شیخ عباس دلبستهٔ احادیث و روایات بود. او تمامی عمر خود را به تفحص در این وادی گذرانده بود. او در احادیثِ معصومین(ع)، شفابخشی میدید؛ نه تنها شفای باطنی که حتی شفای ظاهری را هم در همین احادیث جستوجو میکرد. فرزند ایشان نقل کرده است: «زمانی پدرم چشمدرد سختی داشت که اطبای قم از علاجش عاجز شده بودند. پدر روزی به مادرم گفت کتاب شریف اصول کافی را نزد من بیاور! مادر کتاب را به دست پدر داد. پدر گفت: این کتاب منبع واقعیات الهیه و سراسر حکمت و هدایت و نور است و شفای هر درد… . نمیشود این کتاب بیاثر باشد. کتاب را یکی دو بار به چشم خود کشید، یکی دو ساعت بعد از آن، از درد چشم خلاص شد».
در روایت دیگری همچنین از فرزند ایشان نقل شده است: «هنگامی که شیخ عباس در نجف اشرف به مرض سختی دچار شده بود و معالجات اطبا در ایشان مؤثر نمیافتاد، یک روز در حالی که ناله میکردند به مادرم فرمودند مقداری آب در قوری با یک ظرف بیاورید. ایشان گفتند که پنجاه سال است با این انگشتان، «قال ﷲ» و «قال الصادق» و «قال الباقر» نوشتهام. آن وقت انگشتان خود را روی ظرف گرفت و از قوری به روی آن ریخت و آن آب را نوشید. پس از چند ساعت شفای کامل یافت».
شاید یکی از بارزترین ویژگیهای مرحوم شیخ عباس قمی، خلوص او در نقل روایات بود. نهتنها در مواجهه با احادیث، که حتی در منش شخصی هم خلوصِ رفتاری او زبانزد بوده است. محمود شهابی در مقدمهای که بر کتاب فوائد الرضویهٔ ایشان نوشته است، آورده است: «در یکی از ماههای رمضان، با چند تن از رفقا از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامهٔ جماعت کنند. ایشان پذیرفتند و چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستانهای آنجا اقامه شد. جمعیت روز به روز افزوده میشد. یک روز پس از اتمام نماز ظهر مرحوم شیخ عباس به من که نزدیک ایشان بودم گفتند، من امروز نمیتوانم نماز عصر بخوانم. رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند و در موقع ملاقات و استفسار از علت ترک نماز جماعت گفتند حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم، متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من میگویند «یا ﷲ، إن ﷲ مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش میرسد. این توجه که مرا به زیادتی جمعیت متوجه کرد، در من شادی و فرحی تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است، بنابراین من برای امامت، اهلیت ندارم». (۱)
شیخ عباس قمی خود نیز در خاطرهای برای پسرش واقعهای را تعریف کرده بود که خبر از نهایت خلوص نیت این فقیه وارسته میدهد. ایشان نقل کرده است: «وقتی کتاب منازل الآخره را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصی بود به نام عبدالرزاق مسئلهگو که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه(س) احکام شرعی را برای مردم میگفت. مرحوم پدرم، کربلایی محمد رضا از علاقهمندان منبر شیخ عبدالرزاق بود، به حدی که هر روز در مجلس او حاضر میشد و شیخ هم بعد از مسئله گفتن، کتاب منازل الآخره مرا میگشود و از آن برای شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن میخواند. روزی پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاق مسئلهگو میشدی و میتوانستی منبر بروی و از این کتاب که او برای ما میخواند تو هم بخوانی. چند بار خواستم بگویم پدر جان! این کتاب از آثار و تألیفات من است. اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمایید خداوند توفیقی مرحمت نماید.»
مواجهٔ او با روایات اگرچه از روی اخلاص و طینت پاک وی بود، اما شاید همین امر سبب شد که در پارهای از روایات، سهم عقل را به جای نیاورد و روایاتی را نقل کند که بیشتر، سویههای اسطورهای دارد. کتاب منتهی الأمال، یکی از آثار مرحوم شیخ عباس است که با بسیاری از احادیث غیر عقلانی آمیخته است. مواجههٔ شیخ عباس قمی با واقعهٔ عاشورا نیز انتقادات شهید مطهری و شیخ صالحی نجف آبادی را به همراه داشت. شاید همین رویکرد نقلگرایی بود که سبب شد در ماجرای مشروطیت نیز، وی به جانب مشروعهخواهان گرایش پیدا کند. او در مورد شیخ فضل ﷲ نوری نیز گفته بود که او شهید راه حق است. در تفسیر مفهوم شهادت شیخ فضل ﷲ نیز استناد کرده بود که تاریخ به دار آویخته شدن شیخ، به حروف ابجد، برابر میشود با «الشهید شیخ فضل ﷲ». (۲)
شاید همین مواجهههای خالصانه، کلام شیخ را نیز نافذ کرده بود. نقل شده است که سخنان نافذ آن مرحوم چنان بوده که تا یک هفته انسان را از تمامی سیئات و پندارهای ناروا باز میداشته است. (۳) امام خمینی نیز در خاطرهای که از ایشان نقل کردهاند، به نفوذ کلام شیخ، صحه گذاشتهاند.
