مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

کرسی نقد «جایگاه عاشورا در رویکرد به مطالعات شیعی غربیان» با حضور اساتید حوزه و دانشگاه، فضلا و اندیشمندان و دو تن از اساتید شرق‌شناس دانشگاه اسپانیا و نیجریه در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار گردید. در این کرسی دکتر عباس احمدوند (عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی؛ دانشکده الهیات) به‌عنوان ارائه‌دهنده و حجت‌الاسلام دکتر محمدرضا بارانی (عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا و مدیر اسبق انجمن تاریخ‌پژوهان حوزه) به‌عنوان ناقد و دکتر شهریار شجاعی‌پور(عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مدیر گروه فرصت‌های مطالعاتی) به‌عنوان دبیر علمی حضور داشتند. خلاصه‌ای از بیانات اساتید را در این نوشتار می‌آوریم.

دکتر عباس احمدوند

در نخستین گام­های مطالعات اسلامی به معنای اعم آن، محققان و نویسندگان غرب چندان از تقسیمات درون­‌مذهبی دین مبین اسلام اطلاع نداشته و حتی به سبب آشنایی، تماس و ارتباط بیش‌تر با حکومت‌­ها و سرزمین‌­های سنی مانند امپراتوری عثمانی، اسلام و جهان اسلام را در این حکومت‌­ها و سرزمین‌­ها خلاصه می­‌کردند.

بررسی منابع و تحقیقات تازه غربی نشان می‌­دهد، غربیان به‌تدریج با مفهوم و مصداق تشیع آشنا شدند و در این میان، عاشورا از مهم‌­ترین مسائلی بود که اذهان غربیان را متوجه خود ساخت؛ به‌عبارت دیگر، حادثه عاشورا و بازنمایی آن در قالب مراسم و شعائر سوگواری بر امام حسین(ع) در شهرها و نواحی شیعی بود که بسیاری از غربیان را برای نخستین‌­بار در مواجهه مستقیم با نمادهای شیعی قرار می­داد. غربیان پس از آشنایی با این حادثه عملاً به تفاوت­های بنیادین شیعه و اهل سنت پی بردند و عاشورا را به مثابه نقطه عزیمت توجه خویش به مطالعات شیعی قرار دادند.

هر مستشرقی در هر موضوعی – مثل همه محققان – از مسائل جامعه خودش ایده می‌گیرد و در وهله بعد، ارتباطاتی با دیگرنقاط زمین برقرار می‌کند. غربی‌ها – چه نویسندگان عام و چه مستشرقان – ارتباطاتی با کشورهای اسلامی به جهت شرق‌شناسی برقرار نمودند؛ طبیعتاً ابتدا کشورهای سنی‌مذهب مورد ارتباط بودند و چون با شیعه آشنا نبودند این‌گونه تصور می‌کردند که نگرش اهل سنت، نگرش غالب اسلام است.

IMG_1383

اذهان غربی‌ها در دو مرحله متوجه شیعیان شد: اول اتفاقاتی که در جنگ‌های صلیبی افتاد و ارتباطاتی با اسماعیلیه برقرار شد و دوم بحث عاشورا؛ به‌ویژه در دوران صفویه که ارتباط غربی‌ها با شیعه بیش‌تر شد. آن‌ها دیدند مردمانی که تا دیروز عادی زندگی می‌کردند، مراسم و شعائری برگزار می‌کنند و پدیده به‌خصوصی به‌نام تعزیه را نیز دیدند. به هر صورت با نمادهای شیعی و حتی سبک معماری‌های اسلامی و… آشنا شدند. تقریباً در تمام آثار قرن هفده به بعد، توجه به مسائل عاشورا دیده می‌شود. حتی در مواردی این توجه چندان عمیق و دامنه‌­دار می­شد که پژوهش و مطالعاتی خاص و مستقل در باب عاشورا را در ادبیات شیعه‌­پژوهی غرب تولید می‌­نمود که می­توان آن‌ها را در قالب تقسیم­بندی کلی زیر ساماندهی کرد و مورد بررسی دقیق قرار داد:

  1. گزارش حادثه و نقش آن در شکل­‌گیری تشیع، همراه با پیونددهی قیام امام حسین(ع) به شکل­‌گیری مفهوم مستقل تشیع؛
  2. عزاداری و دیگر مراسم مربوط به عاشورا؛ به‌ویژه تعزیه و بررسی آن با رویکردهای تاریخی، ادبی، نمایشی، زندگی روزانه و آداب و رسوم، نشانه­شناسی و نمادشناسی.

