بیدلیل نیست که فقه شیعه را در قرون چهارم و پنجم هجری از پویاترین دورانهای آن میدانند؛ زمانهای که عقلانیت شیعه به اوج خود رسیده بود. در این زمانه بود که شاگردان هم، بر مبانی اندیشهٔ استاد خود نقد وارد میآوردند.
شیخ مفید(ره) شاگرد با ذکاوت شیخ صدوق(ره) بود که بر مبانی اندیشهای استادش شورید و بر آن طعنهای منطقی کرد. شیخ مفید(ره) کتاب مستقلی در نقد آراء شیخ صدوق(ره) نگاشت و در آن کوشید دیدگاههای استاد خود را به نقد و داوری بکشاند. وی نام این کتاب را «تصحیح الإعتقاد» گذاشت تا در آن، اندیشههای صدوق(ره) را در کتاب «الإعتقادات» مورد واکاوی قرار دهد و آن را تصحیح کند.
شیخ صدوق(ره) بر این باور بوده که نهتنها در فروعات دینی، بلکه حتی در مباحث اعتقادی نیز نباید به سراغ استدلال و مجادلات کلامی رفت و از آنها بهره گرفت، بلکه باید تنها از روایات و آیات شریفه در بحث و مناظره استفاده کرد. شیخ صدوق(ره) در طرح مباحث اعتقادی خود نیز بر این شیوه عمل کرده و دل به آیات و روایات سپرده و از در انداختن مباحث عقلی اجتناب کرده است.
در سوی دیگر اما شیخ مفید(ره) کوشیده است بنای اندیشه و اعتقاد خود را بر اساس اصولی عقلانی استوار کند. وی میکوشد تا گرایشهای غیر عقلانی را به دیدهٔ تردید و انکار بنگرد و بر آن طعن زند. مفید(ره) در این اثر خود، بارها بر استادش میشورد که چرا طریقهٔ اهل حدیث را در پیش گرفته و راه به مقصود شارع نبرده است.
مفید(ره) بر این باور است که سیره علما همیشه بر آن بوده که اهل نظر و استدلال بودهاند و آن را در برابر دشمنان دین به کار میگرفتهاند؛ لذا نباید تردیدی در اقتباس از عقلانیت بر خود راه دهیم و میبایست مجال را بر این گوهر الهی هموار کنیم.
مفید(ره) معتقد است ایمانِ شخصِ مؤمن، باید معرفت عقلی واقعی باشد. پذیرفتن حجیّت افراد و تقلید به کار نمیآید، زیرا آنچه کورکورانه پذیرفته شود به آسانی از دست میرود. وی تعلق خاطر خود به عقلانیت را تا بدانجا پیش میبرَد که مدعی میشود امام غائب، از آن جهت تا کنون ظاهر نشده است که میداند اعتقاد بیشترین پیروان او مبتنی بر تقلید است و بر چنین مردمی نمیتوان اعتماد کرد.
شیخ مفید(ره) بر آن است که مخالفت با عقلانیت را به نقد کشد و راه عقلانیت را در دیانت بگشاید. از این روست که تعابیری در کلام وی دیده میشود که امروزه و در دوران سیطرهٔ عقلانیت هم در بیان کمتر فقیهی جاری میشود. مفید(ره) در آثار خود بارها بر این امر تأکید میورزید که هر کس عاقل باشد، اخلاقاً موظف است عقل خود را همچون وسیلهای برای اثبات وجود خدا به کار برد. آن کس که بتواند عقل خود را در این خصوص به کار اندازد و چنین نکند، پیوسته مخلّد در آتش خواهد بود، چرا که او مؤمن راستین نیست.
طبق این مبانی فکری است که شیخ مفید(ره) آراء نقلگرایانه صدوق(ره) را برنمیتابد و اثر مستقلی در توضیح، نقد و رد آراء استاد خویش مینگارد. وی در تصحیح الإعتقاد از ۴ موضع بر اندیشههای شیخ صدوق(ره) نقد وارد میکند.
۱- تفسیر ناصحیح آیات قرآن
بنای شیخ صدوق(ره) آن است که اندیشههای خود را با آیات قرآنی موجّه کند. او بارها در طرح اندیشهٔ خود بر ادلهٔ قرآنی تمسک میجوید و آن را حجت برتر و دلیلی موجهتر میداند. شیخ مفید(ره) اما بر تفسیرهایی که استادش بر آیات قرآنی وارد کرده خرده میگیرد و آن را خلاف رویّهٔ عقلا میداند.
