مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت
گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمدرضا احمدی بروجردی درباره جایگاه و عملکرد مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی؛

ahmadi boroujerdiبا حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین سید محمدرضا احمدی بروجردی، نوه ۴۸ ساله مرحوم آیت‌ﷲ‌العظمی بروجردی که دانش‌آموخته رشته حقوق قضایی در دانشگاه تهران نیز هست، درباره نقش علمی و تأثیرات اجتماعی آن مرجع نامدار حوزه علمیه قم به گفت‌وگو نشستیم. وی که فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید احمد احمدی بروجردی (پسر کوچک مرحوم آیت‌ﷲ‌العظمی بروجردی) و داماد آیت‌ﷲ سید علی محقق داماد (نوه مؤسس حوزه علمیه قم) است، ۱۵ سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات عظام مرحوم سید محمد روحانی، مرحوم شیخ جواد تبریزی، وحید خراسانی، مرحوم فاضل لنکرانی و حاج سید علی محقق داماد شرکت کرده است.

ارزیابی شما از نقش جدّ بزرگوارتان مرحوم آیت‌ﷲ‌العظمی بروجردی در تقویت و تکامل علمی حوزه علمیه قم چیست؟

بعد از دعوت علما از جمله مرحوم امام خمینی از آیت‌ﷲ بروجردی برای اقامت در قم، فصل جدیدی در حوزه علمیه قم گشوده شد. آقای بروجردی یک فقیه سیستماتیک و روشمند بود، لذا وقتی وارد حوزه قم شد، در هر زمینه‌ای سیستم و روش ارائه کرد و در همین مدت به ظاهر کوتاه مرجعیت‌شان، خدمات وافر و شایسته‌ای به حوزه انجام دادند که هنوز هم ماندگار است و ما هنوز بر سر سفره آقای بروجردی نشسته‌ایم. ایشان اندیشه تغییر داشت. در مدیریت امروز گفته می‌شود که قبل از تحمیل شدن هر گونه تغییری، خودتان سعی کنید تغییرات را انجام دهید. ایشان هم با همان اندیشه نظام‌مند خود در صدد تغییر حوزه برآمد.

این روحیه و اندیشه ایشان محصول کدام حوزه و کدام استاد بود؟

این روشمندی را باید برگرفته از حوزه اصفهان و علمای آن دوره این حوزه دانست. یکی از نکاتی که کمتر به آن توجه شده است، کار کردن روی حوزه اصفهان و اساتید این حوزه در آن دوره است. آقای بروجردی از بروجرد به اصفهان رفت و بعدها هم که به نجف رفت، طبق نقل برخی بزرگان گفته بود که وقتی از اصفهان به نجف آمدم نظریات و مبانی من تغییری نکرد و هر آنچه را که در اصفهان یاد گرفته بودم، حفظ کردم. این نشان می‌دهد که حوزه اصفهان یک حوزه قوی داشته است و اساتید قدرتمندی داشته است. تأثیر حوزه اصفهان بر آقای بروجردی بسیار زیاد بوده و به ویژه در درس مرحوم سید ابوالقاسم دهکردی حاضر می‌شده است. در حالی که من از مرحوم آیت‌ﷲ محسنی ملایری شنیدم که آقای بروجردی وقتی در درس مرحوم دهکردی شرکت می‌کرده، قطعا ملّاتر بوده است، اما خود ایشان می‌گفت که فقط برای اطلاع از مبانی میرزا حبیب‌ﷲ رشتی در درس مرحوم دهکردی که از شاگردان بارز مرحوم میرزا حبیب‌ﷲ بوده، حاضر می‌شده تا اگر بدایعی در درس ایشان بود که در آثار مرحوم میرزا حبیب‌ﷲ وجود نداشت به آنها هم اشراف پیدا کند. پس آقای بروجردی چنین روحیه محققانه‌ای داشت و در روش‌های فقهی و اصولی هم چنین روحیه پژوهشگرانه‌ای داشت. لذا حوزه اصفهان در روشمند شدن آقای بروجردی نقش مهمی داشته است. حتی در کارهای غیرعلمی هم همین خوشفکری را از همان زمان داشته‌اند، مثلا ایشان می‌گفت که از همان دوره تحصیل در مدرسه صدر اصفهان، فکر ساخت مسجدی مانند گوهرشاد را در سر داشته که فضایی برای تحصیل و تدریس طلاب و علما فراهم کند که این فکر در زمان مرجعیت ایشان با بنای مسجد اعظم محقق شد. به نظر می‌رسد حوزه اصفهان، حوزه تأثیرگذاری بوده است و ما کمتر به این مسئله توجه کرده‌ایم. از مرحوم آیت‌ﷲ محسنی ملایری شنیدم که ارادت مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی به آقای بروجردی از زمان مدرسه صدر اصفهان بوده که مرحوم نخودکی هم در آنجا اقامت داشته و علاقه زیادی به آقای بروجردی پیدا کرده بود.

