کتاب «نظریه مردمسالاری دینی؛ مفهوم، مبانی و الگوی نظام سیاسی» در پاسخ به پرسشهایی از این قبیل نوشته شده است: آیا مردمسالاری دینی از «امکان» مفهومی برخوردار است؟ آیا ترکیب مردمسالاری دینی، تناقضگونه نیست؟ چگونه میتوان صورتبندی نظری منسجمی از مردمسالاری دینی ارائه کرد؟ آیا امکان ارائه چنین صورتبندی بر اساس آموزههای دینی وجود دارد؟ شاخصها و معیارهای «دینی» بودن مردمسالاری چیست؟ شاخصها و معیارهای مذکور را از کدام منبع معرفتی و چگونه و با چه رویکردی میتوان استخراج کرد؟ این کتاب با طرح ایده «امکان مفهومی مردمسالاری دینی» تلاش میکند صورتبندی خاصی از نظریه مردمسالاری دینی را با توجیه، تحلیل و تبیین مؤلفههای آن ارائه کند.
کتاب حاضر در مقایسه با دیگر آثار منتشرشده درباره مردمسالاری دینی، در صدد تعیین معنای ذاتی مردمسالاری در متون و منابع دینی است. نگارنده تلاش میکند با تکیه بر قرآن کریم و سنّت، معنای ذاتی مردمسالاری را کشف نماید. از این رو، معنای «بافتی» مردمسالاری که با مراجعه به سنت فکری گذشته و نظام معرفت دینی قابل حصول است، مورد نظر پژوهش حاضر نیست. در واقع، نگارنده بر این باور است که پسوند «دینی» در نظریه مردمسالاری دینی، نمایانگر منبع معرفتشناختی این نظریه است و از این رو، قبل از هر چیز باید با مراجعه به متون و منابع دینی به صورتبندی نظریه مذکور دست یازید و مراجعه به نظام معرفت دینی، تنها در فرایند فهم گزارههای دینی و صورتبندی آنها میتواند به پژوهشگر مدد رساند.
افزون بر این، کتاب حاضر با جستوجوی معنای ذاتی مردمسالاری در متون و منابع دینی، در صدد است مطلوبیت ذاتی مردمسالاری را در اسلام توضیح دهد. به زعم نگارنده، مردمسالاری از نظر اسلام، امری ذاتاً مطلوب است و این مطلوبیت را میتوان با مراجعه به متون و منابع دینی به دست آورد. و در چنین صورتی است که میتوان از تمایز مردمسالاری دینی از دیگر الگوها و مدلهای مردمسالاری سخن گفت.
اثر حاضر با چنین رویکردی، از چهار فصل و یک نتیجهگیری تشکیل شده است. در فصل نخست، با توجه به اهمیت ایضاح مفاهیم اصلی پژوهش و نیز رویکرد خاص آن، ابتدا با توضیح رویکرد نظری پژوهش، تعریف مورد نظر از مردمسالاری دینی ارائه میگردد و سپس با توضیح الگوی روشی پژوهش، تمهیدات روشی لازم برای صورتبندی نظریه مردمسالاری دینی از طریق مطالعه گزارههای مکنون در قرآن و سنت، فراهم میگردد.
فصل دوم، عهدهدار مرحله نخست پژوهش، یعنی توجیه و اعتبارسازی مؤلفههای مردمسالاری از دیدگاه اسلام است. در این فصل با تکیه بر الگوی روشی منتخب، به نسبتسنجی مفاهیم و آموزههای دینی با مؤلفههای اساسی مردمسالاری پرداخته، تلاش میشود با تنظیم مفاهیم و آموزههای مذکور و قرار دادن آنها در نظام مفهومی خاصی، رابطهای معنادار میان این مفاهیم و آموزهها با مؤلفههای مردمسالاری برقرار گردیده، موّجه و معتبر بودن آنها از دیدگاه اسلام توضیح داده شود.
در فصل سوم، به مرحله دوم، یعنی تحلیل مؤلفههای مردمسالاری از دیدگاه اسلام پرداخته میشود. در این فصل با مراجعه به قرآن و سنت، مبانی مردمسالاری از دیدگاه اسلام تبیین میگردد. مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی و انسانشناختی مردمسالاری به تفکیک در این فصل مورد بررسی قرار گرفته و در پایان، پیامدهای نظری این مبانی بر سیاست و زندگی سیاسی اجتماعی از دیدگاه اسلام توضیح داده میشود.
در فصل چهارم، با تبیین حدود مؤلفههای مردمسالاری دینی، زمینه طراحی و ارائه الگوی نظام سیاسی مبتنی بر این نظریه فراهم میگردد. از این رو، با اشاره به ماهیت و ارکان نظام سیاسی در این نظریه، ساختار و نهادهای اساسی این نظام سیاسی به اختصار معرفی و جایگاه و کارکرد اصلی آنها مورد اشاره قرار میگیرد.
پایانبخش مباحث پژوهش حاضر، نتیجهگیری است که تلاش میشود در آن، یافتهها و دستاوردهای پژوهش فهرست گردد.
نویسنده کتاب: حجتالاسلام دکتر منصور میراحمدی، دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران.
سید حسن هاشمی
با سلام این معرفی برای بنده راه گشا نبود اگر برای نمونه از هر فصلی یک مفهوم کلیدی را معنا می کردند بهتر بود.