بعثت به معنای برانگیختن است؛ بعثت ابتدا در باطن انسانها اتفاق میافتاد که از انسان به عنوان پیامبران و انبیای الهی یاد میشود اما مقصود از بعثت درونی، نوعی باز شدن روزنههای قلب و درونی انسان به سمت حقایق عالم هستی است، این حقایق ما را به همان سمتی سوق میدهد که رسول اعظم(ص) از احیای مکارم اخلاقی سخن میگویند. در این گفتوگو نیز ما بر آن شدیم که به مناسبت بعثت پیامبر امین(ص) اخلاقشناسی این واقعه مهم دینی و الهی را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. حجتالاسلام حاج شیخ رضا مختاری، پژوهشگر برتر حوزه دین و از مدرسان دروس عالی حوزه و رئیس مؤسسه کتابشناسی شیعه هستند. از اساتید ایشان میتوان به حضرات آیات عظام بهجت، میرزا جواد تبریزی، شبیری زنجانی و وحید خراسانی اشاره کرد. از مهمترین آثار تألیفی ایشان هم میتوان به «سیمای فرزانگان» و تدوین کتب درسی حوزه در زمینه اخلاق اشاره کرد.
میتوان با تمسک به سیره پیامبر(ص) با وجود عقاید مختلف در کنار یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم. پیامبر(ص) در حجةالوداع فرمودند: همه مسلمانان برابرند، همه ید واحدند؛ عرب بودن یا عجم بودن فضیلتی نمیآورد و بالاترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ آن هم فقط نزد خدا؛ یعنی تقوا برتری اجتماعی برای کسی ندارد.
مهمترین رویداد تاریخ بشری، بعثت نبی گرامی اسلام است؛ خداوند متعال در قرآن کریم رسالت پیامبر(ص) را جهانی و او را رحمت بر عالمیان معرفی کرده است: «وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین». واژه «للعالمین» نشان میدهد که رحمت بودن پیامبر(ص) ویژه مسلمانان نیست. بهنظر میرسد یکی از اهداف مهم بعثت و شاید بتوان گفت مهمترین هدف آن گسترش مکارم اخلاقی است.
ایام بعثت رسولﷲ(ص) است. میخواهم صحبتمان را درباره این رویداد مهم الهی آغاز کنم. به عنوان پرسش نخست، هدف اصلی بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص) از دیدگاه جنابعالی چه بوده است؟
مهمترین رویداد تاریخ بشری، بعثت نبی گرامی اسلام است؛ به دلیل نقش مهمی که در هدایت بشر داشته است (از نگاه مسلمانان) و به سبب گستره نفوذ در جوامع مختلف (از نگاه غیر مسلمانان یا مستشرقین). خداوند متعال در قرآن کریم رسالت پیامبر(ص) را جهانی و او را رحمت بر عالمیان معرفی کرده است: «وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین». واژه «للعالمین» نشان میدهد که رحمت بودن پیامبر(ص) ویژه مسلمانان نیست. حال باید دید مهمترین هدف (یا اهداف) این رویداد بزرگ چه بوده است. بهنظر میرسد یکی از اهداف مهم بعثت و شاید بتوان گفت مهمترین هدف آن گسترش مکارم اخلاقی است. پیامبر(ص) خود در این باره میفرمایند: «إنی بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» (که این مضمون با تعابیر دیگری هم از حضرت نقل شده است). مکارم اخلاقی حوزه وسیعی از فضایل انسانی و الهی را دربرمیگیرد که از آن جمله میتوان به درستکاری، راستگویی، صفا و صمیمیت، مواسات، ایثار و توحید اشاره کرد. وضعیت اسفباری که برخی جوامع بشری گرفتار آن هستند، در نتیجه دوری از این تعالیم عالیه است.