آقای بروجردی از کدام یک از استادان خود تأثیر بیشتری گرفته است؟

از مرحوم کلباسی بیشترین تأثیر را گرفته بودند. یکی از نتایج این روحیه روشمند ایشان، پرداختن به فهم تاریخی اندیشه گذشتگان است که در مباحث فقه و اصول ایشان نمود بیشتری دارد. امروزه این فهم تاریخی در بررسی اندیشه‌ها مطرح است که جزو نکات ناب روش آقای بروجردی است.

موردی را مرحوم مطهری مطرح کرده که آقای بروجردی معتقد بوده‌اند ریشه اخباری‌گری به حس‌گرایان اروپا و از جمله فرانسیس بیکن می‌رسد.

بله این از نتایج همان نگاه آقای بروجردی است. یا مثلا در تقریب مذاهب به علامه قمی می‌گوید که شما در مصر به سراغ رمان‌نویس‌ها و داستان‌نویسان مصری بروید و روی آنها کار کنید تا در آثار خود، کلمات قصار نهج‌البلاغه را به عنوان ضرب‌المثل استفاده کنند. علامه قمی می‌گفت آقای بروجردی حتی نام چند تن از رمان‌نویسان مصری را به من گفت و من تعجب کردم که ایشان چگونه از این‌گونه مسائل اطلاع دارند. همین الان چند درصد از حوزویان اسامی رمان‌نویسان ایرانی را می‌دانند؟! اینها نشان می‌دهد که ایشان به استفاده از ادبیات داستانی در مباحث دینی اهتمام داشته‌اند.

در کنار اینها بد نیست به این نکته هم اشاره شود که ایشان از مظاهر تقدس و مقدس‌مآبی دوری می‌کرده‌اند. از پدربزرگ مادری‌ام مرحوم آیت‌ﷲ اردکانی که از نوادگان ملاعلی کنی و از مقربین آقای بروجردی بودند شنیدم که آقای بروجردی هیچ وقت از انگشتری استفاده نمی‌کرد تا شائبه مقدس‌مآبی پیش نیاید. کاری نمی‌کرد که دیگران به خاطر ظاهرشان به دنبال ایشان بیایند. مرحوم آقای محسنی ملایری از ایشان نقل می‌کرد که می‌گفته‌اند: «آقا شیخ محمدباقر، من هیچ کاری نکرده‌ام و هیچ قدمی برنداشته‌ام که به اینجا (مرجعیت) برسم.» لذا وقتی ایشان به نجف می‌رود و جزو بزرگان آنجا می‌شود، باز هم قدمی برای مطرح شدن برنمی‌دارد. در دیداری که با حضرت آیت‌ﷲ‌العظمی سیستانی داشتم، ایشان فرمودند: «آقای بروجردی فقط قمی نیست، بلکه متعلق به نجف هم هست.» همین‌طور هم هست، تکامل فکری آقای بروجردی در نجف و درس مرحوم آخوند خراسانی بوده است، اما با همه اینها باز هم می‌بینیم که ایشان به دنبال مطرح کردن خود نبودند.