روزی از مشهد عازم تهران بودیم که ناگاه ماشین از حرکت ایستاد. راننده با عجله پایین آمد و بعد از اینکه ماشین را براندازی کرد، خیلی زود عصبانی و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت: پنچر شده. آنگاه به صندلی ما که در وسطهای ماشین بود، آمد. به من چون سید بودم حرفی نزد. ولی رو کرد به حاج شیخ عباس قمی و گفت: اگر میدانستم، تو را اصلاً سوار نمیکردم. از نحسی قدم تو بود که ماشین، ما را وسط این بیابان معطل گذاشت. یا ﷲ! برو پایین و دیگر هم حق نداری سوار این ماشین بشوی. مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضی کند و حرفی بزند، بلند شد و از ماشین پیاده شد. من هم با او بلند شدم که با او پیاده شوم اما او مانع شد و گفت راضی نیستم تو پیاده شوی… بعد از مدتی که شیخ عباس را دیدم. جریان آن روز را از او پرسیدم. گفت: وقتی شما رفتید خیلی برای ماشین معطل شدم. برای هر ماشینی دست بلند میکردم نگه نمیداشت. تا اینکه یک ماشین کامیونی برایم نگه داشت. بعد از صحبت با راننده متوجه شدم که او ارمنی است. من با او در مورد دین اسلام صحبت کردم و برخی از احکام اسلام را برای او بازگو کردم. وقتی به نزدیکیهای مقصد رسیدیم به صورت او نگاه کردم و دیدم که قطرات اشک از چشمش جاری شده است. او با چشمان اشکآلود در همان لحظه مرا شاهد گرفت که در مقابل تو مسلمان میشوم و به خانه که رفتم تمام خانواده را نیز به اسلام دعوت میکنم. (۴) نفوذ کلام شیخ تا حدی بوده است که با سخنانی چند ساعته، فردی را منقلب میکند و به دین اسلام دعوت میکند.
شیخ عباس قمی در بیان مِهر و علاقهٔ خود به تحقیق و کتاب خوانی گفته بود: زمانی که در قم تحصیل میکردم، خیلی تنگدست بودم. یک قِران و دو قران جمع میکردم تا اینکه مثلا سه تومان میشد، آن را برداشته از قم تا تهران پیاده میرفتم و با آن کتاب خریده، به قم برمیگشتم و به تحصیل ادامه میدادم. (۵)
شیخ عباس قمی دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول او با دختر سید زکریا قزوینی از علمای بزرگ قم بود. این وصلت پس از چندی به جدایی انجامید. پس از آن ایشان در مشهد با دختر آیتﷲ سید احمد طباطبایی ازدواج کردند. شیخ عباس قمی را باید عالمی حدیثگرا نامید. از همین روست که او را محدث قمی نیز نام نهادهاند. احادیثی که او نقل کرده است، اگر چه بعضاً سویههای عقلانی کمتری دارد، اما گویی از پشتوانهای نصیب میبرد که در خانههای اغلب شیعیان و در دل آنها نفوذ میکند؛ پشتوانهای از اخلاص، که شیخِ قم آن را به ارث گذاشته است.
پینوشتها:
- ۱. فوائد الرضویه، ج ۱، مقدمه محمود شهابی.
- ۲. فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ص ۳۵۱.
- ۳. مجله نور علم، شماره دوم، ص ۲۷.
- ۴. به نقل از آیتﷲ شیخ علی پناه اشتهاردی، برگرفته از کتاب عاقبت به خیران عالم، ج ۲، علی محمد عبدالهی، تبیان.
- ۵. شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، علی دوانی، ص ۱۸.
پیامبر اسلام(ص)؛ الگویی برای تمام عصرها و نسلها
طلبه موحد و تمدن ساز
روششناسی بحث در نظریه ارزش
سلوک اخلاقی بعثت