موضوع لباس روحانیت با ارائه دیدگاه آقای اکبرنژاد پیرامون لزوم عبور از این لباس و تغییر آن مدتی است در حوزههای علمیه محل مناقشه قرار گرفته و اقدام موسسه وزین مباحثات در برگزاری مناظرهای علمی میان آقای اکبرنژاد به عنوان صاحب ایده و یکی از اساتید شناخته شده حوزه بر حرارت این بحث افزود.
جدای از ارزشگذاری و صحتسنجی ادله فقهی ارائه شده در این بحث توسط آقای اکبرنژاد، تلاش دارم چند بعد علمی این استدلال را مورد بررسی و کنکاش قرار دهم تا خوانندگان محترم دید جدیدی نسبت به صحت شکلی استدلالهای ارائه شده پیدا کنند.
بدون در نظر گرفتن مقدمات فقهی بحث مانند اینکه نفس لباس روحانیت واجد ارزش است یا خیر، یا اینکه تلبس به لباس مختص هر عصر و زمان ضروری است یا نه، نوع استدلالهای ارائه شده در این بحث به شدت ضعیف و فاقد وجاهت علمی است که در سه ساحت محتوایی و یک ساحت روشی بدان خواهیم پرداخت.
الف- آمار یا حدسیات
این استدلال که در بررسی میدانی متوجه شدیم بیش از ۵۰ درصد مشکلات ارتباطی و عدم اعتماد مردم ناشی از لباس است، اقتضائاتی دارد که باید بدان توجه داشت. اولین نکته این است که مبنای استدلال این بزرگوار یک شیوه آماری را درون خود دارد که لازم است مبتنی بر یک پایش دقیق آماری در مقیاسی جامع باشد.
آمار یک علم است و نمیتوان حدسیات جهتدار خود را برای اثبات یک امر مورد استفاده قرار داد. پایش آماری قابل اعتناء از انتخاب موضوع، تعیین جامعه هدف و آماری، تدوین پرسشنامههای حرفهای که هدف اصلی از پرسش نامعلوم باشد تا مخاطب با پیشداوری پاسخها را انتخاب نکند تا بسیاری امور دیگر، امری سخت و دقیق است و بیشک هر انسانی نمیتواند مدعی باشد که براساس مصاحبه با تعدادی آدم در یک خیابان توانسته یک نتیجه آماری دقیق استخراج کند.
اگر این گروه برای رسیدن به حقیقت تلاش میکنند، میتوانند در قالب یک پروژه علمی با برخی دانشگاههای کشور یا مراکز افکارسنجی رسمی به بررسی این امر پرداخته و نتایج آن را (اگر اشتباها به صورت غیرقابل بازگشتی حذف نشد) در اختیار مخاطبین خود قرار دهند.
ب- خودهمهپنداری
مشکل دوم این نوع استدلال تعمیمپذیری ادراک فردی یا «خودهمهپنداری» است. جناب اکبرنژاد ادراکات شخصی خودشان را که محصول یک مشاهده غیر تام و عموما غیرعلمی است، به عنوان یک مبنای نظری عمومی ارائه میدهند و براساس آن تلاش میکنند پایهای برای استدلال فراگیر شکل دهند.
این نکته که شما در ارتباط چندین ساله خود با جامعه حس کردهاید مردم بدلیل وجود لباس روحانیت بر قامت شما، از برقراری ارتباط واهمه داشته یا تمایلی به آن ندارند، میتواند محصول مولفههای عیان و خفی متعددی همچون چهره عبوس، رفتار سرد و خشک، بیاعتنایی به دیگران، نگاه از بالا به پائین، عدم حس صمیمیت و بسیاری امور دیگر در رفتار شخصی شما باشد. اموری که بیانگر نقاط ضعف در منش و رفتار شخص شما است، نه آن لباس مقدسی که بر تن دارید.
این امر که ادراک تجربی خود یا برخی مریدان خود را به عنوان ادراکی عمومی قلمداد و براساس آن حکمی قطعی و فراگیر صادر میکنید، محصول عدم دقت شما در مقدمات شکلگیری یک نظر اجتماعی و فرهنگی است. مهمترین شرط نظر فراگیر عدم ابتنا بر ادراکات فردی و تکرارپذیری در مقیاسی فراگیر است که در استدلال شما به صورت کامل نقض و اعتبار مدعای شما را کاملا باطل میسازد.