نامه علما به آقای بروجردی درباره مجلس مؤسسان ۱۳۲۸
نامه علما به آقای بروجردی درباره مجلس مؤسسان ۱۳۲۸

در جریان سفری که ایشان در زمان رضاشاه به عتبات داشتند و با میرزای نائینی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی دیدار محرمانه‌ای درباره وضعیت ایران ترتیب می‌دهند، آقا سید ابوالحسن اصفهانی از ایشان می‌خواهد که عشایر لرستان را علیه حکومت رضاشاه بشوراند. ایشان با اینکه نفوذ بالایی روی عشایر لرستان داشتند و از محبوبیت زیادی در این منطقه برخوردار بودند، از آقا سید ابوالحسن می‌خواهند که طی نامه‌ای ایشان را به عنوان نماینده خود معرفی کنند. یعنی در اینجا هم حاضر نمی‌شوند خودشان را مطرح کنند با اینکه زمینه‌اش را داشتند. ایشان می‌فرموده که: «وقتی به زیارت کاظمین رفتم، هنگام زیارت ضریح انگار فردی به من گفت که سید حسین، کاغذ را در آب بیانداز. من اعتنایی نکردم، ولی دوباره همان صدا را شنیدم. سپس نامه آقا سید ابوالحسن را به آب انداختم.» وقتی به ایران برگشتند، به دستور رضاشاه بازداشت می‌شوند و ایشان را نزد رضاشاه می‌برند. ایشان نقل می‌کرده من در کاخ رضاشاه، روی صندلی نشسته بودم و شاه هم قدم می‌زد و مدام می‌گفت که از همه جزئیات دیدار محرمانه نجف از طریق منبع کاملا موثقی باخبر است و می‌پرسید که آن نامه چه شد و ایشان هم پاسخ داده بود که نامه‌ای در اختیار ندارد. هر چقدر که لوازم ایشان را تجسس می‌کنند اثری از آن نامه پیدا نمی‌کنند. این واقعه را هم من از آقای محسنی ملایری شنیده‌ام.

از حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ عبدالرضا کفایی (نوه آخوند خراسانی و فرزند مرحوم حاج میرزا احمد کفایی) شنیدم که آخوند به پسرشان گفته که بعد از من، عَلَم اسلام بر دوش دو نفر است؛ آقا سید ابوالحسن و آقای بروجردی. به هر حال آقای بروجردی قدر موقعیت‌هایی را که داشت دانسته بود و از افراد تأثیرگذار استفاده کرده بود.

به نظر می‌رسد حوزه کنونی قم را باید محصول آقای بروجردی دانست. البته ایشان از نظر تعامل با حکومت پهلوی همان روش حاج شیخ عبدالکریم را ادامه می‌دهند، ولی از نظر فقهی، اصولی و رجالی ابداعات و ابتکاراتی داشته‌اند که تأثیر زیادی بر حوزه قم می‌گذارد. در حالی که تا قبل از ورود ایشان به قم، قمی‌ها از مدل نجفی یا سامرایی پیروی می‌کرده‌اند.

آقای بروجردی هم مثل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم از بیان موجزی در فقه و اصول استفاده می‌کرد و از اطناب و تطویل پرهیز می‌کرد، ولی ویژگی‌های مدیریتی ایشان تفاوت‌هایی داشت و صاحب سبک بود. از مرحوم آیت‌ﷲ سید محمدباقر سلطانی شنیدم که می‌فرمود: «آقای بروجردی یک دادگاه ویژه روحانیت در قم درست کرد که من و مرحوم آیت‌ﷲ سید احمد زنجانی قضات این دادگاه بودیم و به تخلفات طلبه‌ها رسیدگی می‌کردیم. البته شمار تخلفات خیلی کم بود. از جمله یادم هست که طلبه متخلفی را محکوم کردیم که به تهران برود. سال‌ها بعد شیخ موقری به دیدن من آمد و گفت من همان طلبه‌ای هستم که به تهران تبعیدم کردید. من خیلی شما را دعا کرده‌ام، چون کار شما هم باعث تنبه من شد و هم در اینجا تدریس شروع کردم و موقعیت خوبی پیدا کردم و اگر در قم می‌ماندم چنین موقعیتی به دست نمی‌آوردم.»

