«دانشگاه مصری در نجف»، عنوان گزارشی است که نزدیک به یک قرن پیش یکی از طلاب روشنفکر و صاحب قلم نجف درباره یک دیدار تاریخی به نگارش درآورد؛ دیداری میان یک عالم شیعه نجفی و یک دانشمند سنی مصری؛ یعنی علامه شیخ محمد حسین کاشفالغطاء و احمد الامین.
مرحوم آیتﷲالعظمی شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، از علمای سرشناس نجف در نیمه اول قرن بیستم و از چهرههای فعال در تقویت اندیشه وحدت اسلامی به شمار میرود. کاشف الغطاء نه تنها برای شیعیان چهره آشنایی محسوب میشود، بلکه برای اهل سنت نیز نامی آشنا و مورد اعتماد است. این سخن کاشفالغطاء در بین شیعه و سنی معروف است که میگوید:
بنی الاسلام علی دعامتین: کلمة التوحید و توحید الکلمة
اسلام بر دو پایه بنا شده است: کلمه توحید و توحید کلمه
سخنان و نوشتههای علامه کاشفالغطاء به گونهای بود که توانست توجه اهل سنت را به عنوان یک مرجع قابل اعتماد در بین شیعیان به خود جلب نماید. حضور شیخ در «گردهمایی عمومی اسلامی در قدس» (مؤتمر الاسلامی العام) و اقتدای حدود ۲۰ هزار نفر از علمای اهل سنت در نماز ظهر و عصر، از نشانههای همین اعتماد است. کاشفالغطاء مسأله فلسطین را یکی از مسائل اساسی جهان اسلام میدانست و همیشه متذکر خطر صهیونیزم بود. این باورهای او در کتاب «قضیة فلسطین الکبری» به خوبی نمود دارد. علامه کاشف الغطاء در عین تأکید بر وحدت، عالمی بود که به هیچوجه دست از باورهای شیعه نکشید. وی کتاب «اصل الشیعة و اصولها» را در تبیین باورهای شیعی نگاشت که این کتاب توسط آیتﷲ مکارم شیرازی در سالهای دهه ۴۰ شمسی با عنوان «آئین ما» منتشر شد.
همین زمینههای تاریخی باعث شد دانشمند مصری، احمد الامین، وقتی کتاب «فجر الاسلام» را درباره زمینه حیات عقلی در صدر اسلام نوشت، و در کتاب خود ادعاهای غلطی درباره حقیقت تاریخی و باورهای شیعه مطرح نمود، برای فهم حقایق باورهای شیعه، از نزدیک به دیدار علامه کاشف الغطاء برود و پای سخنش بنشیند. نکته قابل توجه در این دیدار آن بود که یک روشنفکر مصری به همراه گروهی از همفکرانش به شهر نجف آمدند و از نزدیک با یک روحانی شیعه دیدار کرده و از فضای مدارس و کتابخانههای غنی نجف دیدار کردند. برای اینکه اهمیت تاریخی این دیدار روشنتر شود، بد نیست نظر شهید مطهری را درباره احمد امین بخوانیم:
«احمد امین از معاصرین خودمان … صاحب کتاب «فجر الاسلام» و «ضحی الاسلام» و «ظهر الاسلام» و «یوم الاسلام» که از کتابهای فوقالعاده مهم اجتماعی قرن اخیر است، به این بیماری ضد تشیع گرفتار است و گویا اطلاعاتی در زمینه تشیع نداشته است. با شیعه خیلی دشمن است.»
خوشبختانه استاد صالح الجعفری، روحانی روشنفکر نجفی، گزارشی از این دیدار را ثبت و در «مجلة العرفان» (قدیمیترین مجله شیعه) منتشر نموده است.
خواندن این گزارش، آن هم پس از نزدیک به یک قرن از انتشار آن، خالی از لطف به نظر نمیرسد. خصوصا آنکه مسائلی که بین این دو دانشمند مسلمان مطرح شده، هنوز هم به نوعی برای بسیاری مسأله است.
