مباحثات

رسانه فکری تحلیلی حوزه و روحانیت

آیت‌ﷲ‌العظمی میرزا هاشم آملی از مراجع تقلیدی بود که در جریانات انقلاب اسلامی، از انقلابیون حمایت می‌کرد. او اگرچه به‌عنوان یک فقیه مبارز شناخته‌شده نبود؛ اما در مواقع لزوم از حمایت خود کوتاهی نمی‌کرد. اعتراض‌های وی به حاکمیت پهلوی، در قالب بیانیه‌هایش نمود می‌یافت.

از این مجموعه

«مرحوم آملی همواره در حد توانش چه با زبان و چه با قلم، نهضت اسلامی را حمایت می‌کرد و با اطلاعیه‌هایش در صحنه حضور پیدا می‌کرد. به‌یاد ندارم در زمانی ایشان نهضت و انقلاب را حمایت نکرده بر خلاف آن حرکتی کرده باشد…مرحوم آیت‌ﷲ آملی در نهضت اسلامی سهم به‌سزایی داشتند و البته حضرت امام در اوج بودند».‏[۱]‎  این توصیفی است که آیت‌ﷲ صالحی مازندرانی از منش سیاسی میرزا هاشم آملی ارایه کرده است.

اعتراض به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

سال‌های ۴۱ و ۴۲، نخستین اعتراض‌های میرزا هاشم آملی به دستگاه پهلوی، در ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی شکل گرفت. به‌دنبال تصویب این قانون، روحانیون فوراً جلساتی برگزار کردند و تصمیم گرفتند اقداماتی را به انجام برسانند. اولین جلسه در منزل آیت‌ﷲ حاج آقا مرتضی حایری تشکیل شد. در این جلسه آیت‌ﷲ آملی نیز حضور یافت و تصمیم گرفته شد تا طی تلگرافی به شاه، مخالفت علمای اسلام را با مفاد تصویبنامه‌های مزبور اعلام و لغو فوری آن را درخواست نمایند.‏[۲]‎  میرزا هاشم نیز در معیت تعدادی از روحانیون اقدام به نگارش نامه‌هایی به دربار پهلوی کرد. در نامه‌ای که به دربار نوشته شد و به امضای میرزا هاشم نیز رسید، این‌گونه آمده بود: «تصویبنامه مربوط به تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی که مبتنی بر تساوی مسلمان و کافر می‌باشد… گذشته از این‌که قدم استواری در راه ترقی واقعی نیست، مخالف با مصالح عالیه اسلام و کشور و مقام سلطنت است و با قانون اساسی و احساسات قریب به اتفاق ملت مسلمان ایران نیز موافقت ندارد».‏[۳]‎  میرزا در آن نامه چنین خواسته بود: «از پیشگاه ملوکانه تقاضا داریم که دستور مقتضی به منظور اصلاح صادر فرموده و با موضع رقت‌بار روز، توجه دولت را به امور اساسی معطوف فرمایید».‏[۴]‎  چنان‌که از این اعلامیه برمی‌آید، درخواست میرزا از شاه پهلوی، اصلاح و تعدیل این قانون بوده است.

مرحوم آملی پس از این،  نامه‌ای هم به آیت‌ﷲ سید محمد بهبهانی نوشت و اعتراض خود را اعلام کرد. وی در آن نامه نیز تذکار داده بود که «تصویبنامه مربوط به تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی چون مخالف با قواعد مقدسه اسلام است، … مردود می‌باشد و با این وضع رقت‌بار دردی از دردهای بی‌شمار ملت ما را دوا نمی‌کند و ثمری جز تولید تشنج و صورتی جز تقلید بی‌منطق ندارد».‏[۵]‎  شاه پهلوی اما به این درخواست‌ها پاسخ درخوری نشان نمی‌دهد و قانون انجمن‌ها را به حال خود می‌گذارد. میرزا هاشم اعلامیه‌ای‌ صادر و به این بی‌تفاوتی شاه پهلوی اعتراض می‌کند. وی از عموم مردم می‌خواهد تا در مسجد سید عزیزﷲ حاضر شوند و برای رفع این مشکل دعا کنند: «به‌طوری که برادران ایمانی اطلاع دارند، متجاوز از یک ماه نسبت به تصویبنامه دولت در مورد انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی که بر خلاف شرع مقدس تنظیم گردید، از طرف مراجع عالی‌قدر شیعه و علمای اعلام تذکرات لازم به مقامات مربوطه داده شده است؛ ولی متأسفانه تاکنون دولت حاضر برای اجرای احکام شرعیه و وظایف قانونیه خود نگردیده و تصویبنامه مزبور را که لغو یا صلاح آن مورد درخواست آقایان است به حال خود باقی گذاشته است و این عمل موجب نگرانی شدید ملت مسلمان ایران گردیده. فعلاً به پیروی از اولیای دین اسلام علیهم اجمعین که در مواقع حساس و خطیر از خداوند عالم رفع مشکلات را درخواست می‌کردند عموم علمای مرکز، دامت برکاتهم قبل از ظهر پنج‌شنبه اول ماه رجب در مسجد سید عزیزﷲ مجلس دعایی تشکیل خواهند داد».‏[۶]‎  پس از این اما نخست وزیر اعلام می‌کند که موضوع تصویبنامه انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی اجرا نخواهد شد. میرزا هاشم نیز از این عمل خرسند می‌گردد و چنین بیانیه می‌دهد: «نظر به این‌که از طرف آقای نخست‌وزیر اعلام گردیده است که موضوع تصویبنامه انتخابات انجمن‌‌های ایالتی و ولایتی طبق تصویب هیئت دولت اجرا نخواهد شد؛ بنابراین با تشکر از مساعی جمیله عموم مسلمانان، اجتماع روز پنجشنبه اول ماه رجب که بنا بود در مسجد آقا سید عزیزﷲ تشکیل شود مورد ندارد».‏[۷]‎