پس عالیترین هدف بعثت گسترش مکارم اخلاقی بوده است؛ وضعیت کنونی جامعه را با توجه به این هدف چگونه ارزیابی میکنید؟
قبل از پاسخ به این سؤال باز هم تأکید میکنم که مکارم اخلاق بهمعنای عام آن و شامل تمام فضایل انسانی است؛ نه اینکه مثلاً بگوییم فلانشخص که آدم خندهرویی است یعنی اخلاق را رعایت میکند یا اگر نمیخندد بهرهای از اخلاق نبرده است. البته خوشرویی هم از فضایل مهم اخلاقی است اما اخلاق را باید یک کل درنظر بگیریم. همچنین تأکید بر مکارم اخلاق بهمعنای اهمیت نداشتن شریعت نیست اما در مورد سؤالی که مطرح شد باید عرض کنم متأسفانه ما در بسیاری موارد، از آموزههای اخلاقی رسول گرامی اسلام(ص) فاصله گرفتهایم. در این باره به دو مسأله مهم که به زعم بنده نیاز فوری جامعه ماست اشاره میکنم. این موارد بهقدری مهم هستند که اگر بتوانیم حتی به یکی از آنها چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماعی عمل کنیم، وضعیتمان بسیار متفاوت خواهد بود.
یکی اتقان و استحکام در انجام کارهاست. داستان تدفین سعد بن معاذ را شاید شنیده باشید؛ او از اصحاب خوب پیامبر(ص) بود. هنگامی که از دنیا رفت، پیامبر(ص) در تشییع جنازهاش شرکت کردند. وقتی قبر آماده شد، حضرت داخل قبر رفتند و شروع کردند به چیدن سنگهای لحد. اطرافیان که میدیدند پیامبر(ص) با چه دقتی سنگهای لحد را میگذارند و منافذ بین آنها را میپوشانند (تا خاک روی بدن میت نریزد)، با خود فکر کردند که مگر یک قبر نیاز به اینهمه محکمکاری و ظرافت دارد؟ این میت که پس از مدتی تبدیل به خاک میشود؛ چه اهمیتی دارد که الان روی بدنش خاک ریخته نشود و… پیامبر(ص) هنگامی که از قبر بیرون آمدند فرمودند (نقل به مضمون): «من میدانم که این قبر به زودی متلاشی (کهنه) میشود و این فرسودگی و کهنگی به بدن میت هم سرایت میکند اما خداوند متعال دوست دارد کسی را که وقتی کاری میکند، آن را محکمکاری کند» (… ولکنﷲ عزوجل یحبّ عبداً إذا عمِل عملاً أحکمه) (شیخ طوسی، امالی، ص ۴۲۷، ح ۹۵۵). ببینید، اینکه انسان نباید دنبال کار خلاف برود، مسأله روشنی است. در اینجا کلام پیامبر(ص) ناظر به کارهای غیرخلاف است. یعنی در انجام کارهای درست، باید محکمکاری و اتقان را مدنظر داشت. یکی از مهمترین آفات جامعه ما همین مسأله است؛ سبک شمردن کارها، بدون مطالعه و کارشناسی کاری را انجام دادن، جدی نبودن در انجام امور و مواردی از این دست همه نشانههای وجود این آسیب در جامعه است. چرا در اذهان مردم اینطور جا افتاده که اجناس خارجی با کیفیت هستند و تولیدات داخل بیکیفیت؟ این خود یکی از نشانههای وجود چنین آفتی در جامعه ما است یعنی در انجام بیشتر کارها و تولید کالاها و خدمات، اتقان (محکمکاری) و دقت نظر کارشناسی رعایت نمیشود.
