دوری از تنش و تلاش برای زندگی مسالمتآمیز در جامعهای با دین یا مذهب رسمی متفاوت، مسئلهای است که در حسن و لزوم آن هیچگونه تردیدی نیست، به خصوص برای گروههای اقلیتی که گاه دوری از این نکته، بقای ایشان در چنان جامعهای را ناممکن میکند. با گستردهتر شدن ارتباطات و کمتر شدن فاصله میان جوامع مختلف، بحث از رفتار مسالمتآمیز با دیگر جوامع یا آنچه در معنایی فرامذهبی «التعایش السلمی» خوانده میشود نیز به مسئلهای جدی و پر گفتگو تبدیل شده است. این مسئله در کنار اهداف مشترکی که برای جامعه بزرگتر اسلامی در نگاه بسیاری در نظر گرفته میشود، به ظهور گفتمان تقریب میان مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی منجر شده است.
هر چند در ارزشمندی نتایج اجرای درست آن برای شیعه که در عموم جوامع اسلامی و نیز در مقیاس کلی جهان اسلام، اقلیت هستند، جای تردیدی نیست، اما مخالفتهای بسیاری که سالهاست با جریان تقریب شده است، عموما ریشه در توجه به مسائل دیگری دارد که به گمان منتقدان، داعیان تقریب بدان توجه نداشتهاند یا اهمیت چندانی در قاموس ایشان نداشته است.
همزیستی مسالمتآمیز؛ خوشایند در نظر، چالش در عمل
بررسی و پرداختن به این مسائل به عنوان گفتمانی درونمذهبی، بیگمان از روشهای رایج فعلی که عموما مبتنی بر تخریب و اتهامزنی است و منجر به این میشود که جریان تقریب میان مذاهب اسلامی، تبدیل به ابزاری برای اختلافافکنی میان جامعه شیعیان شود، بسیار سودمندتر است. نوشتار حاضر به بررسی برخی از این دغدغهها و چالشها پرداخته است، هر چند داعیه استقصای تمام دغدغهها و چالشهای پیش رو را ندارد و پرداختن به برخی جنبههای انتقادی را فرو گذاشته است.
یکی از مهمترین انتقادها در مسئله تقریب، ابهام در هدف نهایی و تصویر مطلوب داعیان تقریب و وحدت، از جامعه اسلامی و شیعی پس از تقریب و وحدت بین مذاهب است که ریشه در ابهام در تفسیر تقریب و وحدت دارد؛ تقریب گاه صرفا به معنای همزیستی مسالمتآمیز میان شیعیان و اهل تسنن در یک جامعه معنی میشود، در حالی که هر یک بر تمامی اصول و فروع خود پایبندند و در عمل به شعائر خود جز آنچه مایه رنجش دیگری میشود آزادند.
این معنی، هر چند در مقام نظریهپردازی بسیار قابل دفاع و خوشایند است، اما در مقام عمل با چالشهای اساسی روبرو میشود، وقتی بسیاری از شعائر یک گروه از نگاه دیگری از مصادیق منکر و یا مایه رنجش است و این شعائر برای گروه دیگر ریشه در اصول یا فروع مسلم مذهب دارد، نمیتوان خطی میان موارد مجاز و غیر مجاز کشید و هنگامی که سخن از انتخاب مواردی برای حذف میشود، علاوه بر اختلاف نظر میان عالمان، عملا این معنی مورد ادعا فراموش میشود و به معنای دیگری کشیده میشود که از سوی اکثریت عالمان دو مذهب مورد پذیرش نیست.
کماعتنایی تقریب به آرای فقهای طراز اول
در این تفسیر که میتوان آن را دیدگاه اصلاح مذهبی دانست، اصرار بر فروگذاشتن و تغییر مسائل درون مذهبی به خاطر اولویت داشتن تقریب حتی بر فروعات فقهی است، مانند تغییر اذان مذاهب مختلف و تبدیل به اذانی واحد، بیاعتنایی به فتاوای فقهی در باب اعیاد اسلامی، خصوصا شروع و پایان ماه مبارک و مانند این. در چنین مواردی بسیاری از فقهای اهل سنت و شیعه، چنین تصرفاتی را از حیطه اختیارات فقها خارج میدانند و از این رو عملا چنین تقریبی مقبولیتی در میان علمای دو طرف نخواهد یافت.
