شیخ بهاء الدین عاملی را متفکری ذوفنون دانستهاند. وی در علوم مختلف، از حساب و هندسه گرفته تا عرفان و تصوف صاحب اندیشه بود. فلسفه اما دانشی است که شیخ را از مخالفان آن دانستهاند. برخی بر این باورند که رویکرد شیخ بهایی به دانش فلسفه، از روی مخالفت بوده و این دانش را مورد تخفیف قرار میداده است.
مخالفت شیخ بهایی با فلسفه
شیخ بهایی در آثار خود بارها به ارباب دانشِ فلسفه تعرضاتی دارد و آنان را مورد مذّمت قرار میدهد. وی در نقد فلسفهورزان، اینگونه میسراید:
مضی فی غفله عمری کذلک یذهب الباقی
أدر کاسا و ناولها ألا یا أیها الساقی
شراب عشق میسازد تو را از سِرّ کار آگه
نه تدقیقات مشایی نه تحقیقات اشراقی
وی در جای دیگری و در رد دانش فلسفه گفته است:
تا کی ز «شفا» شفا طلبی؟
وز کاسهٔ زهر دوا طلبی؟
تا چند ز فلسفه لافی
وین رطب و یابس به هم بافی؟
او در این ابیات، کتاب شفای بوعلی سینا را مورد مذمت قرار میدهد و عنوان میکند که این کتاب، علیرغم اینکه با نام «شفا» خوانده میشود، هیچگونه شفایی را از آن نمیتوان انتظار داشت. وی در ادامهٔ این ابیات، مستقیماً بر دانش فلسفه تعریض میزند و این علم را مورد نکوهش قرار میدهد.
شیخ همچنین آموختن دانش فلسفه را منجر به ندامت و پشیمانی میداند که در آخرت هیچ به کار نمیآید و جز خسران سرانجامی به بار نمیآورد. «کسی که از مطالعهٔ علوم دینی کناره جوید و وقت خود را صرف مباحث فلسفی کند در نزدیکی وداع از این جهان با ندامت به لسان حال چنین خواهد گفت:
تمام عمر با اسلام در داد و ستد بودم کنون میمیرم و از من تب زنار میماند
شیخ در کشکول خود نیز تعریضاتی بر فلسفهدانان دارد و آنها را مورد تخفیف قرار میدهد. وی خاقانی را منتسب به فلسفهورزی میکند و حکم میکند که احکام وی را نمیباید مورد توجه قرار داد:
جدلی فلسفی است خاقانی
تا به فلسی نگیری احکامش
فلسفه در جدل کند پنهان
وانگهی فقه برنهد نامش
در جای دیگری از کشکول این اشعار منتسب به عطار را ذکر میکند:
کاف کفر ای دل به حق المعرفه
خوشترم آید ز فای فلسفه
زانکه این علم لزج چون ره زند
بیشتر بر مردم آگه زند
شیخ بهایی برای مقصود خود، از دیگر شعرا نیز مدد میگیرد. وی از شاه طاهر دکنی نقل میکند که:
به قانون مشائیان بر مقاصد
اقامت نمودی صنوف دلایل
ز فرط توجه به سوی مبادی
چه اشراقیان کشف کردی مسائل
چه حاصل که از صوب تحقیق دوری
بنزدیک دانا به چندین مراحل
تأمل در ابطال دور و تسلسل
نهادست در پای عقلت سلاسل
وی سخن خاقانی را نیز در نقد بوعلی سینا و دانش فلسفه، میپسندد و نقل میکند:
خواهی طیران به طور سینا
نزدیک مشو به پور سینا
دل در سخن محمدی بند
ای پور علی ز بو علی چند؟
نکتهای در باب مخالفت شیخ با فلسفه
اگرچه در آثار شیخ بهایی تعابیری وجود دارد که میتوان او را به مخالفت با فلسفه منتسب کرد، اما از نکتهای نیز نباید غفلت ورزید. نکته آن است که اساساً نگرش شیخ بهایی بر علوم، یک نگاه وسیلهای و کاربردی است. شیخ بهایی علم را وسیلهای میداند برای رسیدن به هدف. علمی که هدف را گم کند و راه وصول به آن را پوشیده دارد، از نظر شیخ بهایی مورد نکوهش و مذمت است.
هدفی که شیخ همواره در نظر دارد، تقرب به معبود است. اگر علمی وجود داشته باشد که راه وصول به معبود را مهیا کند، مورد تمجید شیخ نیز قرار میگیرد. علمی که به این هدف کمکی نکند نیز مورد انکار شیخ است. به تعبیر او:
علم چبود؟ آنکه ره بنمایدت
زنگ گمراهی ز دل بزدایدت
علم آن باشد که بنماید رهت
علم آن باشد که سازد اگهت
و یا به تعبیر دیگر از شیخ:
علمی بطلب که تو را فانی سازد ز علایق جسمانی
با این رویکرد است که شیخ، به مواجهه با علوم میرود. او نهتنها دانش فلسفه را بلکه همهٔ علوم را در ذیل این هدف، معنا میکند. شیخ بهایی فقط به فلسفه طعنه نمیزند بلکه فقه و اصول و نحو و صرف و طب و ریاضی و تفسیر و حدیثی که مانع رسیدن به معبود باشد را نیز مورد مذمت قرار میدهد.
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
چند زین فقه و کلام بی اصول
مغز را خالی کنی ای بوالفضول؟
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
احمدی
توضیحات منصفانه ای بود. درود
محمد
تاکنون ازموضع ضدفلسفی شیخ اطلاع نداشتم.البته اینکه کفررابر فلسفه رجحان نهاده بی انصافیست زیرا چه بسیارفیسوفان جهان اسلام که موحدان بزرگ بوده اند.احتمالااینگونه مواضع تحت تاثیرجو زمانه یا اعتمادزیادبه فقه تاریخی وحدیث است.
سید حسین رمضان نژاد
ایشان حتی نام علم تفسیر و فقه رو هم بردن.منظور اینه که نباید در همینها توقف کرد