این بحث صرفاً مربوط به حوزه تولید هم نیست و میتوان آن را در عرصههای دیگری مثل آموزش هم مشاهده کرد. مرحوم روزبه در مدرسه علوی تهران (از مدارس اسلامی پیش از انقلاب که توسط علامه کرباسچیان اداره میشد و افرادی مانند دکتر ظریف و دکتر حدادعادل در آنجا درس خواندهاند) تدریس میکردند و مدیر این مدرسه هم بودند. نقل میکنند که در آخرین روز یکی از سالهای تحصیلی، ایشان (مرحوم روزبه) بچهها را جمع میکند و میگوید: «من باید ۴۰ دقیقه دیگر به شما درس بدهم؛ این ۴۰ دقیقه مجموع زمانهایی بوده که در آمدن به کلاس تأخیر داشتهام!» همین مرحوم روزبه وقتی از دنیا میرود (حدود سال ۱۳۵۰ ش) وصیت میکند ۱۰۰ تومان از اموالش را به مدرسه بدهند؛ از بابت پذیرایی مهمانهایی که برای دیدن ایشان به مدرسه میآمدند و کارشان شخصی بوده (مربوط به امور مدرسه نبوده)! یعنی هم در وقت و هم در بیتالمال دقت داشتند و این دقت ناشی از جدی گرفتن و رعایت اتقان در انجام کارهاست.
اگر اتقان و محکمکاری در انجام امور مدنظر باشد، نباید شاهد سوختن ۴۰ نفر در حادثه تصادف یک اتوبوس باشیم! در حوادث رانندگی یا سهلانگاری از جانب راننده است، یا از جانب سازنده وسیله نقلیه یا از جانب کسانی که جادهها را میسازند. مثال دیگر بحث پخت نان است؛ به نظر کارشناسان، ۳۰ درصد نان در فرآیند پخت، هدر میرود؛ یعنی یا خمیر میشود یا سوخته. اگر همین مقدار نان هدر نرود، احتیاجی به واردات گندم نخواهیم داشت! ببینید جدی نگرفتن مسألهای بهظاهر چنین کوچک، چه تبعات بزرگی دارد.
پس رعایت اتقان و محکمکاری در انجام امور آنهم در تمام مراحل و سطوح (برنامهریزی، هدفگذاری، کارشناسی و…) یکی از مهمترین و کاربردیترین آموزههای پیامبر(ص) است؛ در حالی که متأسفانه در جامعه اسلامی ایران نسبت به این آموزه شاهد سیر قهقرایی بودهایم؛ یعنی قدیمیها بیشتر نسبت به آن اهتمام داشتهاند.
مسأله دیگر، «تلاش برای رفع سوءظن» است. ببینید الان چه کارهایی در جامعه ما اتفاق میافتد که سبب سوء ظن میشود؛ یعنی مثلاً من کاری را انجام میدهم اما شما دلیل کار من را نمیدانید و من هم علت آن را برای شما توضیح نمیدهم و با این کار خودم را در معرض تهمت و سوء ظن قرار میدهم. در روایت داریم که «اگر کسی خودش را در موضع تهمت قرار داد، نباید کسی را نسبت به آن تهمت سرزنش کند» (یعنی مقصر اصلی خودش است). نقل شده که شبی پیامبر(ص) به اتفاق همسرشان از جایی عبور میکردند و در تاریکی شب دو نفر از اصحاب، ایشان را میبینند. پیامبر(ص) آنها را صدا زدند و فرمودند: بیایید ببینید که این همسر من است. آنها گفتند: استغفرﷲ یا رسولﷲ؛ ما که درباره شما فکر ناپسندی به ذهنمان نمیآید. حضرت فرمودند: «شیطان مانند خون که در بدن جریان دارد، در بدن نفوذ میکند؛ من ترسیدم که شیطان به قلب شما چیزی تلقین کند (و مثلاً با خود بگویید کدام زن همراه پیامبر بود؟)». یعنی پیامبر(ص) در این حد مراقب بود که از دیگران رفع توهم کند. حالا ببینید؛ اتفاقاتی در جامعه ما میافتد که احتیاج به تبیین و ابهامزدایی از طرف مسئولان دارد تا مردم سوء ظن پیدا نکنند؛ اما متأسفانه در این باره سهلانگاری میشود.