ج- معلول به جای علت
مشکل دیگری که در نوع استدلال این عزیزان پیرامون لباس طلبگی به چشم میخورد جایگزین کردن معلول به جای علت و نتیجهگیری براساس این جایگذاری اشتباه است. وقتی این عزیزان استدلال میکنند، بخش عمده علت دوری مردم از روحانیت همین لباس مقدس است در واقع مغالطهای عجیب شکل میگیرد.
باید از این عزیزان پرسید آیا این لباس به تنهایی موجودیت مستقلی از حامل آن در تصویرسازی اجتماعی دارد یا اینکه حاملان این لباس براساس نوع رفتار اجتماعی و چگونگی استفاده از این لباس در یک جامعه به آن اعتبار بخشیده یا از آن سلب اعتبار میکنند؟
برای درک بهتر این موضوع میتوان گفت: مردم آیا از این لباس فراری هستند یا از کسانی که این لباس را میپوشند؟ مگر لباس روحانیت به تنهایی میتواند آسیبی بر مردم وارد سازد یا تصویری قبیح از خود ایجاد کند که بخواهیم استدلال کنیم مردم از این لباس متنفر شدهاند و باید آن را با لباس مردم دوران تعویض نمود.
بر فرض صحت ادعای شما باید متوجه بود که مردم از صاحبان لباس یعنی طلاب فراری هستند و چه تفاوتی میکند این صنف چه لباسی بر تن کند، چون در هر صورت مردم حاضر به ارتباطگیری و معاشرت با این گروه بدلایل مختلف نیستند.
استاد گرامی این استدلال که مردم بدلیل لباس خاص از روحانیت فاصله گرفتهاند در واقع عکس واقعیت قابل تصور بیرونی است. در واقع صورت صحیح استدلال بدین گونه است که مردم بدلیل عدم علاقه به روحانیت از تمامی نشانههای این صنف از جمله لباس خاص آنها متنفر شدهاند یا با آن احساس راحتی نمیکنند.
استدلال معکوس ارائه شده توسط شما این طنز را تصویر میکند که گویی شبهنگام که یک طلبه خواب است، لباسش به خیابان میرود و با مردم بدخلقی میکند، دروغ میگوید، تخلف از قوانین میکند، احکام الهی را نقض میکند و مردم که این رفتار لباس را میبینند، فردا صبح نسبت به صاحبان لباس بدبین میشوند.
برادر بزرگوار اگر بنا باشد استدلال شما پذیرفته باشد، در واقع باید گفت مردم از روحانیت متنفر هستند و مهم نیست که چه لباسی بر تن آنان است و بر این اساس طلاب و روحانیون نباید لباس خود را عوض کنند، بلکه لازم است که هویت صنفی خود را مخفی و طلبه بودن را انکار کنند تا مردم به آنها اعتماد کرده به سمتشان میل پیدا کنند.
د- یک سبک خطرناک
یکی از استدلالها بر عدم ارجحیت لباس فعلی روحانیت که توسط استاد اکبرنژاد ارائه شده این بود که پیامبر گرامی اسلام این لباس را بدلیل آنکه لباس مرسوم و مناسب زمان و منطقه زندگی خودشان بود، انتخاب کردند و اگر ایشان در منطقه دیگری به پیامبری مبعوث می،شدند همانند مناطق سردسیر شمالی بیشک لباس مناسب آن دیار را برای خود برمیگزیدند. در نهایت استفاده میشود که این لباس فاقد ارزش ذاتی بوده، چرا که وابسته به محیط زندگی شخص پیامبر(ص) است.
این استدلال در واقع رقیق شده استدلال گروهی است که معتقدند قرآن یک محتوای غیرمقدس و مبتنی بر ادراک شعرگونه شخص پیامبر(ص) است. این افراد استدلال میکنند که نوع تمثیلهای ارائه شده از بهشت در قرآن کاملا وابسته به شرایط جغرافیایی و آب و هوایی زمان بعثت نبی مکرم اسلام(ص) است و اگر ایشان در جای دیگری مبعوث میشدند، بیشک مثالهای متفاوتی ارائه میدادند. بر این اساس نتیجه میگیرند آنچه در قرآن ذکر شده کاملا وابسته به درک شخص پیامبر(ص) از نعمت و رفاه بوده و محتوای ارائه شده در قرآن نه یک امر قدسی مأخوذ از وحی، که یک تجربه شاعرانه مبتنی بر زمان و مکان حضور پیامبر گرامی اسلام است.