دانشگاه مصری در نجف
خبری را در روزنامههای مصری خوانده بودیم… چیزی نگذشته بود که بازتاب این خبر در روزنامههای عراقی منتشر شد… و ناگهان با این واقعیت روبرو شدیم… در ساعات پایانی روز سهشنبه ۲۱ رمضان (سال ۱۳۴۹ هـ.ق) گروهی از دانشگاه مصر وارد شهر نجف اشرف شدند… و اینک گزارش دیدار این گروه با علامه شیخ محمدحسین کاشفالغطاء را به خوانندگان تقدیم میکنیم…
گروه مصری با علامه در خانهاش ملاقات کردند و هنوز جلسه منظم نشده بود که ایشان با کلمات بسیار زیبایی به حاضران خوشآمدگویی کردند و بدین وسیله میزان علاقه نجفیها به ارتباط با یکدیگر را ابراز نمودند؛ و در ضمن از نیاز عموم جامعه عرب و خصوصا مسلمانان به الفت و اتحاد سخن گفتند. آنان نیز در مقابل، از این ابراز تمایل علامه تشکر کردند. سپس علامه به آنان گفت:
«خیلی سخت میشود به وضعیت و احوال نجف نزدیک شد. چون این همان شهر علمی با اهمیتی است که کسی بیش از یک شب نمیتواند در آن بماند؛ اما من ۲۰ سال پیش وارد دیار شما شدم و برای سه ماه آنجا ماندم، و از این شهر به شهر دیگر میرفتم و تحقیق و جستجو میکردم. بعد از آنکه از مصر خارج شدم، دیگر خبر زیادی از وضعیت آنجا ندارم، مگر مطالب کوتاهی. در ضمن این چند بیت کوتاه، به خاطرم مانده است:
تبزغ شمس العلی و لکن/ من افقها ذلک البزوغ
و مثلما تنبغ البرایا/ کذا لبلدانها نبوغ
أکثر شیء یروج فیها/ ﷲو و الزهو و النزوغ
خورشید بزرگواری برمیتابد/ اما از افق سرزمین مصر
و همانطور که مردم آنجا برتری دارند/ شهرهای آنجا نیز نبوغ و برتری دارد
بیشترین چیزی که در آن رواج دارد/ خوشگذرانی و فخرفروشی و فتنهانگیزی است
… استاد احمد امین به شیخ گفت: این شعر را ۲۰ سال پیش گفتید؟
شیخ (به طعنه) گفت: «بله! و پیش از آنکه طه حسین بیاید و سلامة موسی پیش آید و فجرالاسلام طلوع کند.» شیخ کنایهای هم به احمد امین زد و گفت: در این شعر تلفیقاتی از مذهب شیعه نیز آوردهام که محقق مورّخ لازم نیست از آن پیروی کند!
احمد امین گفت: ولی این کوتاهی خود شیعه است که حقایق مذهبشان را در کتابها و روزنامهها منتشر نمیکنند تا فرد عالم از آنها آگاه شود.
شیخ گفت: این حرف هم مثل حرف قبلی است… کتابهای شیعه چاپ شده و بیش از کتب مذاهب دیگر هم منتشر گشته است و اتفاقا برخی از این کتب در مصر و یا سوریه منتشر شده و برخی دیگر در هند، ایران، عراق و جاهای دیگر به چاپ رسیده است. بعلاوه مورخ باید مطالب را از منابع آن به دست بیاورد.
احمد امین: خیلی خوب. تلاش میکنیم که کوتاهیهایمان را در جلد دوم تدارک ببینیم.
احمد امین: آیا ممکن است علامه، علومی را که (علمای) شیعه میخوانند بفرمایند؟
شیخ: علم صرف و نحو، معانی و بیان و منطق و حکمت و کلام و اصول فقه و فقه و غیر از این علوم.
امین: روش تدریس شما چگونه است؟
شیخ: تدریس ما دو شکل دارد؛ ۱- سطح: یعنی شاگرد کتابی را از علومی که ذکر شد پیش استادش آغاز کرده و استاد عبارت کتاب را برایش میخواند و شاگرد آن را میفهمد. گاهی هم استاد تعلیقهها یا اشکالات و حلهایی که مرتبط به بحث است را برای شاگرد میگوید. ۲- خارج: درس خارج این است که گروهی از طلاب پیش استاد حاضر میشوند و استاد درباره موضوع درس که غالبا فقه، اصول، حکمت یا کلام است سخنرانی میکند. البته این را هم در نظر داشته باشید که طلبه در هر دو قسم درس کاملا آزاد است که نظرش را ابراز کرده و اشکالاتش را بیان کند.