به دو آموزه بسیار مهم از پیامبر(ص) اشاره فرمودید که درباره جامعه ما بسیار کاربردی هستند؛ بهنظر حضرتعالی راهکار عملی شدن چنین آموزههایی چیست؟
بهنظر بنده برای بروز و ظهور این دستورات که در مجموع (و ذیل عنوان کلی مکارم اخلاق) هدف اصلی بعثت پیامبر(ص) هستند، نیاز به الگوهای عینی و عملی داریم. صرف سخنرانی و حرف زدن فایدهای ندارد. تجربه نشان داده که مردم به حرف اعتنا و اعتماد نمیکنند. خود پیامبر(ص) نیز اسوه حسنه است؛ اسوه یعنی الگو؛ یعنی کسی که باید به او اقتدا کرد. این اقتدا که نمیتواند در حرف زدن باشد؛ پیامبر مقتدا و اسوه عملی است. نیاز مبرم جامعه ما، افرادی است که نمونه عینی و عملی پیروی از پیامبر(ص) باشند.
دو نمونه عالی که از نظر بنده مصداق حرف همراه با عمل بودهاند، یکی مرحوم آخوند ملاعباس تربتی و دیگری مرحوم آیتﷲ سید حسن مدرس هستند. کتاب «فضیلتهای فراموششده» که درباره ملاعباس تربتی است را حتماً بخوانید؛ بهنظر بنده تمام طلبهها باید این کتاب را چندین بار بخوانند. ایشان عالم جلیلالقدری بود که بدون استفاده از بیتالمال کارهای بسیار ارزشمندی در تعدادی روستای محروم انجام داد. با بیسوادترین و عوامترین مردم هم نشست و برخاست داشت؛ دقیقاً مانند پیامبر(ص) که هیچگاه نفرمود حالا که من پیامبرم نباید با مردم عادی معاشرت داشته باشم. آخوند ملاعباس تربتی در شرایط سخت زندگی آن زمان مثلاً در برف و سرما از این روستا به روستای دیگر میرفت و مردم را جمع میکرد و برایشان مسأله میگفت. این وضعیت را مقایسه کنید با برخی از ما روحانیون که باید التماسمان کنند تا بیاییم در فلانجا و برای مردم مسأله بگوییم یا روضه بخوانیم و بعضاً چه مبالغ هنگفتی را هم دریافت میکنیم!
درباره مرحوم مدرس هم به دو نکته اشاره میکنم. میگویند ایشان زمانی که نماینده مجلس بود، بخش اندکی از حقوقش را به عنوان مصرف شخصی برمیداشت و مابقی را خرج ساختن بیمارستان فیروزآبادی (در شهرری) میکرد. یا هنگامی که در شهر خواف (واقع در خراسان رضوی) زندانی بود، ماهیانه ۱۵۰ ریال حقوق دریافت میکرد (حقوقی که به زندانیان میدادند برای خورد و خوراک)؛ بخشی از این حقوق را هم مرحوم مدرس میدهد برای ساختن یک آبانبار در همان شهر؛ با اینکه خودش در زندان بود. این را هم مقایسه بکنید با وضعیت برخی از ما که از بیتالمال هزینه میکنیم تا در فضایل ما کتاب بنویسند. برخی اهالی شهر خواف به بنده میگفتند پدران ما وقتی از مدرس حرف میزدند، گریه میکردند (با اینکه شهر خواف، سنینشین است). این محبوبیت به قدری بود که برخی علمای سنی آن دیار وقتی فهمیدند شاه میخواهد مدرس را اعدام کند، شاه را تهدید کردند و او هم مجبور شد مدرس را به کاشمر ببرد و در آنجا به شهادت برساند؛ یعنی جایی که مردم ایشان را نمیشناختند.
