در این مراسم کتابی با عنوان «مجموعه مقالات فیلسوف فروتن» رونمایی شد، و آیتﷲ علامه مصباح یزدی، آیتﷲ علیاکبر رشاد (رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، حجتالاسلام والمسلمین هادی صادقی (معاون فرهنگی قوه قضائیه)، غلامرضا اعوانی (رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران)، حجتالاسلام والمسلمین ابوالفضل ساجدی (دبیر علمی نشست) از جایگاه علمی و معنوی این استاد برجسته تجلیل کردند.
حجتالاسلام ابوالفضل ساجدی
این مراسم به همت قطب فلسفه دینِ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شده است که در سال ۱۳۹۰ و به منظور شناسایی و تجلیل از بزرگان این عرصه و نیز تعمیقبخشی به مسائل فلسفی و پاسخگویی به شبهات، تأسیس شده است. دکتر لگنهاوزن بعد از خواندن نهج البلاغه، شیعه شدند و سپس به دعوت موسسه مکتب فلسفه ایران، از آمریکا به تهران آمدند و بعدها با ملاقاتی که با علامه مصباح یزدی داشتند، وارد قم شدند که البته آن زمان هنوز موسسه امام خمینی تأسیس نشده بود. ایشان به مدت ده سال در دانشگاه تگزاس آمریکا تدریس داشتهاند و برای حضور در ایران هم سختیهای زیادی را متحمل شدند، و عامل این تحمل نیز چیزی نبود، جز عشق و علاقه به کشف و درک حقیقت. علمیت ایشان موجب شد که با ورود ایشان به ایران، تحول چشمگیری در حوزه فلسفه دین در ایران ایجاد شود.
آیتﷲ علی اکبر رشاد
آقای دکتر لگنهاوزن شخصیتی پرسشگر و جستوجوگر داشته و دارند و همچون حضرت سلمان وارد دیار اسلام و مسلمانی شدند، چرا که ایشان از پایگاه فلسفه به دین حق دست یافتند و بنده میخواهم از ایشان نهایت تشکر را داشته باشم، چرا که بنده وجود چنین شخصیتی را بسیار با برکت میدانم.
ایشان، فلسفه دین در ایران را بسط و توسعه دادند و آثارشان در این زمینه بسیار راهگشا بوده و خواهد بود. تلاشهای این شخصیت بزرگ، زمینه آغاز مباحث ارزشمند درحوزه و مراکز علمی شده است و ایشان موفق شدهاند شاگردان برجستهای را تربیت نمایند.
شیعه شدن ایشان، نشانگر این است که خداوند متعال به ایشان ارادت داشته است، چرا که این شخصیت فرزانه، با تحمل سختیهای فراوانی شیعه شده است و با اندیشه و پرسش و تأمل و عمیق اندیشیدن به اسلام شریف و تشیع عزیز، ایمان آورده است.
بنده به ایشان سالهاست که ارادت داشتهام و ایشان را دارای صفای باطن و حکیمی فرزانه میدانم، زیرا در سفر حجی که در آنجا خدمت ایشان بودم و مسئولیت بینالملل بعثه را به عهده داشتم، از ایشان شنیدم که میگفتند حتی حج که میدان معنویت است باید در بستر معنویت تحقق یابد، ولی از حجاج بخواهید که بهجای شرکت در همایش و مباحث معنوی، کعبه را تماشا کنند. بنده شاهد بودم که ایشان، زمانهای طولانی در حرم امن الهی، مسجد الحرام مینشستند و کعبه را تماشا میکردند و خداوند و خودشان میدانند با نگاه به آن حرم شریف، چه معنویتی را کسب میکردند.
بنده معتقدم فلسفه دین هنوز در جامعه علمی ایران، آن میزانی که لازم است، شناخته شده نیست و کاربرد آن برای اهالی علم، معرفی نشده است و حتی در حوزه علمیه نیز آن مقداری که انتظار میرود، به آن نپرداختهایم. این، در حالی است که حوزه علمیه، محل پرورش و تولید دانش فلسفه دین است؛ از همینرو بر این باورم که علمای محترم حوزوی، میبایست بیش از پیش نسبت به موضوع فلسفه دین اهتمام و توجه ویژه داشته و این نکته را مدنظر داشته باشند که بستر تحول دانشهای حوزوی، در گروی توجه به فلسفه مضاف میباشد.