آقای سلطانی در ادامه می‌فرمود: «همه کارهای آقای بروجردی حتی دادگاه روحانیت ایشان هم برای طلبه‌ها با برکت بود. همچنین از دیگر ویژگی‌های ایشان محوریت دادن به قرآن در استنباط احکام بود و ایشان اهتمام داشت که بدون دقت در آیات قرآن، نباید سراغ احادیث برویم. نکته دیگری که ایشان را متمایز می‌کند، دقت ایشان روی نظر قدما و تلاش برای رسیدن به یک فهم تاریخی از آرای فقهای متقدم است. لذا آقای بروجردی به «اصول متلقّات» قائل بود و اعتقاد داشت که مطالبی در منابع مکتوب تاریخی وجود دارد که در احادیث نیست و از مجموعه اینها می‌شود مذاق ائمه(ع) را استنباط کرد، چرا که این منابع به عصر ائمه نزدیک بوده‌اند و نکاتی را آورده‌اند که به هر دلیلی در کتب روایی ذکر نشده است. این دقت منجر به تتبع گسترده ایشان شد که در کمتر کسی می‌شود این تتبع را دید.

همین «تتبع» به عنوان یکی از ویژگی‌های قمی‌ها ذکر می‌شود.

بله، ایشان هم تتبع داشت و هم تفکر می‌کرد. تتبع بدون تفکر به جایی نمی‌رسد. آقای محسنی ملایری می‌گفت که یک بار بحثی در درس آقای بروجردی پیش آمد و ایشان به طلبه‌ها گفت که باید روی این مسئله فکر کنید، چون من وقتی در مدرسه صدر اصفهان بودم یک شب تا صبح در حجره راه رفتم و روی این مسئله فکر کردم. ایشان برای هر مسئله‌ای یک پرونده تاریخی درست می‌کرد و ریشه تاریخی آن را مورد بررسی قرار می‌داد. اینجاست که توجه ایشان به فقه اهل سنت موجه می‌شود.

یعنی همان جمله مشهوری که گفته بودند فقه شیعه حاشیه‌ای بر فقه اهل سنت است؟

بله، البته برخی معتقدند که ایشان چنین حرفی نزده است، ولی ظاهرا معنای این جمله را متوجه نشده‌اند. به هر حال باید در نظر داشت که اهل سنت همواره بر جهان اسلام سیطره سیاسی و همه‌جانبه داشته و مسائلی که برای فقه آنها پیش می‌آمده و نیاز به پاسخگویی حس می‌کرده‌اند، برای فقه ما کمتر پیش می‌آمد. همین باعث شد بسیاری از مسائل فقه ما در واکنش به نظرات فقهای عامه باشد. اینجاست که برای درک بستر تاریخی روایات و فتاوای امامیه باید به فتاوای عامه هم توجه کرد. چرا به امام رضا(ع) فقیه اهل بیت(ع) می‌گویند و ایشان بیشترین فقیه را تربیت کرده بودند؟ چون جامعه شیعه در آن زمان نیاز به چنین واکنش‌هایی داشته است. لذا می‌طلبد که نگاه متفاوتی به نقش تقیه در فهم روایات داشته باشیم.

یک بار با استاد آیت‌ﷲ سید علی آقای محقق داماد صحبت می‌کردیم و ایشان می‌فرمود باید دید فقهای معاصر صادقین(ع) چه میزان تأثیرگذار بوده‌اند تا فورا روایت ائمه شیعه را حمل بر تقیه نکنیم. اگر نظر رایج آن زمان، مثلا نظر مالک بن انس بوده، دیگر تقیه در برابر نظرات غیر مالکی‌ها معنی ندارد. آقای بروجردی به دنبال همین فهم تاریخی از فتاوای فقهای متقدم بود. ایشان از نظر روش‌شناختی بین روش‌های جدید و قدیم جمع کرده بودند و بحث احیای آثار گذشتگان را بر انتشار آثار خود مقدم کردند و مثلا کتاب جامع‌الرواة اردبیلی را چاپ کردند و نهضت احیای کتب را به راه انداختند.

