حجتالاسلام والمسلمین ماندگاری
براساس آیات و روایات هر گروهی که خداوند او را به عنوان اسوه معرفی کرده است ـ اعم از انبیاء، ائمه، صالحین و شهدا ـ در معرض تحریف هستند؛ چرا که دشمنان خدا که نمیخواهند در مسیر حق قرار گیرند، از یکسو میخواهند حق را باطل جلوه دهند و از سوی دیگر باطل را به جای حق، معرفی نمایند و در واقع جای راهزن و راهنما را عوض کنند. براساس فرمایشات قرآن کریم خداوند متعال خود محافظ این الگوها و اسوههاست. البته باید این را هم بدانیم که برای ما هرچه دشمن در جهت تحریف انسانهای کامل بکوشد، کار سختتر میشود، اما در نهایت عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد و این اقدام به واسطه تبیین و ترویج شخصیت الگوها سبب خیر و برکت بیشتر میگردد.

بنابراین، دلیل اول تحریف، دشمنی کردن دشمنان میباشد. دلیل دوم تحریف، فقدان تبیین درست و کامل از شخصیتهای اسوه است. مثلاً در کنار پیامبر خدا(ص) چنین افرادی که باید تبیین میکردند، درست کار نکردند و جایگاه آن حضرت تحریف گردید. امروز هم با گذشت بیش از ۵۰ سال از شروع نهضت امام خمینی، همه ابعاد شخصیت ایشان تبیین نشده است و حوزههای علمیه که رونق خود را مدیون امام خمینی هستند و صدا وسیما و قوای سهگانه نظام جمهوری اسلامی، کوتاهی کردهاند. دلیل سوم، مسئله توجیه است. این مسئله داخلی در بین اصحاب انقلاب است. توضیح اینکه بعضی افراد به جای آنکه باید برای تشخیص صحیح به سراغ ولی خدا بروند و از او تبعیت کنند، به سراغ ملاکهای خودشان میروند و به دنبال توجیه نظرات خودشان هستند. مثال آن را میتوان در موضوع انتخاب ساختار جمهوری اسلامی مشاهده کرد. برخی افراد که در نظراتشان مسئله جمهوریت غالب است، به دنبال جملاتی از امام خمینی میروند و آن را مطرح میکنند و پررنگ جلوه میدهند که این وجه را برجسته و پررنگ کند؛ عدهای دیگر هم مسئله اسلامیت را پررنگ میکنند. این کار در واقع برای توجیه تشخیص خودشان است و میخواهند امام خمینی را طرفدار نظر خودشان معرفی کنند.
حجتالاسلام دکتر ذبیحﷲ نعیمیان
نظام مبتنی بر ولایت فقیه، محصول تلاش فکری و عملی امام خمینی از مبانی دینی بود؛ اما عدهای از ابتدای انقلاب تلاش کردهاند تا این شبهه را وارد کنند که مسئله ولایت فقیه در اسلام سابقهای ندارد. در مقطعی امام خمینی، خودشان وارد عرصه پاسخگویی شدند و در همان اولین سال پیروزی انقلاب و قبل از برگزاری همهپرسی قانون اساسی که موضوع ولایت فقیه در آن به تصویب رسید، خود امام خمینی بارها در سخنرانیها به شبهات در مورد این موضوع پرداختند، زیرا هجمهها بسیار شدید بود. در مقطعی بسیاری از علمای دیگر هم مانند مرحوم آیتﷲ گلپایگانی و مرحوم آیتﷲ مرعشی نجفی هم به میدان آمدند و از این موضوع دفاع کردند، اما باز هم عدهای عدم ذکر اصل ولایت فقیه در پیشنویس قانون اساسی را بهانه قرار میدادند و هنوز هم میدهند که در پاسخ این افراد باید گفت، مگر آن پیشنویس مورد تأیید امام خمینی بوده است که به آن استناد مینمایید؟
درباره سابقه موضوع ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی هم لازم است عرض کنم که ایشان در مراحل نخست در نجف، درس ولایت فقیه را تدریس داشتند و حتی پیش از آن در سال ۱۳۲۳ در کتاب کشفالاسرار نیز به این موضوع پرداخته بودند و در سال ۱۳۳۰ نیز در قم این بحث را تدریس کردند که با عنوان «تقریر الاصول» توسط آیتﷲ سبحانی تنظیم و منتشر گردید.

