی، دعوت به یک امر کرد (وقتی حکومت اسلامی بر قرار است).