اصرار بر این معنای تقریب با وجود سستی مبانی فقهی آن، خود ریشه در مشکل دیگر جریان تقریب دارد که به کماعتنایی این جریان به آراء عموم فقهای طراز اول به بهانه سنتی بودن ایشان و مانند اینها دارد، در حالی که بسیاری از مباحث کلی تقریب، بدون حل عالمانه آنها ممکن نیست و از توان و شأن علمی بسیاری از متصدیان تقریب خارج است.
در کنار دو تفسیر فوق، برخی اما صراحتا تقریب در جانب شیعی را مرادف با روی آوردن به تقیه گرفتهاند. این عده با درک درست این نکته که شیعه در جهان اسلام و در عموم جوامع اسلامی، اقلیت است و اساسا دعوای تقریب از سوی اقلیت مطرود، چندان معنایی ندارد، صراحتا یا عملا به دنبال تقیهای گسترده در سطح جوامع شیعهاند، تا با پدید آمدن گونهای از شیعه که در عمل تفاوت چندانی با اهل سنت ندارد، زمینه را برای مقبولیت اقلیت شیعه در میان اکثریت اهل سنت فراهم آورند. این نظریه با تفسیرهای گاه فراختر و گاه محدودتر از محدوده تقیه، عمده استناد خود را بر پذیرفته شدن و اجرای تقیه در زمان اهل بیت علیهمالسلام و نیز در زمان حکومتهای جور بعد از ایشان، مبتنی کرده است.
عواقب تکرار تجربههای نادرست تقیه
هر چند در اصل حسن، و گاه لزوم اجرای تقیه در سطح فردی شکی نیست، اما بحث از تقیه در سطح جامعه شیعی و خصوصا در جایی که به نمادهای مذهب گره خورده باشد، بحثی جدا و فقیهانه میطلبد که کمتر از سوی فقیهان مورد بررسی و مداقه قرار گرفته است و از حیطه نظریهپردازی عموم داعیان تقریب خارج است و کمتر اشارهای از ایشان به بحثهای جسته گریختهای که از برخی فقیهان در این زمینه در دست است، دیده میشود.
آیتﷲ خوئی در بحث تقیه، پس از بیان لزوم تقیه در جایی که پای ریختن خون مومنی در میان باشد، در استدراکی میفرماید که در جایی که عمل به تقیه برای حفظ خون عدهای از مومنین، به قیمت ظهور باطل و مخفی شدن حق باشد، لازم است تقیه وانهاده شود و حتی به قیمت ریخته شدن خون جمعی از مومنین، حق پدیدار شود و باطل ظاهر نشود. (شرح العروة الوثقى الطهارة، ج ۵، ص ۲۲۴)
همچنین نگرانی از عواقب تقیه در چنین سطح گستردهای و نتایج آن بر فرهنگ دینی عامه مومنین در درازمدت و ترس از تکرار تجربههای اجرای نادرست تقیه – مانند آنچه در مصر فاطمی رخ داد و به اضمحلال نسلهای شیعیان که پس از ظهور جریان شیعهستیز در مصر، به تقیه رو آورده بودند – مسئلهای است که از سوی جریان تقریب میبایست مورد توجه قرار گیرد و راه حلی برای آن ارائه شود. در حالی که از جانب ایشان، هیچ تلاشی برای تقویت فرهنگ دینی در مواردی که بنای تقیه وجود دارد، دیده نمیشود.
از سوی دیگر در زمانهای که به خاطر ارتباطات گسترده میان جوامع، پنهانکاریهای گسترده تصور ندارد و در عمل نیز نوشتهها و سخنان عالمان شیعی در دسترس اهل سنت قرار دارد، سخن گفتن از تقیه و پنهانکاری، ناشدنی است و ناگفته روشن است که سیاست آشکار کردن برخی اصول و اصرار بر کتمان برخی شاخصههای مذهب مانند تبری که در فرهنگ شیعی معنی روشن و به شدت حساسیتبرانگیزی نزد اهل سنت دارد، قطعا ناممکن است.