این جمله هم که گفته میشود فقط امام خمینی به این موضوع پرداختهاند، صحیح نیست. مرحوم آیتﷲ بروجردی در سال ۱۳۲۷ در قم درس ولایت فقیه برگزار میکردند و پس از امام خمینی نیز آیتﷲ گلپایگانی این بحث را تدریس فرمودند. در دورههای قبل هم بزرگانی همچون آقانجفی اصفهانی و شیخ عبدالحسین لاری نظریاتی در باب ولایت فقیه ارائه کردهاند که منتشر هم شده است؛ از همینرو اینکه گفته شود ولایت فقیه توسط امام خمینی ایجاد شد، یک تحریف بزرگ تاریخ تشیع، قلمداد میشود.
حجتالاسلام فلاح شیروانی
عدهای هوشمندانه سخنان امام خمینی را تکرار نمودهاند، ولی در عمل، ارادتی به ایشان ندارند، در سخنرانی ۱۴ خرداد سال ۱۳۹۴، رهبر انقلاب در مرقد امام خمینی، نکتههای مهمی را در باب تحریف شخصیت امام خمینی مطرح فرمودند. ایشان در آن سخنرانی و بعد هم در جمع دانشجویان به صراحت اشاره کردند که یک جمع متشکل و جدی هست که تصمیم دارند اصول و آرمانهای امام خمینی را از ذهن جوانان و جامعه پاک نمایند. این حرکت، مصداق یک تحریف هوشمندانه است. این تحریف از سوی جریانی شکل مییابد که تحمل ترویج اندیشههای امام خمینی را ندارد و تصمیم به عقب زدن آن دارد.
این نکته را باید مدنظر داشته باشیم که از میان شیوههای مختلف و عوامل تحریف امام خمینی، برخی برجستگی بیشتری دارند. بهعنوان نمونه، تحریف عملی میباشد که آسیب و ضربه بیشتری وارد نموده است. فرآیند این تحریف به این شکل است که سخنان امام خمینی را تکرار میکنند، اما در عمل خبری از منش و رفتار ایشان وجود ندارد. نمونه آن در صدر اسلام هم این بود که کسی ادعا نمیکرد دین از سیاست جداست، اما در عمل، جایگاه زعامت در اختیار کسی قرار گرفت که اسلام را نمیفهمید و به تعبیر مرحوم شهید مطهری، این خطرناکترین شکل تحریف دین بود. بهنظر میرسد هرگاه تبیین خوبی از مکتب امام خمینی شکل نگیرد، تحریف عملی رخ میدهد. بهعنوان نمونه میتوان به نکتهای که رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان و اساتید دانشگاه بر آن اشاره فرموند استناد کرد. ایشان فرمودند نباید اینطور باشد که نخبگان انقلابی بروند در گوشهای بنشینند و صرفاً مشغول کار تخصصی خودشان بوده و نسبت به مسائل کلانی که در جامعه رخ میدهد بیتفاوت باشند، بلکه از ایشان انتظار میرود که نسبت به مسائل جامعه نیز حساس باشند و آنها را تبیین نمایند.