احمد امین: گروه دوست دارد که بحث درسی شما را گوش کند. آیا شما این کار را میکنید؟
شیخ این درخواست را قبول میکند و بر منبر بالا میرود و افراد حاضر در اطراف منبر بالا میشوند و از آنجا که این بحث بدون سابقه قبلی بود و شیخ آمادگی و مقدمهای برای نوع علمی که ارائهاش را داشت نکرده بود، از این رو اختیار انتخاب علم و موضوع بحث را به خود ایشان دادند و به همین دلیل بحثی که ایشان نمود، شامل دو بخش فقهی و یک بخش اصول عقاید شد. (متن کامل سخنان عالمانه شیخ در گزارش آمده است که برای رعایت اختصار آن را ذکر نمیکنیم.)
پس از آنکه شیخ از منبر پایین آمد، احمد امین پرسید: «آیا اجتهاد نزد شیعه مطلق است یا مقید؟». منظور او از این سؤال، این بود که آیا اجتهاد در شیعه، اجتهاد در خود کتاب و سنت است، همانطور که ائمه اربعه اهل سنت از ادله اربعه یعنی کتاب و سنت و عقل و اجماع استفاده میکنند و البته از قیاس؟ یا اجتهاد در فتاوای ائمهی شناخته شده است؟ مانند اجتهاد علمای بعدی در نظرات گذشتگان و بر اساس اصول اثبات شده نزد آنها که در این صورت مجتهد مقید به روش آن امام است؛ حال چه حنفی باشد یا شافعی یا غیر این دو.
اما جواب شیخ اینگونه بود: به نظر ما اجتهاد مطلق است و هر مجتهد، احکام شرعیه را از خود کتاب و سنت استنباط میکند؛ بدون اینکه به کلام مجتهد دیگری مقید باشد. ولی بر اساس اصول و قواعدی که همه آن را قبول دارند. اینها قواعدی است که علم اصول فقه متکفل آن است و برخی از آنها مورد قبول همه هستند و بعضی دیگر نیز اختلافیاند و در نتیجه اجتهادی میشوند، و هر مجتهد نظر خاصی درباره آن دارد که بر آن دلیل اقامه نموده و بر همان اساس نیز استنباط مینماید.
امین: ادلهای که اجتهاد شیعی مبتنی بر آن است، چیست؟
شیخ: کتاب و سنت؛ منظورمان از سنت، اخبار وارده از معصومین است.
احمد امین: آیا چیزی هست که با این ادله معارضه کند و بر آن مقدم شود؟
شیخ: به هیچ وجه چیزی با این ادلّه معارضه نمیکند و ما از خبر صحیح معتبر دست نمیکشیم، مگر اینکه مخالف ضرورت عقل فطری باشد؛ مثلا اگر در حدیثی آمده باشد که انسان میتواند در ادعایی که برادر مؤمنش علیه شخص دیگری دارد به نفع او شهادت بدهد، در این صورت اگر او شاهد ماجرا نبوده باشد، حتی اگر بداند که برادر مؤمنش ادعای باطل نمیکند، نمیتواند چنین شهادتی بدهد و چنین خبری هر طور که باشد در استنباط مورد توجه نخواهد بود.
امین: آیا تعارضی در اخبار ائمه وجود دارد؟
شیخ: بله.
امین: با اینکه شما عصمت را شرط امامت میدانید، پس چطور ادعا میکنید که در کلامشان تناقض هست؟
شیخ: تناقضی در جوهر کلام نیست؛ بلکه تناقض در اخبار وارده از آنها یا در ظواهر کلامشان است. اما در حقیقت نه تعارضی هست و نه تناقضی؛ بلکه تنها اختلاف در ظاهر کلام وجود دارد. مثل اختلافاتی که در ظاهر کتاب شریف یعنی قرآن عزیز هم مواردش کم نیست. مثلا در یک جا خداوند میفرماید: «فیومئذ لایسأل عن ذنبه انس و لا جانّ» و در جای دیگر میفرماید: «و قفوهم انّهم مسؤولون»؛ چون هر کدام از این آیات، جهت و خصوصیتی دارد.
