با انتشار فتاوای مراجع عظام پیرامون ساخت سریال «مست عشق»، موضوع عرفان و تصوف و تشیع، دوباره به معرکهی آرا مبدل شد. مخالفین تصوف که از فتوای بزرگان حمایت میکنند، انگشت بر ضعفهای اعتقادی منعکسشده در متون متصوفه و عرفا میگذارند و در مقابل، ارادتمندان به عرفان و بزرگانش که ابنعربی و مولانا لاجرم داخل در آنهایند، پشت افرادی چون امام خمینی، رهبری، علامه طباطبایی، علامه حسنزاده و امثالهم سنگر میگیرند.
در اینکه اختلاف میان طلاب، دنبالهی تکثر آراء مراجع و علما است نباید تردید روا داشت. به عبارت دیگر، آنکس که سزاوارتر است به واکندن سنگها در این مبحث، امثال رهبری، علامه حسنزاده و جوادی آملی هستند با مراجعی چون آیات مکارم و نوری همدانی، نه طلبههای سطح و خارج کف حوزهها. حال چنانچه آن بزرگان _علیرغم اختلاف در نظر، باب مدارا در عمل را باز گذاردهاند_ پس این همه جنجال ما برای چیست؟ استفتایی صورت گرفته و جوابی داده شده؛ متولیان امر هم میتوانند حرمت نگه دارند و فیلم را نسازند، یا آنکه زیر عَلَم موافقینی که از قضا رأس امور کشور را در اختیار دارند بروند و کارشان را بکنند.
در این میان بقیتی میماند که بحث طلبگی است و آن به عقیدهی من اینچنین است که اهل عرفان چون به عقیدهی خود، شریعت و حقیقت و طریقت را با هم قابل تجمیع میدانند، باید پاسخگو باشند که این سیل ناهمگونیهای آشکار با مشهورات و متون مقدس تشیع که در افکار متصوفه و عرفا به چشم میخورد، چطور قابل توجیه فنی میباشد؟ چه در آثار ابنعربی، چه مولانا و چه شمس تبریزی، اهانتهایی نسبت به شیعیان، اعتقادات و بزرگان آنها صورت گرفته است و صراحت و ظهور عبارات نیز، فراتر از آن است که بشود از آنها اغماض نمود و به نحوی طفره رفت.
مخالفین عرفان ابنعربی و مولانا هم باید بیندیشند که سلّمنا، همین امروز تمام معارف عرفانی و فلسفی را از بحر الهیات شیعی بیرون راندید و زینپس خودتان ماندید و متون مقدس دین؛ آیا چیز دندانگیری برای عرضه کردن دارید!؟ ابتدا باید چند کتاب عمیق به عمق سخنان ابنعربی و ملاصدرا، از میان مخالفین عرفان و فلسفه نشان داد که قلههای معارف و اعتقادات دینی را آنچنان که باید واکاویده باشند، آن وقت به خصم بگوییم که میدان را خالی کن. اگر معتقدیم که چنین کتابی وجود ندارد، پس لااقل فیالحال تیغ فتوا را غلاف نماییم، بلکه در آینده این اتفاق میمون بیفتد و بر غنای «کتب صرفاً نقلی» ما افزون شود.
پانوشت: توجه کنیم که به تصریح اهل فن، عرفان و فلسفه ابزار فهم وحیاند و لاجرم خادم خان آن خواهند ماند. نزاعی اگر هست، در این است که عقل و شهود را به خدمت فهم وحی درآوریم یا نه.
امرحسین
صد البته که به تصریح اهل فن فلسفه و عرفان مانع فهم وحی و در تضاد با آن است
حمید نعیمی
از نویسنده محترم کمال تشکررا دارم که در کمال اختصار لب مطلب را گفتند و همه دعوارا مشخص کردند.