از بیانات جنابعالی میتوان چنین برداشت کرد که بسط فضایل اخلاقی، از محورهای مهم بعثت پیامبر(ص) و شاید مهمترین آنها باشد؛ اما در دوران معاصر و در میان فرق مختلف مسلمانان، شاهد تفوق شریعت بر اخلاق هستیم که نتیجه آن بروز آشوب و جنگ میان مسلمانان است؛ در حالی که میتوانیم با تأکید بیشتر بر مباحث اخلاقی مانع بروز چنین اختلافاتی شویم؛ چون قریب به اتفاق مذاهب در شریعت اخلاف دارند؛ نه در اخلاقیات؛ آیا با این مسأله موافقید؟
بله، هیچ اختلافی در مباحث اخلاقی وجود ندارد و میتواند محور اتحاد و برابری و برادری میان مسلمانان باشد. البته در این باره نقش دشمنان اسلام را هم نباید نادیده گرفت؛ دشمنانی که هم شیعه افراطی و هم سنی افراطی را تأمین و حمایت میکنند تا به جان هم بیفتند؛ متأسفانه مسلمانان هم نسبت به این مسائل درک بهروز و دقیقی ندارند و نمیتوانند دوست را از دشمن تفکیک کنند.
میتوان با تمسک به سیره پیامبر(ص) با وجود عقاید مختلف در کنار یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشیم. پیامبر(ص) در حجةالوداع فرمودند: همه مسلمانان برابرند، همه ید واحدند؛ عرب بودن یا عجم بودن فضیلتی نمیآورد و بالاترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست؛ آن هم فقط نزد خدا؛ یعنی تقوا برتری اجتماعی برای کسی ندارد.
کشور لبنان نمونه بسیار خوبی برای همزیستی مذاهب گوناگون (حتی غیراسلامی) در کنار یکدیگر است. جالب است که چنین وضعیتی در لبنان هم نتیجه وجود یک الگوی عملی ملموس بوده است؛ یعنی امام موسی صدر. ایشان را مسیحیان لبنان هم قبول داشتند؛ حتی بیشتر از مسلمانان! یک لبنانی مسیحی وقتی داشت حکایاتی را از امام موسی صدر برای بنده تعریف میکرد، اشک میریخت. امام موسی صدر در دانشگاه الازهر مصر نماز جمعه میخواند؛ در میان اهل سنت! نکته جالبتر این است که ایشان هیچگاه درصدد مسلمان یا شیعه کردن افراد نبودند و معتقد بودند اگر ما به طور عملی معارف اهلبیت(ع) را نشان دهیم، مردم خودبهخود جذب میشوند. علت اینکه الان جوانان از دست ما فراریاند این است که روش صحیح جذب را نمیدانیم و مثلاً از ابتدا میخواهیم از راه شریعت و گفتن شهادتین افراد را به سمت معارف اسلامی جذب یا دعوت کنیم.
دقت در زندگی بزرگانی مانند امام موسیصدر نشان میدهد که ایجاد جاذبه نسبت به معارف اسلامی از طریق زیست اخلاقی، مطلوبتر و نتیجهبخشتر است. البته این به معنای رها کردن بخشهای دیگر مانند شریعت نیست؛ بلکه منظور، بهترین روش جذب دیگران به سمت دین است. مهمترین دلیل جاذبه پیامبر(ص)، اخلاق نیکوی او بود؛ خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «و إنک لعلی خلق عظیم». عرایضم را با جملهای از سید جمالالدین اسدآبادی ختم میکنم: «مسلمانان حجاب اسلام شدهاند!»؛ یعنی مسلمانان مانع شناخت صحیح اسلاماند؛ هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
موقعیتشناسی تاریخی حضرت فاطمه زهرا (س)
امام صادق(ع) و مکتب تشیع
اخلاص، میرات شیخ عباس قمی
هیچ اثری از آثار مرحوم علامه سیدجعفر مرتضی را نمیبینید که دستهای آلوده در تاریخ اسلام را شناسایی نکرده باشد