حجتالاسلام سیدحمید روحانی
موضوعی که بنده به آن خواهم پرداخت ریشهها و گونههای تحریفی است که نسبت به امام خمینی شده و میشود. در زمینه ریشههای تحریف باید عرض کنم که اولین کسی که به تحریف تاریخ دست زد، ابلیس بود، زیرا او فرمان الهی به آدم مبنی بر خودداری از شجره ممنوعه را به نحوی جلوه داد که ضرر و آسیب آن شجره، برای آدم به صورت نفع و فرصت دیده شود. سپس کسانی که از توحید و خداپرستی ضرر میدیدند، به تحریف پرداختند. بتپرستی نوعی تحریف در مقابل خداپرستی بود تا جامعه از کمال باز بماند. در دوران رسالت پیامبر اسلام(ص) بتپرستان قریش وقتی نتوانستند جلوی بعثت را بگیرند، با تحریفاتی مانند مسجد ضرار، سعی کردند جلوی پیشرفت اسلام را بگیرند و بعد از رحلت پیامبر(ص) هم با شعار حسبنا کتاب ﷲ به تلاشهای خود ادامه دادند. همچنان که معاویه سعی کرد با تحریف، جلوی حضرت امیر را بگیرد و البته خوارج هم با خشکه مقدسیهایشان سعی میکردند به تحریف روش و منش حضرت بپردازند. نوع دیگری از تحریف، به راه انداختن جریانهایی مانند وهابیت و بهاییت و بابیه، ریشه در جریانهای شیطانی دارد که با هدف مقابله با ایستادن جلوی حق، انجام شد. مدل دیگری از تحریف با لباس جدایی دین از سیاست و اسلام منهای روحانیت پدیدار شد که از مصادیق بسیار خطرناک تحریف میباشد. در دورانی که خودم شاهد آن بودهام، افرادی پدیدار شدند که گفتند با توجه به سکوت ائمه در مقابل حکومتها، ما نیز باید ساکت باشیم و از سیاست دوری کنیم. اینها اجمالی از تحریفگریهایی بوده است که در دوران مختلف تاریخ ادیان و دین اسلام و روحانیت، شکل گرفته است.
در مورد تحریف امام خمینی در میان انواع تحریفهایی که نسبت به امام خمینی انجام میشود، اولین نوع از تحریف، تحریفی است که نسب به شخصیت امام خمینی انجام میشود و طیّ آن سعی میگردد شخصیت امام خمینی را به گونه دیگری معرفی نمایند. دومین نوع، تحریف خط و مکتب و راه امام خمینی است. سومین مدل این است که برخی از دیدگاههای امام خمینی را تحریف کنند. چهارم، تحریف برخی از عملکردها و موضعگیریهای امام خمینی است. پنجمین مدل از تحریف مربوط به کسانی است که افرادی با فهم و درک اندک خود، میخواهند امام خمینی را معرفی کنند.
رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان و اساتید دانشگاه فرمودند نباید اینطور باشد که نخبگان انقلابی بروند در گوشهای بنشینند و صرفاً مشغول کار تخصصی خودشان بوده و نسبت به مسائل کلانی که در جامعه رخ میدهد بیتفاوت باشند، بلکه از ایشان انتظار میرود که نسبت به مسائل جامعه نیز حساس باشند و آنها را تبیین نمایند.