واقعیت این است که مسیحیتی که الان در دنیا موجود است، یک دین حداقلی میباشد و برگرفته از شریعت نیست، و این دین ناقص، زادگاه فلسفه دین میباشد و در واقع، فلسفه دینی که الان در جهان رایج است، عامل این حدأقلی بودن است، زیرا در آن، به چارچوب دین و مسائل دینی، توجهی نمیگردد، چرا که فلسفه دین رایج در دنیا، چشمانداز محدودی را شامل میشود و در عین حال، انسجام خوبی هم ندارد و در غرب، آن کسانی که ملحد بودند و در بیرون از سنت مسیحیت قرار داشتند، در فلسفه دین، تدقیق کردند و قلمروی آن را محدود فرض کردند.
ما عمیقاً بر این باوریم که وسعت دین اسلام، در موضوع فلسفه دین، گستره وسیعی را شامل میشود. ما باید تحقق فلسفه دین اسلامی را با قوت، دنبال کنیم و حوزه علمیه میبایست به فلسفه دین توجه داشته باشد و ما باید متوجه این مسئله باشیم که تحول در مسائل مختلف، در گروی توجه به فلسفه دین است و تحول در فقه و اجتهاد، نیازمند توجه به فلسفه دین میباشد، زیرا نیل به غایت فقه، در گروی توجه به غایت دین است و بر همین اساس است که در دنیای امروز، چالش اصلی، کلام نمیباشد، بلکه فلسفه دین است و نیل به این هدف که فقه، مدیریت جامعه را به عهده بگیرد و فقه ما حکومتی شود، بدون توجه به فلسفه دین دستیافتنی نخواهد بود و نمیتوان از فقه، انتظار نظامسازی داشته باشیم.

حجتالاسلام والمسلمین هادی صادقی
دکتر لگنهاوزن حکیمی هستند که با پیوند علم و عمل، توانستند به تشکیل کلاسهای فلسفه دین و کلام اسلامی مبادرت کنند تا از این طریق، فلسفه دین و کلام جدید را مطرح نمایند و دانشجویان و اساتید را با این موضوعات، آشنا کنند و در همین راستا بود که با تلاش ایشان، گروه دینشناسی در قم ایجاد شد و بنده نیز خودم را شاگرد ایشان میدانم چرا که از ایشان غیر از فلسفه دین، تقوا و تواضع آموختهام.
پروفسور لگنهاوزن
بنده زمانیکه وارد ایران شدم، مورد لطف اساتید و علمای محترم، بهخصوص حضرت استاد علامه مصباح یزدی قرار گرفتم که البته ایشان را از قبل میشناختم و در همین جا لازم است نهایت تشکر را از تمام کسانیکه به بنده لطف و محبت داشتند، ابراز نمایم. علامه مصباح بنده را در زمانی مورد حمایت قرار دادند که کسی حاضر به حمایت و پذیرش بنده نبود.

من در این جلسه انتظار نداشتم که سخنرانان عزیز و اساتید بزرگوار مباحث علمی را در مورد بنده مطرح کنند و از اینکه ایشان چنین مطالبی را در مورد بنده مطرح کردند، دچار تعجب شدم و از ایشان، بسیار ممنونم. بنده بر این باورم که کار فلسفه، جاروی فکر است و کار فلسفه، در حوزه دین، مربوط به زیارت است؛ یعنی لازم است که با تلاشهای علمی و معرفتیمان، اندیشههای منحرف را کنار بزنیم و به حقیقت زیارت ناب، نائل شویم تا قلب ما توجه به حقیقت و درستی داشته باشد.
آیتﷲ مصباح یزدی
سابقه آشنایی بنده با دکتر لگنهاوزن، به سالهای بسیار قبل برمیگردد که ایشان در آمریکا بودند و به سبب همین آشنایی بود که با کمک آقای دکتر خرازی که آن زمان سفیر ایران در سازمان ملل بودند، ایشان وارد ایران و سپس قم شدند و نتیجه تلاشهای ایشان این بوده است که اگر ایشان نبودند، شاهد تحولات مطلوب کنونی در حوزه فلسفه دین در ایران نبودیم.