البته جریان اسلام‌شناسی و شیعه‌شناسی جریان متحول و متغیری است. ورود محققان شیعی مستشرق و مطلع به این جریان، تأثیر خودش را گذاشته است. امروز در دوران پست‌مدرنیسم کار محقق متکی به تئوری و نظریه است و دیگر مثل گذشته، مستشرق صرفاً راوی و خبرنگار نیست. تحولاتی در جریان مطالعات اسلام‌شناسی اتفاق افتاد. شما می‌توانی دیدگاه خودت را نیز داشته باشی در حالی‌که تا پیش از این اساساً به مسائل هنجاری ورود نداشتند؛ کمااین‌که مادلونگ نیز در دایرة‌المعارف همین کار را کرد.

امروزه نگاه تفهمی در حال اتفاق افتادن است. محققین غربی در جوامع ما زندگی می‌کنند؛ لذا گفتمان ما را ترویج می‌کنند؛ اما از طرفی مکتب خود را نیز پیش می‌برند؛ دووجهی است. غربی‌ها نشان دادند، عاشوار در هند یک چیز است، در ایران یک چیز است و در عراق چیز دیگری است . بنابراین گزارش‌های اساسی دارند. پس در غرب نیز مستشرقین دودسته‌اند: مستشرقین عقلا و مستشرقین غیرعقلا. آن‌چه می‌توان در نهایت گفت این است: عاشورا نقطه‌ای بود که باعث شد بسیاری از غربیان با تشیع آشنا شوند. البته  برخی غربیان با دول خاص اسلامی ارتباط داشتند اما به مسأله عاشورا توجه نمی‌کردند و دلیل آن این بود که هنوز اتفاقات خاصی در غرب رخ نداده بود.

حجت‌الاسلام دکتر بارانی

در برخی از مباحث با دکتر احمدوند موافق هستم و دیدگاه‌های مشترکی داریم؛ اما نقدهایی نیز وجود دارد و تفاوت‌هایی نیز هست.

درباره عاشورا تا دوران صفویه مبحث خاصی نداریم. حداقل بنده با توجه به مطالعاتی که دارم چیزی در این مورد ندیدم. گرچه، ارتباط غربیان با جهان اسلام شیعی وجود داشته است. اگر بخواهیم گذرا نگاهی به این دوران داشته باشیم، می‌توانیم به این موارد اشاره کنیم:

* تأسیس دولت ادریسیان در مغرب (سال ۱۷۲ ق): ارتباط بازرگانی غربیان از راه اندلس و مغرب با مصر و دیگر مناطق شرقی؛ پس ارتباط با ادریسیان وجود داشته است؛

* تأسیس دولت حمدانیان: رواج فرهنگ اهل بیت(ع) در دوره حمدانیان در شعر و ادبیات؛ بنابراین توجه به عاشورا وجود نداشته است؛ اگرچه در سرزمین شام است.

* تأسیس دولت فاطمیان در مغرب و مصر: تأکید آنان بر آرمان‌ها و آموزه‌های شیعی؛ بنابراین باید ارتباط برقرار می‌شد؛ اما هیچ ذکری نشده است.

* تأسیس دولت آل بویه شیعی در بغداد: بغداد پایتخت جهان اسلام بود؛ خلافت عباسیون است و نزدیک عتبات است؛ ولی باز ذکری از عاشورا وجود ندارد.

نخستین آشنایی مکتوب در دوره جنگ‌های صلیبی است؛ آن هم در حد گفت‌وگو و دیدن برخی گروه‌ها و طوایف؛ نه شناخت؛ آشنایی با اسماعیلیه در شام؛ آشنایی با امامیه غالی؛ وجود بارگاه امام حسین(ع) در عراق و برگزاری مراسم از دوره‌های پیشین؛ نبود نگارشی درباره عاشورا و مراسم آن.

آشنایی در دوره پس از جنگ‌های صلیبی تا صفویه شامل دوره ایلخانان شیعی امامی(ارتباط با مکان‌های مقدس شیعی کربلا و نجف)؛ دوره تیموریان (توجه و ارتباط با مکان‌های مقدس شیعی کربلا و نجف)؛ دوره سربداران (توجه به آموزه‌های شیعی و مهدویت) و… بنابراین آن‌چنان که باید توجهی به عاشورا نمی‌شود؛ تا می‌رسیم به آشنایی با عاشورا از دوره صفویه تا قرن بیستم میلادی که البته این توجه نیز آگاهی و تحقیق میدانی از مراسم عاشوراست نه مطالعه منابع و… عمدتاً افراد ماجراجو و سفرنامه‌نویس.

احتمالاً عاشورا پس از قیام‌های شیعی اولیه در قرون پسینی بیش‌تر جنبه مذهبی داشته است تا سیاسی؛ حتی در دوره پس از نبردهای صلیبی و دوره ایلخانان و تیموریان و… که زمینه رسمیت تشیع در ایران فراهم بود، آشنایی و توجه غربیان نسبت به تشیع انجام نشده است. در نهایت اینکه با وجود فراهم بودن زمینه، آشنایی انجام نشده است.