تحلیل نادرست از جریانات امروز جهان اسلام
از دیگر مسائلی که موفقیت جریان تقریب را در ابهام می برد، تحلیل نادرست جریانات فعلی جهان اسلام است. در حالی که همگی بر اقلیت بودن تشیع اذعان دارند، داعیان تقریب با تفکیک اهل سنت به اکثریت میانهرو و اقلیت تندرو – که به جریان وهابیت، سلفیت و تکفیری نیز شناخته میشوند -، تلاش میکنند جامعه هدف را اکثریت میانهرو بدانند، هر چند در اصل این تفکیک و حسن هدفگذاری بحثی نیست، اما در ورای نظریهپردازی، برخورد اهل سنت با شیعه، عملا چنین نیست.
اکثر قریب به اتفاق عالمان اهل سنت در طول تاریخ، حتی آنان که در این تقسیمبندی هنوز در رده گروه نخست جای میگیرند و امروزه عملا اقلیت را تشکیل میدهند، شیعه را مذهبی منحرف از اسلام میدانند و نگاهشان به شیعه مانند نگاه شیعه به بابیت و دیگر مذاهب جعلی است؛ نگاهی که حق وجودی برای مذهب انحرافی مقابل قائل نیست، تا چه برسد به بحث از تقریب و وحدت با آن.
از سوی دیگر برای کسانی که با فضای رسانهای اهل سنت آشنایی دارند، به خوبی روشن است که جریان تندرو ضدشیعه، سالهاست که صاحب گفتمان غالب در جهان اهل تسنن است و این خود باعث شده نگاه جمعی اهل سنت که متاثر از رسانههاست، عملا به دیدگاه گروه دوم نزدیک شود، دیدگاهی که از حمایت مستقیم و غیرمستقیم حکومتهای حاکم بر کشورهای اسلامی نیز برخوردار است.
تنشهای خونین چند سال اخیر – پس از آنچه بهار عربی خوانده میشود -، در بسیاری از مناطق مانند سوریه و بحرین خواسته و ناخواسته به تقابل تمامعیار شیعه و سنی تبدیل شده و جریان رسانهای حاکم در میان اهل سنت از این جریان بیشترین بهره را برای تحریک عواطف ضد شیعی به کار برده است.
گروههای تقریبی سنی دیروز، ضدشیعههای امروز
گروههایی مانند اتحادیه جهانی علمای مسلمان که روزی از بارزترین گروههای تقریبی میان اهل سنت بود، در پی نزاعهای سوریه، وجههای کاملا ضدشیعه گرفته است. تلاش جریان رسانهای شیعه برای وهابی، سلفی و یا تکفیری معرفی کردن مبارزان میدانی و عالمان و حامیان مالی و رسانهای آنها، مسئلهای بود که با واقعیت فعلی جهان عرب تناسب چندانی نداشت و از این رو در جهان عرب اثرگذار نشد و امروز در کشورهایی مانند کویت که نمونه اعلای همزیستی اهل سنت و شیعه بود نیز تنشهای بسیاری دیده میشود که عمدتا نشأت گرفته از اثرپذیری جامعه از رسانهها در خطکشی مذهبی است.
قرنها تقابل میان شیعه و اهل سنت، عمدتا ریشه در تفسیر و موضع عالمان این دو جریان داشته است و امروزه نیز با پوشاندن تاریخ و ساختن تاریخی غیرواقعی برای پیشینه وحدت در جهان اسلام، مسئلهای حل نخواهد شد و نباید فراموش کرد که معدود تجربههای تا حدودی موفق تقریب، مانند آنچه در زمان مرحوم آیتﷲ بروجردی رخ داد، وامدار چه عوامل و افکار پیشزمینهای خصوصا در جهان اهل سنت بوده که در نهایت با کمترین مقاومت مواجه شده و بنای تقریب در قلب جهان اسلام یعنی قاهره بنا نهاده شد و ثمرات بسیاری مانند دایر شدن کرسی فقه جعفری در الازهر و نشر برخی آثار فقهی شیعه در مصر را به همراه داشته است.