در مورد مدلِ تحریف شخصیت امام خمینی میتوان چند شیوه را نام برد. یکی از این شیوهها، ترور سفید است. طیّ آن سعی شد امام خمینی را بکوبند و بدنام کنند و تهمتهایی مانند تردید در مسلمان بودن، خائن و فاسد و هندیالاصل بودن و وابسته به انگلیس بودن و پول گرفتن از عبدالناصر را به امام خمینی وارد کنند. این شیوه از تحریف را دشمنان خارجی دنبال میکردند. شیوه دوم، این است که سعی کرده و میکنند امام خمینی را از نظر علمی، عقلی، فکری و اجتماعی زیر سوال ببرند. این شیوه از انحراف را خودیها انجام میدادند. بهطور مثال فردی مانند آقای هاشمی رفسنجانی ادعا میکند ما بنیصدر را شناخته بودیم و از امام خمینی میخواستیم ایشان را عزل کنند، اما با توجه به اینکه امام خمینی در جامعه حضور نداشت، از بنیصدر، حمایت میکرد. چنین دوست نادانی دست به این تحریف میزند و طوری وانمود میکند که گویا امام خمینی بینش سیاسی نداشت. مثال دیگر این است که یکی از حوزویان میگفت اینکه امام خمینی میگوید یک موی کوخنشینان بر کاخنشینان ترجیح دارد، حرفی کمونیستی است، زیرا امام باقر(ع) فردی سرمایهدار بود. شیوه دیگر تحریف شخصیت امام خمینی، تحریف در لباس تعریف میباشد؛ به این معنا که فکر میکند دارد از امام خمینی تعریف میکند، اما در واقع دارد دست به تحریف میزند. از جمله چنین تحریفهایی، ماجرای ساختگی پرتاب استکان توسط امام خمینی میباشد که نتیجه آن، نشان داده شدن امام خمینی، بهعنوان فردی مستبد و لجباز میباشد. شیوه دیگر نیز این است که سعی میکند امام خمینی را اهل بده بستان و مذاکرات پشت پرده معرفی نماید و صداقت ایشان را زیر سوال ببرد. مثلاً اخیراً کتابی با عنوان «الفلام خمینی» منتشر شده است که چنین مسائلی در آن زیاد است و در واقع هدف آنها از نوشتن این کتاب این است که صداقت و راستی را در شخصیت امام خمینی خدشهدار نمایند.

تحریف خط امام خمینی نیز شیوههای مختلفی دارد. یکی از انواع آن، این است که سعی میکند امام خمینی را فردی افراطی، لجباز و تندرو جلوه دهد. نوع دوم این تحریف، ناهمخوان جلوه دادن حرفهای امام خمینی با شرایط امروز میباشد. نوع سوم این است که عدهای میگویند امام خمینی بهعنوان مرجع تقلید بوده است و بعد از فوتش، باید حرفهایش را کنار گذاشت و به مرجع دیگری مراجعه کرد. نوع دیگر این است که میگوید حرفهای امام خمینی، دیگر قابلیت عملی بودن را ندارد.
در مدل تحریف برخی از عملکردها و موضعگیریهای امام خمینی، بسیار تلاش میکنند امام خمینی را پشیمان از تصمیماتش جلوه دهند؛ مثلاً ادعا میکنند امام خمینی بسیار اظهار پشیمانی مینمود از اینکه آقای خلخالی را مسئول دادگاههای کشور کرد.
در مدل آخر هم عدهای با نادانی خود میخواهند از امام خمینی دفاع کنند، اما در واقع، ایشان را تحریف مینمایند. مثالی که در این مورد میتوان زد ادعای برخی است که امام خمینی با اصلاحات ارضی مخالفت نکردند، چون ترسیدند کشاورزان علیه ایشان شوند و یا ادعا میکنند که امام خمینی گفته است روحانیونی که با حکومت رفتوآمد دارند، به خانه ما نیایند تا مبادا ما بدنام شویم.
در مدل تحریف برخی از عملکردها و موضعگیریهای امام خمینی، بسیار تلاش میکنند امام خمینی را پشیمان از تصمیماتش جلوه دهند.
در اینجا لازم است اشاره داشته باشم که ممکن است این سوال مطرح می شود که چرا امام خمینی برخی از تحریفکنندگان که آن زمان در اطرافش بودند را طرد یا عزل نکرد؟ پاسخ این است که اولاً قصاص قبل از جنایت نمیتوان کرد و ثانیاً برخی از آنها ماهیت واقعی خودشان را بعد از امام خمینی بروز دادند.