می‌شود گفت ایشان آخرین مرجع علی‌الاطلاق و عامه شیعه بوده‌اند و در عین حال، بسط ید داشتند و با شاه جوان و ضعیفی هم‌دوره بودند، اما می‌بینیم که فعالیت و دخالت بسیار کمی در امور حکومتی و سیاسی و تقنینی داشته‌اند. این فهم تاریخی که گفتید چه تأثیری بر رفتارهای سیاسی و اجتماعی ایشان گذاشته بود؟

مبنای آقای بروجردی حفظ نظام حوزه بود و اگر امر بین هرگونه فعالیت سیاسی و حفظ نظام حوزه مردد می‌شد، ایشان حفظ حوزه را برمی‌گزید. لذا در جریان فعالیت‌های سیاسی گروه‌هایی که نظم حوزه را به هم می‌زدند، می‌بینیم که ایشان از همین مبنا تبعیت کرد و اجازه نداد نظام حوزه با فعالیت‌های سیاسی به هم بریزد. البته ایشان در جریان اعدام نواب به مقامات تلفن زد و وساطت کرد، اما با فعالیت‌های سیاسی فدائیان که ترتیبات حوزه را به هم می‌ریخت مخالف بود و جلوی آنها ایستاد. ضمن اینکه از دعواهای جریان مشروطه و عاقبت آنها، ایشان درس گرفته بود که وارد قضایای سیاسی نشود و احتیاط ممدوح می‌کرد.

پاسخ آقای بروجردی به نامه علما درباره مجلس مؤسسان سال ۱۳۲۸
پاسخ آقای بروجردی به نامه علما درباره مجلس مؤسسان سال ۱۳۲۸

نقل می‌شود که ایشان سه ماه در جلسات درس آخوند، پشت ستون می‌نشست تا مرحوم آخوند خراسانی ایشان را نبیند و ایشان را به قضایای مشروطه وارد نکند. حتی آخوند سراغ ایشان را می‌گرفته، اما ایشان خود را نشان نمی‌داده‌اند. به همین دلیل بود که ایشان وارد چیزهایی که پایان آنها روشن نبود نمی‌شدند. نامه‌ای از ایشان در اختیار داریم که در جریان تشکیل مجلس مؤسسان دوم در سال ۱۳۲۸ شمسی برای افزایش اختیارات شاه، ایشان در پاسخ به حضرات آیات گلپایگانی، امام خمینی، سید محمد داماد، شیخ مرتضی حائری و روح‌ﷲ کمالوند خرم‌آبادی نوشته‌اند که بر خلاف شایعات، هیچ موافقتی با تشکیل این مجلس نکرده و هیچ مذاکره‌ای با مقامات نداشته‌اند و تنها درباره حفظ مواد دینی قانون اساسی به شاه تذکر داده‌اند. در پایان این نامه می‌گویند: «چگونه ممكن است در چنین امر مهمی اظهار نظر نمایم با آنكه اطراف آن روشن نیست.» دلیل بسیاری از رفتارهای سیاسی و اجتماعی ایشان را می‌شود در همین نامه دید. این در حالی بود که همه می‌دانستند آقای بروجردی چه جایگاه مهمی نزد شاه و دربار دارد.

یک بار خدمت مرحوم آقا جلال آشتیانی بودم و ایشان می‌گفت که من چند بار به نمایندگی از طرف آقای بروجردی به ملاقات شاه رفتم و از نزدیک دیدم که شاه و دربار چقدر از ایشان حساب می‌برد. مرحوم شیخ مرتضی اردکانی (نماینده آقای بروجردی در اصفهان) هم گفت یک بار به نمایندگی از آقای بروجردی به دیدن شاه رفتم و بعد به قم که آمدم به ایشان گفتم آقا انگار شما نمی‌دانید شاه چقدر از شما حساب می‌برد. آقای بروجردی خندید و گفت: «آقای حاج شیخ مرتضی، می‌دانم، می‌دانم.» این روحیه آقای بروجردی البته به مذاق عده‌ای خوش نمی‌آمد و آنها دوست داشتند ایشان مداخله کند و از نفوذش بهره بگیرد.