پس از این ماجرا، رفراندوم شاهانه است که اعتراض علما را بر‌می‌انگیزد. مرحوم آملی هم به همراه برخی دیگر از مراجع، اعلامیه‌ای را به امضا می‌رسانند مبنی بر این‌که علما این‌گونه رفتارهای حاکمیت را پیش‌بینی کرده بودند: «…روحانیون تمام این پیشامدها را که اکنون می‌بینید و بعد خواهید دید، پیش بینی کرده بودند و با صراحت در اعلامیه‌های دو سه ماه قبل ذکر نموده‌اند و حالا نیز خواهان بالاتر و بیش‌تری را اعلام می‌کنند».‏[۸]‎

اعتراض به شرکت زنان در انتخابات

میرزا هاشم آملی در اسفندماه ۱۳۴۱ش به همراه تعدادی دیگر از مراجع، نامه‌ای نگاشت و به قانون‌شکنی‌های رژیم شاه اعتراض کرد. وی در آن نامه به اسدﷲ علم اعتراض کرده بود که با شتابزدگی و بدون تفکر در اصول قانون اساسی، به زن‌ها حق انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن داده است و این مستلزم محرّمات کثیری است. میرزاهاشم بر این باور بود که دولت ایران مشکلات عدیده‌‌ی دیگری دارد و تصویب قوانینی در مورد بانوان، یک بازی سیاسی است که حاکمیت پهلوی آن‌ را آغاز کرده است. به تعبیر وی: «… روحانیت می‌بیند که پایه‌های اقتصادی این مملکت در شرف فروریختن است و بازار این کشور در حکم سقوط  است؛ چنان‌که از پرونده‌های مربوط به سفته‌های بی‌محل که هر روز بر قطرش افزوده می‌شود این مطلب واضح می‌شود… با این وضع رقت بار به‌جای آن‌که دولت درصدد چاره برآید، سرِ خود و مردم را گرم می‌کند به امثال دخالت زنان در انتخابات یا اعطای حق زن‌ها یا وارد نمودن نیمی از جمعیت ایران را در جامعه و نظایر این تعبیرات فریبنده که جز بدبختی و فساد و فحشا چیز دیگری همراه ندارد».‏[۹]‎  میرزا به تصویب چنین قوانینی اعتراض می‌کرد و آن را مخالف با قوانین اسلامی برمی‌شمرد و بر این باور بود که «آقایان نمی‌دانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهات بیش از هرکس نموده و احترام به حیثیت اجتماعی و اخلاقی آن‌ها موجب شده است که از این نحو اختلاط مخالف با عفت و تقوای زن جلوگیری کند».‏[۱۰]‎  میرزا هاشم تذکار می‌داد: «دولت که به‌وسیله حبس و زجر و اهانت به طبقات مختلفه ملت از روحانیون و متدینین، تسلط خود را بر ملت احراز نموده، بدون اعتنا به قوانین اسلام و قانون اساسی و قانون انتخابات دست به کارهایی زده که عاقبت آن برای اسلام و مسلمین خطرناک و وحشت‌آور است».‏[۱۱]‎

وی در مواجهه با این نحوه اعمال حاکمیت، وظیفه روحانیت را نیز مقابله با این دست‌درازی‌ها و تعدی‌ها می‌دانست و می‌گفت: «روحانیت با هر فشار و مضیقه و اهانتی که دولت بر آن وارد کند و درصدد واردکردن است، تکلیف دینی و وجدانی خود را در این تشخیص داده که مصالح و مفاسد را به دولت‌ها و جامعه‌ی مسلمین گوشزد کند و از نصیحت مشفقانه به زمامداران و اولیای امور خودداری نکند و آن‌چه را برای این ملت بدبخت ضعیف گرسنه بناست پیش‌آمد کند و آثار و نشانه‌های آن یکی بعد از دیگری نمایان می‌شود به جامعه بشر برساند».‏[۱۲]‎  میرزا هاشم در این مقطع، به رسالت نصیحت روحانیت تأکید می‌کند و بر این باور است که به‌واسطه نصیحت مشفقانه می‌توان حاکمیت را از انحراف بازداشت. میرزا اما از دلبستگان به امام خمینی(ره) بود و اغلب فعالیت‌های سیاسی خود را به پشتوانه شخصیت امام(ره) انجام می‌‌داد؛ اگرچه برخی از یاران امام به مرحوم آملی نیز بی‌مهری‌هایی کردند. در قسمت بعد به روابط میرزا و مرحوم امام اشاره خواهیم کرد.

ادامه دارد …

پانوشت‌ها

  1. خاطرات آیت الله اسماعیل صالحی مازندرانی، ص۷۴ [⤤]
  2. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله طالقانی، ج اول، ص۲۷۰ [⤤]
  3. اسناد انقلاب اسلامی، ج دوم، ص۱۹ [⤤]
  4. نهضت دو ماهه روحانیون در ایران، علی دوانی، ص۵۴ [⤤]
  5. اسناد انقلاب اسلامی،ج دوم، ص۱۸ [⤤]
  6. نهضت روحانیون ایران، ج۳، ص۱۳۲ [⤤]
  7. اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، ص۴۱ [⤤]
  8. امام خمینی در آینه اسناد، ج اول، صص۱۶۵-۱۶۷ [⤤]
  9. اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، صص۵۲-۵۶ [⤤]
  10. اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، صص ۵۲-۵۶ [⤤]
  11. اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، صص۵۲-۵۶ [⤤]
  12. اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، صص۵۲-۵۶ [⤤]

رده‌های مرتبط

پاسخ دهید