نکتهی بعدی که باید اشاره داشته باشیم این است که ما اگر میخواهیم از این تحریفها مصون باشیم، باید ابتدا خط امام خمینی را به خوبی بشناسیم. متأسفانه بسیاری از ما آثار امام خمینی را مطالعه نکردهایم و نمیتوانیم از امام خمینی و اندیشههای ایشان بهخوبی دفاع کنیم. دشمن امروزه در مورد امام خمینی وقیحانه عمل میکند و میگوید حرفهای امام خمینی به درد ما نمیخورد. در جریانهای فعلی هم که در واقع مصداق «خراصون» هستند، فردی که رئیس جمهور مملکت است، در بهمن ۱۳۹۵ در مرقد امام خمینی و در حضور شخصی که عنوان یادگار امام را یدک میکشد گفت که ما نباید مانند مشتی متحجرین، خودمان را به کلمات بیروح امام خمینی، محدود کنیم و باید ببینیم اگر امام خمینی امروز در میان ما بود، چه میکرد. ایشان با این جمله، حرفهای امام خمینی را بیروح معرفی کرد که متحجرین، به آنها استناد میکنند. متأسفانه آب از آب تکان نخورد و هیچکس هم جلوی این حرفها نایستاد. یکی از توطئههای این دولت این است که راه امام خمینی را به بنبست بکشاند و اندیشهها را بر خلاف آنچه که امام خمینی هدایت کرد، منحرف نمایند تا از این رهگذر ملت را به تاریکی بکشانند و مردم را زده کنند و نسبت به دولت و حکومت، بیتفاوت باشند. این دولت روشی در پیش گرفت که با دروغ و حقهبازی و ریاکاری، مردم را از دین و روحانیت زده کنند و به اسلام و روحانیت ضربه بزنند. این آقا بهقدری بیسواد است که در روز مبعث پیامبر(ص) گفت که اسلام، دین جنگ نیست و در همانجا رهبر انقلاب حرف ایشان را اصلاح کردند و این نشان میدهد که این آقا اساساً قرآن را بلد نیست. اگر روحانیون به وظیفه خود عمل میکردند محال بود چنین آدمهایی بر این کشور مسلط شوند و صلاحدید رهبری تاکنون بر این بوده است که این آقا را کنار نگذارند تا مبادا حکومت اسلامی به دیکتاتوری متهم شود.
یکی از توطئههای این دولت این است که راه امام خمینی را به بنبست بکشاند و اندیشهها را بر خلاف آنچه که امام خمینی هدایت کرد، منحرف نمایند تا از این رهگذر ملت را به تاریکی بکشانند و مردم را زده کنند و نسبت به دولت و حکومت، بیتفاوت باشند.
در انتهای این نشست نیز ابتدا دکتر حسن محمدی توضیحاتی درباره تدوین کتاب نقدی بر مدخل امام خمینی در «دائرهالمعارف تشیع» ارائه کرد و سپس از این کتاب رونمایی گردید. دکتر محمدی پس از رونمایی از کتاب گفت: این مدخل در دایرهالمعارف تشیع توسط آقای عمادالدین باقی نوشته شده است که ارادت بسیاری نسبت به نهضت آزادی و همچنین آقای منتظری دارد و مطالب او در مدخل هم متأثر از این علاقهمندی است و در واقع این مدخل، امام خمینی به روایت دلخواه نهضت آزادی است. این مدخل متأسفانه دارای اشکالات و ایرادات فراوان و سخیفی است که از آن جمله میتوان گفت در آن، شهادت پدر امام خمینی را رحلت عنوان کردهاند و سال وقوع آن را هم ۱۲۷۹ نوشتهاند و بعد سال تولد امام خمینی را ۱۲۸۱ قید نمودهاند و این نهایت بیدقتی در نگارش تاریخ است. نویسنده همچنین سعی کرده تا جایگاه مرجعیت دینی امام خمینی را مسئلهای سیاسی جلوه دهد و این گزاره را القاء کند که بعد از حادثه ۱۵ خرداد علمای قم برای حفظ جان امام خمینی، اجتهاد او را تأیید کردند و ما در کتاب حاضر، بیش از ۴۰ دلیل برای اثبات مرجعیت امام خمینی قبل از آن واقعه را بیان نمودهایم.
ناشناس
آقای روحانی، امام موسی صدر رو جاسوس صهیونیستها میدونه
ناشناس
این مطلب رو در همین همایش شدیدا تکذیب کردند. متاسفانه رسانه ها هم در تحریف مطالب خیلی موفقند