در کنار آنچه گذشت، سیاسی شدن بسیاری از بحثهای موافقان و مخالفان تقریب، پرهیز جریان تقریب و وحدت از دعوت شیعیان غیر دوازده امامی به میدان تقریب، شائبه حزبی بودن بدنه جریان تقریب – خصوصا با توجه به پیشینه تاریخی آن در نجف – و مانند اینها، باعث شد که تردیدها و انتقادهای بسیاری نسبت به این جریان خصوصا در میان آنچه حوزه سنتی خوانده میشود وجود داشته باشد.
در چنین فضایی تنها راه برونرفت، تبیین عالمانه و روشن معنای تقریب و وحدت و رفع دغدغهها و شائبههای سیاسی – حزبی از ماجراست، نه برگزاری همایشها و یا گفتارهای غیرعالمانهای که بیشتر بر خطابه و مانند اینها استوار است و در بسیاری موارد، بدون دستاورد عملی تقریبی در جهان اسلام، تنها به تنش و اتهامزنی و در نهایت تفرقه میان جامعه شیعی دامن میزند.
علیرضا کمیلی
باسلام و تشکر/
از مسوولان سایت سوال می کنم اگر نقدی بر این یادداشت نوشته شود آیا منتشر خواهد شد؟
مباحثات
سلام علیکم
مباحثات تلاش می کند دیدگاههای مختلف که همراه با متانت در نگاه و قلم است منتشر کند
منتظر نقد شماهم هستیم
علی حسینی
کاش نویسنده محترم دقیقا میگفت هرکدام از معناهای وحدت منظور کدام یک از داعیان وحدت بوده و نظر دقیق حضرت امام و مقام معظم رهبری را نیز تبیین میکرد تا معنای صحیح معلوم شود.
با تشکر
موسوی
اجمالا این سه معنا رواج زیادی میان داعیان تقریب دارند و اسم بردن و انتساب هرکدام به هر یک از این بزرگواران، امکان به حاشیه بردن مطلب را زیاد میکرد.
محمدی
کاش مقاله به حرکت اثباتی مخالفین گفتمان وحدت هم می پرداخت. مخالفین برای این اصل درست و بدیهی چه کردند. صرف مخالفت و انتقاد بدون طرح راه حل درست عملا نتیجه ای در بر نخواهد داشت و کمکی به کسانی که این دغدغه ی شریف را دارند نمی کند. از قضا مخالفین زمان مرحوم بروجردی هم بودند و با ایشان هم صرفا مخالفت می کردند.
بعد نقل عبارت مرحوم خویی بدون در توضیح دقیق باعث اشکال در فهم می شود و الا که در زمان امیرالمونین با تقیه در مقابل باطل عملا ظهور باطل اتفاق افتاد و چه بسا بواسطه ی همین عده ای کثیری از معارف اهل بیت محروم شدند. یادداشت ضعیفی بود.
موسوی
اینکه مخالفان یا دقیقتر بگویم منتقدان کاری نکرده باشند، اشکال نقضی است و صرفا توسعه دایره اشکال، ضمن اینکه لزوما برای همه منتقدان منصف امکاناتی که اکنون در دست داعیان هست وجود ندارد و با خط کشی فعلی، تقریب میان این دو گروه سخت تر از تقریب میان شیعه و اهل سنت به نظر میرسد! ضمن اینکه یک کاسه کردن تمام منتقدان حتی آنان که در زمان مرحوم آقای بروجردی بودند منصفانه نیست.
عبارت آقای خوئی که واضح است و ابهامی در آن نیست اگر مراجعه کنید، ضمن اینکه در مورد سیره امیر المومنین ع باید دقت شود که گاهی از ظهور باطل مفری نیست، نه اینکه نتیجه تقیه و فعل اختیاری آن حضرت باشد.
ملکی معاف
بنده چند روز قبل چند نظر نقادانه نوشتم ولی ظاهرا نویسنده مقاله در این سایت دارای حق وتو هستند یا به علل دیگری نظراتم را نشر نکردید. این رویه بی طرفی و اعتبار حرفه ای سایت را زیر سوال خواهد برد.
مباحثات
سلام علیکم
به نظر می رسد متن شما به درستی ارسال نشده است
کلیه نظرات ذیل مطلب منتشر شده و آمادگی انتشار نقد مطالب هم وجود دارد.
لطفا متن خود را یک بار نوشته و از ارسال آن اطمینان حاصل کنید
رضا
مقاله مفید و واقع نگرانه ای بود
با تشکر