تحول علوم انسانی از مباحثی است که اگرچه در اولین سالهای مطرح شدنش به سرعت رنگی از شعارزدگی به خود گرفت و جای خود را در تیترهای اول رسانهها باز کرد، ولی به مرور زمان و با ورود اندیشمندان بزرگ دانشگاهی و حوزوی از یک سو، و فرونشستن غبارهای تبلیغاتی اولیه برخاسته از اختصاص بودجههای موسمی از سوی دیگر، هماینک به یکی از موضوعات جدی مورد توجه حوزه و دانشگاه تبدیل شده است.
در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه در دهه گذشته، تلاشهایی برای شکل دادن دانش انسانی جدیدی مبتنی بر اصول و مبانی دینی و اسلامی انجام شده است که شاید بتوان کتاب «جهانهای اجتماعی» نوشته حجتالاسلام والمسلمین دکتر حمید پارسانیا را نیز در زمره این تلاشها دستهبندی کرد.
کتاب «جهانهای اجتماعی» که اولین بار در سال ۱۳۹۱ به چاپ رسید، در سال ۱۳۹۲ در میان کتب برگزیده پانزدهمین همایش کتاب سال حوزه بود، و مورد تحسین قرار گرفت. به بهانه شرکت حجتالاسلام پارسانیا در همایش «اسرار دانش» که چند هفته پیش در مالزی برگزار شد، نگاهی به این کتاب خواهیم داشت.
شکاف میان بنیانهای دینی اعتقادی جامعه اسلامی ایران و جهتگیری کلی حرکت جامعه علمی و دانشگاهی کشورمان که تا حد زیادی تحت تأثیر ترجمهگرایی از علم مدرن قرار داشته و دارد، به مرور زمان و در گلوگاههای تصمیمگیری در مدیریت جامعه، آسیبهایی جدی به وجود آورده که شاید هنوز برای عموم مردم کشورمان محسوس نباشد، ولی اندیشمندان و اهل علم حوزوی و دانشگاهی، به خوبی میدانند که این شکاف، در صورت پر نشدن، در آیندهای نه چندان دور منجر به آسیبهای بسیار جدی در جامعه اسلامی ایران خواهد شد.
رهبر فرزانه انقلاب، یکی از کسانی بودند که با شناخت این مسئله، از مدتها پیش نسبت به این شکاف هشدار داده و تحول بنیادین علوم انسانی را به عنوان راه حل اساسی آن پیشنهاد کردند: «ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانى در کشور بهوجود بیاید. این به معناى این نیست که ما از کار فکرى و علمى و تحقیقىِ دیگران، خودمان را بىنیاز بدانیم؛ نه، برخى از علوم انسانى ساخته و پرداخته غربىها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد. حرف این است که مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیرتوحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست.» (بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها، ۱۱ تیر ۹۳)
دکتر حمید پارسانیا به نسلی از دانشآموختگان حوزوی تعلق دارد که در آستانه یک انقلاب دینی و معنوی در دهههای پایانی قرن بیستم در ایران، از طریق پیوستن به سنت جاری در جهان اسلام یعنی حوزههای علوم دینی و در پی آن چالش با دو رویکرد معرفتی مدرن یعنی لیبرالیسم و سوسیالیسم متأخر، دغدغه بازسازی و احیای میراث معرفتی دنیای اسلام را همواره در کار خود تعقیب میکرده است. بازخوانی علم مدرن از طریق بازسازی علم دینی چنانکه عنوان یکی از مقالات مهم اوست، روح حاکم بر بسیاری از اندیشههای انتقادی او را تشکیل میدهد. (پایگاه اندیشوران)
کتاب «جهانهای اجتماعی» تلاشی است برای ارائه گزارشی از آنچه تاکنون بر دانشهای اجتماعی گذشته و همچنین نقدی بر مبانی، اهداف و روشهای حاکم بر این دانشها و نهایتا کنکاشی برای رسیدن به ساختار و روشی نو برای پرداختن به موضوع جامعه؛ تلاشی که شاید بتواند در آینده زمینهساز شکلگیری روش جدید و مبتنی بر بنیانهای هستیشناختی و انسانشناختی اسلامی، برای پژوهش درباره جامعه شود.
