عزیزان سایت مباحثات مدتی قبل درخواست نشستی برای گفتگو در مورد کتاب نخل و نارنج داشتند، موافقت کردم، لکن قبل از ما مجلس دیگری برای این منظور در قم برگزار شد و دوستان صلاح ندیدند دوبارهکاری شود و خلاصه آخر کار نشست ما به یک یادداشت کوتاه مبدل شد.
نخل و نارنج را از نسخهای که نویسنده محترم و دوست گرامی آقای دکتر یامینپور برایم فرستاده بود، خواندم. درباره کتاب زیاد میتوان نوشت و حرف زد. رمانی در احوال استاد فقها و مراجع مرحوم شیخ مرتضی انصاری است که ادبیاتی امروزی و البته تا حدی سیاسی و معنوی دارد.
حقیقت این است که من از غفلت و بیاطلاعی نسل جدید از میراث فرهنگی و علمی خویش بسی آشفتهام و از هر طرحی که بتواند ولو اندک، جوانان را نسبت به مفاخر و بزرگان این فرهنگ بزرگ آگاه و علاقهمند کند عمیقا استقبال میکنم. بر همین اساس کتاب را با علاقه خواندم و با برخی از خوانندگان آن هم گفتگو کردم.
در نخل و نارنج اگر از نقل جزئیات و بحث دیدگاه شیخ درباره ولایت فقیه و سیاست که به طور خاص در کتاب به آن توجه شده بگذرم _چرا که نیک میدانید میان پژوهشگران محل مباحثه بوده و هست_ در کل، تصویر شیخ انصاری و فضای فرهنگی حاکم بر حوزه و جامعه آن عصر را در حجمی چنین خرد تصویری نسبتا قابل قبول میبینم. البته اگر بنا بود خودم بنویسم، برخی تعابیر را جور دیگر مینوشتم. درست است که رمان کتاب تاریخ نیست و نویسنده التزامی ندارد عین اسناد را گزارش کند، لکن وقتی درباره یک شخصیت شناخته شده تاریخی با آثار و آرای مشخص و در دسترس داستان مینویسیم، باید در تصویرپردازیها بیشتر دقت کنیم. ما برای نوشتن رمان درباره علمای سیاسی شیعه کمبودی نداریم و میتوانیم شخصیتهای دیگری را جایگزین کنیم که دیدگاههای روشنتری در این حوزه دارند و دستمان بازتر باشد نظیر امام کاشف الغطاء.
مهمترین خوبی این رمان احیای نام و خاطره شیخ انصاری و تجلیل از جایگاه رفیع فقاهت و مرجعیت شیعه است. کتاب به خوبی نسبت به رویکرد زهد و معنویت جناب شیخ توجه دارد و به نقل حکایاتی میپردازد که امروزه بیش از هر زمان حوزههای ما نیازمند توجه به آن هستند. دنیاگرایی آفتی است که اگر مراقب نباشیم دامان ما را هم خواهد گرفت و ادبیات دینی توجیهگر آن خواهد شد.
لکن ملاحظه مهمی در اینجا وجود دارد و آن اینکه باید مراقب بود که قداست بزرگان ما حریمی برای آنها ایجاد نکند که افکار و رفتار آنها از معرض نقد مصون بماند. متأسفانه در فرهنگ حوزه گاهی دیده میشود که مقام بزرگان _از جمله خود جناب شیخ_آنقدر بالا میرود که فضا و مجال برای اندیشهورزی و اجتهاد و نقد بسی تنگ میگردد. به نظرم میشد در کنار آن جنبه تقدیسی کتاب به اشکالات و انتقادات گسترده شاگردان مکتب شیخ، به آراء و افکار معظمله هم اشارهای کرد تا این جهت هم تأمین شود.
نکته دیگر درباره قلم و ادبیات کتاب است که حسابی طلبگی است. البته که شیخ طلبه بوده و منم طلبه هستم و طبعا با متن ارتباط برقرار میکنم و از آن بهره میبرم. لکن باز باید توجه کنیم که ما داریم رمان مینویسیم و نه تاریخ. لذا اشکالی ندارد تا تعابیر را تاحدی امروزیتر بنویسیم. چنانکه در محتوا چنین شده است و فيالمثل درباره رابطه عاشقانه شیخ و همسرش تصویرپردازی شده است، با اینکه تاریخ ساکت است. بدون اینکه به حریم جناب شیخ جسارتی شود، میشد تعابیر زن و شوهر یا مادر و فرزند قدری از این حالت رسمی/انتزاعی دربیاید تا مخاطب بتواند با متن ارتباط بهتری پیدا کند.
استقبال از کتاب خیلی خوب بوده ولکن فکر میکنم اگر قلم عمومیتر بود، جذابتر میشد. به هر حال قلم نویسندگان آزاد است و منتقدان میتوانند رمانهای بهتری را درباره شیخ و دیگر بزرگان بنویسند. لکن بنویسند و فقط منتقد نباشند! ما خلأ بزرگی در عرصه معرفی مفاخر و بزرگان داریم. چه در قالب رمان، چه فیلم. نکته آخر هم که توضیح واضحات است اینکه طلاب و فضلا برای آگاهی از احوال شیخ و دیگر بزرگان حتما باید به منابع مراجعه کنند. رمان تنها میتواند جرقهای باشد برای علاقهمند کردن آنها برای مطالعه دقیق احوال و آرای بزرگان و گرفتن درس و الهام از سیرت و فکرشان. کار رمان همین است.
امیدوارم که این مختصر برای خوانندگان سایت محترم مباحثات مفید باشد. با تشکر مجدد از دوستم آقای یامینپور که یاد شیخ را زنده کردند. راهش پر رهرو باد!
آیتالله حاج میرزا حسنآقا مجتهد؛ مجتهدی عالیمقام و مجاهدی شجاع
راههای شرعی سپردهگذاری در بانکها
بررسی فتوای میرزای نایینی در جواز قمهزنی
منابع و ادله علم اصول فقه