آقای دکتر لگنهاوزن شخصیتی کم نظیر میباشند؛ ایشان دارای ویژگیهای فراوان حسنهای همچون حقیقتجویی میباشند و از چهل سال قبل، گامهای بزرگی را برای نیل به حقیقت برداشتهاند و البته بنده میدانم که ایشان برای رسیدن به حقیقت، سختیهای زیادی را نیز تحمل کردهاند؛ انسان فطرتاً حقیقتجو است، اما ایشان از معدود کسانی بودهاند که حاضر شدند برای رسیدن به حقیقت، هزینه بپردازند و مجاهدت نمایند. دکتر لگنهاوزن زمانیکه در یکی از دانشگاههای آمریکا مشغول تدریس بودند، برای رسیدن به حقیقت دین اسلام و مذهب تشیع، از خود خستگیناپذیری و شجاعت نشان دادند و واقعیت این است که اینها، در کمتر شخصی پیدا میشود.
از دیگر ویژگیهای شاخص ایشان این است که این شخصیت، تحت تأثیر تفکرات دیگران قرار نگرفتهاند، گرفتار فرهنگ آمریکا نشدهاند و از شخصیتهایی میباشند که پس از چهل سال پژوهش در مسائل گوناگون، با شجاعت و صراحت میگوید موضوع حقوق بشر، موضوعی سیاسی و در راستای منفعتجویی جهان غرب است و دلیل عقلی و پشتوانه علمی ندارد؛ این در حالی است که سالها در آمریکا حضور داشتهاند و در آن فضا، به تدریس و تحقیق و تلاش پرداختهاند. واقعیت این است که اگر کسی صادقانه، چیزی را از خدای متعال بخواهد، هیچکس نمیتواند جلوی او را بگیرد و این شخصیت بزرگوار به آنچه از خداوند خواسته، رسیده است و اینکه وی به این شکل عاشق اسلام شدهاند باید به بیان و زبان آورده شود. ایشان قبل از گرویدن به اسلام، یک مسیحی بود، ولی عاشق حضرت علی(ع) شد و بعد به اسلام ایمان آورد و اگر کسی این چنین مسیری را داشته باشد، بهتر از سایر افراد میتواند از دین اسلام، دفاع نماید.
در دنیای امروز، چالش اصلی، کلام نمیباشد، بلکه فلسفه دین است و نیل به این هدف که فقه، مدیریت جامعه را به عهده بگیرد و فقه ما حکومتی شود، بدون توجه به فلسفه دین دستیافتنی نخواهد بود و نمیتوان از فقه، انتظار نظامسازی داشته باشیم.
اینکه ایشان درباره دین اسلام و اساس دین، پژوهش مینمایند و سپس به کشوری میآیند که سابقه علمی و پژوهشی چندانی در گذشته نداشته و میآیند و در کنار چند طلبه به بحث و تدریس میپردازند، نشانگر این واقعیت است که در هر بخشی از دنیا، انسانهای حقیقتجویی یافت میشود و اینها همان کسانی هستند که بهترین دفاعیات را از اسلام میتوانند داشته باشند و این، همان نگاه توحیدی میباشد و زندگی ایشان درسی برای ماست تا بدانیم اگر کسی از خداوند توفیق بخواهد، هدایت میشود.
دکتر لگنهاوزن با اینکه فضای آمریکا را ترک کردهاند، بحمدﷲ رابطه خوبی با خانواده خود دارند و آنها از حضور آقای دکتر در ایران و بهخصوص مادر مکرمهشان، از مسلمان شدنشان، مسرور میباشند و ما هم باید به جایگاهی برسیم که متوحه باشیم در راستای نشر و گسترش حقایق دین، وظیفهای خطیر و رسالتی سنگین داریم و غفلت از آن، بخشودنی نخواهد بود و لازم است بدانیم که اسلام، فقط در ایران نیست و این دین کامل، در دنیا خواهان دارد و زمانی ما میتوانیم به هدفمان در ترویج اسلام دست یابیم که آن را به درستی نشر دهیم و از خدا میخواهیم به ما کمک کند تا وظایفمان در گسترش اسلام را به خوبی انجام دهیم و این، در گروی شناخت بهتر و بیشتر از این دین مبین میباشد و از همینرو توصیه میکنم که جوانان نخبه و خوشفکر، ضمن پاسداشت میراث و سنت حوزوی و دینیمان، برای تحول آموزشی و اضافه کردن برنامه های دیگر، فکری کنند.
اندیشه یا فلسفه سیاسی علامه طباطبائی؟
آقایان! این یکی واقعاً بحث طلبگی است!
علّامه تهرانی را همانطور که بودند، معرفی کنید
ملاحظاتی پیرامون مقاله آقای مهدی نصیری درباره سید هاشم حداد و حواشی آن