در بیان اعتقاد به جایگاهِ علویان، شیخ مفید بر نحوهٔ تفسیر صدوق(ره) از آیات قرآنی ایراد میگیرد و آن را با آیاتی دیگر تفسیر میکند. صدوق(ره) بر اساس آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» (شوری ۲۳) بیان میکند که اعتقاد ما در شأن سادات علویه آن است که ایشان از آل رسول اللّهاند و آنکه دوستی ایشان به جهت آنکه مزد پیغمبری پیغمبر(ص) است، واجب است.
مفید(ره) تفسیر این آیه از جانب شیخ صدوق(ره) را برنمیتابد و بیان میکند که قول به اینکه خدای تعالی مزد پیامبری و نبوت پیغمبر خود را مودّت و دوستی اهل بیت و خانواده آن حضرت قرار داده، ناصحیح است؛ چرا که اگر کسی عملی را برای خدا کرده باشد نمیتواند مزد خود را از مردم بخواهد؛ زیرا واجب است که عمل، خالصاً برای خداوند متعال باشد و بس. آنچه از اعمال که برای خداوند بجا آورده میشود، مزد آن اعمال نیز بر خداوند است، نه بر دیگران.
مفید(ره) آیهای دیگر از قرآن کریم را به عنوان شاهدی میآورد و آن را در کنار آیهٔ مربوطه قرار میدهد تا نشان دهد که تفسیر صدوق(ره) به تناقض در قرآن میانجامد. خداوند در جای دیگری از قرآن کریم میفرماید: «إِنْ أَجرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ» (هود ۲۹) یعنی مزد من بر خدا است و بس. همچنین در موضع دیگری میفرماید: إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی الَّذِی فَطَرَنِی (هود ۵۱) یعنی مزد من بر کسی نیست مگر بر آن کسی که مرا آفریده است. و اگر اجر و مزد پیغمبر آنگونه باشد که شیخ ابو جعفر (صدوق) گمان کرده در معنی این آیه که مزد پیغمبری پیامبر را مردم باید بدهند و آن دوست داشتن ذوی القربای آن حضرت است، هر آینه در قرآن تناقض میشد.
این از ویژگیهای اندیشهای شیخ مفید بود که تفسیر قرآن را به قرآن انجام میداد و بارها در مناظرات کلامی و نوشتاری خود بر این شیوه تأکید میورزید. وی در بیان مباحث تفسیری قرآن نیز میکوشد تا از شیوهٔ صدوق انتقاد کند و راهی را که وی در پیش گرفته است، مورد نقد قرار دهد. طبق این مبناست که تفسیر بسیاری از آیات را در اندیشه صدوق برنمیتابد و آن را در فکر شیعی روا نمیداند.
۲- عدم التفات به معانی صحیح الفاظ
یکی دیگر از مواضعی که شیخ مفید در این کتاب بر اندیشههای استادش صدوق(ره) اشکال وارد میکند، بحث در الفاظ است. مفید(ره) معتقد است استادش در پارهای موارد از معنای صحیح الفاظ غافل مانده و این امر سبب رأی ناصواب او گردیده است. مفید(ره) با انگشت نهادن بر استعمال الفاظ در میان عرب، میکوشد تا معنای دقیق الفاظ را روشن دارد و معنای صحیح آیات و روایات را پیش رو قرار دهد. در تفسیر آیه: «ما مَنَعک أن تَسجُد لِما خلقت بِیدی» (صاد ۷۵) مفید(ره) با استناد به استعمال واژه ید در شعر شاعری عرب، مشخص میکند که معنای ید نعمت است. ید در قول خداوند متعال عبارت از نعمت است چرا که شاعر عرب شعری گفته است که مضمونش این است: «از برای ممدوح است بر من یدی». یعنی به واسطهٔ آن بر من نعمتی وجود دارد که نمیتوانم کفران آن کنم.