در جواب این اشکال پاسخهای متعددی ذکر شده که برخی از آنها قابل استفاده در باب گزینش این لباس توسط نبی مکرم اسلام(ص) نیز میتواند باشد، اما لازم است جناب اکبرنژاد دقت داشته باشند استفاده و باور به این سبک استدلالها در بلندمدت میتواند به انحراف فکری ایشان و جریان تابع افکارشان منجر شود، چرا که انحراف فکری عبدالکریم سروش آنکه برخی شخصیتهای شناخته شده انقلاب پای درس تفسیر نهجالبلاغه او مینشستند، از همین قدمهای کوچک آغاز شد.
نوشته فوق صرفا دیدگاه و نقد شخصی بنده در یک بحث علمی بر افکار ارائه شده توسط یک فرد حوزوی است و امیدوارم موجبات ناراحتی جناب اکبرنژاد و من تبع را درپی نداشته باشد.
ناشناس
با عرض معذرت
نقدتون کاملا سست و بی پایه بود.
صرفا دفاع از یک ارزش خودپنداشته بود.
محمد رضا
سلام علیکم
اگر میخوانید من به عنوان طرفدار نظریه آقای اکبرنژاد تشکر میکنم از نگاه انتقادی شما و خواهش میکنم نظرتون رو درباره بقیه دلایل آقای اکبرنژاد هم بفرمایید . شما دو دلیل از حدود ۱۰ دلیل رو تقریباً به درستی تشکیک کردید ، فراموش نکنید که اگر با روش درست که شما به درستی اشاره کردید هم نظرسنجی کنیم شاید نظر آقای اکبرنژاد تایید شود و شاید واقعا مردم به خاطر لباس از روحانیون دور شده باشند ، اما بقیه دلایل به قوت خود باقیست . دلایل مورد نظر من در نقدی بر «پایههای ویران یک استدلال» که در همین صفحه منتشر شده ، ذکر شده است
صدرا از تهران
سلام دوستان من
آخه چرا شما برادران طلاب قمی انقدر بلد نیستید تعقل کنید واقعا!
کل ماجرای لباس معقول لست نه منقول!
و اون مساله ی معقول این هست که آیا لباس حضرت رسول با آدمیان عصرش فرق می کرد یا نه؟
مثلا آیا همین لباسی که شما می پوشید و می گویید لباس پیغمبر است! را عمر و ابوبکر و عثمان نمی پوشیدند؟ میپوشیدند، پس می شود گفت لباس عمر!
دوست دارید اینطور بشنوید!
و نکته ی بعد اینکه پیامبر بعد پیامبری شان لباسشان عوض شد!؟ معلوم است که لا
پس چرا شما بعد سطح مقدماتی لباستان عوض می شود!؟ هاااان بچه های خوب!؟
وقتی جواب معقول ندارید روی می آورید به کلماتی که برای ما خنده دار است واقعا! «رقیق شده» را دیگر از کجا آوردی حاجی آقا!
یکبار به یکی از علمایی که در همان قم شریف، از متعصبین به لباس بود عرض کردم حاج اقا عصری نیست که انقدر پافشاری کنید بر لباس، گفتند من غیر لباسی که پیامبر پوشیده نمی پوشم؟
گفتم ولی این را عمر هم پوشیده
گفتند من جایی ندیدم عمر پوشیده باشه!
گفتم اگر سطح اندیشه تان همین قدر است که بپوشید راحت باشید
ولی لطفا روی آسفالت هم راه نروید چون پیامبر راه نرفته
روی مبل هم کذا
ماشین هم کذا
موهایتان را هم بلند کنید چون کذا
کنتارتان هم حتما عمر و ابوبکر داشته باشید که کذا…
بعد که رفتم به دفترشان گفته بودند که فلانی نفوذی است…
خبر نداشت مسول دفترش سالها شاگرد ما بوده 😉😉😉