نویسنده کتاب جهانهای اجتماعی که دستکم بیش از سه دهه از عمر خود را صرف علوم اجتماعی و جامعهشناسی کرده است، بخش اول کتاب خود را با تعریف مفاهیم بنیادین کنش انسانی و اجتماعی و به تبع آن علوم انسانی و علوم اجتماعی، آغاز کرده و سعی میکند تعریف جدیدی مبتنی بر هستیشناسی و انسانشناسی اسلامی ارائه دهد.
پرداختن نویسنده به مبانی هستیشناختی و انسانشناختی در علوم اجتماعی از آن روست که این مبانی، تأثیر مستقیمی بر هویت، موضوع و روش و غایت آن علوم دارد. بنابراین اگر مبانی معرفتشناسی اسلامی مورد اتخاذ قرار گیرد، احتمالا علوم اجتماعی را با انقلاب روشی و موضوعی مواجه خواهد کرد. نویسنده در این باره مینویسد: «اگر به رسمیت شناختن عقلانیت انتقادی و هنجاری در حاشیه مرجعیت عقل عرفی و مانند آن تفسیر جدیدی از روشهای علوم طبیعی و علوم انسانی را به دنبال میآورد، به رسمیت شناختن عقل متافیزیکی، عقل عملی، عقل نظری، عقل قدسی، عقل فعال، عقل مستفاد، عقل سرخ و مهمتر از همه به رسمیت شناختن وحی الهی به عنوان یک منبع معرفتی ـ علمی برای شناخت و تفسیر عالم و آدم، چه تأثیری را در روشهای علمی به دنبال خواهد آورد؟»
بخش اول کتاب: کلیات و تعاریف
بخش اول کتاب که در پی تعریف مبانی و مفاهیم حاکم در دانشهای اجتماعی است، نهایتا به بررسی آفاق علوم اجتماعی در جهان اسلام میرسد. نویسنده معتقد است که جهان اسلام همان گونه که در تاریخ گذشته، علوم اجتماعی متناسب با خود را تولید کرده و از طریق آن حیاتش را استمرار بخشیده است، اینک نیز برای تداوم حیات تمدنی خویش نیازمند تفسیر و تبیین مسائل جهان اجتماعی موجود، از افق وجودی خود است و برای این مهم میتواند از ظرفیتها و ذخایر فعال این علوم استفاده کند.
در ادامه، حجتالاسلام پارسانیا به نظریه علامه طباطبایی(ره) در باب اعتباریات میپردازد و این نظریه را به عنوان یکی از ظرفیتهای حکمت اسلامی به عنوان زیرساختی برای علوم اجتماعی معرفی میکند و معتقد است اندیشههای فلسفی علامه طباطبایی(ره) در تداوم تفکر فلسفی جهان اسلام، افقهای جدیدی را بر روی علوم انسانی و اجتماعی میگشاید.
بخش دوم کتاب: جهانهای اجتماعی
بخش دوم کتاب درباره «جهانهای اجتماعی» است. در این بخش، وجود جهانهای مختلف اعم از جمادات، نباتات، حیوانات و جهان انسانی و اجتماعی، و نسبت میان این جهانها تبیین میشود. نویسنده متذکر میشود که به رغم ترکیب اتحادی جهانهای یاد شده، هیچ یک از آنها قابل تقلیل به دیگری نیست. گلوگاه بحث در جهانهای مختلف، نسبت میان جهانهای اجتماعی و جهان انسانی است. رابطه فرد و جامعه، و رابطه عامل و ساختار با این بحث پیوند میخورد. مولف کوشیده است تا بخشی از ظرفیتهای حکمتهای متعالیه را برای تبیین این نسبت به کار گیرد.