در جای دیگری مفید(ره)، سخن صدوق(ره) را میپذیرد اما عدم اشاره به وجه تسمیهٔ الفاظ را بر صدوق خرده میگیرد. صدوق اینگونه آورده است که: «در قرآن است که «مَکروا وَ مکر ﷲ و ﷲ خیرُ الماکرین» (آل عمران ۴۷) یعنی مکر نمودند آن قوم و خداوند به آنها مکر فرمود و خدا بهترینِ مکرکنندگان است. و ایضا «یُخادعونَ ﷲ و هُو خادعهم» (نساء ۱۴۱) یعنی معامله به خدعه با خدا میکنند و خدا فریبدهنده آن جماعت است.
مفید(ره) این تفاسیر صدوق(ره) را بر آیات میپذیرد اما تکملهای بر آن وارد میکند که شناخت معانی الفاظ است. مفید بر این باور است که در قول خداوند «یُخادعونَ ﷲ و هو خادعهم» و «وَ مَکروا و مکرَ ﷲ»، مراد از همه اینها جزاء بر افعال است و آنچنان است که او گفته است، ولی صدوق(ره) وجه این الفاظ را بیان نکرده و بیان ننموده که به چه علتی این الفاظ افاده چنین معناهایی میکنند. مفید(ره) سپس با ارجاع به استعمال الفاظ در زبان قوم عرب اینگونه یادآوری میکند که عرب نام میگذارد شیء را به اسم آنچه جزا داده میشود؛ به این معنا که برخی الفاظ به دلیل مقارنه با معانی خاصی بعضاً در آن معنا نیز به کار میروند.
۳- عدم استناد به روایات صحیح
صدوق(ره) در بسیاری از موارد بر احادیث و روایات استناد میکند و رأی خود را مستمسک از احادیث معصومان(ع) به شمار میآورد. شیخ مفید اما در صحت بسیاری از احادیث شک میکند و رأی صدوق(ره) را برنمیتابد و حجیّت روایی سند را مورد اشکال میداند.
شیخ صدوق به روایتی از حضرت امام صادق(ع) استناد میکند به این مضمون که جناب صادق علیه السّلام فرمودهاند خدا تکلیف نکرده بندگان را مگر کمتر از طاقت ایشان، زیرا که تکلیف نموده ایشان را در هر شبانهروزی پنج نماز و تکلیفشان فرموده در سال به روزه سی روز، و ایشان را مکلف ساخته در هر دویست درهم پنج درهم (یعنی زکاه) و مکلفشان فرموده در مدت عمر به یک حج، با وجود آنکه ایشان بیش از این طاقت میدارند .
مفید(ره) اما سند این روایت را مورد تردید قرار میدهد و رأی صدوق را در این موضع نمیپذیرد. مفید(ره) با استناد به روایتی از حضرت رضا(ع) روایت مورد استناد صدوق(ره) را مورد تردید و انکار قرار میدهد. وی اینگونه میآورد که از حضرت رضا(ع) سؤال شد از افعال عباد. پس عرض شد خدمت آن حضرت که آیا اعمال عباد مخلوقاند از برای خداوند؟ آن حضرت فرمود: اگر خداوند خالق آنها بود تبری نمیجست از این اعمال در حالی که خداوند سبحان فرموده است: «اِنّ ﷲَ بَریء مِن المُشرکین». این برائت از شرک و قبایح اعمال آنهاست، نه از ذات وجود آنها. مفید پس از ذکر این روایت، بر استاد خود طعن میزند که حدیثی ناروا را نقل کرده است.
در بیان مسئله استطاعت نیز شیخ صدوق به حدیثی از امام موسی بن جعفر(ع) استناد میکند و اعتقاد خود را بر اساس این سخن معصوم(ع) سامان میدهد که از حضرت در مورد استطاعت بنده پرسیدند و ایشان پاسخ گفتند که بنده مستطیع میشود بعد از چهار چیز که اولی بیمانع بودن شخص است و دیگری صحت جسم و سلامت اعضاء و وارد شدن سببی برای او از جانب خدا.
مفید(ره) در این مسئله نیز بر شیخ طعن میزند که او به حدیثی استناد کرده که نادر و شاذ است و در سند آن تردید است و افادهٔ یقین نمیکند. مفید در پارهای دیگر از مباحث نیز استناد شیخ صدوق به روایاتی شاذ را مورد نکوهش قرار میدهد و استناد به آن را مورد قبول نمیداند.