دیدگاه‌های مستشرقان نسبت به جایگاه عاشورا مختلف است؛ برخی دیدگاه سیاسی دارند (بروکلمان کارل: شهادت حسین علاوه بر نتایج سیاسی، موجب تحکیم و ترویج مذهب تشیع گردید. لامنس؛ لمبتون؛ وات مونتگمری؛ والیری؛ ولهاوزن و…)؛ برخی دیدگاه نژادی دارند (بروکلمان کارل: شهادت حسین سبب شد تشیع مرکز گرایش‌های ضدعرب گردد؛ دونالدسن؛ سایکس سرپرسی؛ ولهاوزن و…)؛ برخی دیدگاه مذهبی و اجتماعی دارند (فیزی: شهادت حسین مهر رسمیت به تاریخ تشیع زد. گلدزیهر؛ فیلیپ حتی؛ هاجسن و…) و برخی نیز با دیدگاه احساسی به تحلیل این واقعه می‌پردازند (پطروشفسکی: تأثیر حادثه کربلا بر مردم عمیق بوده است. جفری: مصیبت درگذشت حسین با مصیبت مسیح در مسیحیت برابری می‌کند. گیبون ادوارد و…)

بنابراین تعداد پژوهش‌ها درباره شیعه امامیه در مقایسه با اسماعلیه و زیدیه بسیار اندک بوده است (۳۵۰ به ۱ مورد تا حدود ۵۰ سال پیش) و این دیگاه‌ها و تحلیل‌ها در مقایسه با مسلمانان و شیعیان بسیار سطحی هستند. به همین دلیل نسبت به اهداف امام در جنبش و فرایند جنبش و مسأله مهم تأسیس حکومت و نیز نگاه‌های بین‌رشته‌ای در تحلیل عاشورا بی‌توجهی شده است و عمده توجه به عاشورا از منظر اهل سنت و برداشت جامعه‌ی خودشان بوده است.

تنها کار اساسی در تحقیقات میدانی بوده است؛ مانند پژوهش‌های میدانی پروفسور دیوید پینالت در هند که شامل چند مرحله بوده است:

  1. راه‌های گرفتن اطلاعات (منابع آگاه مرتبط با آنان از سوی مسلمانان، مصاحبه و…)؛
  2. موضوع تحقیق (آیین‌های عاشورا، گروه‌های مختلف و…)؛
  3. اهداف تحقیق میدانی (کارکردهای سنت‌های محرم در هویت اجتماعی و مذهبی مانند: تقویت هویت اجتماعی، برانگیختین حس همدردی، مناسبات فرامذهبی شیعه و…).

نگاه پدیدارشناسانه نیز برای فهم عاشورا مهم است. این روش شامل موارد ذیل است:

* بررسی برخی موضوعات خاص؛

* بررسی حالات و اندرون شیعیان (کارکرد روش‌شناختی)؛

* بررسی روابط شیعه با دیگر مذاهب (کارکرد اجتماعی درون‌گرا)؛

* بررسی روابط شیعه با دیگر پیروان ادیان (کارکرد اجتماعی برون‌گرا)؛

* بررسی کارکرد عاشورا در نهضت حسینی و دقیقاً توجه به عنصر سیاسی جنبش امام حسین(ع) (کارکرد سیاسی)؛

* بررسی تاریخی این پدیدار (سیر تاریخی پیدایی پدیده)؛

* زمینه‌سازی برای آینده‌نگری درباره جایگاه این پدیده (نقش پدیده در آینده).

بنابراین از نظر بنده جایگاه عاشورا در مطالعات شیعی غربیان بسیار اندک بوده است؛ همچنین عاشورا در مطالعات آنان جایگاه سیاسی نداشته است. البته جایگاه عاشورا در مطالعات کنونی آنان بسیار مهم و پایه‌ای است و میدانی‌ است برای شناخت امروزه شیعیان و جایگاه سیاسی و جنبشی آنان. نهایتاً این‌که جایگاه کارکرد عاشورا برای غربیان بسیار مهم است و می‌توان گفت: عاشورا هویت‌بخش و امیددهنده است.

 

دکتر فخر روحانی (استاد زبان‌شناس دانشگاه قم)

غربی‌ها سه رویکرد به پدیده عاشورا دارند:

  1. نگاه تخریبی (از جمله هانری لامنس که درباره امام حسین(ع) بسیار موهن و زشت و هتاکانه صحبت می‌کند)؛
  2. نگاه عالمانه و محققانه (اگرچه در بسیاری موارد نگاه سطحی دارند و مسائل را متوجه نمی‌شوند)؛
  3. بسیاری که حقیقت را می‌شناسند و مستبصر می‌شوند.

در زمینه پژوهش‌های عاشورایی خلأهایی داریم؛ از جمله ترجمه‌ی مجموعه ادبیات علمی و عاشورایی به زبان انگلیسی. بنده مجموعه عاشورایی را به ادبیات انگلیسی و همین‌طور مجموعه خطبه‌ها و نامه‌های امام حسین(ع) را از عربی به انگلیسی منتشر کردم.

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید