راهپیمایی ایام اربعین در عراق، در حال تبدیلشدن به یک پدیده کلان فرهنگی و تمدنی در مقیاس جهان اسلام و بلکه دنیای امروز است. این راهپیمایی، نه یک راهپیمایی به سمت کربلا، بلکه یک همایش بزرگ انسانی اخلاقی و فرهنگی است که حقایق بکر و پنهان آن بسیار فراتر از جلوههای ظاهری آن است. صحنههای ویژه اخلاقی و انسانی در دهه اربعین، در راههای منتهی به کربلا در عراق، بسیار شگفتیآور است.
اینکه هر کسی ملک شخصیاش را در معرض استفاده عموم زوار قرار میدهد، اینکه فقرا در انفاق اموال اندک خود از متمولان و ثروتمندان پیشی میگیرند، اینکه بسیاری از مردم کسب و کار خود را در این دهه تعطیل میکنند و ادارات و مدارس نیز به کارمندان و دانشآموزان برای مشارکت در مراسم اربعین مرخصی میدهند، اینکه در این ایام اختلافات خانوادگی با شکلگیری موکبهای خانوادگی و یا پیادهرویهای خانوادگی به سمت کربلا حل و فصل میشود، اینکه مدیریت کاروان بزرگ حسینی در اربعین، مدیریتی مردمبنیاد، مستقل و البته کارآمد است، اینکه در این ایام همه فقرا در پرتو مساوات اسلامی از این سفره بزرگ بهرهمند میشوند، اینکه خدمت به زائر چنان ارج مییابد که خادمان در خدمت به زائر و دعوت از او رقابت کرده و از همدیگر سبقت میگیرند، اینکه حرمت زائرالحسین آنچنان اوج میگیرد که عدهای برای تبرک، خاک پای زوار را جمع میکنند، همه اینها جلوههای رفتاری و البته طلایی خادمین و زائرین حسینی است که هرگز نمیتوان چیستی و ماهیت آن را با ذهنیت مدرن درک کرد.
آنچه در این بین بسیار مهم و البته متفاوت بوده و سرزمین عراق را در این ایام به قطعهای از بهشت تبدیل میکند، روابط پیشرفته انسانی است که در کشوری به ظاهر توسعهنیافته و یا عقبمانده شکل میگیرد. در حقیقت، بهشتی بودن ایام اربعین در سرزمین عراق، نه در رفاه و آسایش زائرین، بلکه در شکلگیری مناسبات پیشرفته انسانی، اخلاقی و معنوی در این ایام است.
روابط انسانی در ایام اربعین، بر اساس ملاکات دنیوی و سنجههای ملیتی، سیاسی، طبقاتی و یا قبیلهای شکل نمیگیرد؛ بلکه بر محور یک امر متعالی، معنوی و محبوب، بهصورت نظام خادم زائر انجام مییابد. دراین نظام ارتباطی، هر کسی یا زائرالحسین است یا خادمالحسین و خادم زائرالحسین. غیر از این دو، هویت و شناسنامه دیگری در این همایش بزرگ شناخته نمیشود.
همه امت اسلامی و بلکه امت انسانی ایمانی، نظام ارتباطی خود را بر محور حسین بن علی علیهماالسلام بازتعریف میکنند. صورتبندی چنین امتی بر پایه معشوق و محبوب واحدی انجام مییابد که در آن معرفت، مصیبت، و حماسه امام حسین علیهالسلام بر همه منها و منیتها غالب گشته و همه را به یک ما تبدیل میکند (وحدت اجتماعی بر پایه معشوق مشترک). علاوه بر معشوق مشترک، عشق مشترک انسانی، موجب رقت و لطافت نفسانی و روحی افراد شده و آنها را نسبت به هم مهربانتر و بلکه عاشقتر میکند (وحدت اجتماعی بر اساس عشق مشترک).
به بیان دیگر، آنچه جوهر و هسته مرکزی اربعین را شکل داده و آن را به یک جامعه بهشتی در زمانه سکولار امروز تبدیل میکند، همین وجود یک ما از منهای مختلف مذهبی، فرهنگی و دینی بر محور یک هدف متعالی و محبوب است. همه منها و منیتهای سِفلی در پرتو نور حسینی به یک ما و بلکه به یک منِ کُلّی و عِلوی تبدیل میشوند که در آن بهرغم وجود کثرات و تعدد و تنوع، تنازعی در کار نیست؛ بلکه هر مقدار بر این تعدد و تنوع افزوده میشود، همزیستی و همکاری و همدلی در آن نیز بیشتر میشود.
رنه ژیرارد انسجام اجتماعی را در پرتو کشتن عیسی مسیح بهعنوان دشمن مشترک ترسیم میکند؛ در حالیکه در تئوری شیعه و در تبلور انسجام عمیق اجتماعی در اربعین، وحدت و همبستگی، نه با دشمن مشترک، بلکه با عشق مشترک به یک محبوب مشترک حاصل میشود.