۴- تمسک به طریقهٔ اهل حدیث
ایراد اساسی مفید بر صدوق اما این است که چرا صدوق، مشرب اهل حدیث را پیشه ساخته و بر طریقهٔ عقلانی بر آیات و روایات نظر نکرده است. وی علت اصلی در افتادن صدوق بر راه ناصواب را گرایش فکری وی به نقلگرایی و تمسک جستن از اهل حدیث میداند. در پارهای موارد، مفید(ره) به استادش خرده میگیرد که حدیث صحیح را به کار برده اما در تفسیر آن از طریقهٔ اهل حدیث تبعیت کرده است. وی گرایش فکری صدوق(ره) را مانع درک صحیح عبارات شارع میداند و به آن ایراد وارد میآورد که چرا طریقهٔ اهل تقلید را پیشه ساخته و از فهم صحیح عبارات وا مانده است.
در بیان اعتقاد به تقیه نیز صدوق(ره) بر این باور است که تقیه واجب است و هر که ترک تقیه کند، مانند کسی است که ترک نماز نموده است. وی سپس با نقل از امام جعفر صادق(ع) میگوید: به خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض شد که یا ابن رسول اللَّه ما میبینیم در مسجد مردی را که فاش دشنام به دشمنان شما میدهد و نامشان میبرد. آن حضرت فرمود: چه مرض دارد خدا لعنتش کند! ما را در معرض اذیت میاندازد؛ به تحقیق که حقتعالی فرموده است: دشنام مگویید.
مفید(ره) اما این تعبیر از تقیه را مفید یقین نمیداند و بیان میکند که شیخ ابوجعفر به طریقه اصحاب حدیث رفته و عقل خود را به کار نبسته است و از فهم حقیقت کلام محروم مانده است. وی سپس بیان میکند که طریقهٔ اصحاب حدیث روشی نیست که به مقصد نهایی راه برد و کسی که بر این طریقه استوار باشد و عقل را به کار نبندد، از دین حقایق و استبصار حق محروم میماند.
شیخ مفید به بسیاری از مواضع شیخ صدوق اشکال وارد میآورد و وی را به طریقهٔ اهل حدیث منتسب میکند، ولی در پارهای موارد نیز رأی صدوق را میپذیرد و آن را بر طریق صواب میداند. مفید در مسئلهٔ رجعت، کوثر، بعث بعد از موت، شفاعت، وعد و وعید، و پارهای دیگر از مباحث، با طریقهٔ صدوق همرأی است و نظر استاد را میپذیرد و خردهای روا نمیدارد.
کتاب تصحیح الإعتقاد اگرچه اثری است که یک اندیشمند اسلامی نگاشته و بر عقاید استاد خود نقد وارد آورده، اما در نمایی کلیتر، بازتاب اوج عقلانیت در زمانهٔ چهارم و پنجم هجری است. زمانهای که مکتب بغداد، فقه شیعه را رهبری میکرد و عقلانیت را به فقه شیعه وارد کرد.
پانوشتها:
۱. تصحیح الاعتقاد ص ۶۸.
۲. به نقل از احمد عابدی، ص ۲۰.
۳. مکدرموت، ص ۷۲.
۴. الفصول، ص ۷۸.
۵. همان، ص ۷۹.
۶. همان، ص ۱۴۰.
۷. همانجا
۸. همان ص ۱۴۱.
۹. مفیدنامه، ص ۳۸.
۱۰. تصحیح الاعتقاد ص ۳۴.
۱۱. ترجمه تصحیح الاعتقاد ص ۱۷.
۱۲. همان ص ۱۷.
۱۳. همان ص ۳۵.
۱۴. همان ص ۱۳۱.
۱۵. همانجا
منابع:
۱- حسنی، سید محمد علی، ترجمه تصحیح الإعتقاد، مجموعه آثار شیخ مفید، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نور.
۲- عابدی، احمد، مکتب کلامی قم، نشر آستانه مقدس قم ۱۳۸۴.
۳- مکدرموت، مارتین، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۶۳.
۴- مفید، الفصول المختاره من العیون و المحاسن، چاپ سوم، نجف، الحیدریه ۱۹۶۲.
۵- مفیدنامه، ویژه کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، فروردین ۱۳۷۲.
۶- مفید، تصحیح الاعتقاد، مجموعه آثار شیخ مفید، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نور.
کتابی در تجلیل از مرجعیت
آیتالله حاج میرزا حسنآقا مجتهد؛ مجتهدی عالیمقام و مجاهدی شجاع
راههای شرعی سپردهگذاری در بانکها
منابع و ادله علم اصول فقه