شیخ ادامه میدهد: به صورت کلی، وضعیت اخبار و سنن نیز تفاوتی با وضعیت قرآن کریم ندارد که در آن نص و ظاهر و مجمل و مبین و مطلق و مقید و عام و خاص هست. و همچنین حکم واقعی و حکم ظاهری و احکام زمانمندی که به اقتضای اوقات و ظروف و احوال و حوادث زمانی به وجود میآیند و در مقابل آن، احکام ابدی هستند که با تغیّر احوال و ازمنه تغییر نمیکنند. وظیفه مجتهد فقیه بالغی که به آن درجه بلند رسیده و ملکه اجتهاد برایش پیدا شده، این است که آنها را از یکدیگر تشیخص بدهد و متعارضها را با هم جمع کند و برخی را به دیگری بازگشت دهد و علل و اسبابی که موجب این تعارض شده را استخراج کند و حکم صحیح را بر اساس مجموعه این قواعد برداشت نماید. اما تعارض و تناقض واقعی حقیقی و جوهری با توجه به اعتقاد ما مبنی بر عصمت ائمه محال است.
احمد امین: دلیل عصمت ائمه چیست؟
شیخ: حکم ضروری عقل.
امین از شیخ خواست که دلیل خود را بر این مسأله بیان کند، اما شیخ گفت: پاسخ شما جدا بسیط است، سؤال من از شما این است که «حکمت و غایت ارسال رسل و فرو فرستادن کتب چیست؟».
امین پاسخ داد: هدایت و ارشاد و تهذیب.
شیخ: حال که اینطور است آیا ممکن است ارشاد به وسیله کسی صورت بگیرد که میگوید دروغ نگویید و شراب نخورید، در حالیکه خودش دروغ میگوید و شراب میخورد؟ یا میگوید زنا نکنید، ولی خودش مرتکب زنا میشود؟! و آیا غرض از هدایت به وسیله فردی که ممکن است اشتباه کند یا دچار غفلت و نسیان شود یا اشتباه نماید، صحیح است؟ قطعا جواب منفی است. بنابراین وقتی ارسال رسل و بعثت انبیا به واسطه حکمت و بر اساس عنایت ازلی خداوند واجب است، پس عصمت، لزوم شدیدتر و وجوب قویتری خواهد داشت و الا غرض و فایده ارسال رسل از بین رفته و حکمت نقض میشود.
احمد امین: دلیل انفتاح باب اجتهاد نزد شما چیست؟
شیخ: دلیل انسداد باب اجتهاد چیست؟ و کدام آیه یا خبری دلالت میکند بر محجور بودن عقول یا اعمال فشار و محدودیت بر افکار و سلب این آزادی فکری که خداوند به آن بخشیده؟ در حالی که آزادی فکر از بزرگترین نعمتهای خداوند بر خلقش است. حداکثر اینکه خداوند سبحان به واسطه رأفت به بندگان و برداشتن مشقت اجتهاد و برای رعایت حفظ ساختار اجتماعی از یک سو، و از سوی دیگر لزوم انجام وظایف ضروری توسط هر گروه، کارها را بین مردم تقسیم کرده و منافع آن را بین آنها رد و بدل میکند. بر همین اساس هم در این زمینه، وجوب اجتهاد را از تمام مکلفین برداشت و تنها قائل به وجوب کفائی شد و اجازه داد که عامه مردم به مجتهدین رجوع کرده و در امور دینی از آنان تقلید نمایند. اما کسی که همت بلندی داشت که او را از تقلید و تبعیت دیگران برهاند و بخواهد که حکم را از دلیل آن و بر اساس قواعد فن و صناعت آن به دست آورد، چه دلیلی بر منع او هست؟ و آیا فرد عاقلی در دنیا هست که از علم منع کند و به جهالت دستور دهد؟ مذهبی که چنین حکمی از قواعد و اصولش باشد، مذهب جهالت و گمراهی است. و این از نظریات دورههای تاریک تاریخ بشر و باقیمانده ادیان جاهلیت و استبداد است. ولی دین اسلام بالاتر و خالصتر از آن است؛ و اگر دلیلی جز این دلیل بر شرافت مذهب شیعه و صحت قواعد و اصولش نبود برای ما کفایت میکرد.
پس از این سخنان، گروه مصری به دیدن کتابخانه جعفریه رفتند و پس از آنکه از آنجا دیدار کوتاهی کردند و پس از آنکه جلسه را با سخنان مختلف به پایان رساندند، ضمن قدردانی از تلاش و همت علامه کاشفالغطاء خواستند ارتباط بین نجف و مصر قطع نشود.
«الصَرخی» کیست و در پی چیست؟
تقریب مذاهب؛ امری دینی یا سیاسی؟
آسیبشناسی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
نگاهی به فعالیتهای برونمرزی آیتالله شیرازی