به باور نویسنده، دانش اجتماعی اگر بخواهد به روانشناسی اجتماعی و مانند آن تقلیل پیدا نکند، وجود جامعه را به عنوان یک اصل موضوعی، مفروض میگیرد. ولی اثبات وجود جامعه و یا نفی آن با روش تجربی ممکن نیست؛ حکمت متعالیه اصول و قواعدی را بنا مینهد که بر اساس آن میتوان به اثبات وجود جامعه پرداخت. اصول یاد شده عبارتاند از ۱) اصالت وجود، ۲) حرکت اشتدادی وجود، ۳) جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس، ۴) تجرد ادراکات بشری، ۵) اتحاد علم، عالم و معلوم، و ۶) اتحاد عامل، عمل و معمول. نگارنده کتاب سپس در ادامه بر اساس مبانی فوق، به تبیین لایههای مختلف جهانهای اجتماعی و نهایتا به بیان هستی جامعه از منظر حکمت متعالیه میپردازد.
از نیمه بخش دوم به بعد، بحث کتاب به طور خاص وارد جهان اسلام به عنوان یک جامعه میشود و ویژگیها و سطوح آن مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. عناصر و لایههای هویتساز در جامعه اسلامی، مفاهیم محوری جهان اسلام و جهان توحیدی، از جمله مفاهیمی است که در این بخش مورد توجه کتاب قرار گرفته است.
نویسنده سپس به هویتهای همعرض جهان اسلام و جوامع بیگانه و نظامهای اجتماعی و معرفتی دیگری میپردازد که در تعامل با جهان اسلام و همچنین به عنوان تفکرات جایگزین تفکر اسلامی محسوب میشوند. دنیای متجدد و عناصر تشکیلدهنده آن، به عنوان جهانی با مبانی و رویکردهای متفاوت، مورد بررسی قرار میگیرد و به درونمایههای اصلی آن نظیر سکولاریسم، روشنگری، شکاکیت و عقلانیت ابزاری اشاره میگردد.
بخش سوم و پایانی کتاب: شناخت اجتماعی
فصل سوم کتاب به بحث «شناخت اجتماعی» میپردازد. به بیان بهتر، مباحث دو فصل گذشته مقدمهای بود برای پرداختن به موضوع شناخت اجتماعی. در این فصل نیز مولف در ابتدا انواع شناخت را تبیین میکند و سپس وارد ساحتهای مختلف فرهنگ و اجتماع میشود و اینکه هر یک از این ساحتها چه ظرفیتهایی را برای شناخت به وجود میآورند. به عنوان مثال، شناخت علمی در حوزه فرهنگ را در سه لایه حسی، عقلی و شهودی تقسیم میکند و توضیح میدهد که هر جامعهای بسته به فرهنگ، شناخت عمومی، زیستجهان و مناسب با سبک زندگی و نحوه رفتار و عمل خود، بخش و سطح خاصی از شناخت را به عنوان شناخت علمی به رسمیت میشناسد.
نگارنده در ادامه با بیان سیر تاریخی شناخت در دنیای مدرن، توضیح میدهد که فرهنگ مدرن بنا بر نکات بالا، شناخت حسی را به عنوان شناخت علمی خود به رسمیت میشناسد. و تجربه، به عنوان اصلیترین روش شناخت در این نظام فکری مورد توجه قرار میگیرد و اینکه اگر شناخت به هر یک از روشهایش، ختم به «حس» نشود، از ارزش و اعتبار ساقط میشود.
این کتاب سپس به افول جریان تجربهگرای صرف میپردازد و تبیین میکند که چگونه عقل عرفی و عقل عمومی نیز در کنار عقل تجربی پوزیتیویستی به عنوان ابزارهای شناخت به رسمیت شناخته شدند، ولی با توجه به اینکه همچنان در این میان، متافیزیک و عقل عملی جایگاهی ندارند، این سؤال باقی میماند که حضور این حوزههای علمی، میتواند چه دانش یا دانشهایی را به وجود بیاورد.