در مسئله تصویب قوانین هم آیا ایشان سلباً یا ایجاباً نظری نمی‌دادند؟

من چیز خاصی در اسناد مکتوب ندیده‌ام و از بزرگان هم نشنیده‌ام. ایشان در این امور محتاط بود و دخالتی نمی‌کردند. به ویژه آنکه نگارش قوانین در ابتدای کار بود و برخی شاگردان حاج شیخ عبدالکریم این کار را کرده بودند. ضمن اینکه مثل الان، مورد ابتلا نبود. بله اگر اتفاقی می‌افتاد و نیاز به تذکر شرعی بود، ایشان دخالت می‌کرد. در عین حال ایشان اجازه نمی‌داد کسی بر ایشان سیطره داشته باشد.

از آقای سلطانی شنیدم که یک بار برخی بزرگان حوزه به ایشان گفتند که شما باید با ما مشورت کنید، ایشان قهر می‌کند و به اندرونی می‌رود. آقای سلطانی از ایشان می‌پرسد که جریان چیست؟ آقای بروجردی می‌گوید: «آقای سلطانی، شما نمی‌دانید اینها چه می‌گویند؟! اینها می‌خواهند من اگر آب هم می‌خورم از اینها اجازه بگیرم.»

به هر حال کارهایی که آقای بروجردی در آن پانزده شانزده سال انجام داد، خیلی‌ها نکردند و نمی‌توانستند انجام دهند. مثلا تأسیس مسجد در هامبورگ و آمریکا و اعزام مبلغ به این مناطق از اقدامات مهم ایشان بود. در جریان تأسیس مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ، ایشان به پدربزرگ مادری‌ام مرحوم اردکانی می‌گویند که ما برای مسجد هامبورگ نیاز به یک فرد متخصص داریم، مرحوم اردکانی می‌گوید آقای محققی مشغول یادگیری زبان انگلیسی است و به درد این کار می‌خورد. وقتی آقای محققی به دیدن آقای بروجردی می‌آید، به ایشان می‌گوید که طبق فتوای شما اهل کتاب نجس هستند. حالا من آنجا چه باید بکنم؟ آقای بروجردی جواب می‌دهد که نیاز نیست طبق این فتوا عمل کنی. اصلا دگم نبودند، در عین اینکه تقدس داشتند.

آقای محسنی ملایری که از نزدیکان شیخ حسنعلی نخودکی هم بود، می‌گفت آقای بروجردی بدون هیچ استادی به مقامات بالای عملی رسیده و پیش خدا خیلی عزیز بوده است. ایشان نقل می‌کرد شیخ علی‌اکبر نهاوندی که در مسجد گوهرشاد نماز جماعت می‌خواند، مبتلا به درد چشم می‌شود و اطبا به ایشان می‌گویند که باید به یک منطقه گرمسیر بروند. ایشان به آقای بروجردی که برای زیارت به مشهد رفته بود می‌خواهد که در جای ایشان نماز بخواند. وقتی شیخ علی‌اکبر نهاوندی به نجف می‌رود، آقا سید ابوالحسن اصفهانی از ایشان می‌خواهد که در جای ایشان در حرم امیرالمؤمنین(ع) نماز بخواند. آقای محسنی از شیخ علی‌اکبر نهاوندی نقل می‌کند که وقتی نماز را شروع می‌کند، صدایی را می‌شنود که می‌گوید: «عظَّمتَ ولدی فعظّمتُک؛ جای دادی فرزندم را، جای دادیم تو را.» آقای محسنی این را برای آقای بروجردی نقل کرده بود و می‌گفت ایشان موقع شنیدن این جریان، قطرات اشک از چشمان ایشان جاری شد.