وجود عشق معنوی و انسانی نسبت به یک کمال لایتناهی باعث میشود که عشاق بهجای نزاع بر سر معشوق، به یکدیگر عشق بورزند و با عشقورزی جمعی به معشوق مشترک، عشق معنوی یکدیگر را شعلهورتر کنند و در نهایت، شبکه ارتباطی و اجتماعیای مملو از عشق و محبت بسازند که در آن عشق هم هدف است و هم راه؛ هم در فرد است و هم در جامعه. این نظام ارتباطی عشقمحور، مناسبات انسانی بسیار مترقیای را بهوجود آورده و وحدت و انسجام تازهای خلق میکند که کمتر میتوان نمونهای برای آن در تاریخ بشریت و حتی جوامع مدرن امروز پیدا کرد.
امروز در ادبیات سیاسی، چنین جامعه آرمانی یک رؤیا و آرمانشهر[۱] تلقی میشود و امکان وقوع روابطی اینگونه آرمانی و انسانی، آن هم در دنیای بیروح کنونی، محال تصور میشود. این معجزهای است که حسین بن علی علیهماالسلام در جهان تهی از عشق و معنویت رقم میزند و افقهای جدیدی را فراروی انسان معاصر باز میکند. ایجاد چنین مناسبات و روابط انسانیای در وضعیت مجازی و گسیخته مدرن و پسامدرن امروز، امری است بسیار خارقالعاده که در عمیقترین لایههای انسانی، پیوستگی و همبستگی حُبّی میآفریند.
این پدیده در مقابل نظریه رنه ژیرارد[۲] خودنمایی میکند؛ آنجا که وی انسجام اجتماعی را در پرتو کشتن عیسی مسیح بهعنوان دشمن مشترک ترسیم میکند؛ در حالیکه در تئوری شیعه و در تبلور انسجام عمیق اجتماعی در اربعین، وحدت و همبستگی، نه با دشمن مشترک، بلکه با عشق مشترک به یک محبوب مشترک حاصل میشود.
نکته مهم اینکه، هرگز عشق شورانگیز در این جامعه بزرگ انسانی، موجب غفلت از عقلانیت و خودآگاهی در این حرکت نمیشود. عشاقالحسین در اوج عشق و احساسشان، به آنچه میکنند آگاهی دارند و کاملاً فلسفه «حبالحسین» و کارکرد اجتماع حسینی را میفهمند و آن را در قالب شعارهای مختلف و متنوع مانند «حب الحسین یجمعنا»، «یوحدنا حب الحسین» و یا «عشیرة الحسین فوق العشیرة» برجسته کرده و آن را نصبالعین خود میسازند.
با چنین تصویری از بهشت اربعین و نظام حُبّی در روابط انسانی آن، رفتارهای زوار با یکدیگر و تعامل خدام با زائرین سیدالشهدا مفهومتر شده و زیبایی و جذابیت آن کمی آشکار میشود و آبشخور این همه ادب و تکریم یکدیگر در میان زوار و خدام، این همه مهماننوازی و التماس برای اجابت دعوت و خدمت و این همه تواضع و فروتنی در میان زائرین نسبت به یکدیگر معلوم میگردد.
شایان ذکر است هر چند مسایل امنیتی و امور رفاهی و ابعاد سیاسی مراسم اربعین بسیار اهمیت دارد، لیکن این ابعاد ضروری نباید باعث غفلت از جنبههای فرهنگی و لایههای درونی و فکری اربعین باشد. به جد میتوان گفت که با تکیه بر اربعین میتوان نوعی از رنسانس فرهنگی و اجتماعی را در دنیای اسلام بهوجود آورد. برای چنین رخدادی لازم است اندیشمندان، محققان و اساتید در دانشگاه و حوزه در مورد این پدیده تفکر و اندیشه کنند و راهها و روشهای تحلیل و تفکر در آن را هموار نمایند.
اگر تفسیر این پدیده کلان فرهنگی و تمدنی به دست افراد سادهاندیش سپرده شود، سطحینگری و ظاهربینی، اعجاز اربعین را به محاق خواهد برد و انحرافات دینی و مذهبی در آن رواج خواهد یافت. بنابراین نباید نخبگان، اساتید و محققان در حوزه و دانشگاه از ورود در این مسأله تکبّر بورزند و این راهپیمایی را حرکتی عوامانه تلقی کنند؛ بلکه باید به چنین حرکتی – که عصاره عقلانیت شیعی و دینی در صحنههای اجتماعی است – ارج نهاده و آن را تجربه کنند و به جدّ در مقام تحلیل و تدبیر آن برآیند.
sharif
سلام
یادداشت جناب بابایی عزیز بسیار جالب بود و نکات بسیار مهمی در تحلیل راهپیمایی اربعین حسینی در آن مطرح شده بود.