پایانبخش کتاب که در واقع جان کلام آن است، این نظریه را مطرح میکند که اگر بر خلاف آنچه تاکنون در جهان متجدد وجود داشته و به هر حال، ابزارهای شناخت، منحصر در شناخت حسی و تجربی بوده است، ابزار دیگری تحت عنوان وحی و الهامات الهی به عنوان منابع شناخت، به رسمیت شناخت شود، شناخت اجتماعی با چه تحولاتی روبهرو خواهد شد. وی مینویسد: «شناخت وحیانی انبیا (علیهم السلام) مهمترین بخش از شناخت علمی در جهان توحیدی است. این شناخت، گسسته از زندگی دنیوی و مسائل آن نیست، بلکه ناظر به مسائلی است که برای بشر در زندگی این جهان و در فرهنگ و شناخت عمومی جامعه وجود دارد…. مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی دینی، اصول، مسیر و روشی مناسب با خود را برای تولید نظریههای اجتماعی پدید میآورند. این روش را میتوان شناخت اجتماعی یا روش علوم اجتماعی در اندیشه وحیانی، اسلامی و یا قرآنی نامید.»
به باور نویسنده، شناخت اجتماعی از منظر قرآن کریم با سه وسیله حس، عقل و وحی به دست میآید و این گسترش ابزارهای شناخت سبب میشود که انسان به ابعاد وسیعتری از شناخت دست یابد. وی در ادامه، عناصر اجتماعی مورد توجه قرآن را مورد بررسی قرار داده و سعی میکند اصول اولیهای برای علمی اجتماعی با رویکردی جدید شکل دهد.
سلسله همایشهای مولتیورسیتی؛ بستری برای خلق دانشهای جدید
در پایان، ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که شرکت کردن حجتالاسلام والمسلمین پارسانیا در هفتمین همایش «مولتیورسیتی» (Multiversity) که در شهر پننگ مالزی برگزار شد، انتخابی هوشمندانه برای ارائه چنین دیدگاه و نظریهای بود؛ زیرا با توجه به رویکرد کلی این همایش مبنی بر مخالفت با جریان غالب دانش در جهان غرب که آن را با عنوان «امپریالیسم علمی» مورد نکوهش قرار میدهند، میتواند بستری مناسب برای شنیده شدن سخنی جدید و نگاهی جدید به مسئله جامعه و شناخت آن باشد.
این همایش با مرکزیت دانشگاه ناتینگهام انگلیس پردیس مالزی و به طور متناوب در کشورهای هند، مالزی و ایران برگزار میشود و شخصیتهای علمی برجستهای نظیر منیر فاشه، سیکی راجو، کلاود آلوارز و… در آن شرکت دارند. هفتمین همایش از این سلسلههمایشها امسال با عنوان «استعمارستیزی، رهبری و دموکراسی در دانش در قرن ۲۱» در شهر پنانگ مالزی برگزار شد.
دستاندرکاران و شرکتکنندگان در این همایش، طرفدار جریانی کلی در مسیر علم و دانشاند که به دنبال تمرکززدایی از نظام علمآموزی دانشگاهی و گسترده کردن مرزهای روشی برای به دست آوردن داناییاند و با مفهومی تحت عنوان «امپریالیسم علمی» که دانش را محدود در دانشگاهها و روشهای دانشگاهی مدرن محدود میکند، مخالفت میکنند. بدین سبب، اندیشههای متفاوتی که به هر دلیلی زمینه ایجاد تحولی در زمینه علمآموزی و کسب دانش را فراهم سازد، در این همایش مورد توجه قرار میگیرد که به احتمال زیاد، دیدگاه حجتالاسلام والمسلمین دکتر پارسانیا در زمینه علوم اجتماعی نیز، یکی از این اندیشههای متفاوت محسوب گردد.
امتداد شاگردان علامه در انقلاب اسلامی
کتابی در تجلیل از مرجعیت
علوم عقلی و فلسفه را آنگونه که هست بشناسیم و معرفی کنیم
آیتالله حاج میرزا حسنآقا مجتهد؛ مجتهدی عالیمقام و مجاهدی شجاع