در دوره مصدق، رابطه ایشان با دولت وقت چگونه بود؟

ahmadi boroujerdi 2یکی از مشکلاتی که برای آقای بروجردی در قم به وجود آورده بودند، از جانب برخی نزدیکان و دوستداران مرحوم آیت‌ﷲ سید محمدتقی خوانساری بود. البته خود ایشان احترام زیادی برای آقای بروجردی قائل بود علاقه زیادی به ایشان داشت و خودش را شاگرد ایشان می‌دانست و به خود آقای بروجردی گفته بود که من نزد شما قوانین خوانده‌ام. اما به هر حال عده‌ای از اطرافیان ایشان، سبب شدند که ایشان در اواخر عمر به همدان بروند و طبق شنیده‌های من از مرحوم آیت‌ﷲ محسنی ملایری و مرحوم آیت‌ﷲ سلطانی طباطبایی، قرار بوده که با هماهنگی دولت مصدق ایشان را به تهران ببرند و از آنجا با عزت و احترام و همراهی مصدق و سایر مقامات دولتی به قم بیاورند و به عنوان مرجع اصلی حوزه در برابر آقای بروجردی قرار دهند. دولت مصدق هم با این جریان هماهنگ شده بود، ولی با رحلت آقای خوانساری در همدان، این نقشه به هم ریخت و جنازه ایشان را به تهران و سپس قم آوردند. بنا شد آقای بروجردی بر پیکر ایشان نماز بخواند که ایشان ناگهان گفت که نمی‌تواند نماز میت بخواند. دلیل را که جویا شده بودند، ایشان گفته بود من کم خواب می‌بینم، ولی هر آنچه که ببینم برایم حجت است و امشب هم خوابی دیده‌ام و برداشتم از خواب این است که فردا قرار است در این تشییع جنازه برای من مشکلی ایجاد شود. به هر حال ایشان را قانع می‌کنند که گروهی از آقایان مثل شیخ علی لُر و دیگران از ایشان مراقبت کنند تا ایشان بتواند بر پیکر آقای خوانساری نماز بخواند. مرحوم آیت‌ﷲ محسنی ملایری می‌گفت بعدها مشخص شد که این خواب ایشان صحت داشته و قرار بوده که گروهی تندرو برای آقای بروجردی مزاحمت ایجاد کرده و سوءقصد کنند. به هر حال باید مجددا عرض کنم که آقای بروجردی زحمات زیادی برای حوزه کشید و حتی در بحث تقریب مذاهب، من با آقایانی که از مصر آمده بودند دیدار کردم و دیدم که بیش از برخی شیعه‌ها به آقای بروجردی احترام می‌گذارند.

مرتبط:
سالروز درگذشت مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌ﷲ‌العظمی بروجردی به روایت جراید وقت.

رده‌های مرتبط

دیدگاه‌ها

  1. aanaanei 

    شما گفتید طبق شنیده‌های من از مرحوم آیت‌ﷲ محسنی ملایری و مرحوم آیت‌ﷲ سلطانی طباطبایی، قرار بوده که با هماهنگی دولت مصدق ایشان را به تهران ببرند و از آنجا با عزت و احترام و همراهی مصدق و سایر مقامات دولتی به قم بیاورند و به عنوان مرجع اصلی حوزه در برابر آقای بروجردی قرار دهند. دولت مصدق هم با این جریان هماهنگ شده بود، ولی با رحلت آقای خوانساری در همدان، این نقشه به هم ریخت و جنازه ایشان را به تهران و سپس قم آوردند

    دشمنان مصدق این حر ف ها را زدند شما کتاب در خلوت مصدق نوشته عروس نوه منصدق شیرین سمیعی همسر محمود مصدق نوه دکتر محمد مصدق بخوانید متوجه می شوید دکتر مصدق چقدر ادم وطن دوست انسانیت داشت خدا را در نظر می گرفت بی االایش بودساده زیست بود در احمد اباد مستوفی بعد چنین کاری نمی کند ایتاله خوانساری را بیاورد مرجع اصلی حوزه !!!! شما نوه ایت اله بروجردی بزرگ هستید هر حرفی باور تکتید …….

پاسخ دهید